eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.6هزار ویدیو
235 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ سلام علیکم اولین روز از🌷چله دهم🌷 اعمال مستحبی امروزمان را به از بانوی شهید ❣️ فهیمه سیاری❣️ می کنیم محضر نورانی ☀️ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها☀️ و از حضرتش می نماییم تا با نگاه مادرانه برای ما دعا بفرمایند❤️
🔸نام:فهیمه 🔸نام خانوادگی :سیاری 🔸نام پدر: اکبر 🔸تاريخ تولد: ۱۳۳۹/۳/۱ 🔸محل تولد: زنجان - زنجان - زنجان 🔸تاريخ شهادت : ۱۳۵۹/۹/۱۲ 🔸محل شهادت : کردستان 🔸 نام گلزار:گلزارشهدای پایین شهر:زنجان - زنجان
شهیده سیاری، خرداد سال 1339 در تهران به دنیا آمد. دوره تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در تهران سپری کرد و سپس به همراه خانواده به زنجان رفت. در سال 57 از دبیرستان آذر زنجان در رشته ریاضی فیزیک فارغ‌التحصیل شد. وی در سال‌های 56 و 57 که کشور در تب‌وتاب انقلاب بود، جذب پایگاه مسجد حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف زنجان گردید و در آن‌جا توسط بزرگانی چون آیت الله مشکینی و آقای رضوانی از وجود حوزه علمیه خواهران در قم آگاه شد، لذا در سال1357 تصمیم گرفت برای تحصیل علوم آل‌محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم عازم قم شود. او دو سال در مکتب توحید و در مدرسه علیمه شهید قدوسی از خرمن معارف دینی خوشه برچید. پس از پیروزی انقلاب، که غرب کشور، به‌ویژه کردستان عرصه تاخت‌وتاز گروهک‌های معاند و خطر نفوذ مکاتب و فرهنگ‌های الحادی در میان نوجوانان، قرار گرفت. وی در 6 آذر سال 1359 کوله‌بار سفرش را بست و به‌همراه یکی از یارانش، راهی شهر بانه شد تا بلکه بتواند با آموزش‌های صحیح دینی در راستای آگاهی‌بخشی به فرزندان مظلوم آن سرزمین، گام‌هایی را بردارد. خانم سیاری به همراه سه بانوی دیگر که قصد سفر به شهر سقز را داشتند موقع عبور از منطقه دیواندره در تاریخ 12 آذر ماشین حامل آنان مورد حمله قرار گرفت و به درجه شهادت نایل آمد.
برگزیده‌ای از مناجات شهیده سیاری خدایا! دردها مختلف و سطح بینش‌ها متفاوت، کارهایم نه‌تنها به‌خاطر خدا نیست، بلکه به‌خاطر خودم نیز نیست. واقعاً از گذشت عمر خود به بطالت افسوس می‌خورم. خدایا! چقدر پستی و ذلت به‌همراه دارم، چقدر توشه راه کم و چقدر راه، طولانی و بی‌پایان است. خداوند! از درگاهت خواستارم که در رابطه با اجتماع، خود را آن‌طور به من بشناسانی که خود  می‌پسندی. خدایا! خوب شدن‌ها را از طریق خودت به من نمایان کن، نه کس دیگر.  خدایا! خوبی‌های غیر خودت را در نزد من بی‌ارزش جلوه بده که رسیدن به آن برایم هدف نباشد. خدایا! قدرتی ده که شناخت اصیلی از اسلام داشته باشم. خدایا! قدرتی ده که سنجش میان عمل خوب و بد خود را داشته باشیم. خدایا! قدرتی ده تا ظرف‌های درون خود را از معصیت پر نسازیم. خدایا! قدرتی ده که ظرف‌های وجودی عمرمان را خالی نگذاریم و به وسیله نیکی‌ها آن را پر سازیم.
