eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
231 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
این خون ها سیل می شود و دودمانتان را بر باد خواهد داد... @moghavematt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه لذتی💖 داره... چه لذتی داره این #مهر تو صفحه آخر شناسنامت📖 بخوره!!! و #شهادت بشه آغاز جاودانگی...❤ الهی...نصیب...همگی.. #شهـــــادت🌷
🌷🍃 #آقــامجیــدخوش‌اومـدی🌷 خبر این است... ڪہ #شهیدی دیگر🕊 بہ وطن برگشتہ بنویسید چنین (روح بہ تن برگشته) هرڪہ دلدادہ شود لایقِ دلبَر شدن است❤️ #پیکرشهیدمجیدقربانخانی #خوش_آمدی #صبحتون_شهدایی
﷽ سلام علیکم سیزدهمین روز از ❣چله سیزدهم ❣سرسفره 🌷شهید مجید قربانخانی🌷مهمان هستیم با عنوان ☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️ 👇👇👇 در این ۴۰ روز به نام نامی ☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف ☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام مهمان شهدایی هستیم که ❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند. در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر ✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود) ✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه #المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
ز طواف شام ؛ سوی مشهد آمده‌ام بوی بـی‌ بـی را برایِ شاه طوس آورده‌ام آمدم ای شــاه پناهـم بده . . . حرم_مطهر_رضوی #پیکر_حـر_مدافعـان_حـرم #شهید_مجید_قربانخانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #گزارش_ویدیویی ‌ 🔸شهید مجید قربانخانی بیست و یکم دی ماه سال ۱۳۹۴ هجری خورشیدی به ‌همراه هم‌رزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان سوریه به شهادت رسیده و پیکر پاک این شهید والامقام مفقودالاثر شد. 🔹‌پیکر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی پس از گذشت چهار سال دیروز در حرم مطهر امام رضا علیه السلام تشییع شد‌‌.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌷🍃 #آقــامجیــدخوش‌اومـدی🌷 خبر این است... ڪہ #شهیدی دیگر🕊 بہ وطن برگشتہ بنویسید چنین (روح بہ تن ب
❣حر مدافعان حرم❣ شهید مجید قربانخانی متولد مرداد ماه 1369 در محله یافت آباد تهران بود. تک پسر خانواده و لوتی مسلک بود که در کنار پدرش در بازار کار می کرد و سفره خانه ای نیز در محله یافت آباد داشت. وضع مالی خوبی داشت و از این بابت همیشه به نیازمندان کمک می کرد. برخی اخلاق های خاص و خالکوبی روی دستش باعث شده بود او را با نام مجید سوزوکی مدافعان حرم یا حر مدافعان حرم یاد کنند. مجید از نوجوانی عضو بسیج و بچه هیئتی بود اما آنقدر وابسته به این فضا نبود که روزی مدافع حرم شود.
دوستی او با مرتضی کریمی همه چیز را تغییر داد. این دوستی برای مجید سرآغاز یک تحول بزرگ بود. تحولی که او را به دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه رساند و نهایتا تا لحظه شهادت همراه مرتضی کریمی بود و با او در یک منطقه و یک عملیات به شهادت رسیده و مفقود الاثر شدند. او که عاشقانه حضرت زینب سلام الله علیها را دوست داشت، چندی پیش از اعزامش به سوریه به کلی تغییر کرده بود. نمازهای اول وقت، وصیت نامه نویسی و زمزمه های عاشقانه اش از هیئت گویای این دگرگونی بود. وقتی عنوان کرد که می خواهد به سوریه برود، کسی از نزدیکانش باور نمیکرد که او اهل این مجاهدت باشد. اما خیلی زود راهی شد و 21 دیماه سال 94 او به همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان سوریه به شهادت رسیده و مفقود الاثر شدند.
