eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
237 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹تصویر مبارک فخر شیعه،مدافع حریم امامت و ولایت، علامه شیخ عبدالحسین امینی رضوان الله علیه مؤلف کتاب عظیم الغدیر.که با مراجعه به حدودصدوبیست هزار جلد کتاب از شیعه وسنی در مدت حدود چهل سال زحمت تألیف کرد. ✅بیست و هشتم ربیع الثانی سالروز رحلت علامه امینی رحمت الله علیه
🌹به یاد شهدای کودک غزه در تهران ♦️بیش از صدها کفن نمادین به صورت اعتراضی در میدان فلسطین به یاد شهدای کودک غزه اجرا شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇 ✅ 114 مرتبه ذکر صلوات برای تعجیل در امر فرج ✅ دعای توسلی دیگر بعد از دعای توسل (در مفاتیح) ✅ دعای نور حضرت زهرا سلام الله علیها ✅ دعای سیفی صغیر (قاموس کبیر) بزرگواران تمام این مراقبت ها 👆👆 از طرف شهید روز هدیه می شود. سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال 👈 سی و نهمین روز از 💐 💐 مهمان سفره پر برکت شهید 🍃🌷 مرتضی عبداللهی 🍃🌷 هستیم .
♥️🌿 •دوست ‌دارم •‌ اگر شهید شوم، •پیڪرے ‌نداشتہ ‌باشم؛ •از ادب ‌بہ دور است‌ ڪہ ‌در •محضر سیدالشہدا(ع) •با تن ‌سالم‌ و •ڪفن ‌پوش‌ محشور‌ شوم. .°و اگر پیڪرم ‌برگشت، °دوست ‌دارم °سنگ‌قبرے ‌برایم‌ نگذارند، °برایم ‌سخت ‌است ‌ڪہ °‌سنگ ‌مزار داشتہ‌ باشم‌ °و حضرت ‌زهرا(س) ° بـے‌نشانـ باشند.
متولد ۹ اسفند سال 1366 در تهران بود؛ جوانی باهوش، بامحبت و صادق. در «تیر اندازی» تبحر خاصی داشت. دوره‌های مختلف «راپل»، «غواصی» و «پاراگلایدر» را با موفقیت طی کرده بود. مرتبه دوم برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) به سوریه رفته بود که در ۲۳ آبان ماه سال ۹۶ به شهادت می‌رسد. همسر شهید می گوید : تاکید بر احترام به والدین، دغدغه و پشتکار شهید برای انجام تکالیف الهی از جمله خصوصیاتی بود که باعث شد با اطمینان محمد را انتخاب کنم.در تمام این سال‌ها ما زندگی را با هم زندگی کردیم. اولین خرید زندگی ما عکس حضرت آقا بود که در کنار تابلو‌هایی که حاوی نام چهارده معصوم (ع) بود، به دیوار زدیم. آقا محمد همیشه با خوش‌رویی و لبخند وارد منزل می‌شدند و به خانه می‌گفتند: خانه قشنگ ما. به یاد دارم روزی به شوخی گفتند: اگر شما برای من آب بی‌آورید، به توفیقات شما افزوده می‌شود. پاسخ دادم: اگر شما هم ظرف‌ها را بشویید به اندازه مو‌های بدن خود ثواب می‌برید. سپس گفتند: کاری خواهم کرد که تا همیشه ثواب شستن ظرف‌ها برای من شود، و رفته بودند، ماشین ظرفشویی خریده بودند.
وقتی خبر نبش قبر حجر بن عدی در سوریه توسط تکفیری‌های داعش را شنید، بسیار برآشفته شد و آرام و قرار نداشت. با این وجود زمانی که مطمئن شد رهبر انقلاب از حضور مدافعان حرم در میدان نبرد راضی است، عزمش را بیش از پیش جزم کرد که از طریق سپاه قدس به سوریه و عراق برود. به من اصرار می‌کرد پا در میانی کنم. وقتی از طریق واسطه پیگیر شدم، حاج قاسم گفت: «ما نیرو زیاد داریم.» اما آقا مرتضی می‌دید که نیروها از جاهای مختلف می‌روند. باز پیش من آمد. گفتم: باباجان! باید یک کاری انجام دهی که حاج قاسم دوست دارد. گفت: چه کار کنم؟ گفتم: برو از دوستانت بپرس. برای همین غواصی، پاراگلایدر و راپل را در جنوب یاد گرفت. حتی تیراندازی را هم عالی یاد گرفت. به گونه‌ای که استادش به او گفته بود دیگر با تیراندازی می‌توانی نقاشی بکشی. بعد از این آموزش‌ها باز شانسش را برای اعزام امتحان کرد، اما گویا به در بسته می‌خورد.