دل نوشته‌ای اخلاقی در خود نگریستن شهامت می‌خواهد و لازمه شهادت، ایمان و آگاهی است و با رفتن (شهادت) به حقیقت می‌پیوندد. در هر جامعه‌ای دو نوع استاد وجود دارد: یکی استاد فیزیک و شیمی و... و دیگری استادی که دانش او در رابطه با خدا باشد. استاد واقعی و عالم واقعی هم از نوع دوم است؛ ولی جامعه ما استاد از نوع اول را زیادتر داشته است. اکنون نیز بدبختی ما به‌خاطر همین کمبود استاد نوع دوم است. اگر در ادارات فساد اخلاقی است، اگر در آموزش و پرورش فساد اداری است، در هر کجا که انسان دست بگذارد، فساد اخلاقی وجود دارد، به‌خاطر کمبود این افراد است. این انقلاب امروز به کسانی احتیاج دارد که متواضع باشند. مهدیا! باز آی و دل پرغممان را مرهم نه
فهیمه کلاس چهارم بود که مادر او را برای یادگیری روانخوانی قران به کلاس گذاشت، آنقدر سوره ها را درست و روان قرائت می کرد که معلم متعجب می شد و گمان می کرد که حتما قبلا کلاس رفته یا در خانه با او کار می شود. یکی از روزها که مادر به دنبال فهیمه آمد، معلم جلو رفت و از او پرسید: خانم سیاری شما در خانه با فهیمه قران کار می کنید؟ مادر تعجبی کرد و گفت: خیر مگر اتفاقی افتاده است؟! معلم گفت: اتفاق که نه فقط اینکه فهیمه خیلی روان می خواند و هر سوره ای را که من می خواهم تدریس کنم او بدون کوچکترین غلطی قرائت می کند. مادر رو کرد به فهیمه و گفت: دخترم تو چطور می توانی قران را روان بخوانی؟ فهیمه گفت: هر سوره ای را که قرار است خانم معلم به ما یاد بدهد، قبل از کلاس تمرین می کنم و چند بار برای خودم می خوانم. ... با این که فهیمه دختر بچه بود اما خیلی حواسش به اطرافیانش بود و عادت داشت وقتی به مسجد می رود هم سن و سال هایش را دور خود جمع کند و به جای آنکه بگوید بیایید تا قران به شما بدهم، می گفت: بیایید با هم قران بخوانیم و اشکالات هم را برطرف کنیم.  
🌺 صلوات فاطمی امروزمان را به #نیابت از همه شهدای صدر اسلام تاکنون به ویژه بانوی شهید ❣️فهیمه سیاری ❣️ هدیه می کنیم محضر نورانی ☀️ صدیقه طاهره ، حضرت زهرا سلام الله علیها☀️ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ
﷽ در چله دهم سر سفره ❣️ بانوان مجاهد شهید ❣️ هستیم و اعمال مستحبی خود را به نیابت از آنها هدیه می کنیم محضر نورانی مادر سادات ☀️ حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها☀️ 🌺مراقبت های چله دهم🌺 ☀️رعایت عفاف و حجاب به طور شایسته ☀️خوش رفتاری با همسر ( ویژه متأهلین) ☀️مراقبت به عمل کردن به حدیث حضرت زهرا سلام الله علیها که فرمودند : «خَيْرُ لِلْنِّساءِ اَنْ لا يَرَيْنَ الرِّجالَ وَ لا يَراهُنَّ الرِّجالُ؛ چه نیکو است برای زنان که مردان [نامحرم ]را نبینند و مردان [نامحرم] هم آنان را نبینند.» ☀️ خواندن صلوات فاطمی ☀️☀️تلاوت سوره مبارکه حجرات ؛ که ثواب زیارت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم دارد و آیات آن به عدد سن مطهر حضرت زهرا ست هدیه از جانب ایشان به مادر بزرگوارشان ؛ حضرت خدیجه سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊⚫️🕊⚫️🕊⚫️🕊 #زیارتنامه_شهدا بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... 🕊⚫️🕊⚫️🕊⚫️🕊⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹۲۲ آذرماه سالگرد دستگیری شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر شیعیان #نیجریه و فاجعه کشتار زاریا @moghavematt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صلی_الله_علیک یه سلام میدم روبه حرم 🍎🌸#السلام_علیک_یا_اباعبدلله🍎 @zakerinhosein🌸
