eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 یادت نرود بانو! هربارکه از خانه پابه بیرون میگذاری گوشه ی چادرت رادر دست بگیر... وآرام زیرلب بگو: "هذه امانتک یا فاطمـــة الزهراء"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️آثار شگفت‌انگیز ذکر امام زمان بعد از خوردن غذا بعد از خوردن غذا این ذکر را بگویید: «اللّهمَّ بارِکْ لِمَوْلانا صاحِبَ الزَّمان» برای دیگران هم بفرستید تا همگی سفره‌هامون رنگ امام زمان‌ بگیره❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
! ملاک عمل ابراهیم در جبهه همین آیه بود. اعتقاد راسخ داشت که تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد. لذا در عین حال که احتیاط می کرد، اما در شب حمله، اولین کسی بود که با توکل بر خدا وارد منطقه دشمن می شد و راه را برای عبور رزمندگان باز میکرد. ابراهیم با اعتقاد به این آیه کارهای بزرگی انجام داد: قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ اللهُ لَنَا هُوَ مَولَانَا وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ المُؤمِنُون: بگو هیچ حادثه ای برای ما رخ نمی دهد ، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته است . او پشتیبان و سرپرست ماست. و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند. (سوره توبه.۵۱)
🌸🍃رهبر معظم انقلاب : 🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا بیشترے دارند ، در مشڪلات زندگے متوسّل بہ شهدا مےشوند و شهدا جواب مےدهند . 🌹اُنس با شهدا را امروز تجربہ ڪن : با شهدا ڪه انس داشتہ باشے ، یڪ قدم بہ خدا نزدیڪ ترے ... 👇👇👇 ✅ خواندن دعای اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك‏ الْحُجَّةِ بْنُ الْحَسَن‏ در هنگام شنیدن سه اذان ✅ صلوات خاصه امام رضا علیه السلام ( ویژه از جانب خانم حضرت معصومه سلام الله علیها و سلام به حضرت معصومه از جانب آقا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام ) ✅ خواندن نماز امام صادق علیه السلام حداقل 7 بار در طول چله بزرگواران تمام این مراقبت ها 👆👆 از طرف شهید روز هدیه می شود.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌸🍃رهبر معظم انقلاب : 🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا #اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات زن
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال هفدهمین روز از چله 💫✨ سی و هفتم ✨💫مهمان سفره شهید 🌷🍃 موسی رجبی 🍃🌷هستیم.
23.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- حکایت شهیدۍ که قول داده بود چشماشو بعد از شهادت باز کنه 🌷شهید مدافع حرم   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شهید مدافع حرم «موسی رجبی» چهارم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ در شهرستان ترکمنچای از توابع میانه به دنیا آمد. وی از نیرو‌های مردمی و جهادی ساکن اسلامشهر بود که داوطلبانه به یاری نیرو‌های جبهه مقاومت اسلامی مستقر در سوریه شتافت و به عنوان عضوی از نیرو‌های پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه مشغول شد و نهایتا در آخرین روز خرداد سال ۱۳۹۷ در منطقه البوکمال، توسط تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
موسی نظامی نبود؛ اما مهندس برق بود و به سبب سابقه درخشانی که در انجام کارهای فنی داشت، قرارگاه خاتم الانبیا با او همکاری می‌کرد. او در زمینه موشکی فعالیت می‌کرد و خبره بود. هرچند که ناگفته نماند موسی برای دریافت مدرک مدارج بالاتر در دانشگاه ثبت نام کرده و قرار بود از ابتدای سال تحصیلی ۹۷ دانشجو شود؛ اما زودتر در دانشگاه امام حسین (ع) فارغ التحصیل شد. شجاعت و تخصص موسی زبانزد همگان بود. من گمان می‌کنم این شجاعت، از ایمان و توکل به خدا نشأت می‌گرفت؛ چرا که همیشه به خدا توکل می‌کرد و هر موفقیتی را فقط از لطف و جانب او می‌دید. داستان پیوستنش در زمره مدافعان حرم نیز کاملا داوطلبانه بود و در مدت کوتاهی پس از درخواست او، کارهای اعزامش انجام شد. او حقیقتا یک سرباز انقلاب وظیفه شناس بود. سربازی که برای عمرانی و آبادانی کشور، حاضر بود هر رنج و سختی را تحمل کند تا وظیفه‌اش را به نحو احسن انجام دهد.
مرداد ۱۳۹۶. تنها کسی که از مقصد سفرش مطلع بود، من بودم. به مادرشان هم گفت، «مدتی خارج از کشور است و نمی‌تواند تماس بگیرد. نگران او نباشید.» چهار روز از اعزام موسی نگذشته بود که پدرش فوت کرد . می‌دانستم نمی‌تواند برگردد، به همین دلیل خواهش کردم که کسی این خبر ناگوار را به او نگوید. آن‌جا بود که همه فهمیدند موسی کجا رفته است. اما پاسخ حقیقی به سوال چرا رفته است را نمی‌دانستند. موسی سپرده بود، «اگر مجبور شدی بگویی کجا هستم، نگو برای دفاع از اعتقاداتش رفته، بگو برای انجام کار به سوریه رفته است! دوست ندارم کسی بداند، چراکه این سرّی است میان من و حضرت زینب (س) که جز تو کسی از آن خبر ندارد.» موسی رفت و دو ماه پس از فوت پدرش برگشت. وقتی رسید تازه از ماجرای فوت پدر آگاه شد و اندوهی فراوان تمام وجودش را فرا گرفت... وقتی برگشت، زنجیر دور گردنش خودنمایی می‌کرد. با دیدن آن زنجیر با ترس پرسیدم، «دور گردنت چیست؟» گفت، «زنجیر!» گفتم، «شما که اهل زنجیر نبودی! پلاک است؟» زنجیرش را باز کرد تا نشانم دهد. پلاک بود. پرسیدم، «مگر مدافع حرم هستی که پلاک داری؟!» گفت، «نه، این نشان نوکری حضرت زینب (س) است! باید همراهم باشد تا من را گم نکنند.»