پدر شهيد، می گوید: مجيد يك نيسان داشت كه با آن كار مي‌كرد و روزي‌اش را در مي‌آورد. پشت دخل نان بربري هم تنها به اين دليل مي‌رفت تا اگر مستمندي را مي‌شناسد، نان مجاني به دستش بدهد. آقا مجيد از آن دست بچه‌هاي جنوب شهري لوطي مسلكي بود كه دست خيرش زبانزد است. پدر شهيد مي‌گويد:‌«مجيد بچه زبر و زرنگي بود و درآمد خوبي داشت. غير از نيسان، يك زانتيا هم براي سواري خودش داشت. اما عجيب دست و دلباز بود و اگر مستمندي را مي‌ديد، هرچه داشت به او مي‌بخشيد. فكر هم نمي‌كرد كه شايد يك ساعت بعد خودش به آن پول نياز پيدا كند. گاهي طي يك روز كلي با نيسانش كار مي‌كرد، اما روز بعد پول بنزينش را از من مي‌گرفت! ته توي كارش را كه درمي آوردي مي‌فهميدي كل درآمد روز قبلش را بخشيده است. واقعاً دل بزرگي داشت، تكه كلامش اين بود كه «خدا بزرگ است مي‌رساند.» پدر شهيد مي‌گويد:«داخل گوشي پسرم دو اسم به عنوان دخترانم ذخيره شده بود. گويا او دو خانواده را تحت پوشش قرار داده بود و به آنها كمك مي‌كرد. يكي از اين خانواده‌ها دو دختر داشتند كه پسرم آنها را با عنوان دخترانم ذخيره كرده بود. بعد از شهادت مجيد آن خانواده از كمك‌هاي پسرم خبر دادند و اينكه سعي مي‌كرد از هر جهت كمك حالشان باشد.» ماجراهاي دست بخيري آقا مجيد داستان درازي دارد كه يك سرش به مرام علي(ع) متصل مي‌شود و سر ديگرش به بخشش جان و هستي كه مرام امام حسين(ع) است. پيكر شهيد مجيد قربانخاني اين بچه بامرام محله يافت‌آباد، هنوز در سرزمين غربت جامانده است. انگار كه دامنه بخشش او حتي جسمش را هم در برگرفته است.
شهيد قربانخاني سفره خانه‌اي را در انتهاي محله يافت‌آباد راه‌اندازي كرده بود. وجود اين سفره‌خانه كه خيلي جاها از آن با عنوان قهوه‌خانه ياد كرده‌اند در كنار خالكوبي روي دست مجيد، باعث شده تا شهيد قربانخاني را مجيد سوزوكي جبهه‌هاي دفاع از حرم لقب بدهند. اما مريم تركاشوند مادر شهيد با اين موضوع موافق نيست و مي‌گويد: «برخي از همرزمان پسرم كه تنها مدت كوتاهي او را مي‌شناختند، در مصاحبه‌هاي تلويزيوني از خالكوبي روي دست پسرم حرف زده‌اند و سفره‌خانه‌اش را قهوه‌خانه مي‌گويند. در حالي كه مجيد از 14 سالگي با بسيج ارتباط داشت. چفيه روي دوشش مي‌انداخت و در امور فرهنگي و اجتماعي شركت مي‌كرد.»   ماجراي خالكوبي‌اش را مي‌پرسم و پاسخ مي‌دهد: «اين خالكوبي نهايتاً مربوط به پنج ماه قبل از شهادتش بود. اسم من را هم روي دستش خالكوبي كرده بود. وقتي ايراد گرفتم كه چرا اين كار را كردي؟ گفت دوستانم اصرار كردند و من هم جوگير شدم. بعد حتماً پاكش مي‌كنم. پسرم 25 سالش بود كه شهيد شد. بزرگ شده يك محله جنوب شهري كه نوسان زيادي را در دوران جواني تجربه مي‌كرد. آن خالكوبي هم يك احساس زودگذر بود. حالا افرادي كه تنها چند ماه او را مي‌شناختند خالكوبي و سفره خانه‌اش را مي‌بينند، اما روزهايي كه براي بيماران HIV داوطلبانه خدمت مي‌كرد را نديده‌اند.
