❤️ﺩﻻﻧﻪ ﺷـــﺐ ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ❤️
#شهدااااا.....!!!!
شنیـــــدم #شبـــــای_جمعه که میشه مهـــــمون ارباب هستین
با لبــــاسای خــــــــــاکیتون ....
آقــــ♥️ــا از عـــــاشورا میگـن و شما از #شلمچـه....
چزابــــــه....
فکــــــه و.....
ده ها جای دیگه ....
میشـه منو هم یــــاد کنید پیش اربــاب ⁉️
#نوکــــری در به در و
دل خستـ💔ـه و
گنهـــــکارم .....
آی شهــــــ🌷ــــدااااا .....
چشـم و امیـدم به لطف شماست
دلـــــ♥️ــم هواے روضه کرده
مدتهاســت🏴🏴
یہ روضــه دستہ جمعــے
نخواندیم .....😭
کنار همــــ نشستن و ذڪـــر حســین ع گفتن ....😔
میگن بخاطـــر #کرونا نمیشــه ...
یه عزادارے دسته جمعے تو دلمــون مونده.....
دلمان 💗 زیارت مے خواهد ...
کربلا ، نجـــف ، مشهــد یا حتے مدینـــه ....
دلمان تنگ تنگــہ😔
⚫️فاطمیه نزدیکہ⚫️
یکسال براے فاطمــیه چشم انتظار بودیم..
میشـــــه #امشب ما را هم یاد کنید!!!!
میــشه😢🙏
میشه به آقــا بگید ڪمڪمان کند
میشه #امضای_شهـــــادتمون رو از آقـــــا بگیرین!!!!
میشـــه هـــوای ما را داشته باشید ..
یا زهــــــــــرا مددی🌺
#اللهـــم_ارزقنا_شهــادت_فی_سبیل_الله
🌹🍃🌹🍃
ﺷـﺐ ﺟﻤـــﻌﻪ ﻳﺎﺩ ﻫﻤـــﻪ ﺷـــﻬﺪا #ﺻﻠﻮاﺕ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
منو ببرین هیئت
دلم باز شه😔💔
◾️•~🥀~•▪️
#یا_ابا_عبداللــہ_ع
#یا_فاطمه_الزهرا_س 🖤
مادَرْ اَزْ بَستَرِ خودْ آمَده اِمشَبْ بِه حَرَمْ
با عَصـــا آمَده،اِنگارْ خـودَشْ بیمارَستْ
#شب_زیارتی_اباعبداللـہ_ع 🌙
Doam Kon Madar.mp3
8.79M
🎼دعام کن مادر #فاطمیه محمدحسين پويانفر
#سلام_ودرود_برشهیدان
🌟 به سوی بهشت | زیارت مجازی مزار مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
🌷 هر هفته بامداد جمعه حدود ساعت ۱:۲۰
📽 از اینجا به گلزار شهدای کرمان وارد شوید👇
soleimany.ir/tour/
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
لینک کانال الحقنی بالصالحین«چله ی شهدا»👇👇
مخصوص خانم هاست
ایتا👈 http://eitaa.com/joinchat/870907916Cd8412d1e23
❣ ســـلام امـــام زمــــانم❣
مولاجانم😭
"نیامدنت" بر جان ما بسیار
دردناک است
چون .....
نیامدنت تقصیر ماست😭
🍃🌸الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌸🍃
#سلام_امام_زمانم
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_هفتم
✅ صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت از سردار حاج قاسم سلیمانی
✅ خواندن زیارت عاشورا از طرف شهید آنروز به حضرت زینب سلام الله علیها
✅ خواندن وصیت نامه سردار که هر روز بخشی از آن گذاشته می شود
تطبیق گام دوم انقلاب با آیات قرآن
#مراقبتهای_عملی👇👇
✅ احسان والدین بیش از پیش ویژه👈 برای مجردها
✅ علاوه بر احسان والدین ، ( قاعده حسن التبعل )خوب شوهر داری کردن ویژه 👈 متاهلین
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_هفتم ✅ صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت از سردار حاج قاسم سلیمانی
پانزدهمین شب از 🌟💫چله ( بیست و هفتم ) 🌟💫 مهمان سفره شهید 🌷سجاد عفتی 🌷 هستیم.
