شهید علی انصاری سوم خرداد سال 1323 در شهرستان رودسر استان گیلان به دنیا آمد و در 15 تیر سال 1360 و در چهارمین روز ماه مبارک رمضان در خیابان لاکانی رشت مورد هجوم ناجوانمردانه منافقان قرار گرفت و به مقام عالی شهادت نائل شد.
استانداری استان گیلان آخرین مسوولیت مهندس شهید انصاری بود که در کنار آن، عضو هیات علمی و مسوولیت دانشگاه فنی گیلان را نیز برعهده داشت.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید علی انصاری سوم خرداد سال 1323 در شهرستان رودسر استان گیلان به دنیا آمد و در 15 تیر سال 1360 و د
سال ۱۳۲۳ فرزندی در دستان مادری از زنان پاک و مؤمن شهرستان رودسر جای گرفت که نامش را علی نهادند. او دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در دوره جوانی برای ادامه تحصیل در دبیرستان نظام رهسپار شهر تهران شد ولی در خرداد ماه سال ۱۳۴۲ از دبیرستان اخراج گردید. وی پس از اخذ دیپلم در رشته «اقتصاد دانشگاه تهران» پذیرفته شد اما پس از یک سال انصراف داد و تحصیلات خود را در رشته «ریاضی» دانشگاه تهران آغاز کرد. اودر این دوره چندین مرتبه توسط ساواک بازداشت و به زندان رفت. وی پس از اتمام دوره کارشناسی بدلیل اینکه ساواک با ادامه تحصیلش در ایران مخالف بود به توصیه پدربزرگوارش با اسم مستعار به امریکا رفت و در دو رشته «صنایع» و «ریاضی» به طور همزمان تحصیلاتش را ادامه داد و در رشته ریاضی موفق به اخذ مدرک دکترا شد. او درزمان حضورش در امریکا دبیر انتشارات انجمن اسلامی بود و در زمینه انتشار کتب باروحانیون مبارز رابطه بسیار نزدیکی داشت و همچنین به عنوان استاد در دانشگاه تدریس مینمود که پس از دو ترم به جرم تبلیغ در هنگام تحصیل, از تدریس در کلیه دانشگاههای امریکا منع شد ولی پس از مدتی مسئولیت برگزاری مجالس و تظاهرات را درامریکا به عهده گرفت. انصاری به دلیل دوستی با دکتر چمران چندین مرتبه به لبنان رفت و پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشت و ابتدا به عنوان معاون استاندار خراسان وسپس در جایگاه استاندار گیلان به خدمت پرداخت و در همان زمان ریاست دانشکده فنی گیلان و عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. سرانجام در تاریخ ۱۵/۴/۱۳۶۰ یک هفته پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین در شهررشت در حالیکه یازده زخم عشق را به جان خرید, آرام و مطمئن ندای حق را لبیک گفت.
انصاری به روایت همسر(۲)
اوایل تیرماه سال ۱۳۶۰ به مناسبت شهادت ۷۲ تن از گیلان به تهران آمده بودم. عصر روز چهاردهم تیرماه علی آقا تلفن کرد و گفت: «فردا شهید میشوم. به دلم افتاده و میدانم به لقاء الله خواهم رسید.» بغض گلویم را گرفت و با ناراحتی پرسیدم: «چرا این طور تصور میکنید, شما که تاکنون تلفنها و تعقیبهای زیادی داشتهاید, اگر ممکن است به جای چهارشنبه امروز به دنبال من بیایید.» نگذاشت جملهام تمام شود و با لحن خاصی گفت: «هرگز میدان را با تهدید خالی نمیکنم.» آن روز هر دو ساعت یک بار با ایشان تماسمیگرفتم تا اینکه صبح روز بعد قبل از وقت اداری, با محل کارش تماس گرفتم ولی هنوز به آنجا نرسیده بود. اضطراب تمام وجودم را فرا گرفت, با خودم گفتم: «خدایا برای علی اتفاقی نیافتاده باشد.» مدت کوتاهی گذشت. درست ساعت ۸:۳۰ صبح یکی از دوستانش اطلاع داد به پای انصاری تیر خورده است و باید به گیلان بروم. اما من باور نکردم چون خودش به من گفته بود: «اگر خبرم را شنیدی, مطمئن باش که به دو جای بدنم شلیک خواهند کرد, به مغزم چون برای خدا میاندیشد و به قلبم چون برای مردم میتپد.» زمانیکه به گیلان رسیدم, پیکر غرق به خون علی با یازده گلوله در بدن آماده تشییع بود و من در سوگ او جامه سیاه بر تن کردم
