eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.8هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدحسین مرحمتی۱۳۴۵/۱۰/۱درجوارمرقداولین امام معصوم حضرت علی (علیه السلام) درشهرنجف اشرف دیده به جهان گشود.ودرسن ۸سالگی ؛سال۱۳۵۴براثرفشارحاکم بعثی عراق یعنی صدام ملعون؛به ایران بازگشت ودر جوارمقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام ازسایه امن امامی به پناه امام زاده ای هجرت کرده ودرآنجاسکنی گزید.اوفردی محجوب به حیاوغیوربودودوران کودکی راتماماَدرخانه گذراندوعلاقه ای به حضوردربیرون ازخانه نداشت.سرگرمی اوداشتن چندجوجه؛درست کردن قفس؛رنگ کردن دیوارهای حیاط ودرها هرچندماه یکباربود؛وخودش رادرمنزل سرگرم میکرد.به طوری که همسایه هابعدازچندسال که اورادیدندتعجب میکردندومیگفتندمانمی دانستیم شماپسری به این بزرگی داریدوتاحالااوراندیده بودیم... بخشی ازتحصیلات ابتدائی رادرمدرسه علوی درشهرنجف شروع وادامه آن رادرمدرسه محمدی (شهرری)گذراندودوره راهنمائی رادرمدرسه شهیدرجایی وعلامه طباطبایی درشهرری ادامه داد.کلاس دوم راهنمایی بودکه یک روزازمدرسه خیلی ناراحت وگرفته آمد.گفتیم شایدخسته باشدیاباکسی حرفش شده تاغروب غمگین وگرفته بود.مادرم سراغش رفت وپرسید:حسین چی شده؟چراناراحت وعصبانی هستی؟انگارکه منتظراین لحظه بودبلافاصله گفت :من دیگه مدرسه نمیرم.نمیخوام درس بخونم!!چرا؟گفت من شرمنده شماهستم .منوببخشید. امروزسرکلاس معلم عصبانی بودوبه همه بچه هاناسزاگفت‌.دونفرسرکلاس باهم دعواکردندولی اوبه همه فحش دادبه همه پدرومادرهاناسزاگفت.من سراون کلاس دیگه حاضرنمیشم.مادرم گفت:عیبی نداره پسرم عصبانی بوده.چیزی گفته.حسین تادوروزمدرسه نرفت .بعدازدوروزمادرم به برادربزرگم گفت.داری میری سرکار.حسین روببرمدرسه وغیبت اوراموجه کن.بااصرارحاجی ؛هردوبه مدرسه رفتندمدیرمدرسه ازاوتعهدگرفت که دیگرغیبت نکند.اماباکمال تعجب نوشت:من تعهدنمیدهم که غیبت نکنم ‌مدیرشان گفته بود.چرااشتباه نوشتی؟متن رودرست کن.جواب داده بود..خودت درستش کن.معلوم نیست من بتونم بیام وحسین دیگربه مدرسه نرفت..
تاده روزحسین کسالت شدیدداشت وبعدازبهبودی چندروز به دنبال کاربودتااینکه دریک کیف سازی درمیدان شهرری نزدحاج محمودقربانی؛مشغول به کارشد.خیلی زودکیف سازی رویادگرفت.حاج محمودازکارورفتارحسین خیلی راضی بودبااینکه ۱۴سال بیشترنداشت حقوقش خوب بودوکلّ آن راخرج منزل میکرد.درآن سالهااوضاع اقتصادی مااصلاخوب نبود.ازیک طرف بخاطرجابجایی ازنجف به ایران وازطرف دیگرپدرم شلغش که قنادی بودراازدست داده بودوسرمایه ای نداشت وازطرف دیگروام سنگین برداشته بودیم برای خریدمنزل که قسط آن زیادبود.همه اینهاباعث شدکه حسین حقوق هرماهش روکه ۳۰۰۰تومن بودروبین همه اعضاءخانواده تقسیم کند.ازپدرومادرگرفته تاخواهران وبرادران کوچکترازخودش کمک میکرد.حسین حدودابعدازیکسال کارکردن به سن تکلیف رسید.یک روزدیدیم شیرینی گردوئی ونارگیلی خریده ؛بادوچرخه رفته بازارشوش ویک صندوق سیب سرخ گرفته .یک جعبه اناردرجه یک که خیلی عاشقش بودوکمی آجیل(حسین خیلی اناردوست داشت وانارخوردنش معروف بود)وهمه مانده بودیم که چه خبره؟!!! گفت:امروزمن به سن تکلیف رسیدم ومیخواهم جشن تکلیف بگیرم .ماهمه خندیدیم 😅چون آن زمان اصلاجشن تکلیف مرسوم نبودوبرای هیچ کدوم ازبچه هااتفاق نیفتاده بود.مااولین باراززبان حسین شنیدیم که برای خودش جشن تکلیف میگرفت .اون شب خیلی خوش گذشت ...خواهرش تعریف میکندکه فرداصبح که برای نمازبلندشدم دیدم حسین درحال نمازخواندن بود.