اما مجيد قربانخاني بسيجي پاي كاري بوده كه در مقطعي از عمرش داوطلبانه براي پيشگيري از بيماري HIV فعاليت مي‌كرده است. پدر شهيد مي‌گويد: «مجيد سينه سوخته بود. اينطور نبود كه فقط به فكر جواني و تفريحش باشد. در مرامش بود كه هركسي نياز به كمك داشت، اگر برايش مقدور بود كمكش مي‌كرد. در 14 سالگي رفت آموزش ديد تا به مردم در خصوص پيشگيري از بيماري ايدز مشاوره بدهد. در حد مربي كه شد، مرتب كرج مي‌رفت و به بيماران و خانواده‌هاي درگير با اين بيماري مشاوره مي‌داد.»   فتنه 88 يكي از آوردگاه‌هايي بود كه مجيد قربانخاني بصيرتش را در آن نشان مي‌دهد. او كه بسيجي پايگاه مسلم بن عقيل و از اعضاي گردان امام علي(ع) بود، روزهاي فتنه به دل آتش فرو مي‌رود و با سرنترسي كه داشت، در آرام كردن اوضاع نقش مؤثري ايفا مي‌كند.   پدر شهيد بيان مي‌دارد: «آن روزها نمي‌شد مجيد را در خانه پيدا كرد. همراه بسيجي‌ها سوار موتور مي‌شد و به مركز شهر مي‌رفت. دلش مي‌سوخت كه چرا برخي از شرايط پيش آمده سوء استفاده مي‌كنند. از طرفي سر نترسي داشت و تمام قد در ميدان ايستاده بود. هر چقدر هم مي‌گفتيم مراقب خودت باش، گوشش بدهكار نبود. صبح از خانه مي‌زد بيرون و شب بر مي‌گشت.»
«شهيد مدافع حرم مرتضي كريمي با مجيد دوست بود. گويا در بسيج با هم آشنا شده بودند. يك بار مرتضي از مجيد مي‌خواهد به هيئت آنها برود. همان شد كه مجيد به كلي به هم ريخت.» پدر شهيد ماجراي عجيبي را از چگونگي تحول شهيد مجيد قربانخاني بيان مي‌كند اما آنچه ما آغاز تحول و عاقبت بخيري او مي‌دانيم، ريشه در باورهايي داشت كه سرشت آقا مجيد با آنها آميخته شده بود. نفس سليم مجيد مثل آتش زير خاكستري بود كه در انتظار يك تلنگر نشسته بود تا صفاي وجودش را بروز دهد.   مادر شهيد مي‌گويد: «مجيد خودش از اعضاي اصلي هيئت جوانان سيدالشهدا(ع) يافت‌آباد بود. دلش با اهل‌بيت بود و از بچگي به حضرت زينب(س) عشق و ارادت خاصي داشت. وقتي شهيد كريمي او را به هيئت ديگري دعوت مي‌كند، آنجا در مورد مدافعان حرم و مظلوميت اهل بيت در سوريه مي‌شنود و كاملاً دگرگون مي‌شود.»   پدر شهيد هم مي‌افزايد: «دوستانش مي‌گفتند آن شب مجيد آن قدر گريه مي‌كند كه از هوش مي‌رود، به هوش كه مي‌آيد مي‌گويد من باشم كسي نگاه چپ به حرم بي‌بي زينب(س) بيندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجيد تغيير كرد. ساكت و آرام شده بود. خيلي اين در و آن در زد تا راهي سوريه شود. در تمام اين مراحل با شهيد مرتضي كريمي همراه يكديگر بودند. اتفاقاً با هم در يك منطقه و عمليات شهيد شدند.