سجاد عفتی 30 تیر سال 1364 به دنیا آمد. پدرش در دو مرحله در جبهه جانباز شد. یکی به دست منافقین در درگیری چالوس در سال 60 و یکی عملیات محرم. سجاد از همان زمان وقتی پنج سال داشت عاشق چیزهای جنگی بود. اسباب بازیهایش بیشتر اسلحه بود. حدود سه سالی که در اطراف شهر رشت زندگی میکردند، سجاد برای بازی به باغ میرفت دو تکه چوب بر میداشت با آنها تفنگ درست میکرد. و همین روحیه را داشت تا اینکه بزرگ شد.
سجاد کلاس پنجم بود که در شهریار ساکن شدند. آن زمان هنوز مسجدی ساخته نشده بود. یک کانتینر بود که بچهها در آنجا نماز میخواندند و جمع میشدند، کلاسهای قرآن و ورزش میگذاشتند تا اینکه کمکم به لطف حاجآقا بهرامی مسجد تأسیس شد. و بچههای شهرک مثل شهید آژند و جانباز امیرحسین حاج نصیری که بهتازگی جانباز شدند کنار هم جمع شدند. این بچهها از همان دوران باهم جوانی و نوجوانیشان را گذراندند. بچه درسخوانی بود، بدون تجدیدی قبول میشد. با این که بیشتر اوقات در بسیج بود، اما نمرات خوبی میگرفت. درسش را در همان مدرسه میگرفت چون در خانه وقت درس خواندن نداشت. بیشتر وقتش در بسیج بود. در کانتینرهایی که پایگاه بچهها بود کلاس قرآن دایر میکردند. شیطانیهای سجاد شیرین بود. مثل تنها دخترش که عین پدرش است. شیطان و شر به معنایی که در ذهن عموم است نه، ولی برای ضد انقلاب و اشرار میتوانم بگویم عیناً شر بود، یعنی از هیچ چیزی نمیترسید.
بعد از سال 82 چندبار دیگر به عراق رفت. دو مرحله برای جنگ با داعش و یک بار برای رفتن به سوریه. 8 آذر ماه سال 94 بود که خیلی تلاش کرد به سوریه برود و توانست از راه لبنان وارد سوریه شود.
با شهيد صدرزاده و جانباز اميرحسين خيلي رفاقت نزديكي داشت. قرار بود با هم اعزام شوند. زمان اعزامشان تا صبح فرودگاه بودند، اما سجاد اعزام نشد و برگشت. وقتي برگشت كولهپشتياش را تا 40 روز باز نكرد. خبر شهادت مصطفي را كه شنيد بيقرارياش بيشتر شد و دو هفته روزه گرفت تا اعزامش به مشكلي نخورد. چند روز بعد از چهلم مصطفي اعزام شد. شبي كه آقا مصطفي صدرزاده شهيد شده بود سجاد زنگ زد و گفت: دوست عزيزم رفت ديگر نميتوانم بمانم. ميگفت: لازم باشد مستقيم ميروم از حاج قاسم اجازه رفتن ميگيرم. آنقدر بيتاب رفتن بود كه اصرار ميكرد منزل مادرش باشيم تا براي اعزام تماس گرفتند فاصله نزديك باشد و زود برود. وقتي پيامهايي را كه در مدت مأموريتش داده بود، ميخوانم ميفهمم كه ميخواسته مرا براي امروز آماده كند. گفته بود هر موقع دلت تنگ شد ياسين بخوان. هرموقع بيتاب شدي آيهالكرسي بخوان. دلت را با ياد بيبي آرام كن او كوه صبر است خودش دلت را آرام ميكند. میگفت سنا را هم به خانم حضرت رقيه(س) سفارش كردم تا او را آرام كند. ميگفت: سعيدهجان شهيد خيلي مدد ميدهد تا نروم شهيد نشوم متوجه نميشوي. اگر شهيد شوم تفاوت را احساس ميكني كه بيشتر با شما هستم! خيلي خوشحالم كه به آرزويش رسيد، از او خواستم برايم دعا كند.
شبي از مزار آقامصطفي برميگشتيم. گفت: سعيده برايت چيزهايي نوشتهام اگر بخواني دلت ميخواهد تو هم شهيد شوي. شوخي كردم مگر زن هم سوريه ميبرند؟ گفت: هنگام ظهورِ آقا، مردان و زنان در اين راه سبقت ميگيرند. قبل از اعزامش به بهشت رضوان رفتيم. سجاد اشاره به قبر خالی كنار مزار مصطفي كرد و گفت: اين قبر آنقدر خالی ميماند تا من برگردم و بنرهاي مصطفي پايين نميآيد تا بنرهاي من بالا برود. يك شب سجاد در خواب، تب شديدي كرده بود و اشك ميريخت. ميگفت: من نبودم شما مصطفي را برديد الان هستم و نميگذارم رفقايم را ببريد. در روز عمليات در 30 آذر94 با اميرحسين بود كه او مجروح و خودش شهيد شد!
