"رهبر من" "آقای من"
🌺تولدت مبارک🌺
دوست داشتنی ترین پُستم:
بنا به تایید دفتر حفظ و نشر آثار امام سید علی حسینی خامنه ای ایشان در ٢٩ فروردین ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشودند. (۲۴ تیرماه تاریخ شناسنامه ای تولد ایشان است.)
سایه تان مستدام آقا جان...
#رهبر_انقلاب ❤️ #رهبر_دلها ❤️ #امام_خامنه_ای (مدظله العالی)
💠رَهبَرَم سَیِّد عَلی💠
@rahbaram_seyed_ali
شهید طالب طاهری در تهـران متولـد شد. در سال دوم دبیرستان بود که جنگ تحمیلی آغاز شد و در همان زمان به عضویت کمیته مرکزی تهران درآمد و بعد از دیدن دوره های آموزش نظامی سه بار به جبهه هـا اعـزام گردیـد و در آخـرین حضورش در جبهه، در عملیات فتح المبین از ناحیه کمر مجروح شد. چون ممکن بود عمل جراحی برای خارج نمودن ترکش، منجر به قطع نخاع وی شود به تشخیص پزشکان برای استراحت به منـزل منتقل شد ولی پس از دو هفته و قبل از بهبودی کامل، مجدداً اجـازه رفـتن بـه جبهـه را از والـدینش گرفت و این بار پدرش هم تصمیم گرفت به همراه او برای انجام کـارهـایی از قبیـل جوشـکاری بـه منطقه جنگی برود. از این رو طالب برای تهیه بلیت به ترمینال رفت.
این دوران مصادف با فعالیت ها و اغتشاشات سازمان منافقین (مجاهدین خلق ) بود و به دلیل لو رفـتن خانه های تیمی سازمان، مسئولان رده بالای آن
گروهک، دستور شناسایی و ربودن افراد مؤمن انقلابـی و مشکوک در حوالی این خانه ها را، تحت عنوان عملیات مهندسی داده بودند. از این رو طالب طاهری به همراه محسن میرجلیلی توسط اعضای مرکزیت بخش ویژه سازمان شناسـایی و ربـوده شـده و بـه یکی از خانه های تیمی در خیابان بهار، که از قبل برای شکنجه آماده شده بود، منتقل شـدند و بـر اثـرشکنجه های وحشیانه و وحشتناک و با تزریـق آمپـول سـیانور و در حـالیکـه هنـوز نفـس داشـتند در بیابان های اطراف تهران زنده به گور شدند.
پس از دو هفته از زمان خروج شهید طاهری از منزل برای تهیه بلیت، پدرش از شهادت فرزنـد خـود مطلع و از او خواسته شد تا برای آخرین دیدار و
شناسایی طالب طاهری به کمیته برود. او که قادر به تشخیص جسد نبود به یاد مجروحیت و ترکش داخل کمر فرزندش افتاد و با فکر اینکه از این طریق او را
شناسایی کند متوجه سوختگی بدن شهید طاهری بـا اتـوی برقـی در همـان ناحیـه شـد. وی بـا جمع آوری اسنادی در زمینه شکنجه و شهادت آن شهیدان به اتفاق هیئتـی از طـرف دولـت وقـت بـه سازمان ملل متحد در ژنو رفت و شکایت کرد و به افشاگری جنایات سازمان مجاهدین پرداخت.
طالب طاهری در ۱۷ سالگی در تهران به شهادت رسید.
۲۲ مرداد سال ۶۱ با دستگیر شدن یک دزد خودرو توسط مردم و تحویل او به پلیس، پرده از یکی از فجیعترین جنایات سازمان منافقین برداشته شد که یک شوک عمومی در جامعه ایجاد کرد. فرد دستگیر شده جوانی به نام «خسرو زندی»، از اعضای سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) بود که قصد داشت برای انجام یک عملیات ترور، خودرویی را سرقت کند، اما در بازجویی خود پرده از برنامهای وحشیانه و ضدبشری با نام «عملیات مهندسی» توسط سازمان منافقین خلق برداشت. او مأموران دادستانی انقلاب و پاسداران کمیته را به بیابانهای باغفیض (شمالغرب تهران) برد و سه جنازه زنده به گور شده را که حاصل این «عملیات مهندسی» وحشیانه بود، به نیروهای انقلابی نشان داد.
در پی ضربات شدید نیروهای انقلابی به منافقین در اوایل سال ۶۱ و لو رفتن بسیاری از خانههای تیمی، سازمان مجاهدین دستور داد هر فرد مشکوکی را که در اطراف خانههای تیمی مشاهده میکنند، بربایند و سپس برای کسب اطلاعات مورد شکنجه قرار دهند. این عملیات توسط سازمان «عملیات مهندسی» نام گرفت. تحلیلشان هم این بود که کار مهندسی پیچیدهتر از کار عملیاتی است. ما شکنجه میکنیم، چون مجبور هستیم. ولی وقتی حاکم شویم، شکنجه نمیکنیم! جنگ ما با رژیم، جنگ دو سازمان مهندسی است. هر کدام بیشتر شکنجه کند، برنده است.
شهید طالب طاهری ۱۷ سال بیشتر نداشت که در عملیات به اصطلاح مهندسی منافقین شهید شد. جانباز جبهههای جنگ با صدام بود که به دست منافقین کوردل ربوده و شهید شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جای شهید و جلاد عوض نشود!