  كارهاي اعزام شهيد قربانخاني هنوز كامل نشده بود كه خواب حضرت زهرا(س) را مي‌بيند. مجيد خوابش را براي عمه‌اش تعريف مي‌كند. آن هم سرمزار شهيد فرامرزي از ديگر شهداي مدافع حرم محله يافت‌آباد. پدر شهيد مي‌گويد: «خواهرم بعدا تعريف كرد كه مجيد سرمزار شهيد فرامرزي به من گفت حضرت زهرا را در خواب ديدم. خانم به من گفت سوريه بيايي يك هفته بعد تو را پيش خودم مي‌برم. بعد هم گفته بود 16 روز ديگر اگر جنازه‌ام برگشت، من را كنار شهيد فرامرزي دفن مي‌كنند. هنوز جنازه پسرم برنگشته است.» مادر شهيد مي‌گويد: «مجيد بدون خداحافظي رفته بود. ظهر زنگ زدم كه گفت پيش دوستانم هستم. اما شبش به خانه نيامد. گويا خانه يكي از دوستانش مانده بود. فردا شبش يعني شب 14 دي ماه هم به سوريه اعزام شده بود. شب اعزام چون دلش نيامده بود حرف‌هايش را به من بزند، پيامي از طريق تلگرام به خانم دايي‌اش فرستاده و سفارش من را خيلي كرده بود. در آن پيام خانم دايي‌اش گفته بود چه مي‌شد اگر داماد مي‌شدي، مجيد هم نوشته بود: «داماد هم مي‌شوم عجله نكنيد. زياد مهمان مي‌آيد بيشتر از آنكه فكرش را بكنيد... اما به جاي گل قرمز و بوق زدن، رمان مشكي مي‌زنند. روي اعلاميه‌ام هم مي‌زنند مجيد جان داماديت مبارك.» بعد مي‌نويسد: «يا خانم زينب خودت برايم حلاليت بطلب. شب و روزم شده گريه، خواندن نماز و قرآن.‌اي خدا چه اتفاقي برايم افتاده؟ خودت كمكم كن.»
شهيد مجيد قربانخاني همانطور كه حضرت زهرا(س) در خواب به او گفته بود، تنها يك هفته بعد از اعزام به سوريه، 21 دي ماه 94 به همراه شهيدان مرتضي كريمي، مصطفي چگيني و آژند به شهادت مي‌رسد اما گويا شهيد حسين اميدواري هم خواب شهادت همگي‌شان را ديده بود. پدر شهيد از حضور چند روزه پسرش در سوريه مي‌گويد: «شهيد اميدواري قبل از اعزام خواب مي‌بيند كه در حرم حضرت زينب(س) مدافعان حرم صف كشيده‌اند. حضرت رقيه(س) مي‌آيند و از بين صف چند نفر را نشان مي‌دهند و مي‌گويند شماها يك قدم جلو بياييد. جلو كه مي‌آيند به آنها نگاهي مي‌اندازند و مي‌روند. شهيد اميدواري در همان خواب چهره پسرم را ديده بود. در هواپيما و موقع اعزام مجيد را مي‌بيند و مي‌شناسد. به هرحال در سوريه وقتي مجيد وضو مي‌گرفت، حسين اميدواري و ساير بچه‌ها مي‌گويند مجيد اين خالكوبي‌ها چيست. پسرم در جواب مي‌گويد: حضرت زينب(س) به زودي يا پاكش مي‌كند يا خاك.»