وصیت نامه شهیدانصاری
… و تو ای دخترم, کوله بارم را بر دوش گیر و فرزند شهادت باش. همرزمان تو در هفدهم شهریور ماه غوغا به پا کردند و با سمیهها همراه شدند. تو نیز همچون سمیه از حق پیروی کن و بدان که هیچ مکتبی غیر از اسلام یارای پیاده کردن عدالت اجتماعی را ندارد. بر سر مستکبرین فریاد زن, نسبت به مستضعفین خاضع باش … اما تو ای همراهم (همسرم) با مشکلات زمانه مدارا کن و مانند سنگ صخره باش, بدان اگرشهید شدم, زهی سعادت. در هر صورت تو راهی را که راه انقلاب حسین (ع) هست, ادامه بده و آنقدر تلاش کن تا به شهادت برسی. از مال دنیا چیزی ندارم که برایت بگذارم ولی باشرافت زیستن را به یادگار گذاشتم که تو نیز آن را ادامه دهی. اگر مردم در زیر عکس امام (ره) عکسم را جای دهید که شاید ترشحات روحانی عظیم این مرد بزرگ بر تصویرم, غبار شرف گیرد. چیزی ندارم که برای تو باقی بگذارم ولی بدان که عمری را با شرافت زیستم و در مقابل ناحق هرگز سر تعظیم فرود نیاوردم. تو چو کوه استوار باش اگر کشته شدم زهی خوشبختی، بر مردهام گریه مکن شیرزن باش و مقتدر. کولهبارم را برگیر و بقیه را هم را ادامه ده و هیچوقت راه امام را تنها مگذار.اگر همه عدول کردند تنهای تنها به راهت ادامه بده تا در این راه تو نیز به شهادت برسی. از مرگ نهراس چون ترسوها جسارت مبارزه را ندارند. در مبارزه با ضد انقلابیون (مزاحمین اسلام) در هرنوعش مبارزه کن دختر شجاع باش و امیدوارم انقلاب را یاری کنی که خدا یاریکنندگان را دوست دارد. ای کاش میتوانستم آن چیز را که در قلبم هست با تو بگویم ولی زبانم یارای گفتن و یارای نوشتن را ندارد. برای رسیدن به آگاهی و شناخت قرآن بخوان، تا درفهم بدانجا برسی که شک از دل تو ز دوده شود و برای رسیدن به شهادت روزشماری کنی. در هر سنگر مبارزه مادرت را نیز همراه ببر.
برخورد شهید علی انصاری استاندار گیلان و بنی صدر 👇👇
بنی صدر وارد گیلان شد.
اما در یک خودرو به تنهایی نشست و شهیدانصاری در خودروی دیگر، او را همراهی کرد.
در حین رسیدن به استانداری یکی از خودروهای محافظین بنی صدر، با یک خانم روستایی که زنبیل چای بر سر داشت، تصادف کرد ولی خودرو محافظین او را روی جاده رها کرد و رفت!!!
شهیدانصاری که متوجه صحنه شد، توقف کرد و زن را سوار خودرو خود کرد و به بیمارستان برد. پس از بستری کردن او در بیمارستان خود را به استانداری رساند.
تا رسیدن آقای انصاری به استانداری، بنی صدر به انتظار نشسته بود. با دیدن آقای استاندار با عصبانیت می گوید: "جناب استاندار، شما در استان نقش رییس جمهور را دارید، کافی است دستور بدهید. نه اینکه خودتان دنبال کاری بروید"
انصاری در جواب می گوید:
"جناب آقای رئیس جمهور، این مردم شاه رابیرون کردندچه برسدبه رئیس جمهور! "
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
📢📢📢📢📢 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته.. مثل شهدا بودن سخت نیست مثل شهدا ماندن سخته... ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#السلام_علیک_یا_امین_الله_فی_ارضه
📌 فلسفۀ زیارت چیست؟
📌 مؤمن، به زیارتِ امامش نیاز دارد؛ مثل نیاز کودک به مادرش
📌 هروقت دلت برای زیارت تنگ شد، حتماً برو؛ به این نیازت پاسخ بده!
