برخى از متأخرين رجز ذيل را به ضرغامه نسبت داده اند ولى در منابع متقدم از مالك بن دودان نقل شده است:
اليكم مِنْ مالك ضِرْغامٍ ضَرْبَ فتىً يَحْمى عَن الكرامِ
يَرْجو ثَوابَ اللَّه بالتمامِ سُبحانَه مِنْ مَلكِ العلّامِ
آماده ضربتِ مالك ضرغام باشيد؛ جوانى كه از بزرگواران حمايت مى كند، و ثواب كامل را از خداوند دانا و منزّه اميدوار است.
ماجرای عابس ابن ابی شبیب و شجاعت و وفاداری و دلدادگی عجیبش به خاندان رسول الله
او از همان آغاز ولایتمداری خود را نشان داد. موقعی که مسلم بن عقیل به خانه مختار آمده بود و زمانی هم که مسلم نامه امام حسین (ع) را میخواند و مردم گریه میکردند، میفهمد که بسیاری از اینها از روی هیجان و احساسات آمدهاند و لذا اگر پای عمل پیش بیاید، پای کار نیستند. لذا میبینیم وقتی مردم گریه میکنند از روی بصیرت جملات کوتاه و بسیار عمیقی را بیان میکند و به مسلم میگوید که از دل اینها که دارند اینگونه ابراز احساسات میکنند خبر ندارم و تو را راجع به اینها فریب نمیدهم که احساس شود استقبال شده و پشتوانه محکمی داریم؛ من از خودم حرف میزنم. اگر اهل بیت بگویند برخیز و جانت را بده آماده فداکاری هستم. به قدری در راه آنها شمشیر میزنم تا جانم را فدا کنم؛ چرا که از این کار فقط رضای خدا را مسئلت میکنم. و نشست.
حبیب ابن مظاهر برخاست و او را دعا کرد و گفت: خدا تو را رحمت کند. کوتاه سخن گفتی ولی حق را گفتی. از دل من سخن گفتی من هم مثل تو هستم.
عابس در کوفه به انتظار نمی ماند انتظار او او را به حرکت در می آورد و او از همان لحظه که ندای امامش را می شنود شوق دارد که به سمت مکه حرکت کند پس پیک مسلم بن عقیل به سوی امام حسین علیه السلام می شود و تا مکه میرود و از آنجا با امام همراه میشود.
«عابس» فرزند «ابی شبیب» است. او از اصحاب حدیث و از روسای قبیله «بنی شاکر» بود از تیره همدان بود. قبیله «بنو شاکر» در روزگار صفین شدیداً مورد مدح امیر مومنان علی علیه السلام قرار گرفتند. آن حضرت درباره آنها فرمود: اگر تعداد آنها به هزار میرسید، خداوند آن گونه که سزاوار بود پرستش میشد. او از شیعیان ائمه اطهار علیهم السلام، مردی اهل کمال، زهد و ورع بود. بسیار زندهدل و شب زندهدار بود. پارهای از ویژگیهای او را «ابومخنف» در باب کوفه و مسلم، مورد توجه قرار داده و نگاشته است.
مسلم بن عقیل بعد از ورود به کوفه، وارد منزل مختار بن ابی عبید گردیدند، و برای مردم نامه امام حسین علیه السلام را خواندند. در این هنگام عابس بن ابی شبیب شاکری از جای برخاست و بعد از حمد و ثنای الهی گفت: من از دیگران سخن نمیگویم و نمیدانم در دلهای آنها چه میگذرد و از جانب آنها وعده فریبنده نمیدهم، به خدا سوگند از چیزی که تصمیم گرفتهام سخن میگویم، به خدا سوگند اگر دعوتم کنید اجابت میکنم و با دشمنانتان خواهم جنگید، و در راه خدا با شمشیرم میجنگم تا به شهادت برسم
تشویق شوذب
در روز عاشورا شوذب را که همراه خود به کربلا آورده بود. مخاطب قرار داد و گفت: ای شوذب! امروز چه در خاطر داری؟
شوذب گفت: می خواهی چه در خاطر داشته باشم؟ قصدکرده ام با تو در رکاب پسر پیامبرخدا(ص)مبارزه کنم تا کشته شوم.
