🕊️﷽🕊️
صلوات بر امام رضا علیه السلام
به نقل از امام حسن عسکری علیه السلام
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي عَلِيِّ بْنِ مُوسَي
الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ
👈وَ رَضَّيْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَي خَلْقِك
َوَ قَائِماً بِأَمْرِكَ
وَ نَاصِراً لِدِينِكَ
👈 وَ شَاهِداً عَلَي عِبَادِكَ
وَ كَمَا نَصَحَ لَهُمْ فِي السِّرِّ وَ الْعَلاَنِيَهِ
وَ دَعَا إِلَي سَبِيلِكَ بِالْحِكْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ
فَصَلِّ عَلَيْهِ
أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَي أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ
إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيم
🕊️🕊️🕊️🕊️
خدايا درود فرست بر علي بن موسي(ع)،
كه او راپسنديدي،
👈و به وسيله او هركه از آفريدگانت راخواستي، راضی ساختي. 👉
🕊️🕊️🕊️🕊️
خداوندا !
به حق امام رضا علیه السلام
💖قلب نازنین امام زمان علیه السلام
را از ما
👈 راضی
و خشنود گردان .
🎭 #ادبی_هنری
🔹 خانوادههای شهدا خواستار ساخت قسمت دوم سریال «گاندو» شدند
🔸 نزدیک به 200 خانواده شهید با نگارش نامهای ضمن انجام تقدیر و تشکر از دستاندرکاران ساخت سریال «گاندو» خواستار ساخت قسمت دوم آن شدند.
در این نامه نوشته شده است:
فرزندان عزیز و هنرمندان ارجمند، دستاندرکاران سریال تلویزیونی گاندو
سلام و تشکر قلبی خود را تقدیمتان کرده و از تعهد و ایثاری که در خلق این سریال جذاب و پرمحتوا از خود نشان دادید، تجلیل میکنیم.
توصیه همیشگی خانواده شهدا و دلسوزان و دغدغهمندان انقلاب و دفاع مقدس به مسئولان فرهنگی کشور این بوده است که انقلاب خونبارِ اسلامی و سربازان ایثارگر آن را از غربت به درآورید و از افشای جنایات و خیانتهای دشمنان آشکار و پنهان انقلاب عزیز اسلامی نهراسید. شما عزیزان، در فضایی جسارتِ ساخت این سریال مهم را به خرج دادید که هم توجه به این موضوعات از سوی رسانهها و مدیران کشور مورد غفلت است و هم عدهای هر اقدام مثبت در این خصوص را با ترور شخصیتی پاسخ میدهند. گویی هنرمندان حق ندارند در راستای اهداف و ارزشهای خود و علیه دشمنان میهن و دین خود قدمی بردارند.
استقبال امیدوارکننده مردم از «گاندو» این امید را ایجاد میکند که دیگر موضوعات اینچنینی به بهانه نداشتن جذابیت مورد غفلت واقع نشود. بیصبرانه چشم انتظار ساخت «گاندو»های بعدی هستیم و بار دیگر، از جسارت و تعهد و مسئولیتپذیری شما عزیزان سپاسگزاری میکنیم. آنچه از ما برمیآید، دعای خیری است که بدرقه راهتان میکنیم. یقین داریم که فرزندان شهیدمان، این هنرمندی شما را در امتداد جهاد متعالی خود میدانند و آنها نیز شما را دعا میکنند.
برخی از خانوادههای شهدا که این نامه را نوشتهاند عبارتند از: خانواده سردار شهید مدافع حرم حاج حسین همدانی، مادر شهید احمدیروشن، پدر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده،
مادر شهیدان بارفروش (چهار شهید دفاع مقدس)، مادر شهیدان نورمحمدی (پنج شهید دفاع مقدس)، خانواده شهیدان دفاع مقدس؛ عبدالحمید، نصرالله، محمد و رضا جنیدی؛ مادر شهیدان محمدرضا و جواد تیموری (یک شهید دفاع مقدس و یک شهید حادثه تروریستی مجلس)، خانواده شهیدان دفاع مقدس احمد و حاج حمید زکیپور، مادر شهیدان دفاع مقدس علیرضا و محمدرضا داورزنی، معصومه تاجیک ایجدان خواهر سه شهید دفاع مقدس، حجتالاسلام سید محمود ابوالمعالی برادر سه شهید دفاع مقدس، مادر شهیدان جعفرزاده (سه شهید دفاع مقدس)،والدین شهید محمدحسین حدادیان (شهید فتنه دراویش تهران)مادر شهید مجید قربانخانی، همسر شهید سعید سیاح طاهری، مادر شهید مدافع حرم قدیر سرلک، پدر شهید مصطفی موسوی، (جوانترین شهید مدافع حرم) و...