⭕️ زیارت و ملاقات، نیاز انسان است. اصل دیدار و ملاقات، عالیترین فعلی است که هدف خلقت است. (إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ؛ انشقاق/۶) همۀ زجری که انسان میکشد بهخاطر همین «لقاء» است.
⭕️ آخرین نقطۀ حیات بشر، دیدار و ملاقات است؛ آخرِ حیات اخروی انسان، خوردن یا شناکردن در نهر شیر و عسلِ بهشتی نیست؛ آخرین و بالاترین نیاز انسان، فعلی است بهنام «لقاء» یعنی ملاقات پروردگار!
⭕️ آخرِ نیاز انسان ملاقات است، اولِ نیاز او هم ملاقات است! میگویند: بچه وقتی بهدنیا آمد، بلافاصله او را به آغوش مادرش بدهید. این نیاز روحی بهقدری مهم است که-طبق تحقیقات روانشناسی- اگر تا ششماه پس از تولد نوزاد، مادرش او را بغل نکند، کودک میمیرد؛ هرچند سایر نیازهایش تأمین شود.
⭕️ امامرضا(ع) میفرماید: امام، مثل مادر است نسبت به طفل شیرخوار (تحفالعقول/439) کودک وقتی به آغوش مادرش میرود، بهلحاظ روحی، تغذیه میشود. مؤمن هم به زیارت امامش نیاز دارد و به آن علاقه دارد؛ البته ممکن است نداند چرا زیارت را دوست دارد، اما مثل کودکی که میگوید «من مادرم را میخواهم» او هم میگوید: «دلم برای حرم، تنگ شده» لذا هروقت دلت برای زیارت تنگ شد، حتماً برو؛ به این نیاز خودت پاسخ بده!
استاد پناهیان
#ادامه_دارد
#هرشب_ساعت_هشت_یک_نکته
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
°•| 🌿🌸 #امام_خامنهای /•• ⇦این عکس شهدا را ازدیوارخانه هایتان پایین نیاورید✖️ این زینت ها زینت
📢📢📢📢
🔘فلسفه چفیه امام خامنه ای❗️
🔸به حضـــرت آقا گفتـــم فلسفــــه چفیــــه شما چیست ؟
ایشان فرمودند :دوستان اگر می دانستنـــد که دشمــن چگونـــه آماده شــده است برای زمیـــن زدن اســلام و نــظام هیچ گاه حالت رزم را از خود دور نمی کردند !
✍حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
﷽
سلام علیکم
بیست نهمین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
امام خمینی (ره)
همه شهدا و
❣️ شهید عبدالله علایی❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهیدی که صورتش بعد از ۱۳ سال سالم بود شهید عبدالله علایی در عملیات خیبر به شهادت رسید. جایی که زمست
برادرزاده شهید؛
کمی از خانواده و زندگی عمو عبدالله بگویید.
خانواده پدربزرگم خانواده پر جمعیتی بودند. چهار برادر و دو خواهر که عبدالله فرزند سوم بود. در میان برادرها ایشان از همه بزرگتر بودند. عمو متولد هشتم دی ماه ۱۳۴۰ در شهر کاشان بود. وضعیت درسی عمویم عبدالله عالی بود. عمه بزرگم برایم تعریف کرده است عبدالله نماز شبش هیچ وقت ترک نمیشد. صبحهای جمعه بعد از انجام اعمال مستحب، برای اقامه نماز از خانه بیرون میرفت. همیشه خمس و زکاتش را پرداخت میکرد و در خانواده در ماه مبارک رمضان قبل از باز کردن روزههایش ابتدا نماز میخواند.
