eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یه بار دیگه این خوابی که شهید زاهدی تعریف میکنه رو با دقت گوش بدیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من جای مسئولان فرهنگی نهادهای انقلابی بودم،قطعا رمان «خار و میخک » یحیی السنوار را که به زبان عبری در زندان‌های اسرائیل نوشته است و جدیدا به فارسی ترجمه شده را تبدیل به بزرگترین پویش کتابخوانی می‌کردم! ♦️السنوار، به عنوان یک رهبر،فرمانده نظامی، دیپلمات انقلابی، نویسنده و مترجم مسلط به زبان عبری و انگلیسی، بعد از اسارت و جانبازی، در عالی‌ترین شکل حماسی به شهادت رسید، تا گفتمانی جدید را در مقاومت رقم بزند!
آن چوبی که سنوار در لحظه آخر پرت کرد، مبتنی بر نظام صدق و جهد است. یوسف وقتی در اتاق زلیخا گیر افتاد، صادقانه نمی‌خواست مرتکب گناه شود اما این صدق کافی نیست و باید جهد (تلاش پیوسته خالصانه) هم انجام می‌داد. یوسف به سمت در بسته حرکت کرد؛ دری که می‌داند قفل است اما تا دم در رفتن تمام تلاشی بود که یوسف می‌توانست انجام دهد. یحیی سنوار که یک عمر صادقانه با اسرائیل مبارزه کرده هم در لحظات آخر وقتی پاهایش از کار افتاده و یک دست او تقریبا قطع شده است، تمام جهدی که می‌تواند بکند انداختن چوب به سمت پهپاد اسرائیلی است. این‌ وعده خداست که در نتیجه صدق و جهد پیروزی حاصل می‌شود. پیروزی‌ها را به پیروزی ظاهر اگر تقلیل بدهیم، یوسف هم بعد از ماجرای اتاق به زندان افتاد، یحیی هم کشته شد اما پیروزی اصلی، بزودی از راه می‌رسد همانطور که برای یوسف از راه رسید. @BisimchiMedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 بدون تعارف با جراحی که برای کمک به مجروحان جنایت‌های رژیم صهیونی به دل خطر رفت
⭕️ سکانس پایانی قهرمان عبدالحمید بیات فعال رسانه‌ای نوشت: 🔹آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. 🔹شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. 🔹تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعای‌ش به شهادت رسیده است. 🔹فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل‌ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است. 🔹عجب دکوراسیون عجیبی برای پایان‌بندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه‌ای از خوشحالی در آن‌ها نیست؛ چهره‌های‌شان بهت‌زده است. 🔹ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیم‌هایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیم‌ها، گلستان است و خوشا به حال اینان. 🔹همیشه، خورشید در سپیده‌دم خود، از میان خون برمی‌خیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاسخ فرزند شهید السنوار به خیال‌بافی نتانیاهو «ابراهیم السنوار» فرزند شهید یحیی السنوار: 🔹نتانیاهوی احمق از ما می‌خواهد در برابر صلح و سازش، اسیران (صهیونیست) را آزاد کنیم، او گمان می‌کند که شهادت پدرم، پایان نبرد است. 🔹 آمال و آرزوهایت بر باد رفته، پسر یهودی، به خداوند سوگند، آنچه در روزهای آینده انتظارت را می‌کشد، هزاران بار بدتر از آن چیزی خواهد بود که پدرم، یحیی سنوار به تو چشاند.
📸 در آغوش اباعبدالله 🔹️به‌درستی گفته‌اند که «عاشق شبیه معشوق می‌شود.» یحیی سنوار، آن‌که روزی گفت: «مذاکره در کار نیست؛ یا پیروز می‌شویم یا کربلا رخ می‌دهد»، در نهایت نیز راهی جز کربلای خویش نداشت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دخترک در دل شب راهی آرامستان شده؛ دختر است ديگر، دلش هواى پدر و مادر شهيدش را كرده ...
وقت پاداش فرماندهان فرا رسیده و نسل آخرالزمانی جبهه مقاومت در راه است. آسوده بخوابید مردان خدا‌، خون بهایتان آزادی قدس🖤ان شاالله وبفضله✨ ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر می‌خواهید تاثیرگذار باشید اگر می‌خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم..:) 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الْمُسْتَشْهَدِینَ‌ بَیْنَ‌ یَدَیْه‏ ؛ یعنی‌ خدایا ! من‌ را از‌ کسانی‌ قراربده‌ که‌ برای‌ او "امام زمان عجل‌الله‌فرجه" به‌ شهادت‌ می‌رسند.