عابس گفت: گمان من هم به تو همین بود. هم اکنون به خدمت آن حضرت بشتاب تا تو را چون دیگر یاران در شمار شهدا به حساب گیرد; زیرا در این ساعت اگر کسی همراهم بود که من به او از تو نزدیکتر بودم به رفتنش بسیار خرسند می شدم، بدان که از پس امروز چنین سعادتی به دست هیچ کس نیاید. بدین جهت، سزاوار است در چنین روزی در حد توان به دنبال اجر و ثواب برویم، زیرا از پس امروز عملی در کار نیست و روز جزا فرا می رسد. شوذب خدمت حضرت شتافت و پس از رخصت میدان رفتن، سلام وداع گفته، روانه میدان شد و جنگید تا به فیض شهادت نائل آمد.
پس از شهادت شوذب وارد میدان رزم شد و در برابر امام ایستاد. به آن حضرت سلام کرد و این گونه گفت: ای اباعبدالله! آگاه باش، به خدا سوگند، بر روی زمین خواه نزدیک یا دور، کسی نزد من عزیزتر از شما نیست، و کسی را چون شما دوست ندارم. اگر قدرت داشته باشم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم، چنین خواهم کرد. سلام بر شما ای اباعبدالله! شهادت میدهم که بر هدایت شما و هدایت پدرتان استوار هستم.
علامه مجلسی اضافه می کند: عابس فریاد می کشید: «الا رجل،الا رجل; آیا هماوردی نیست، آیا مردی نیست که به جنگ من بیاید؟» لشکر ابن سعد همچنان از نزدیک شدن به او خودداری می کرد، این کار برابن سعد ناگوار آمد. بدین جهت، فریاد کشید: او را سنگباران کنید. سپاه به دستور او از هرسو عابس را سنگ باران کردند.
عابس وقتی هجوم ناجوانمردانه دشمن را دید، زره از تن به در کرد و پشت بند را گشود و به دور انداخت و کلاه خود را هم از سر بیفکند تا بلکه جرات کنند به نبرد او بیایند
ربیع گوید: چون چنین دیدم، به عابس گفتم: آیا پرهیز نمی کنی و وحشتی نداری که در گرماگرم جنگ سربرهنه ای؟! عابس در پاسخ گفت: آنچه از سوی دوست به دوست برسد، آسان است.
ربیع می گوید: به خدا قسم می دیدم که عابس به هر طرف که حمله می کرد، زیاده از دویست تن از پیش او می گریختند و بر روی یکدیگر می ریختند.
به تعبیر مرحوم ملاحبیب الله شریف(به نقل از برخی راویان): «فوالله لقد رایت الناس یجفلون من بین یدیه کما یجفل الغنم من الذئب وهو یفرس فیهم مثل الاسد و هو یضربهم یمینا و شمالا فقتل منهم تسعمائه فارس.»
به خدا قسم، دیدم لشکر را در پیش انداخته و ایشان چنان فرارمی کردند مانند گوسفندانی که از گرگ فرار می کنند و او مانند شیرژیان میزند و می کشد و از چپ و راست می اندازد. او همچنان می غریدو می رزمید تا آن که لشکر ازهرسو او را به محاصره خود در آورده و از کثرت جراحت سنگ و زخم شمشیر و سنان وی را از پای درآوردندو به شهادت رساندند.
او با نبرد قهرمانانهاش بیش از دویست نفر از آن ذلیلان را به خاک انداخت. سرانجام، طاقتی برای او نمانده بود که به محاصره دشمن درآمد.
