eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
8.8هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
10.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 | شرح حال شهدا را بخوانید ✏️ رهبر انقلاب: من نمیدانم شماها این کتابهای شرح حال شهدا را میخوانید یا نه؛ من میخوانم و اشک میریزم و استفاده میکنم؛ برای من حقیقتاً استفاده دارد. ✏️ من خیال میکنم شما یکی از کارهایی که میکنید حتماً همین باشد که شرح حال این شهدای عزیز را، بخصوص بعضی‌شان را که خیلی معنویّت دارند، بخوانید؛ اینها استفاده کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) اهتمام به اعمال ماه رمضان (تلاوت و دعا و مناجات و. ...) ، امیرالمؤمنین علیه السلام در طول 40 روز
❣می گفت : آرزو دارید یک شهـید با شما حرف بزند من با شما حرف میزنم... پیام من و شهـدا به شما این است : رهـبر عزیز انقلاب را تنهـا نگذارید . . .
13.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ تصویری حرف آخر-شهید مدافع حرم مهدی اسحاقیان🌹
آقا مهدی متولد 1358 در یک خانواده مذهبی در شهر درچه بزرگ شد. شهر ما به دلیل شهدای بسیارش به شهر شاهد نمونه کشوری معروف است. همسرم دوران ابتدای، راهنمایی و دبیرستان را در شهر درچه گذراند و بعد در رشته ادبیات عرب دانشگاه قم قبول شد و کارشناسی ارشد را در دانشگاه شهید چمران اهواز دنبال کرد که این مقطع را هم با رتبه ممتاز فارغ‌التحصیل شد. ایشان چون کارشناسی ارشد زبان عربی داشت به عنوان مترجم و رزمنده در جبهه سوریه حاضر شده بود. فرماندهان از قابلیت‌های آقا مهدی در گشت و شناسایی در منطقه عملیاتی حلب استفاده می‌کردند. همسرم 30 اردیبهشت به سوریه رفت و 20 خردادماه به شهادت رسید.
اما شهدا واسطه ازدواج ما شدند. آقا مهدی عضو گروه طرح بشارت بود. در این طرح کارش این بود که به دیدار خانواده شهدا می‌رفت و وصیتنامه و خاطره شهدا را جمع‌آوری می‌کرد تا بتواند به صورت کتاب دربیاورد. ولی خاطرات خودش هم جزو متن آن کتاب شد! چون ما خانواده شهید هستیم و پدرم سردار محمد‌باقر مداح از شهدای دفاع مقدس است، یک روز آقای مهدی آمده بود منزل‌مان تا مطالب شهید را جمع‌آوری کند. وقتی مامانم می‌گوید شهید محمد باقر مداح دو دختر دارد، همان لحظه آقا مهدی به خودش می‌گوید «خدایا یعنی می‌شود این خانواده شهید من را به عنوان دامادی قبول کنند» به این صورت شد که قضیه خواستگاری پیش آمد. در واقع شهدا واسطه ازدواج ما شدند.
آقا مهدی به تبعیت از ولایت فقیه خیلی تأکید داشت و چون حضرت آقا به دفاع از مردم سوریه، یمن و عراق توصیه داشتند، او هم دوست داشت جزو کسانی باشد که حرف رهبر را اطاعت کرده‌اند.☝️ می‌گفت دوست دارم با رفتن به جنگ، آل‌سعود عصبانی شوند.😁 شهید به نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد و هر جا به مسافرت می‌رفتیم تا صدای اذان را می‌شنید توقف می‌کرد و در مسجد همان محله نماز می‌خواند و بعد ادامه مسیر می‌داد👌. به رعایت حجاب هم توجه و تأکید بسیاری داشت. ✅ قبل از اعزامش با هم به کربلا رفتیم، به هر کدام از حرم‌های مطهر که می‌رفتیم، گریه می‌کرد و می‌گفت من آمده‌ام تا امضای قبولی شهادتم را از اهل بیت(ع) بگیرم.💔
یکبار یادم است آقا مهدی قبل از رفتنش به سوریه به من گفت: شانه هایم را بمال که یهو دستم محکم به پشت گردنش خورد که سریع معذرت خواستم که آقا مهدی برگشت به من گفت مشکلی نیست قرار است ترکش از همین جا رد شود که این حرفش نشانه به شهادت رسیدن آقا مهدی بود. وقتی هم که پیکر آقا مهدی را آوردند نگاهش کردم دیدم واقعا تیر از هم آنجا رد شده است و نصفی از پشت سرش رفته بود.
آقا مهدی شب جمعه بیستم خرداد به شهادت رسید و من همان شب خوابی دیدم که نمی دانستم تعبیرش چیست؟ « خواب دیدم در مسجدی که  «27 خرداد ماه» مراسمش را گرفتیم، اسب سفیدی گذاشته اند و به من گفتند سوار این اسب شو ؛ من سوار شدم که اسب شروع کرد بلا رفتن به  آسمان ها و موهای سر من پریشان شد؛ من دغدغه داشتم که چرا هر کاری می کنم نمی توانم موهایم را زیر چادر بپوشانم که از دید نا محرم به دور باشد و وقتی که من زیر پایم را از آن بالا نگاه می کردم دیدم همه جا سر سبز بود .  اسب در آسمان ها چرخ زد من را آورد کنار همان  مسجد پیاده کرد، وقتی خوابم را به مادرم تعریف کردم بسیار ناراحت شد.»