💔 نائب امام زمان 💔 دکتر محمود رفیعی در سال ۱۳۸۴ چله ای را به نیت دیدار مجدد با امام زمان آغاز کرد. در روز آخرین چله، پیرمردی را دید که او را به اسم صدا کرد و گفت: آقای رفیعی، امام زمان به شما سلام رساند و گفت: دیدار ما فعلا میسر نیست، اما به دیدار نائب ما خواهی رسید. دکتر رفیعی تعجب کرد، این شخص که بود؟! از کجا می دانست... همان روز با او تماس گرفتند و گفتند: به همراه دیگر جانبازان برای افطار به خدمت رهبر انقلاب خواهید رسید و در آنجا خاطرات را نقل خواهید کرد. چند روز بعد، دکتر رفیعی به دیدار نائب امام نائل شد. ایشان می‌گفت: دیگر یقین پیدا کردم که ولی فقیه، نائب امام عصر عج است. 📚منتظر. خاطرات جانباز . نقطه‌زنی در فضای مجازی با کانال تک‌ تیرانداز انقلاب👇 💥@enghelab_sniper
♦️تا کجا؟ 🔻نویسنده) سلمان معمار یکسال پیش در چنین روزهایی بود که فلسطین طغیان کرد. امروز که این کلمات را می نویسم ساعاتی از شهادت یحیی سنوار گذشته، محمد ضیف سرنوشت نامعلومی دارد، سید حسن نصر الله ترور شده، فواد شکر، ابراهیم عقیل و بزرگانی از حزب الله شهید شده اند، اسماعیل هنیه و فرزندانش ترور شده اند. رییسی و امیر عبداللهیان جایشان را به پزشکیان و ظریف داده اند، جریان عادیسازی اسراییل از سعودی و ترکیه حتی تا تهران بی پرده شده، 42000 انسان جلوی چشم دنیا کشته شدند، چند میلیون نفر آواره شده اند، غزه با خاک یکسان شده و تصاویر زنده زنده سوختن آدمها هیچ قیامتی نمی سازد. ما به اسراییل حمله مستقیم کردیم، آن هم نه یکبار بلکه دوبار، رسما پایگاه های تل آویو را هدف قرار دادیم، گنبد آهنین و فلاخن داود را افسانه کردیم، شمال اسراییل یکسال تخلیه شده است، ارتش اسراییل در مرز لبنان زمینگیر شده، زدن پهپاد آمریکایی کار روزمره یمن شده، انصار الله به راحتی به اسراییل موشک میزند، مسیر دریایی اسراییل از سمت یمن قطع شده، حزب الله با حمله پهپادی عملا از نیروی هوایی اش رونمایی کرده، اسراییل یکسال وجب به وجب غزه را گشته اما هنوز بیش از 100 اسیر را پیدا نکرده، شهادت یحیی سنوار نه با ترور بلکه به صورت اتفاقی رخ میدهد آن هم نه زیر زمین بلکه وسط خیابان با لباس نظامی و در حال جنگ بعد از یکسال! چه کسی باور میکند همه اینها فقط در عرض 365 روز اتفاق افتاده باشد؟! چنان باورنکردنی که حتی بعضی به شهید سنوار اتهام جاسوسی زدند که "چرا" این همه هزینه ساخت؟ چرا زندگی "عادی" ما را به هم زد؟ کمی به عقب تر برگردیم. وقتی نتانیاهو به عمان رفت و کلید تطبیع (عادیسازی) زده شد. با سودان توافق کرد، و چند ماه بعد با امارات چنان برادر شد که فقط در فیلم هندی امکان داشت.حالا از مسیر دهلی و عمان و دبی فقط یک سعودی مانده بود. اما بالاخره مدعی پرچم عرب و اسلام که نمی شود یکباره به تخت خواب یهود بپرد. پس اول دخترش بحرین را هدیه کرد تا واکنش ها را بسنجد. عادیسازی سعودی آخرین میخ به تابوت فلسطین بود. حتی در تهران هم زمزمه هایی از توسعه بن سلمان و لزوم "پذیرش نظم جدید" میدادند. 7 اکتبر فقط چند روز بعد از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل رخ داد که علنا اعلام کرد: ما "عادی" شده ایم و فلسطین تمام. غزه شهر از یاد رفته، غزه شهر شکنجه شده، غزه شهر معامله شده به پا خواست. زندانیان تاریکخانه بشریت همه توانشان را جمع کردند تا یک بار شورش کنند. اینجا بود که فریادی از عمق چاه غزه بلند شد که ما هنوز زنده ایم حرامزاده ها! اتفاقا آنها که 7 اکتبر را دسیسه می دانند، درست میگویند. آن طوفان تمام صحنه را غیرعادی کرد. انگار پرده نمایش افتاد. برای چه شورش کردند؟ برای عادی نشدن. برای واقعیت.یعنی اگر سهم فلسطین مرگ است و سهم اسراییل زندگی، مقداری از سهمم را به شما می بخشم و مقداری از سهم شما را گرو میگیرم. خودتان را که دیگر نمی توانید نبینید. اگر بناست در سکوت بمیرم، با فریاد جلو گلوله میروم. فکر میکنید سنوار و ضیف شب قبل از هفت اکتبر نمی دانستند تصمیم شان چه عواقبی دارد؟ می دانستند. این حدس و تحلیل نیست. بیانیه شان را بخوانید، می دانستند غزه نابود میشود، می دانستند تک تکشان آواره میشوند. می دانستند ماه ها و شاید سالها باید بجنگند. (و تا امروز نشان دادند که آماده بودند) میدانستند باید مرگ تک تک عزیزانشان را ببینند. می دانستند بیمارستان ها میسوزد، مسجد و کلیسا صاف میشوند، شلیک های فسفری و خوشه ای و اورانیومی را می دانستند، قتل عام را می دانستند، ولی تا کجا؟ سوال اصلی این قضیه «تا کجا؟» است نه "چرا؟". تا کجا میشود ادامه داد؟ سوالی که ضیف و سنوار جوابش را میدانستند، پس آخرین تصمیم را گرفتند و تمام "عادیسازی" را به باد دادند. به قیمت نابودی شان. و این راز عظمت 7 اکتبر است. 👇
👆 ولی این پایان ماجرا نیست. جنگ 2023 خود کربلاست. حق خالص در برابر باطل خالص. صحنه جنگ غزه هیچ شبهه ای ندارد. هر جنایتی که تصور بکنی اینجاست. عین کربلا. هر روز یک پیشروی تازه برای شیطان. هر ساعت خون جدید برای ضحاک. ظلم خالص. بدون افزودنی،با پخش زنده، با اخرین فناوری های روز آمریکا و اروپا، پاکسازی با دقت میلیمتری. بدون جلوه های ویژه، جنات ناب. عریان عریان عریان. عین کربلا. تا کجا می توانی چشم هایت را بسته نگه داری؟ تا کجا میتوانی این صحنه را ببینی و سکوت کنی؟ تا کجا می توانی اعتراض کنی و هزینه ندهی؟ تا کجا می توانی هزینه بدهی و بایستی؟ سوال اصلی این قضیه "تا کجا؟" است. عین کربلا. امکان ندارند کسی به این معرکه کشیده نشود. معرکه یقه اش را میگیرد. یا این طرفی یا آن طرف. یا ظالمی یا مبارز. وسط بازی هم ندارد. عین کربلا. می آید دنبالت پشت میز، گوشه کافه، پای صفحه اینستاگرام، کنار رختخواب، پای تخته، در صف اتوبوس، پای گلدان، در دورترین نقطه ها، سراغ بی ربط ترین آدم ها و سریع ترین فراری ها. یقه ات را میگیرد و می پرسد: " تا کجا؟" چپ یا راست، سیاسی یا غیر سیاسی، مسلمان یا بی دین، هیچ فرقی ندارد، حتی خود اسراییل را هم مخاطب میکند: تا کجا جنایت را جلو میبری؟ تا کجا ترور میکنی؟ تا کجا خون میخوری؟ تو ای دولت آمریکا تا کجا پای اسراییل می ایستی؟ ای تمدن غربی و اروپا تا کجا پشتیبانی میکنی؟ آهای کشور اسلامی تا کجا نگاه میکنی؟ ای باکو و ترکیه و سعودی تا کجا به اسراییل کمک میکنی؟ هیچ کس از این سوال مصون نیست. ای یمنی ها تا کجا هزینه میدهید؟ ایرانیها تا کجا صبر میکنید؟ تا کجا در تله جنگ نمی افتید؟ تا کجا جنگ را باور میکنی؟ جوابها در این یکسال پیداست. بودند کسانی که فقط یک ماه بعد از 7 اکتبر در تهران گفتند: "مردم ایران از اینکه جای فلسطینی ها هزینه بدهند خسته اند". آ.خامنه ای ولی کسی بود که معنای این نبرد را همان ابتدا فهمید و گفت "شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق". شاید مهمترین جمله سال اخیر که بعضی ها دوست دارند نشنوند. او و هزاران ایرانی که آماده شهادت در جمعه بعد از حمله به اسراییل جمع شدند پاسخ شان را بلند اعلام کردند. اما چیزی تمام نشده، منتظر باشید که به زودی عادیسازان یقه تان را بگیرند و به اعتراض بپرسند تا کجا هزینه بدهیم؟! درد معترضین به حماس دقیقا اینجاست که "چرا ما را در این موقعیت قرار دادی؟ چرا روزگار عادی مرا به هم زدی؟" عین کربلا. آنجا هم حسین را متهم به تفرقه کردند. اما او پرچم "تا کجا؟" را برداشت و جلوی عادیسازی شیطان ایستاد. حالا نوبت امتحان ماست. اشتباه نکنید، مساله نه صرفا آخرتی و اعتقادی بلکه عمیقا انسانی و اکنونی است. اگر عادیسازان پسا کربلا دنیایی داشتند ما نیز در فردای تماشا دنیایی خواهیم داشت. بله این جعبه پاندورایی بود که ضیف و سنوار و حماس آگاهانه بازش کردند، اما شاید تصور نمیکردند که پخش زنده قتل یک ملت، این نسل کشی عیان، این هلوکاست واقعی، کک جامعه عرب و ترک مسلمان را هم نگزد! حتی در پایتخت های غربی تظاهرات شد اما کشورهای مسلمان در کمال آرامش و اسلام رحمانی و مناسک عبادی به همکاری با قاتل ادامه دادند! جز بعضی شیعیان، عین کربلا. تا کجا اسلام مرده است؟ تا کجا انسان مرده است؟ شاید اینجا بود که یحیی سنوار، این اسطوره زمان، خالق 7 اکتبر، زاده اردوگاه، پرورده زندان، دشمن شیطان، در پیامی به مذاکره کنندگان گفت: «باید راهی را که آغاز کرده‌ایم ادامه دهیم و اگر نه، بگذار این یک کربلای دیگر بشود.» سنوار پاسخش را داد و حماسه ای حسینی ساخت. خون یحیی خطرناک است نه اندوهناک. تازه آغاز ماجراست و این سوال ما را رها نمیکند، تا کجا؟ تا آخر تاریخ، عین کربلا. @salmaneshoon
. ♨️ متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است؛ بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ملّتهای مسلمان! جوانان غیور منطقه! مجاهد قهرمان، فرمانده یحیی السّنوار، به یاران شهیدش پیوست. او چهره‌ی‌ درخشان مقاومت و مجاهدت بود؛ با عزم پولادین در برابر دشمن ظالم و متجاوز ایستاد؛ با تدبیر و شجاعت به او سیلی زد؛ ضربه‌ی جبران‌ناپذیر هفتم اکتبر را در تاریخ این منطقه به یادگار گذاشت؛ و آنگاه با عزّت و سربلندی به معراج شهیدان پرواز کرد.. کسی چون او که عمری را به مبارزه با دشمن غاصب و ظالم گذرانده است، سرانجامی جز شهادت شایسته‌ی او نیست. فقدان او برای جبهه‌ی مقاومت البتّه دردناک است، ولی این جبهه با شهادت برجستگانی چون شیخ احمد یاسین، فتحی شقاقی، رنتیسی و اسماعیل هنیّه از پیشروی باز نماند، و با شهادت سنوار هم کمترین توقّفی نخواهد داشت؛ باذن اللّه. حماس زنده است و زنده خواهد ماند. ما چون همیشه، در کنار مجاهدان و مبارزان بااخلاص خواهیم ماند؛ بتوفیق من اللّه و عونه. اینجانب شهادت برادرمان یحیی السّنوار را به خاندانش، به همرزمانش، و به همه‌ی دلبستگان جهاد فی‌سبیل‌اللّه تبریک، و فقدانش را تسلیت میگویم. والسّلام علی عباد اللّه الصّالحین سیّدعلی خامنه‌ای ۲۸ مهر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 قبل از دعا كردن این را بگویید ، خیلی در استجابت دعایتان تاثیر دارد ... 🎤آیت الله مجتهدی(ره)
آن روز همه حسرت می‌خورند! 🔻 در قیامت وقتی شما نگاه می‌کنید این صفحۀ زندگی را، می‌بینید یک فرصت‌هایی بود، [اما] یک خلأهایی باقی مانده؛ امکانات فراوانی وجود داشت، دو قدم دیگر اگر می‌رفتید، می‌رسیدید به یک گنج معنوی؛ همین دو قدم را غفلت کردید، بی‌توجهی کردید، نرفتید، به آن گنج نرسیدید. آن‌وقت انسان حسرت می‌خورد؛ «وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ»؛ از روز حسرت بترسان مردم را. همه هم حسرت می‌خورند؛ یعنی بزرگ و کوچک و بالا و پایین ندارد، همه حسرت می‌خورند؛ چون همه می‌بینند که چیزهایی را در دوران زندگی از دست داده‌اند. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۹۳ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شهید صنیع خانی: شهادتم رازیست بین من و خدا و امام رضا(ع) 🔹️ محسن رضایی: شهید صنیع خانی می‌گفت، در مشهد شهادتم را از حضرت رضا(ع) گرفتم. ‎‎‌