قبل از اینکه بچههای تفحص در مورد سالم بودن پیکر شهید به خانوادهاش چیزی بگویند، چند نفر از بچههای سپاه به خانهشان رفته بودند و از مادربزرگم درباره حال و هوای معنوی عمویم عبدالله سوال کرده بودند. او گفته بود:«هیچ وقت عبدالله غسل جمعهاش ترک نمیشد، خیلی مقید بود به خواندن زیارت عاشورا و مدام به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) میرفت.» شاید همین اعمال دلیلی بر سالم ماندن پیکرشان باشد. عمو قبل از آمدن هم نشانههایی از خودش بروز داده بود. شوهر عمهام میگفت:« یک شب خواب دیدم در بازار کاشان همه جوانها با پیشانی بند مشغول سینهزنی هستند و تا کاروانسرای بازار میرفتند. عبدالله هم آنجا بود. از او پرسیدم عبدالله کجایی؟ پدر و مادرت منتظرت هستند؟ گفت:«به آنها بگو میآیم» این خواب چند وقت قبل از آمدن پیکر مطهرش بود و یازدهم محرم همان سال خبر پیدا شدن عمو عبدالله را برایمان آوردند.
شهید عبدالله علایی کاشانی
همان زمان تفحص پیکر ایشان، تصویر چهره سالمشان تعجب خیلیها را برانگیخت. از این اتفاق بگویید.
یکی از افراد گروه تفحص لشکر۲۷ محمد رسولالله(ص) که از یافتن پیکر عمو عبدالله توسط رزمندگان گروه تفحص لشکر ۱۴ امام حسین (ع) تعریف میکند ، میگوید: «وقتی پیکر این شهید بزرگوار را یافتیم احساس کردم مدت زیادی نباید از شهادتش گذشته باشد چون صورت ، ریش و موهایش تقریباً سالم بود. وقتی برادر «علیخانی» از برادران گروه تفحص دستش را پشت سرش گذاشت تا او را جابه جا کند دید دستش از خون شهید رنگین شد.» حتی وقتی پیکرش را تحویل میگیرند پلاک روی سینهاش چسبیده بود و زمانی که پلاک را از روی سینهاش برمیدارند خون از زیر آن بیرون میزند. پیکر مطهر عمو عبدالله را برای خاکسپاری به تهران میبرند. بعد از مراسم تشییع، روحانی مسجدی که عبدالله در آن نماز میخواند، میگوید:« سجدههای بعد از نماز عبدالله بسیار طولانی بود و هربار خواستم با او صحبت کنم او را در حال سجده دیدم.» مسافر گمگشته دیر آمد اما همه را شگفتزده کرد.
زمانی که تعدادی از شهدا را در سال ۷۵ میآورند، گویا سه شهید بدنشان سالم بود. از میان آنها عبدالله صورتش سالمتر بود. آقای داوود آبادی میروند معراج شهدا تا از نزدیک این شهدا را زیارت کنند. بعد عکس میاندازند و در وبلاکشان میگذارند. ایشان مینویسند:«درِ تابوت باز میشود. بدنی به درازای کامل یک انسان، داخل آن قرار دارد. کفن را بیرون میآورند و روی زمین میگذارند. باز که میکنند، مات میمانم. بدنی کامل مقابلم دراز کشیده است. نیمه سالم. میگویند هر سه تای اینها را در منطقه طلائیه، همان جایی که زمستان سال ۶۲ آتش و خون بود، یافتهاند.»
حاجی میگوید:«هنگامی که بچهها پیکر شهید عبدالله علایی کاشانی را پیدا میکنند، هنگام درآوردن از خاک، بیل به گردن او اصابت میکند و پنج ، شش قطره خون از محل زخم بیرون میزند.
آرام خاک صورت را برمیدارند. همه بدن اسکلت و استخوان شدهاند و قسمت پشت سر، به طور کامل بر اثر ترکش خمپاره از بین رفته است. فقط جلوی صورت مانده است با چشمان، لبان و سیمای زیبا.
🍃🌸
#امام_خامنہ_ای ❤️
#شهدا دلاورانی هستند که #حصارجهالت و #گمراهی را دریدند
وشعاع خورشید #هدایت را به دورترین نقاط عالم رساندند
#فاتح_خیبر
🌹٢۴رجب سالروز فتح خیبر بدست اميرالمؤمنين عليه السلام
پیامبر (ص) فرمودند :«فردا پرچم را به مردی می دهم که حمله هایش را تکرار کند ، نه اینکه فرار کند . کسی که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند،و خداوند خیبر را به دست او فتح می کند . » همۀ اصحاب آرزو کردند که این مقام و منزلت به آنان واگذار شود.