📝 هر کس خدا را در مسیر پر پیچ و خم دنـیــ🌍ـا فراموش کرده آدرس #شهدا را به او بدهید 📣 تا دلش #کربلایے شود 🍃 چون کربلا، کوتاه ترین راه تا خــ🕊ـداسـت #یاد_شهدا_باصلوات 🍃🌸
هدایت شده از بصیـــــــــرت
دست نوشتہ شهیدے برسنگ مزارش: هیچ بدنے درمقابل آنچہ روح اراده آنرا میڪند ناتوان نیست به امیدآنکہ درتمام احوال مراقبت از#نمـاز خـود بکنیم #تخریبچے_شهید_ناصر_اربابیان #سالروز_زمینی_شدنت_مبارکــــــ #شبتون_شهدایی
﷽ سلام علیکم دومین روز از🌷چله دهم🌷 اعمال مستحبی امروزمان را به از بانوی شهید ❣️ محبوبه دانش آشتیانی❣️ می کنیم محضر نورانی ☀️ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها☀️ و از حضرتش می نماییم تا با نگاه مادرانه برای ما دعا بفرمایند❤️
زنان در تاریخ انقلاب اسلامی‌به منزله بازوان توانمند انقلاب و برانگیزنده شعله‌های فروزان آن به شمار می‌آیند؛ چراکه نقش به‌سزایی در راهپیمایی‌ها، تظاهرات و فعالیت‌های سیاسی نهضت امام خمینی(ره) ایفا کردند.
محبوبه در غروب یکی از روزهای سرد بهمن سال 1340 در خانواده‌ای مذهبی در تهران به دنیا آمد و در سایه حمایت پدری فرهیخته و مادری مؤمن، پرورش یافت. پدرش غلامرضا دانش‌آشتیانی، روحانی فرهیخته و متعهدی بود که به تربیت اسلامی ‌فرزندانش اهمیت زیادی می‌داد و با کسانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح و شهید باهنر رفت و آمد داشت و بدین ترتیب محیط خانواده او، افق‌های روشنی را برای بالندگی فکری و روحی محبوبه خردسال فراهم کرد (1). توجه پدر به تربیت اسلامی ‌فرزندانش باعث شد که محبوبه را در مدرسه مذهبی- سیاسی رفاه ثبت‌نام کنند؛ این مدرسه که در سال 1348به اهتمام مبارزانی چون شهید رجایی، شهید باهنر، ‌هاشمی‌رفسنجانی و تحت حمایت مؤسسه خیریه رفاه و تعاون تأسیس شده بود (2)، محیط مناسبی برای رشد فکری و مبارزاتی محبوبه نوجوان فراهم کرد؛ چراکه علاوه بر معلم‌های مدرسه که فعالیت‌های گسترده سیاسی و مذهبی داشتند، بیشتر بچه‌های این مدرسه نیز متعلق به خانواده‌هایی بودند که به نوعی درگیر مسایل سیاسی روز بودند. بدین ترتیب محبوبه در مدرسه رفاه تحت تعلیم معلمان مبارز قرار گرفت و هماهنگی آموزش‌های او در مدرسه و خانه، پایه‌های اعتقادی و مبارزاتی محبوبه را مستحکم کرد. با شدت‌گرفتن فعالیت‌های مبارزاتی معلمان و دانش‌آموزان مدرسه رفاه، این مدرسه توسط دولت تعطیل شد و محبوبه و دیگر دانش‌آموزان مبارز این مدرسه مجبور شدند به دبیرستان هشترودی بروند؛ مدرسه‌ای که فضایی غیردینی و کاملاً متفاوت با مدرسه رفاه داشت و نفوذ ساواک در آن زیاد بود. با این حال آتش مبارزه که در جان محبوبه و دیگر دوستانش روشن شده بود، نه تنها در فضای نامساعد دبیرستان هشترودی خاموش نشد، بلکه شعله‌ورتر هم گردید؛ چراکه آن‌ها با راه‌انداختن انجمن اسلامی، فعالیت‌های مبارزاتی خود را بیش از پیش توسعه دادند