گويا آن شب درگيري شديدي ميشود. اميرحسين تماس ميگيرد و از سجاد ميخواهد كه به كمكش برود. سجاد تكتيرانداز و به اسم مستعار ابراهيم بود و اميرحسين حاجنصیری به اسم مستعار اسماعيل. آنها خيلي رشادت به خرج ميدهند و خيلي از بچهها را از اسارت نجات ميدهند و بسيار پيشروي ميكنند، اما در آن درگيري تيربارانش ميكنند. يك تير به سينه سجاد اصابت ميكند كه به شهادت ميرسد. یکی از دوستانش ميگفت: سجاد هنگام شهادت خواست تا سرش را بلند كنم تا به آقا سلام دهد. سرش را كه بلند كردم گفت: «صليالله عليك يا اباعبدالله». يكي از دوستانش ميگفت چند روز قبل از شهادت، وقتي سجاد از حرم حضرت زينب(س) بيرون آمد، انگار يك متر از زمين بالاتر بود و ديگر مال اين دنيا نبود. واقعاً سجاد به عشق شهادت رفته بود.
خيلي نگران بودم پيكرش دست دشمن بماند. قسمش دادم كه پيكرش برگردد. آنروز براي رفتن به معراج بيتاب بودم، اما ته دلم حس خوبي داشتم. وقتي نگاهش كردم آرامشي بر تمام بيقراريهايم بود. آنقدر نوراني شده بود كه دلم نميآمد به صورتش دست بزنم. دوستش ساتن قرمزي كه از كربلا آورده بود را روي پيكرش انداخت. اعضاي صورتش با پنبه پر شده بود به همين خاطر براي اينكه سنا در ذهنش تصوير خوبي داشته باشد صورتش را از گلهاي قرمزی كه خريده بودم پركردم. وقتي صورتش پر از گلهاي قرمز شده بود انگار او را در بهشت ميديديم.
همه نگران سنا بوديم، چون خيلي به پدرش وابسته بود. همان شب شهادت با تب زياد از خواب بلند شد فكر كنم اولين كسي كه متوجه شهادت سجاد شد سنا بود. شبي هم كه پيكرش را از سوريه ميآوردند سنا با دو جيغ از خواب بيدار شد. روزي سجاد زنگ زد گفت: از حضرت رقيه(س) خواستهام تا دل سنا را آرام كند. واقعاً هم همينطور شد.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
مرگ پلی است به سوی جهان ابدیت و انشالله این پل با شهادت رقم بخورد، صبر در مصیبت اجر عظیم الهی را دارد، در مصیبتها، فقط برای امام حسین(ع) گریه کنید.
2 روز روزه بدهکارم. یک سال از مالم برای روزه و نماز صرف شود، یک سوم مال قانونی بنده صرف ایتام، هیاتهای سیدالشهدا، فقرا و امور خیریه شود. در قبرم تربت سیدالشهدا، شب اول قبر، نماز وحشت، زیارت عاشورا را فراموش تان نشود.
از همه اقوام، دوستان، همسایگان و آشنایان طلب حلالیت دارم، پدر و مادر عزیز هیچ وقت نتوانستم خدمتی به شما بکنم، حلالم کنید، همسر عزیزم که همیشه رنج دادهام شما را، حلالم کنید.
فرزند عزیزم را به درس خواندن، تقوای الهی، نماز و حجاب توصیه میکنم. حلالم کن، خواهرانم و برادرم حلالم کنید.
رهبر عزیزم را که راه امام عصر(عج) را ادامه میدهد، فراموش نکنید و یاریش نمایید.
از ٩۴/۴/١٨ خمس مالم را حساب کنید.
در صورت امکان آشنایان ١روز برایم نماز قضا بخوانید,بدهکاری هایم در سررسید موجود است.
وکیل پدرم میباشد(در کلیه امور پولی).
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات فاطمی امشب مان را به نیابت از
☀️ شهید سلیمانی☀️
هدیه می کنیم محضر نورانی
❣️ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها❣️
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ
فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ
حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ
الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا
وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا
وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي
وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ
وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا خدیجة الکبری
صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا
وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