پس او را به شهادت رسانیدند و سر مبارکش را از بدن جدا ساختند. پس از شهادتش دیدم که بزرگ هر گروه میگفت: من او را کشتهام و دیگری میگفت: من او را به قتل رسانیدهام. هر یک از آن سپاه سنگدل برای فخر و شرف خویش تلاش میکرد تا کشتن او را به خود منسوب کند و سر بریدهاش را به خود اختصاص دهد. ابن سعد به این نزاع پایان داد و گفت: او را یک نفر نکشته است. سپس دستور داد سر او به سوی کاروان کوچک کربلا پرتاب کنند.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
ماجرای عابس ابن ابی شبیب و شجاعت و وفاداری و دلدادگی عجیبش به خاندان رسول الله او از همان آغاز ولا
عابس در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه این گونه مورد خطاب امام قرار گرفته است:
السلام علی شوذب مولی شاکر؛ سلام بر عابس پسر شاکری.
شوذب، مولی شاکر،
از اصحاب امام حسین (ع) و شهدای روز عاشورا، و از بزرگان شیعه در کوفه، پدرش عبدالله همدانی شاکری از بنی همدان بود. شوذب، جزو حفاظ حدیث بود، از امیرالمؤمنین امام علی (ع) حدیث شنیده و نقل می کرد. مجلسی در کوفه داشت که شیعیان به آنجا می آمدند تا از او حدیث بشنوند. او ایرانی تبار و بسیار جنگجو و شجاع و از چهره های شاخص مردم کوفه بود. در زمانی که مسلم بن عقیل وارد کوفه شد تا از مردم برای حسین بن علی (ع) بیعت بگیرد، شوذب با او بیعت کرد. سپس مسلم طی نامه ای برای حسین (ع) گزارشی از مردم کوفه داد و آن نامه را توسط «عابس بن ابی شبیب شاکری» یکی دیگر از یاران امام حسین به مکه فرستاد. شوذب در این سفر، همراه عابس به مکه رفت و در آنجا به امام خود، ملحق شد. از مکه نیز همراه امام بود تا به کربلا رسید.
روز عاشورا را به هنگام جنگ، او از پیشتازان جنگ بود، وقتی که عابس به او گفت: چه در دل داری و چه میخواهی بکنی؟ شوذب گفت: چه کنم؟ دفاع از فرزند رسول خدا. می جنگم تا کشته شوم. عابس به او گفت: من هم همین فکر را در مورد تو می کردم. پس بلند شو و نزد حضرت برو، تا او تو را در شمار یاران خود ببیند. زیرا که امروز روز عمل است و فردا، روز حساب و پاداش، برخیز و برو تا من پاداش مصیبت تو را از خدای خود، برای خودم بخواهم. شوذب به حضور امام خود رفت و از آن بزرگوار اجازه میدان گرفت، آنگاه شجاعانه جنگ کرد تا به شهادت رسید. پیکر مطهرش، به وسیله حضرت حسین (ع)، از میدان به خیمه شهدا، منتقل و بعد به وسیله قبیله بنی اسد، در مقبره دسته جمعی زیرپای اباعبدالله الحسین، مدفون است. نام او در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••
| #شهیـدسیدمرتضـیآوینـی🌱 |
مـادرم شیرت را بـر من حلال کـن
آنان کـه تندباد روزگـار بر ایمانشـان اثری ندارد ..
آنـان کـه وسوسه شیطان هیـچ اثری بـر قلوبشان ندارد ...
آنـان که طـی الارض از زمین منیت و برهـوت خودخواهـی نفس کـردهاند ...
و مراتب قرب الـی الله را در چشم بهـم زدنی سیـر ملکوتی نمودند ...
📃 بخشی از وصیتنامه شهید همت:
مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه #امام حاضر بودم بميرم؟
♦️کلام او الهامبخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست.
🔺اگر افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد.