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ
داستان تشرف آیت الله #بهجت (رضوان الله علیه) به محضر مبارک امام مهربانی ها علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) از زبان #استاد_عالی
شبی با فریاد حسین همه از خواب بیدار شدیم. آن زمان خانه ما برق نداشت. مادرم به سرعت چراغی روشن کرد و خودمان را بالای سر حسین رساندیم که ببینیم چه اتفاقی افتاده است. کمی به او آب دادیم تا آرام شد. مادرم سوال کرد: حسین جان چه اتفاق افتاد؟ چه خوابی دیدی؟ حسین گفت: خواب دیدم نزدیک چشمه آبی هستم. آقایی با شال و عمامهای سبز رنگ سمتم آمد. با هم صحبت کردیم. علاقه خاصی به ایشان پیدا کردم. سوال کردم: آقا شما کی هستید؟ فرمودند: من امام رضا هستم. گفتند: حسین دوست داری بارگاهم را ببینی؟ گفتم: بله.
آقا دستم را گرفتند و در یک لحظه دیدم بالای ضریح مبارک امام هستم. حس و حال عجیبی داشتم. دوباره کنار چشمه برگشتم. آقا یک بسته به من دادند. گفتم: این چیست؟ فرمودند: این تربت مزارم است. به دلیل اینکه آن را عزیز بدارم، داخل جیب سمت چپ پیراهنم بر روی قلبم گذاشتم. خداحافظی کردیم و از خواب پریدم.
شهید «حسین ابراهیمی» 19 دی سال 1336 در سمنان دیده به جهان گشود. وی پیش از انقلاب در فعالیت های مختلف مبارزاتی شرکت داشت که به دلیل علاقه بسیار به خدمت و کمک به مردم، در 11 مهر 1357 به استخدام آتش نشانی تهران درآمد و با رشادت و فداکاری در عملیاتهای امدادرسانی در حوادث و اطفای حریق زیادی شرکت کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به فرمان امام خمینی (ره) لبیک گفت و به عنوان جهادگر جهاد سازندگی به جبهههای حق علیه باطل شتافت.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شبی با فریاد حسین همه از خواب بیدار شدیم. آن زمان خانه ما برق نداشت. مادرم به سرعت چراغی روشن کرد و
این ماجرا به هفت یا هشت سال قبل از شهادت حسین برمیگشت و ما آن را فرموش کردیم.
آتشنشانی که در جبهه سقای رزمندگان بود
بار آخر از طرف سازمان آتشنشانی تهران به منطقه اعزام شد. عملیات شروع شده بود و حسین در خط مقدم با کامیون آب، سقای رزمندگان بود. با تانکر آب تانکرهای کوچک را پر میکرد؛ که در یک لحظه، تک تیرانداز عراقی، حسین را مورد هدف قرار میدهد. تیر به پهلویش اصابت کرده بود. وی را به عقب انتقال دادند. محمد برادر بزرگم آن زمان در جبهه حضور داشت. حسین را به بیمارستان اهواز برد. شرایط حسین وخیم بود. دکترها قصد داشتند او را به تهران اعزام کنند ولی به علت ازدحام بیمار، بیمارستانها پذیرش نداشتند
حسین را به بیمارستان قائم (عج) مشهد بردند و بستری کردند. از دست دکترها هیچ کاری بر نمیآمد. هر دو کلیههای حسین از کار افتاده بود و خونریزی شدیدی داشت، به همین خاطر نمیتوانستیم به او آب بدهیم. برادرم با آن جثه درشت، مدام تقاضای آب میکرد. با این که خودش سقای جبههها بود، اما نمیتوانست آب بنوشد. لبهایش ترک خورده و خشک شده بود. حسین التماس میکرد قطرهای آب به او بدهم. تنها کاری که از دستم برمیآمد این بود که دستمال مرطوبی را روی لبهایش بگذارم.
این امر ما را بسیار ناراحت میکرد با محمد بیرون اتاق میآمدیم، گریه میکردیم. روز آخر، محمد وارد اتاق میشود میبیند حسین لبخند میزند، میگوید: فکر میکنید الان از شما آب میخواهم؟ نه برادر، آب نمیخواهم. مولایم مرا سیراب کرد.
حسین شهید شد. برای مراسم تشییع و مقدمات کار به تهران برگشتیم. پسر عمهام در بیمارستان مانده بود تا کارهای لازم برای انتقال را انجام دهد. پیکر را با هواپیما به تهران آوردند. در مراسم باشکوهی پیکر حسین را تا بهشت زهرا تشییع کردیم.
به محض باز کردن کفن، دیدیم یک بسته بر روی قلب حسین است. سوال کردم. پسر عمهام که شاهد موضوع بود، جریان را تعریف کرده و گفت: بعد از اتمام کار، تابوت را به حرم امام رضا (ع) بردیم و چند بار دور ضریح حضرت طواف دادیم. همین که تابوت را به حیاط حرم آوردیم یکی از خدام امام رضا (ع) جلو آمد و گفت: تابوت را زمین بگذارید. کفن را باز کرد و تربت امام رضا (ع) را بر روی قلب حسین گذاشت. به یاد خواب چند سال پیش حسین افتادم. مادرم همان لحظه از هوش رفت و ما بسیار منقلب شدیم.