حسین یک هفته بعدازاینکه به سن تکلیف رسید.یک روز بایک برگه رضایت نامه اعزام به جبهه آمدمنزل.مقابل پدرومادرم زانوزدونشست وگفت میخواهم برم جبهه.گفتندچون به سن قانونی نرسیدی بایدرضایت نامه بیاری.پدرم باکمی مکث راضی شدوامضاکردولی مادرم اصلاراضی نمی شد.می گفت دوتابرادربزرکتروپدرت همش جبهه اند.توبه محیط بیرون آشنانیستی.نمیتونم رضایت بدم.ازطرفی درآن سالهابرادرم حاجی فرمانده بسیج محل بودواعزام بچه های بسیج روانجام می داد.مادرم گفته بودحاجی راضی نیستم حسین به جبهه بره خیلی کوچیکه.حاجی هم به احترام مادرکاراعزام حسین روانجام نداده بودوبعدکه اصرارحسین رادیده بودبه یکی ازبچه های مسجدگفته بودراهنمایی کنیدبره ازسپاه اعزام بشه.حالافقط مونده بودرضایت مادر.به مادرم گفت :اگرراضی شدی چه بهتر؛چون امام فرمودندبدون رضایت والدین نرویدولی بدون رضایت شماهم میتونم برم چون برهمه تکلیفه.مادرم گفت :حسین اگه رفتی وشهیدشدی چکارکنم .من شماروباسختی بزرگ کردم.نگاه مادروفرزندبهم دوخته شده بود.یک مرتبه حسین گفت:رضایت بده برم وادای دین کنم.اگرزنده برگشتم که هیچ.اگرشهیدشدم قول میدهم شمارااول ازهمه شفاعت کنم.مادرم بعدازسکوتی نسبتاطولانی که باتفکرعمیق همراه بودسرش روبالاآوردوگفت باشه قبول‌‌ شوک عجیبی به حسین واردشداوآنقدرآرام ومتین بودمعمولااحساسات خودرابروزنمی داددرحالی که برگه رضایت نامه تودستش بودبلندشد.دورتادوراتاق میچرخیدومیگفت خدایاشکرت.بالاخره راضیش کردم.وحسین بعدازثبت نام رفت پادگان امام حسین (علیه السلام)وسه ماه دوره آموزش کوتاه دید.کلی ورزیده وقوی شده بود.چون اوفردی بسیارلاغرونحیف بود.اولین اعزام اوبه جبهه غرب یعنی کردستان درسال۱۳۶۲/۱/۱۴اتفاق افتادکه سخت ترین وتلخ ترین خاطرات راازآن منطقه داشت
حسین خیلی باادب ومحجوب بود.کم حرف وباحیابود.وقتی باکسی صحبت می کردسرش رابه زیرمی انداخت ‌هیچ گاه به صورت کسی خیره نمی شد.ازآن گروه فرزندان شیعی بودکه ازابتدای زندگی روحیه ای آرام وتهذیبی طبیعی دارندسخاوت وشجاعت راتوام داشت.عاشق گمنامی بود.برای همین هروقت می پرسیدیم حسین جبهه چکارمیکنی؟می خندیدومیگفت کارخاصی نمیکنم...اصلاازخودش تعریف نکرد.بعدهادوستان همسنگرش آمدندودرموردحسین کلی مطلب گفتند.اودرحال وهوای دیگری زندگی می کردمیل به رفتن تن خسته رابه شمیم معطرشهادت سپردن دربهارجبهه های حق علیه باطل دائمامشغول وبیقرارش می ساخت بیش ازدوسال درجبهه هاحضورداشت وهروقت به مرخصی میآمدمی گفت:توان ماندن ندارم وبایدبروم .تااینکه درعملیات والفجر۸وباتصرف منطقه فاودربحبوحه نبرددرتاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۳۰به درجه رفیع شهادت نائل شد..روحش شادوراهش مستدام وپررهروباد...🥀🥀🥀🥀
درمرگ حقیرهیچ ناراحت نباشید.اگرواقعامرادوست داریدراه امام حسین (علیه السلام)راادامه دهیدوباشرکت درجبهه هاوکمک مالی به پشت جبهه هااسلام رایاری کنید.. بدانیدکه راه خدابهترین وبرترین راه است.پوینده وکوشنده این راه باشیدوفراموش نکنیدکه دنیابه آخرمیرسد.سعی کنیدبه دنیادل نبندیدوخودرامهیای سفرآخرت کنید.دنیاهمچون کلاس درس می ماند که دیریازودبایدامتحان پس بدهدچه خوب است که انسان دراین امتحان موفق باشد.نبایدمنتظرباشیم که مرگ به سراغ مابیایدبلکه مابایدسراغ مرگ برویم مگرانسان یکباربیشترمیمیرد؟پس چه خوب است که درراه خدابمیرد.
بهشت زهرا.گلزارشهداء؛قطعه ۵۳؛ردیف ۱۰۲؛شماره ۹۵.
شهید امروز را اعضای کانال فرستادند 👆 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام
مستحب است اول ماه رمضان🌙🌙🌙 صورت وسرتون رو با کمی گلاب مسح کنید. تمام خانواده حتی بچه کوچک فایده گلاب برای اولین روز ماه رمضان🌷 مانع از فقر وذلت وبیماری سرطان میشود.