محبوبه؛ سرسخت در کشف حقیقت و شجاع در مبارزه فضای مذهبی و روشنفکر خانواده دانش‌آشتیانی به همراه تعلیمات مدرسه رفاه، جو انقلابی جامعه و آشنایی با حرکت‌های اسلامی ‌مبارزاتی، باعث شد که محبوبه در نوجوانی آشنایی کافی نسبت به مسایل اجتماعی پیدا کند و برای یافتن پاسخ‌های مناسب به سؤالات بی‌شمار خود، به مطالعه دقیق و اصولی قرآن و نهج‌البلاغه اهتمام جدی داشته باشد (4). او برای ارتقای سطح فکری خود، از طریق شهید مالکی و شهید بهشتی روی قرآن کار می‌کرد. یکی از دوستان او در این‌باره می‌گوید: «محبوبه قرآن را طوری خوانده بود که در حاشیه همه صفحاتش مطلب و سؤال نوشته بود؛ درصورتی‌که در آن دوران اگر کنار قرآن مطلبی می‌نوشتی و سؤالی می‌پرسیدی، زندان داشت.» (5) محبوبه دانش آشتیانی علاوه بر قرآن و نهج‌البلاغه، محبوبه کتاب‌هایی که درباره مسایل سیاسی و مبارزاتی نوشته می‌شدند به دقت می‌خواند و توجه ویژه‌ای به مطالعه آثار دکتر شریعتی و شهید مطهری داشت. او بارها برای یافتن پاسخ سؤالاتش با شهید مفتح بحث می‌کرد و تا به جواب نمی‌رسید، دست بر نمی‌داشت. همین درایت، ذهن پویا و مطالعه زیاد باعث شد که محبوبه از نظر فکری بسیار فراتر از همسالان خود بیندیشد. یکی از همکلاسی‌هایش در این‌باره می‌گوید: «همه کارهایی را که ما تازه در دبیرستان شروع می‌کردیم، او در سال‌های راهنمایی انجام داده بود. واقعاً سنش با تجربه‌ها و به‌خصوص استقلال و قدرت فکری‌اش نمی‌خواند.»
محبوبه در سال اول دبیرستان هم‌زمان با تحصیل، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را به شکل منسجم آغاز کرد. او اعلامیه‌های امام (ره) را به مدرسه می‌برد و درباره آن‌ها با دانش‌آموزان صحبت می‌کرد. در مسجد گلشن به آموزش قرآن می‌پرداخت، جلسات هفتگی با بچه‌ها داشت و به بحث درباره احکام اسلام و شیوه‌های صحیح مبارزه می‌پرداخت. سیر مطالعاتی او برای بچه‌های مسجد یا دیگر جاها به قدری جدی و درست بود که بچه‌ها واقعاً به وفاداری، وفای به عهد، صداقت، نظم، پایداری و صفات انسانی ایمان پیدا می‌کردند و این صفات در آن‌ها نهادینه می‌شد (7). او علاوه بر فعالیت‌های فوق، اداره کتابخانه‌ای در خیابان سیروس را به عهده گرفته بود و برای بچه‌های محروم جنوب شهر کتاب می‌برد. همچنین یک برنامه دقیق مطالعاتی برای آن‌ها تنظیم کرده بود و به این ترتیب یک حرکت اجتماعی عمیق و به دور از جنجال گروه‌ها را در میان کودکان و نوجوانان آغاز کرده بود