(زادالمعاد :ص 35 – بحار الانوار :ج97 ص 168/384-
دو اتفاق مسرتبخش برای پیامبر در یک روز
👈خبر پیروزی مسلمانان در جنگ خیبر به دست امیرالمؤمنین علیه السلام
👈و نیز برگشتن جناب جعفر، برادر امیرالمؤمنین علیه السلام ، از حبشه
همزمان به پیامبر اکرم ص رسید.
حضرت فرمود:نمیدانم از آمدن جعفر خوشحالتر هستم یا از پیروزی در جنگ خیبر.
ایشان برای استقبال از جناب جعفر👈 دوازده قدم به پیشواز آمد،
او را در آغوش گرفته و سجدهگاه او را بوسید و فرمود:
«آیا به تو هدیهای بدهم؟»
جعفر عرض کرد: «آری؛ یا رسول الله!». با توجه به این که مسلمانان در جنگ خیبر غنایم زیادی به دست آورده بودند، همگان گمان کردند پیامبر به جعفر، طلا و نقره فراوانی میبخشد اما پیامبر اکرم ص به جعفر فرمود:
آنچه به تو عطا میکنم، اگر آن را هر روز انجام دهی، از همه دنیا و آنچه در آن است، برای تو بهتر است. اگر از میدان جنگ فرار کرده باشی و گناهانت به اندازه خاک بیابانها و کف دریاها هم باشد، خداوند تو را میآمرزد.
آنگاه نماز جعفر طیار را به او تعلیم داد.
نماز جعفر طیار
این نماز چهار ركعت است كه دو سلام دارد. (دو تا دو ركعتی)
در هر ركعتی حمد و سوره می خواند، سپس پانزده مرتبه می گوید: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر».
و همین تسبیح را ده مرتبه در ركوع و همچنین ده مرتبه بعد از سر برداشتن از ركوع و همچنین ده مرتبه در سجده اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن و ده مرتبه در سجده دوم و ده مرتبه بعد از سر بلند نمودن تسبیحات را می گوید.
پس در هر ركعتی هفتاد و پنج مرتبه و مجموع آنها (در تمام چهار ركعت) سیصد تسبیح می شود.
حال اگر كسی می خواهد نماز جعفر را بخواند، اما فرصت كافی برای گفتن تمام سیصد مرتبه ذكر تسبیحات اربعه را ندارد، می تواند دو نماز دو ركعتی به نیت نماز جعفر طیار بخواند و ذكرهای تسبیحات اربعه را بعد از نماز در حال راه رفتن و یا در محیط كار به امید ثواب بگوید.
#بیست_چهارم_رجب
🔴تلنگر ❗️
رفقا ؛
می دونید توی همین روز هاست که سند #شهادت خیلی ها امضا میشه؟!
👈جَوونهایی که از تعطیلات عیدشون گذشتن و رفتن برای خدمت به خلق
چیز کمی نیست. نباید دست کم گرفت
این جور جاهاست که از آدم امتحان گرفته میشه
🌷چند نفرمون باخودمون گفتیم بزنیم بریم یه شهر دیگه که حتی خیلی هم ازمون دور هست برای کمک؟؟!
🌷چند نفرمون گفتیم جهادِ ما همین کمک رسانی به مردم سیل زده اس!!!!!
🌷چند نفرمون دستمون رو کردیم توی جیبمون نیت کردیم و کمک کردیم؟؟؟!
رفقا به بی خیال ها شهادت نمیدن ها ....
نباید از کنارش بی تفاوت بگذریم
این جور جاهاست که شهید حججی ها بلباسی ها، خلیلی ها و .... مُهر شهادتشون رو می گیرن
👈به قول شهید محمود رضا #بیضائی :
من اینطور فهمیدم که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پرکار و دغدغه مند باشند.
#از_قافله_جا_نمونیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#السلام_علیک_یا_امین_الله_فی_ارضه
السلام علیک یا ابن الحسن
یا موسی بن جعفر و رحمة الله و برکاته
🏴🏴🏴
شهادت جانسوز
🏴حضرت باب الحوائج
🏴عبد صالح
🏴امام موسی کاظم علیه السلام
بر
امام زمان علیه السلام
و تمام فرزندان حضرتش تسلیت باد
به ویژه
بر آقا و مولایمان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام
و بانوی کرامت حضرت معصومه سلام الله علیها