📢📢📢📢
سلام علیکم💐
چله ی همنشینی باشهدا 🌷
چله ی شانزدهم (اهلیت)
از امروز چهارشنبه 23 مرداد
شروع شده
از دوستانتان دعوت بفرمائید،
تشریف بیاورند
لینک کانال الحقنی بالصالحین«چله ی شهدا»👇👇
مخصوص خانم هاست
ایتا👈 http://eitaa.com/joinchat/870907916Cd8412d1e23
امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا به حر فرمودند: تو آزادهای (حر) همانگونه که مادرت تو را حر نامید.باید گفت طیب نیز پاکیزه و طیب از این جهان رخت بر بست. همانگونه که مادرش اورا طیب نامید
حرّ انقلاب امام خمینی؛
بارها به جرم چاقوکشی به زندان افتاده بود و یک بار هم به بندرعباس تبعید شده بود. در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوی، «تمام چهار راه مولوی تا شوش را فرش پوش کرد و طاق نصرت بست». به دلیل اقداماتی که در ۲۸ مرداد به نفع تاج و تخت انجام داده بود، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوی بود و حتی یک طپانچه از شاه هدیه گرفته بود.
شهید طیب حاج رضایی را حر انقلاب لقب دادند. زیرا از لشکر یزید به زیر بیرق امام حسین پناه برد. او در دل عشق حسین را داشت. در اواخر سال ۱۳۴۱ و اوایل ۴۲، طیب دچار تحول درونی شد و بارها دوستان و آشنایان از دهانش شنیده بودند که گفته بود: «خدایا پاکم کن، خاکم کن» و سرانجام در ۱۱ آبان ۴۲ اینگونه شد.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا به حر فرمودند: تو آزادهای (حر) همانگونه که مادرت تو را حر نامید
. مهمترین ویژگی مرحوم طیب، عشق و علاقهی وی به سالار و سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین بود. او از کسانی بود که محبت امام حسین (علیهالسلام) موجب نجاتش شد و روحش را طیب و طاهر گردانید.
چرا شعبان جعفری در ذلت و غربت در آمریکا از دنیا میرود و طیب حاج رضایی، با افتخار شهادت رخت از این دنیا بر میبندد؟ اختلاف این دو در ادب و وفاداری به اهل بیت بود. اگر طیب، تهمت دریافت پول از امام خمینی را میپذیرفت، نه تنها سر خود را از دست نمیداد، بلکه نزد شاه اعتبار هم کسب می کرد. اما او فقط به یک دلیل این دروغ را نگفت: «من حاضر نیستم به پسر حسین (علیهالسلام) تهمت بزنم».
ویژگی خاص مرحوم طیب که همهی دوستانش بر آن متفق بودند، انسانیت و لوطیگری او بود. زمانی که او به شهادت رسید، خانوادههای بسیاری که تحت سرپرستی او بودند، دچار مشکل شدند.
«دستهی طیب بزرگترین دستهی عزاداری در تهران بود». او علاوه بر عزاداری درماه محرم در هیأت خود از یک معلم برای آموزش احکام و زبان عربی استفاده میکرد. دستهی سینهزنی طیب در شوش و خراسان حرکت میکرد و مرحوم طیب خود با گلمال کردن سر، و با پوشیدن لباس مشکی در میان مردم به راه میافتاد و اطعام مینمود.
طیب در این دوران اگرچه با روحانیت ارتباط چندانی نداشت اما به روحانیت احترام میگذاشت. به عنوان نمونه، ساواک در سال ۱۳۳۶ که آیتالله کاشانی در انزوا به سر میبرد، از رفت و آمد طیب با ایشان گزارشی میدهد: «طیب حاج رضایی ۴ صندوق میوه به منزل آیتالله کاشانی برد». (گزارش ساواک در ۷/۱/۱۳۳۷) و یا «چندی است که طیب حاج رضایی تغییر لحن داده و با طرفداران آیتالله کاشانی طرح دوستی ریخته…» (گزارش ساواک در ۸/۶/۱۳۳۷)
بنابراین رفتار و شخصیت مرحوم طیب به کلی با افراد لاتی مانند شعبان جعفری که برای جلب نظر شاه هر کاری میکردند، تفاوت داشت. او به اسلام علاقه داشت و جوانمردی و شجاعت را از سردار کربلا آموخته بود. اما در ضمن عرق ایرانی نیز داشت و به اشتباه ایراندوستی را با شاهدوستی همراه میدید. اقداماتی که طیب در جهت تقویت سلطنت مینمود، بر مبنای همین تصور بوده است.
مرحوم طیب در ۱۵خرداد
در روز ۱۵ خرداد، طیب با تعطیل کردن میدان بارفروشها، موجب شد که تظاهرات با شور بیشتری صورت گیرد و تأثیر بیشتری داشته باشد. به گفتهی شهید عراقی، رژیم «از طیب توقع داشت که حداقل مثلاً جلوی این تظاهرات را در داخل میدان بگیرد. ولی خوب طیب این کار را نمیکند. وقتی او را میگیرند و میبرند. از او میخواهند یک فرم را امضا کند و آزاد شود. تقریباً مسئله این بوده که یک پولی آقای خمینی به من داده که بیایم همچنین حادثهای را خلق بکنم و من هم آمدهام مثلاً یک ۲۵ زار (ریال) دادهام و مردم این کارها را کردهاند. وقتی میگذارند و میگویند این حرف را بزن، قبول نمیکند. نصیری تهدیدش میکند و این هم به نصیری فحش میدهد!».
سید تقی درچهای میگوید: «او را شکنجه کردند و گفتند بگو از خمینی پول گرفتهام و این غایله را راه انداختهام. گفته بود من عمر خودم را کردهام. بنابراین حاضر نیستم در پایان عمر خود به کسی که جانشین ولی عصر (عج) است و مرجع تقلید هم هست تهمت بزنم.
من به امام حسین علیهالسلام و دستگاه او خیانت نمیکنم یکی از دوستان به نام آقای ملکی که از اهالی شهرری و پدر دو شهید است همزمان با مرحوم طیب زندانی بود و میگفت زندانیها را به صف کرده بودند و به مرحوم طیب دستبند قپونی زده بودند. به این ترتیب که یک دست از عقب و یک دست هم از روی شانه میاید و دو تا مچ را از پشت سر با چیزی به هم میبندند و مثل ساعت کوک میکنند و دو دست تحت فشار قرار میگیرد و استخوان سینه بیرون میزند. او میگفت عرق از بدن مرحوم طیب میریخت و او را از جلوی ما عبور میدادند تا ما عبرت بگیریم. مرحوم طیب تمام این سختیها را به جان خرید ولی حاضر نشد بگوید از امام خمینی پول گرفته.»