شهادت محبوبه صبح روز 17 شهریور 1357 دولت‌مردان پهلوی دوم که از گسترش تظاهرات و مبارزات مردم به هراس افتاده بودند، تصمیم گرفتند که در تهران و یازده شهر دیگر به مدت 6 ماه حکومت نظامی ‌اعلام کنند، اما تظاهرکنندگان بی‌اعتنا به اخطارهای فرمانده نیروهای نظامی‌ در صف‌های فشرده به طرف میدان ژاله رفتند و در آن‌جا تجمع کردند. محبوبه نیز در میان تظاهرکنندگان بود. او که غسل شهادت کرده بود و سلاح‌های سنگین مأموران امنیتی بر پشت‌بام خانه‌های اطراف میدان را می‌دید، لحظه‌ای تردید نکرد و خود را به ضلع شمالی میدان، که محل تجمع زنان بود رساند. دیری نگذشت که صدای گلوله و فریاد همه جا را گرفت و عده زیادی از تظاهرکنندگان در خون خود غلطیدند و به شهادت رسیدند. مأموران رژیم شاه «ابتدا خاک‌اره‌های آغشته به بنزین را بر کف خیابان ریخته و آتش زدند و چون انبوه جمعیت هراسان در تلاطم افتاد... آتش مسلسل‌ها را گشودند... همه کوچه‌ها و خیابان‌های فرعی را با تانک و زره‌پوش مسدود کردند تا کسی را توان گریختن نباشد. هدف، نه پراکنده‌کردن مردم بود و نه مرعوب‌ساختن. همه گلوله‌ها به قصد کشت شلیک می‌شد...» (10) پرچم استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی‌ در دست محبوبه بود. او شجاعانه بر سر عقیده خود ایستاده بود و شعار می‌داد که ناگهان گلوله، قلب پر ایمانش را شکافت؛ سرو قامتش بر زمین افتاد و در خون خود غلطید تا خونش مهر تأییدی بر حضور زن مسلمان ایرانی در عرصه‌های نبرد حق علیه باطل باشد
از لسان خانم آیت الهی👇👇
زندگی محبوبه مبتنی بر تربیت اصیل اسلامی و برگرفته از فرهنگ عمیق اسلامی بود؛ لذا این شیوه باید الگوی نسل نوجوان و جوان قرار گیرد. او در صف اول حركت‌هاي دانش‌آموزي و اسلامي قرار داشت. سال دوم دبيرستان آخرين سال تحصيلي بود كه نام محبوبه، دانش‌آموز سنگر علم و مبارزه ر ا براي هميشه ثبت كرد. با حضور در جمع مردم تظاهركننده در ميدان ژاله (شهدا) هفدهم شهريورماه سال ۱۳۵۷ هجري شمسي در جمعه‌اي خونين، گل وجود محبوبه چون شقايقي سرخ پرپر شد و ژاله خونش، ميدان ژاله را رنگين ساخت. پيكر پاكش در بهشت زهرا (س) مأوا گرفت. چند سال بعد نيز نامزد(شهيد حسن اجاره دار) و پدر بزرگوارش (شهيد غلام رضا دانش) نيز در حادثه هفتم تيرماه سال ۱۳۶۰ش به شهادت رسيدند و با خون خود انقلاب اسلامي را بيمه كردند یکی از دوستان شهید محبوبه دانش (خانم آیت اللهی) که آخرین کسی بوده که او را قبل از شهادتش دیده، پس از شهادت محبوبه تفالی به قرآن زده بود و این آیه برای آن شهیده امده بود : « وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ»؛ « و اما آن‌ها که سعادتمند شدند، در بهشت جاودانه خواهند ماند، تا آسمان‌ها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگار تو اراده کند». و آخرين خاطره‌اي كه از شهيد محبوبه دانش داريد. عصر شانزدهم شهريور به من زنگ زد و پرسيد: «چرا نيامدي؟» آن روز نماز جماعت عيد فطر به امامت شهيد آيت‌الله مفتح در تپه‌هاي قيطريه برگزار شده بود و نرسيده بودم بروم. بعد تأكيد كرد فردا حتماً بيا. خانه ما در نزديكي ميدان ژاله (شهداي فعلي) بود. مردم از ساعات اوليه صبح در ميدان اجتماع كرده بودند و عليه رژيم شعار مي‌دادند. محبوبه پيرو و مأموم محض امام بود و هميشه مي‌گفت: «امام فرموده‌اند كه. . . » و ما با همين عبارت مي‌فهميديم تكليفمان چيست. ساعت 7 صبح بود كه برادرم مرا از خواب بيدار كرد و گفت: «دوستت دم در خانه با تو كار دارد!» خواب‌آلود رفتم و ديدم محبوبه با همان چهره زيبا و ملكوتي و لبخند مليح، پشت در ايستاده است. از خجالت آب شدم. يك ساعت ديگر راهپيمايي و تظاهرات شروع مي‌شد و من خواب مانده‌ بودم، در حالي كه محبوبه خود را از شمال شهر رسانده بود. گفتم: «هنوز يك ساعت به راهپيمايي مانده است. چرا اينقدر زود آمدي؟» گفت: «احتمال مي‌دادم خيابان‌ها را ببندند و اجازه ندهند مردم به طرف ميدان ژاله بيايند و من بي‌بهره بمانم!»