وصیتنامه شهید طالب طاهری:
خدایا! حیاتمان را سعادتمند و مرگمان را شهادتمند قرار بده.
هماکنون که این نامه را بهعنوان وصیتنامه مینویسم زمانی است که خمپارهها و گلولههای توپهای دشمن بر سر مردم مظلوم و مستضعف دزفول و اهواز میریزد و با شهید شدن تعداد زیادی از برادران پاسدار و ارتشی مواجه هستیم، اما برویم به اصل موضوع: که من بهعنوان یک پاسدار این مملکت اسلامی میخواهم چند سطری وصیت کنم. وصیت که نیست اما درد دل خودم را برایتان میگویم.
مرا شاید بعضیها بشناسند و کاملاً با من آشنایی داشته باشند ولی به اندازهای که خدا و خودم، خودم را میشناسم کس دیگری نمیشناسد. من در زندگی[ای] که کردم یعنی ۱۷ سال سن، شاید مرتکب خیلی گناهان و کارهای بد و غیره شده باشم به این خیال که دنیا هست و هر آن میباید زندگی عادی بکنم. اما به آخرش فکر نکرده بودم تا اینکه سرم به سنگ خورد و فهمیدم که نه دنیا همینطور باقی نمیماند، بلکه همهچیز از بین میرود ولی اعمال خودم و ورق اعمالم از بین نمیرود و همه وجود دارند. و حال چرا تو برادر، تو دوست، تو رفیق… به خودت فکر نمیکنی؟ یک لحظه شد به خودت فکر کنی؟ چرا نماز نمیخوانی؟ چرا گناه میکنی؟ چرا دروغ میگویی؟ چرا چاپلوسی میکنی؟
و من میخواهم به تمام این کسانی که اگر شد نماز را میخوانند و اگر نشد نه و همیشه کارشان را بر نماز مقدم میشمرند و خیلی کارها را بر این مقدم میشمرند بگویم بالاخره یک روز باید جواب بدهی، یک روز باید تاوان پس بدهی و آنوقت است که عذابت سنگینتر و مشکلتر خواهد بود پس چرا زودتر توبه نمیکنی؟ پس چرا زودتر به خودمان نمیآییم؟ بچهها به خدا خیلیها که توبه کردند و در مسیر حق و خدا قرار گرفتند درست میشوند و هیچ مشکلی هم ندارند. فهم و اراده خودتان را قوی کنید و با نفس خودتان بجنگید.
گناه کردن دو بعد دارد، خفیف و قوی دارد. زمانی که این بچهها و این دوستان و بعضی از مردم و کلاً همه در مقابل گناه قرار میگیرند، اول نمیپذیرند ولی بعد با یک مقدار سختی میپذیرند و در این مورد گناه در همه نفوذ کرده. اما هنوز راه فرجی هست و هم انسان و هم خدا راه توبه و آمادگی پذیرش را دارد. ولی در خیلیها آنقدر نفوذ کرده که به آنها اجازه و قدرت فکر کردن و برگشتن از راه خلاف و اشتباه خود را نمیدهد.
پس نگذارید در منجلاب گناه قرار بگیرید و غرق گناه شوید، بلکه همیشه به نفستان غلبه داشته باشید و نگذارید او بر شما غلبه یابد. و سعی داشته باشید که عمل خلاف انجام ندهید و اما توبه کردن هم مشکل نیست و هر لحظه اراده کنی از عمل خلاف یا گناهی که انجام دادهای و نمیخواهی ادامه دهی واقعاً توبه کنی خداوند قبول میکند و راحت میشوی و ثمره و پاداش آن را در آخرت میگیری. حالا دوستان و برادرها، یک مقدار روی خودتان (یک ربع) فکر کنید و ببینید در کجا نقص دارید، همانجا را ترمیم کنید، از نظر اعتقادی خودتان را بسازید، خودسازی کنید، روزه بگیرید.
رهبر انقلاب را تنها نگذارید و همیشه امام را دعا کنید و یاور رهبر باشید، سنگر خودتان را خالی نکنید، در هر لباسی که هستید مفری به این منافقین ندهید و این تودهایها را نابود کنید که اگر آنها به سر کار بیایند دیگر اثری از اسلام و قرآن نخواهد ماند. پس با آنها بجنگید و انشاالله پیروز میشوید. یک مقدار دعا بخوانید، دعای کمیل، عرفه و روی نکتههای اخلاقی تکیه کنید. اتحاد داشته باشید که با اتحاد داشتن دشمنان اسلام را راحتتر میتوان نابود کرد.
زیادی حرف نزنید. در کار صرفهجویی نکنید. در خوراک صرفهجویی کنید. من زیاد نوشتم و گفتم ولی من مقدار کمی لباس دارم که به مستحقش بدهید و یک مقدار پول که در راه خیر صرف کنید. به مدت یک سال برایم نماز و روزه بگیرید. به امید پیروزی اسلام به رهبری امام خمینی در سراسر جهان. دیگر عرضی ندارم به امید دیدار در آخرت.
و من الله التوفیق
شهادت نزدیکترین، راحتترین و آسانترین راه برای رسیدن به خدا میباشد.
طالب طاهری