eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
10.5هزار ویدیو
259 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
💠پنجشنبه شب بود و ما طبق معمول طلبه های حوزه محمودیه در منزل آقای علوی برنامه ختم انعام و دعا داشتیم. نوبت من شد که روضه بخوانم، چراغ ها خاموش بود، شروع به خواندن روضه حضرت زهرا کردم، تا اسم حضرت زهرا آوردم، صدای هق هق گریه ای بلند شد. هرچه بیشتر از حضرت زهرا می خواندم صدای این گریه بلندتر و شدیدتر می شد. انگار صدای گریه و انابه او بیشتر از روضه من اثر داشت و دیگران هم متاثر شده و با آن نوای گریه اشک می ریختند، آنقدر گریه کرد که از حال رفت و صدا قطع شد. بعد از مراسم پرسیدم این صدای گریه کی، بود گفتند طلبه جدیدی است که به حوزه آمده است به اسم علیرضا نجف پور. بعد که بیشتر آشنا شدیم، دیدم ایشان علاقه قلبی به حضرت زهرا دارد و هر بار نام این خانم را می آوردیم منقلب می شد. شیخ علیرضا نجف پور( شیخ نجفی)
🌷شادی روح همه پدران شهید صلوات
🔹 نواب صفوی: آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل بشود و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابان‌هایش باشم.
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنده‌ست باور نداری ببین☝️ 🎞 استاد رائفی پور از اثر توسّل به 🌹🌹🌹🌹🌹 می گوید...
...خدايا! من بنده ناتوان توام... بنده اي گنهکار  که به تو روي آورده ام پس مرا از آن گروه قرار مده که روي آنان بر مي گرداني و بي خبري شان از بخشايش تو در پرده نگاهشان داشته است ... خدايا بريدن از همه چيز و گرويدن به سوي تو نهايت آرزوي من است چنين انقطاعي به من عطا فرماي.... ✍قسمتی از مناجات فتح الله آذرپیکان
🌹مامان لباس عروسی مو بذار وقتی که شدم، وقتي با خونم خودم رو آرايش کردم اونوقت لباس عروسيمو تو خودت تنم کن..! و وقتی توی قبر خوابونديم رو به قبله کن و بدون اينکه دلتنگی کنی بگو دخترم خونه نو مبارک..! مادر دلم مي خواد همينطور که وايستادم تو سنگر با ضد مي جنگم يک تير بياد بخوره به سينه ام..؛ اما من خون سينه مو که فوران میزنه تو مشتم بگيرم و بپاشم هوا..؛ و فرياد بزنم خدايا قبول کن..!✋🏻 🌹
❣شهیدی که قبل از اینکه کربلا بره،امام حسین (ع)برد پیش خودش آرزوی زیارت کربلا داشت، اون زمان پیاده روی اربعین نبود . سال 88 سرباز بود . به من گفت از سربازی که اومدم باید برم کربلا هزینه ی سفرش رو هم کنار گذاشته بود ۴ فروردین 89 به شهادت رسید . هزینه سفرش رو دقیقا یک روز قبل از شهادت، از حسابش برداشت کرده بود .... بیتاب بودم که پسرم کربلا نرفت تا به آرزوش برسه یکی از دوستان تو عالم خواب شهید رو میبینه میپرسه لحظه شهادت چطور بهت گذشت ، چطور به شهادت رسیدی؟؟ به من گفت در حال انجام کار بودم دیدم آقایی به سمتم اومد . گفت جوان قرار بود پیش ما بیای. من اومدم ببرمت .‌دستت رو به من بده . دستم رو به آقا دادم و دیگه هیچ نفهمیدم . محمد سلیمانی
🌹 هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با ! گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت : با التماس ! به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری میشه ؟ لبخندی زد و گفت : با التماس ! 🌷 ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ - ، _مرحمت_بالازاده (از استان ، شهرستان ) 🌴 دوران 🌷 ولی ‼️
24.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 رهبر معظم انقلاب: ما هرگز شهادت سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد؛ حرفی زدیم در این مورد، پای آن حرف ایستاده‌ایم
با هم قرار گذاشته بودیم، هر کس شهید شد، از آن طرف خبر بیاورد. خوابش را دیدم با التماس و قسم حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نگهش داشتم. گفتم: جعفر! مگر قرارمان یادت رفته؟ گفت: مهدی اینجا قیامتی است. خبرهایی است که شما ظرفیتش را ندارید. گفتم: به اندازه ظرفیت پائینم بگو. گفت: امام حسین (علیه‌السلام) وسط می‌نشیند و ما دورش حلقه زده و خاطره تعریف می‌کنیم. گفتم: چه کار کنیم که حضرت ما را هم در جمع راه دهد؟ گفت: «همه چیز دست امام حسین (علیه‌السلام) است. بروید دامن او را بچسبید. وقتی پرونده‌ای می‌آید، اگر امام حسین (علیه‌السلام) آن را بپسندد، امضائی سبز پای آن زده، آنگاه او می‌شود.» برگرفته از کتاب: خط عاشقی جلد یک ✍ راوی:مداح اهل بیت حاج مهدی سلحشور
1.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خواب عجیب مادربزرگ جهاد مغنیه!! !! با ام عماد (مادر شهیدان مغنیه) در یک محله زندگی میکردیم روزهای اول بعد از شهادت جهاد بود یک روز صبح تماس گرفت گفت دیشب خواب جهاد رو دیدم خیلی خواب قشنگی بود بگو ابوعباس بیاد دوربین اش هم بیاره میخوام این خواب رو تعریف کنم تا همه بشنون و باقیات الصالحاتی هم برای من هم جهاد و هم ابوعباس باشه خوابش در باب اهمیت نماز صبح بود ابوعباس هم بدون فوت وقت دوربینش رو برداشت و رفت این فیلم اون موقع خیلی در فضای مجازی دست به دست شد گفتم حیفه شاید هنوز کسی باشه که ندیده باشه
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسر شهید مدافع حرم فاطمیون «احمد حسین بخشی» دلتنگی‌های دخترش را چنین روایت می‌کند: خیلی وقت‌ها دلتنگ پدرش می‌شود و می‌گوید: «مامان! بابایم کجاست؟» من می‌گویم: «بابا رفته پیش خدا» می‌پرسد: «کی برمی‌گردد؟» و من می‌گویم: «بابا دیگر برنمی‌گردد» سؤال زیاد دارد و خیلی دلتنگ او می‌شود. یک شب یادم هست از خانه یکی از بستگان به منزل آمدیم و محمد حسین در بغل من بود که باز سمیرا شروع کرد به بهانه گرفتن. می‌گفت: «مامان! کسی نیست من را بغل کند.» من او را هم در بغل گرفتم تا هر دو را نوازش کنم اما سمیرا آرام نشد، سراغ پدرش را می‌گرفت. عکس پدرش را به‌ناچار مقابلش گذاشتم تا کمی آرام شود. او عکس پدر را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. من از گریه‌های او فیلم می‌گرفتم و خودم هم هم‌زمان اشک می‌ریختم.