وصيتنامه شهيد مجيد قربانخاني   بسم رب الشهدا و الصديقين سلام عرض مي‌كنم خدمت تمام مردم ايران. سلام مي‌كنم به رهبركبير انقلاب و سلام عرض مي‌كنم به خانواده عزيزم. اميدوارم بعد از شهادتم ناراحتي نداشته باشيد و از شما خواهش مي‌كنم بعد از مرگم خوشحال باشيد و گريه بر مصيبت اباعبدالله كنيد. سر پيكر بي‌جان من خوشحال باشيد كه در راه اسلام و شيعيان به شهادت رسيدم.   صحبتم با حضرت امام خامنه‌اي؛ آقا جان اگر صدبار دگر متولد شدم براي اسلام و مسلمين جان مي‌دهم و از رهبر انقلاب و بنياد شهدا و سپاه پاسداران و همين طور بسيج خواهشمند هستم كه بعد از به شهادت رسيدن من هواي خانواده‌ام را داشته باشيد.   و السلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته رقيه جان بر سينه مي‌زنم كه مبادا درون آن/ غير رقيه خانه كند عشق ديگري
💠حال و هوای منزل شهید مدافع حرم #شهید_مجید_قربانخانی یک روز قبل از دیدار در معراج شهدا 💐مراسم #وداع امروز ⏰ساعت ۱۵ در #معراج_شهدا برگزار و به صورت زنده⏯ از صفحه #اینستاگرام معراج شهدا پخش خواهد شد.
﷽ #دعای_مکارم_الاخلاق فراز سیزدهم بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و به لطفت همه شرور را از من بگردان، و مرا به نعمتت پرورش ده، و به کرمت اصلاح کن، و به احسانت مداوا فرما، و در سایه رحمتت جاى ده، و خلعت خشنودیت را به من بپوشان، و چون کارها بر من دَرهم شود مرا به هدایت آمیزترین آنها، و چون برنامه ها در نظرم مشتبه شود مرا به پاکیزه ترین آنها، و در اختلاف آئین ها مرا به پسندیده ترین آنها رهنمون باش. #ان_احسن_الحسن_الخلق_الحسن
🔺ذرات ریز شـن، و هیاهوی بـاد در نیمه شب، به امر إلهی مأمور شدند به دنیا ثابت کنند: وقتی خدا نمی‌خواهد، #آمر‌یکا_هیچ_غلطی_نمی‌تواند_بکند❗️ 📆 سالروز شکست حمله نظامی آمریکا در #طبس
📣 #اطلاع_رسانی مراسمات وداع ، تشییع و یادبود #شهید_مجید_قربانخانی🌺 🔹 مراسم وداع : (امروز) ساعت: ۱۵ معراج الشهدای تهـران 🌹 🔸 مراسم تشییع : جمعه ۶ اردیبهشت (فردا) ساعت : ۱۰ صبح یافت آباد ، میدان معلّم ✅ 🔹 مراسم یادبود : جمعه ۶ اردیبهشت ؛ ساعت ۱۵ میدان الغدیر ، شهرک مسلمین مسجد مسلم بن عقیل (؏)
♒️سوم اردیبهشت ماه 1366 گردان یا زهرا(سلام الله علیها) به فرماندهی محمدرضا تورجی زاده وارد عملیات شدند. رمز عملیات #یازهرا(سلام الله علیها) بود. 🔰محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم... ⚡️صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود. یکی از دوستانش از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود. از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟ 😔محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم... ‌ ‌ #سالـروز_شهـادتت_گرامیباد
بسم رب الشهدا🕊 دل ڪه #هوایی شود، #پرواز است ڪه آسمانیت می ڪند و اگر بال #خونیـن داشته باشی دیگر آسمــان، طعم #ڪربلا می گیرد دلها را راهی ڪربلای #جبهه ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت #"شهــــــداء" می رویم... بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... روزتون شهدایی ✋
﷽ سلام علیکم چهاردهمین روز از ❣چله سیزدهم ❣سرسفره 🌷شهید محمد منتظر قائم🌷مهمان هستیم با عنوان ☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️ 👇👇👇 در این ۴۰ روز به نام نامی ☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف ☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام مهمان شهدایی هستیم که ❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند. در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر ✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود) ✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه #المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
💫 تنها شهید واقعه #طبس 💫 🌹 #شهید_محمد_منتظر_قائم متولد 1327:فردوس( خراسان جنوبی) نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان #یزد شهادت : عصر #پنج_اردیبهشت