او را به داخل خانه دعوت كردم تا آماده شوم. برايش صبحانه آوردم كه نخورد. فهميدم مثل اكثر روزها روزه است. كم‌كم صداي همهمه مردم را از پشت در خانه شنيديم. رفتم لباس بپوشم و با هم راه بيفتيم، ولي محبوبه طاقت نياورد و رفت كه به مردم بپيوندد و من مثل هميشه از او عقب ماندم. مي‌خواستم از خانه بيرون بروم كه چند نفر كه چشم‌هايشان با گاز اشك‌آور سوخته بود، وارد خانه شدند تا با آب حياط ما صورتشان را بشويند. از خانه بيرون رفتم و در ميان سيل جمعيت در حالي كه شعار مي‌دادم، جلو رفتم. جمعيت هر لحظه متراكم‌تر مي‌شد و حضور زياد زنان چشمگير بود. مدتي گذشت و بعد حس كردم يكي روي شانه‌ام زد. برگشتم و محبوبه را با همان لبخند شيرين هميشگي ديدم. به من گفت: «موقعي كه گاز اشك‌آور پرت مي‌كنند، اين‌جوري بپر و آن را بگير و به طرف خودشان پرت كن تا حالشان جا بيايد!»ناگهان صداي هليكوپتري از بالاي سرمان شنيديم و بعد هم رگبار مسلسل بود و روي هم ريختن زخمي‌ها. روبه‌روي ما يك تانك بود و سربازان مسلح صف بسته بودند. زنان جلوي صف تظاهركنندگان نشسته بودند و مردها پشت سر آنها شعار مي‌دادند. ناگهان تيراندازي شروع شد. هر كسي به طرفي گريخت و محبوبه را گم كردم و به داخل كوچه‌اي خزيدم. بعد از چند ساعت از ميان اجساد و مجروحين گذشتم و به خانه برگشتم. مردم مجروحان را بلند مي‌كردند و به خانه‌ها مي‌بردند، چون مي‌دانستند اگر به دست رژيم بيفتند، قطعاً كشته خواهند شد. تمام خانه‌هاي منطقه پر از تظاهركنندگاني بود كه مردم به آنها پناه داده بودند. بعد از ظهر يكي از بستگان تلفن زد و گفت مسجد محل آنها در چهارراه كوكاكولا پر از مجروح، زخمي و شهيد است! وقتي مشخصات جنازه دختر جواني را برايم گفت، فهميدم محبوبه شهيد شده است. آري، او در روز جمعه پس از ماه رمضان و در حالي كه روزه بود به ديدار خداي خود نائل آمد. شهادت محبوبه هر كسي را كه او را مي‌شناخت و از همه بيشتر بچه‌هاي مسجد حمام گلشن را، در سوگ و ماتم فرو برد. كودك و جوان، زن و مرد و هر كسي كه حتي يك بار طعم خدمت صادقانه او را چشيده بود، سوگوار بود و براي اين دختر معصوم فداكار مي‌گريست.
🌺 صلوات فاطمی امروزمان را به #نیابت از همه شهدای صدر اسلام تاکنون به ویژه بانوی شهید ❣محبوبه دانش آشتیانی ❣️ هدیه می کنیم محضر نورانی ☀️ صدیقه طاهره ، حضرت زهرا سلام الله علیها☀️ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏮 #تلنگر آزاده باش... قیمتی خواهی شد... آنقدر قیمتی که خداوند خریدارت شود آن هم به بالاترین قیمت؛ یعنی «ولایت» سلمانش را با «مِنّا اهلَ البِیت» خرید حُرَّش را با «حَلَّت بفِنائِک» و یقین بدان تو را با «انتظار» خواهد خرید و چه مقامیست این #انتظار ...