با اختراعش جواز مدافع حرمی‌اش را گرفت باز پیش من آمد و به او گفتم: برو چیزی بساز که در کشورهای مقصد بدون اینکه نیاز به ایران داشته باشند، بتوانند از آن بهره ببرند. البته یک کمی هم راهنماییش کردم و به بچه‌هایی که مرتبط با این موضوع بودند، آشنایش کردم. تا اینکه یک روز با من تماس گرفت و گفت: بابا امروز حاج قاسم به محل کار شما می‌آید. سفارش من را بکن! تعجب کردم و گفتم: تو از کجا می‌دانی، در حالی که من خبر ندارم. گفت: بماند! وقتی حاج قاسم آمد، به او گفتم: پسرم می‌خواهد به سوریه برود. این هم نوآوری‌اش که با آن می‌شود در آنجا عملیات کرد. حاج قاسم،‌ بعد از شنیدن سخنانم نامه‌ای نوشت و تأکید زیادی کرد که آقامرتضی جذب شود، چون به او نیاز داریم. بعد از این نامه، زمینه جذب و استخدام آقامرتضی فراهم شد و به این ترتیب مدافع حرم شد
حدودا شهریور ۱۳۹۶ بود به گلزار شهدای بهشت زهرا (س) رفته بودیم. زمانی‌که به مزار شهید علی امرایی رسیدیم، آقا محمد گفتند، دوستانم می‌گویند: شبیه شهید امرایی هستم. سپس با خنده ادامه دادند: اگر شهید شدم، من را هم در قطعه ۲۶ خاک کنید. به شوخی گفتم: بالاخره شما می‌خواهید پیکر داشته باشید یا خیر؟ چون همیشه دعا می‌کردند هنگام شهادت ذره‌ای از بدن خود باقی نماند. پاسخ دادند: ان‌شاءلله پیکری باقی نمی‌ماند؛ اما اگر پیکرم بازگشت در این قطعه به خاک سپرده شوم؛ اما سنگ مزار نداشته باشم، چراکه به دلیل بازگشت پیکر شرمنده امام حسین (ع) هستم، دیگر شرمنده حضرت زهرا (س) نباشم. شب قبل از اعزام برای زیارت به قم رفتند. مرتبه دوم اعزام، هم من و هم همسرم حال عجیبی داشتیم؛ اما در مورد آن با یکدیگر صحبت نمی‌کردیم. از روزی که اعزام شدند تا دو هفته تب و لرز داشتم؛ اما به دلیل مراعات حال همسرم، دلتنگی خود را بروز نمی‌دادم. ۲۹ روز از نبودن همسرم می‌گذشت که عکس شهید را با نام شهید در اینترنت دیدم. آقا محمد سپرده بودند زمانی‌که به شهادت رسیدم بی‌تابی نکنید و برای امام حسین (ع) گریه کنید و فقط برای شهادت ائمه (ع) مشکی بپوشید.
در مورد نحوه شهادت ایشان گفتند : آقاا محمد در مسیر حرکت خود در منطقه‌ای که خالی از سکنه بود، زیر آتش شدید دشمن، خانواده‌ای را می‌بینند که برای نجات فرزند مریض خود تقاضای کمک می‌کند. وی ابتدا مسلح وارد خانه شده تا یقین حاصل کند، تله نمی‌باشد؛ سپس با تمام وجود برای نجات جان کودک تلاش می‌کنند و دکتر می‌آورند. آن خانواده نیز برای وی دعا می‌کند. ساعاتی بعد در همان عملیات آقا محمد به شهادت می‌رسند. گاهی که فرصتی پیش می‌آمد، ما به رفتار‌های یکدیگر نمره می‌دادیم. به یاد دارم روزی پرسیدم: دوست دارید دیگران از کدام خصوصیات اخلاقی شما یاد کنند؟ آقا محمد گفتند: شجاعت؛ من گفتم: صبوری. با شهادت محمد هر دو به خواسته خود رسیدیم. وی معنای شجاعت، دلیری و غیرت را به کمال خود رساند و با شهادت خود نیز درس صبر را به من آموخت.