🌹دیدار مادر و فرزند پس از ۳۷ سال🌹
♦️حاجیه خانم نصرت همت مادر مومنه و صبور سردار شهید #ابراهیم_همت به دلیل کهولت سن شامگاه یکشنبه در سن ۹۱ سالگی دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
◾️مراسم تشییع مرحومه حاجیه خانم همت سهشنبه از ساعت ۹ صبح از غسالخانه شاهرضا به سمت گلزار شهدا تشییع میشود و در کنار فرزند شهیدش آرام میگیرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چیز از نوروز ۹۳ و این سلام الهام چرخنده به رهبر انقلاب شروع شد!
اینجا بود که خانم بازیگر طعم تلخ حملات مدعیان آزادی بیان را چشید اما بجای ترسیدن و پا پس کشیدن در راه حق محکمتر ایستاد...
و حالا در اربعین ۹۹ که میلیونها ایرانی در حسرت کربلا هستند خانم چرخنده به واسطه ازدواج با یک روحانی، مجاور حرم امام حسین (ع) است
گاهی یک ادب، عجیب عاقبت بخیری میآورد...
hosseinsibsorkhi-@yaa_hossein.mp3
6.1M
شهادت #حضرت_رقیه
🎵لالا کن دخترم دورت بگردم😭😭😭
🎤حسین #سیب_سرخی
✨﷽✨
#انس_حضرت_زهرا_طهارت_نورانیت_فکر_قلب_
#چادر_ارثیه_مادری
💝حضرت زهرا نقطه مرکزی حلقه ی طهارت
خداوند اهل بیت پیامبر را به گونه ای پاک کرده,که بالاتر از آن پاکی وجود ندارد,
همه شان عصمت مطلقه دارند,و مقامی بالاتر از مقام انبیا.
💝یطهرکم تطهیرا💝
و این عصمت,به واسطه نورِ حضرت صدیقه است.
💝فاطمه و پدرش
💝فاطمه و همسرش
💝فاطمه و فرزندانش
انس با حضرت زهرا,💝
در مقام فکر, قلب,اندیشه,روش,
وارد شدن در حلقه ی طهارت معنوی است.
ما زنان بدلیل اینکه:
🍃 همجنس حضرت زهرا(سیده النسا العالمین) هستیم.
🍃مسلمانیم(دختر پیامبرِ عزیزمان هستند)
🍃شیعه امیرالمؤمنین,هستیم,
✅قدرتمان برای گره خوردن,با حضرت فوق العاده بالاست.
💝میوه ی درختِ, یطهرکم تطهیرا
ردای فاطمی, چادر حضرت صدیقه است,💝
که ایشان آن را برای ما لقمه گرفته اند.
حواسمان هست؟!
❣در کل لباس های ما چادر,اصل جنس است.
❣افتخارِ پوشیدنِ لباس ملکه ی اسلام,خانم خدیجه کبری را داریم.
❣با چادرمان اسم و رسم حضرت زهرا را علم میکنیم.
❣چه انسان های پاک و بزرگی,برای حفظ ارثیه ی گرانبها,خون داده اند,قطع عضو شدند,زندانی شدند,شکنجه شدند,...
💝چادری که با حیا و محبت, سر میکنی,خواهی نخواهی با ایشان پیوند میخوری.
مثل خورشید و شعاع خورشید.
درست است که فاصله از زمین است تا آسمان, اما گرما را دارد.
💝هر گاه خواستیم,چادر مشکی مان را سر کنیم,
💖روی صورت می گذاریم.
💖می بوسیم.
💖اجازه میگیریم:
باذنک یا مولاتی,یا فاطمه الزهرا💖
💝خانم جان💝
با اجازه شما,امانتی تان را استفاده می کنم.
#استاد_نیلچی_زاده_۱۴_۴_۹۹
۲ متر پسر دادم
۲ کیلو استخوان گرفتم!!
مرا از تحریم میترسانید....!؟
#ما_ملت_شهادتیم
#باولایت_تاشهادت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج