علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
『🧡🌙 .°•
【💙🌿】
.
『 بـرایِعـٰآشـقشـدن . . .
نـبـایـدیـكشـخصیٺِمـٺفاوٺرا
دوسـتدآشـٺ'^^
بـرایِعـٰآشـقشـدن . . .
بایدیكشـخصیٺِعـآدۍرا
مٺفـاوٺدوسـٺدآشـٺ":)🤞🏼♥️ 』
#بدونتعارف🖐🏻‼️
افسرجنگنرمزیرِ"هجدهسال"؟!
بچه
بیابرومشقاتروبنویس ...
ازچرتوپرتاییهعدهدلخورنشیدها ...
عبنداره
صدامهمبهامثالشهیدفهمیدهمیگفت
بچه((:
کهخبجادارهبگیمشمابهاینا
میگیبچه؟!
اگههمینبچههانبودنکهمملکتروهوابود:|
#البتهاگرواقعاافسرجنگنرمهستی ...
#درکنارجهادعلمیکهوظیفته!!
💟 @Alireza_omidi 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چوب خدا صدا ندارد!
🌺 #حجتالاسلام_قرائتی
💟 @Alireza_omidi 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 پذیرفتن ریاست مرد بر خانه
🔴 #استاد_عباسی
💟 @Alireza_omidi 💟
#بدونتعارف🖐🏻‼️
افسرجنگنرمزیرِ"هجدهسال"؟!
بچه
بیابرومشقاتروبنویس ...
ازچرتوپرتاییهعدهدلخورنشیدها ...
عبنداره
صدامهمبهامثالشهیدفهمیدهمیگفت
بچه((:
کهخبجادارهبگیمشمابهاینا
میگیبچه؟!
اگههمینبچههانبودنکهمملکتروهوابود:|
#البتهاگرواقعاافسرجنگنرمهستی ...
#درکنارجهادعلمیکهوظیفته!!
💟 @Alireza_omidi 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چوب خدا صدا ندارد!
🌺 #حجتالاسلام_قرائتی
💟 @Alireza_omidi 💟
1_5096086547627769891.mp3
2.18M
#ازدواج
🎙 داستان بسیار شنیدنی از کلام دکتر داودی نژاد
🔖 با عنوان :
هنده همسر یزید
📋 هنده زن زیبای تاریخ......
انشاءالله که زندگیاتون اهل بیتی🌹
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
💟 @Alireza_omidi 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
#ازدواج 🎙 داستان بسیار شنیدنی از کلام دکتر داودی نژاد 🔖 با عنوان : هنده همسر یزید 📋 هنده زن
#نشاطدرزندگی #زندگی_انسانی
اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد ؛
محو طبیعت می شود ؛
کمتر سخت می گیرد ؛
می بخشد ؛
می خندد ؛
می خنداند ؛
و با خودش در یک صلح درونی است
✅او نه بی مشکل است نه شیرین مغز...❗️
او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر
گذاشته... و قدر آنچه امروز دارد را می داند
او یاد گرفته است که لحظه به لحظه ی زندگی
را در آغوش بگیرد
برای کمک به #زندگی_انسانی نشر بدین
🌹🌹🌹
💟 @Alireza_omidi 💟
1_828138574.mp3
4.65M
💛 چه میجویی؟
عشق؟
🎙 #شهید_آوینی
💟 @Alireza_omidi 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
💛 چه میجویی؟ عشق؟ 🎙 #شهید_آوینی 💟 @Alireza_omidi 💟
🔸 تا حالا دقت کردید که آدم به محض اینکه از یه گناهی توبه میکنه همون فرداش اتفاقا موقعیت همون گناه براش پیش میاد و معمولا هم گرفتار گناه میشه؟!😊
کافیه که شما مثلا تصمیم بگیری که دیگه غیبت نکنی
💢 همون فرداش موقعیت های فراوانی پیش میاد که بخوای غیبت کنی! یا چشم چرانی و مسخره کردن و ...🙁
چرا؟
✅ چون خدا میخواد ببینه که تو آیا جوگیر شدی برای ترک اون گناه یا واقعا با برنامه و حساب شده میخوای گناه رو ترک کنی
میخواد ببینه که یه موقع اون توبه و ترک گناهت موجب عجبت نشده باشه!☺️
💟 @Alireza_omidi 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اقدامات خطرناک روحانی برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات۱۴۰۰!
🔴 بسیار مهم ، تا آخر ببینید !
🔻مهندسی انتخابات توسط روحانی و تیمش
چرا تمام مدارس و دانشگاه ها تعطیل شد و حکمرانی مجازی را با اسم رمز کرونا به ما تحمیل کرده اند⁉️
🔺تحلیل قابل تامل استاد روانبخش پیرامون عملکرد روحانی در گسترش کرونا و تعطیلی اجتماعات مذهبی و ارتباط آن با #انتخابات۱۴۰۰
➕بیدار بودن و بیدار کردن مردم در این دو ماه یعنی بیمه ۸ ساله ‼️
💟 @Alireza_omidi 💟
💌 #ارسالی_شما👇👇
✴️ یه کم بلنده توی چندتا پست قرار میدم...
📨سلام...
من نازنین هستم یه دختری که تو یه خانواده نسبتا مذهبی زندگی میکنه
داستان من از اونجایی شروع میشه که به مهمونی دوستانه دعوت میشیم یه شب یکی از اقوامای دورما زنگ میزنن که امشب خونه ما دعوتین بابام گفتن چشم حتما وبه اون مهمونی رفتیم ،من اون موقع دختری بودم چادری ،اهل نماز وروزه، بسیجی،درکل میشه گفت مذهبی بودم.......
اون شب که به مهمونی دعوت شدیم رفتیم اونجا من اونجا با دخترشون اشناشدم اسم دختره فاطمه بود اون شب خیلی باهم حرف زدیم و خندیدم ولی باز زیاد بهم خوش نگذشت چون زیاد راحت نبودم ولی درکل بدم نبود
فاطمه اون شب شماره موبایل منو خواست من رو دوتا چیز خیلی حساس بودم یکی شمارم یکی عکسم ولی دیدم به ظاهر دختر خوبی به نظر میاد منم گفتم اشکال نداره دختره شماره مو میدم باهم اشنا میشیم من شمارمو دادم و خدافظی کردیم واومدیم خونه.
داشتم لباس عوض میکردم دیدم از تلگرام چند تا پی ام از طرف فاطمه برام اومده باز کردم پیامو دیدم نوشته سلام چطوری خوبی ،منم گفتم مرسی تو چطوری خلاصه یکم احوال پرسی کرد منم احوال پرسی کردم ،من اون موقع تازه تلگرام نصب کرده بودم زیاد سردرنمیاوردم زیادم با دنیای مجازی جورنبودم بیشتر کتاب میخوندم وبا دوستای بسیجیم مینشستیم و صحبت میکردیم خب داشتم میگفتم فاطمه پی ام داد گفت که گروه داری؟ گفتم نه حقیقتش من زیاد با مجازی جور نیستم . گفتن من لینک میدم حالا تو بیا ضرر نداره خوشت نیومد لفت بده من اون موقع ۱۴،۱۵سال سن داشتم فاطمه از من بزرگ تر بود اون ۱۸،۱۹سال سن داشت ،من به فاطمه گفتم که ببخشید میشه بگید لینک چیه لفت چیه🙁 تازه اومده بودم مجازی چیز بیش نمی دونستم گفت که ازطریق لینک میتونی بیای گروه لفت هم هرموقع دوست داشتی میتونی گروهو ترک کنی منم گفتم باشه گفت اگه بلد نیستی خودم عضوت کنم گفتم حقیقتش بلد نیستم خودت عضوم کن ،اون شب منو دعوت داد تو یه گروه ۳۰۰نفر عضو داشت گروه مختلط بود دخترو پسر قاتی😱
اولش یکم مخالفت کردم خوشم نمیومد از همچین جایی گفتم فاطمه میشه بگید چجوری لفت بدم فاطمه گفت که چرا میخوای لفت بدی حالا یکم دیگه بمون اگه خوشت نیومد اون موقع لفت بده فاطمه تو گروه منو صدا میزد و هی بامن چت میکرد که منم کشوند وسط چت کردن من عادت نداشتم شبا دیر بخوابم یعنی خانواده م کلا اینجوری بودن ولی برعکس هرشب من اون شب تا ساعت ۳،۴بیداربودم وچت میکردم تو گروه ،من اونجا موندگار شدم تا چند ماه تو اون گروه بودم دیگه داشتم وابسته میشدم کارم کلاشده بود گوشی درس و مشق وهمه رو کنار گذاشتم رابطه منو فاطمه هی بیشتر میشد هر روز چت هر روز زنگ باهم میرفتیم بیرون،و....
فاطمه اوایلش فک میکردم دختر خوبیه ولی از رو ظاهر بود فقط البته ناگفته نمونه اینا فقط اون شب اول اینحوری درموردش فک میکردم ولی کم کم دیدم انگار یه جورایی رفتار میکنه طرز لباس پوشیدنش به من نمیخوره ولی
یه روز فاطمه زنگ زد به من گفت که بیا بریم بیرون گفتم باش اگه مامانم اجازه داد میام ،من هرجوری شد مامانمو راضی کردم ورفتیم قرار ما این بود که کنارایستگاه همو ببینیم چون خونه من تا اونا یکم دور بود اون روز رفتم همو دیدیم روبوسی کردیم و گفت بیا بریم پاساژ میخوام لباس بگیرم .حقیقتش وقتی فاطمه رو دیدم با اون قیافه خیلی تعجب کردم بابا این کجا من کجا ،فاطمه یه مانتو تنگ ،بایه شال که نصف بیشتر موهاش پیدا بود با یه ساپورت عینک دودی هم زده بود یه جورایی از این دختر .......شده بود
اون روزم بعداز کلی خرید وگشتن با پایان رسید البته یکم هوا تاریک شده بود مامانم یکم باهام بحث کرد که چرا دیر اومدی منم معذرت خواهی کردم و گفتم فاطمه می خواست لباس بگیره یکم دیر شد وقتی اومدم خونه زود لباس عوض کردم وشام خوردم و باز گوشی رو برداشتم کل زندگیم شده بود گوشی طوری که وقتی که مهمونم برامون میومد من گوشیم دستم بود ،مامانم و دوستام میگفتن نازنین خیلی عوض شدی معلومه داری چیکار میکنی ، من از همه لحاظ عوض شده بودم طوری که چادر پوشیدنم جوری شد که هر وقت دوس داشتم سرم میکردم قران خوندنو کامل گذاشتم کنار نمازم گاهی وقتا میخوندم اونم از ترس پدرو مادرم چون سادات بودیم بابام تآکیدش رو نماز خیلی زیاد بود منم بیشتر وقتا بهونه میاوردم یا همش منت میزاشتم اون واسه نمازی که همیشه اخروقت خونده میشد تازه بیشتر وقتاهم کلا فراموش میشد واقعا نازنینی که اون موقع بودم دیگه نبودم کلا عوض شده بودم از همه لحاظ مسجد و بسیج رو کلا کنار گذاشته بودم فقط گوشی
خوانوادم تا چند هفته گوشیمو ازم گرفتن ولی اینقد شلوغ میکردم و جنگ و دعوا تو خونه راه مینداختم که بابام تعجب میکرد میگفت این چش شده هر جور شد گوشیمو گرفتم ازش .
یه سالی از دوستی منو فاطمه میگذشت که به یکی از خاستگارام جواب مثبت دادم البته من ندادم بابام داد 😕😒
#ادامه_داره🙁👇👇
#ادامه👆👆👆
من جوابم منفی بود تا حدودا یک سال میومدن و میرفتن تا بالاخره جواب مثبت دادم دلیل جواب منفیمم این بودکه بایه پسر تو مجازی اشنا شده بودم 😱
به قول خودم عاشقش بودم شاید الان بگم چیزی جز هوس ووسوسه های شیطون نبوده ولی اون موقع فقط اونو میدیم تمام هوش و حواسم پیش اون بود خیلی بهش وابسته شده بودم طوری که اگه یه ساعت دیر میکرد همش اعصابم خورد بود و بیشتر وقتا گریه میکردم😔
خلاصه جوری شده بود که بدونه اون و گوشی نمی تونستم زندگی کنم ،
بعداز چند هفته اومدن و خاستگاری رسمی قرار شد که عقد کنیم هر چند ته دلم راضی نبودم ولی هر جوری بود قبول کردم من اون موقع ۱۷سالم شده بود
یعنی ۱۷سالگی عقد کردم از نظر خودم خیلی اشتباه کردم که عقد کردم .
رابطه منو امیر زیاد شده بود طوری که چند بار باهم رفتیم بیرون ولی الان دیگه جریان فرق میکرد من دیگه متاهل شده بودم اوایل احساس میکردم دارم بهش خیانت میکنم بعد یه جورایی خودمو قانع میکردم که مثلا اشکالی نداره دقیقا تمام بدبختیای من از جایی شروع شده بود که بافاطمه اشناشدم ومنو به اون گروه دعوت داد
یه روزجلو تلویزیون دراز کشیده بودم داشتم کانال عوض میکردم که دیدم یه برنامه هست از لاک جیغ تا خدا من خیلی به داستان علاقه داشتم اولش کانالو عوض کردم چندتا کانال عوض کردم دیدم چیز خاصی نداره برگشتم عقب گفتم بزار ببینم این دوتا خانوم چی دارن میگن حقیقتش وقتی که دیدمشون خیلی حسودیم شد چون دوتا خانم محجبه و چادری بودن .......
وقتی اونارو دیدم کلا انگار دیدم عوض شد دیدم یه جورایی انگار خوشم از حجاب میاد ولی کلا یه حس عجیبی بهم دست داد گفتم یاخدا چم شده ولی بیخیالی گفتمو داشتم به حرفاشون گوش میدادم پیشم خودم خیلی حرفاشون دلنشین بود من اون روز برنامه رو تا اخردیدم خیلی خوشم اومد از برنامش والانم خیلی خیلی ازشون بابت اون برنامه تشکر میکنم چون میشه گفت یه جورایی از تو لجن وکثیفیا نجاتم داد .
من هر روز این برنامه رو نگاه میکردم ،منم واقعا میخواستم عوض شم دوس داشتم برگردم عقب همون نازنین شم ،خیلی بهتراز اون ، واقعا میشه گفت اون داستانا و اون برنامه از لاک جیغ تا خدا بود که منو یه پس کله ای زد😂
اوایل یکم برام سخت بود که اونی که میخوام باشم اولین حرکتم این بود که چادرمو سر کنم من به حضرت فاطمه قول دادم که دیگه چادرمو از سرم در نیارم دومین حرکتم نماز خوندن بود که بعدش قران شروع شدو جالب این جاست خداروشکر اوایل ماه رمضون شروع شد تحولم. واقعا شبای قدر بهترین شب بود برا من برا منی که میخواستم عوض شم.
#ادامه_داره🙁
💟 @Alireza_omidi 💟
#ادامه👆👆👆
من کارم به جایی رسیدی بود که می خواستم از شوهرم جداشم هر وقت پیش امیر یاهمون دوستم حرف از طلاق میزدم خیلی خوشحال میشد به جای نصیحت کردناش بد شوهرمو پیشم میگفت بدونه اینکه شناختی از اون داشته باشه میگفت که خیلی دوسم داره عاشقمه چند بار مثلا می خواست بهم ثابت کنه منم دوسش داشتم هنوزم دارم و واقعا خیلی بهش وابسته شدم تواین مدت چندبار خواستم رابطمو باهاش بهم بزنم ولی متاسفانه طوری باهام حرف میزد که توانی برای جدا شدن نداشتم ولی دیشب یه وویس از استاد پوراحمد گوش دادم واقعا خیلی روم تاثیر گذاشت ولی واقعا یه تشکر هم بابت مدیر کانال بدهکارم واقعا پستاش خیلی تکون دهنده هستن من وقتی که وویس استاد پور احمدی رو گوش دادم زنگ زدم به امیر و گفتم ما دیگه نمی تونیم باهم باشیم من بهش قول داده بودم که هیچ وقت ولش نکنم بعد از اون دیگه جوابشو ندادم خیلی التماس کرد ولی بی فایده بود هرچند خیلی برام سخت بود.
دیشب برام اس دادو گفت: نازنینننننن تروخدا اینکارو باهام نکن بخدا تو این چند روز داغون شدم با رفتن چیزی درس نمیشه بخدا بارفتنت نابود میشم نکن نازنین تروخدا مگه قول ندادی همیشه پیشم بمونی پ چرا داری میری هر دقیقه زنگ میرد گفتم فراموشم کن خیلی سخته خیلی چون خیلی بهش وابسته شدم تروخدا برام دعا کنید بتونم طاقت بیارم و دیگه همچین اشتباهی نکنم ترو خدا هرکی این پیامو دید حتما برام دعاکنه خیلی سخته خیلی😔😔
✉️ #منم_سلام_میکنم_به_این_دوست_خوبمون
پیام به این بلندیه ایشونو گذاشتم شاید خیلی از شماها اول این راه باشین و تجربه ایشون بتونه یه تلنگر باشه براتون‼️
در روایات هم زیاد داریم که همنشین بد خیلی تأثیر داره !!کاش همون اول که وارد گروه شده بودین ترک میکردین.کاش اوایل که میدیدین که رفتارش داره روی شما اثر میذاره ترکش کرده بودین کاش قبل از آشنایی و دوستی با اون آقا پسر ترکش کرده بودین.کاش لااقل بعد از ازدواج ترک رابطه میکردین ،اون آقا هم گناهی نکرده که شما بهشون جواب مثبت دادین!!!
اما✋ماهی رو هر وقت از آب بگیرین تازه است،چه خوب شد قبلا از اینکه تن به رابطه ای ندادین متوجه شدین ،چه خوب شد مثل خیلی از موارد قبل از اینکه تهدید بشین و کار به جاهای بدتر بکشه متوجه شدین و چه خوب شد و.....
خلاصه اینکه تمام راه های ارتباطی با جنس مخالف بسته لطفا و راه های ارتباطی به سمت خدا به صورت بزرگراه و آزاد راه باز باز باشه😉سعی کنید از این شب های زیارتی امام رضا (علیه السلام) نهایت استفاده رو بکنید و با توکل به خدا و توسل به ائمه دور گناه رو خط بکشین !
ان شاءالله که موفق باشید ما هم دعاتون میکنیم و محتاج دعاییم🙂
💟 @Alireza_omidi 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⋆
⚠️ تلنگر
🔴 با کسانی که دوست دختر یا پسر داشته اند ازدواج نکنید چون ....
💟 @Alireza_omidi 💟
به توان خدا-آقای هدایت-س دوستی.mp3
4.4M
🍃 سلام.دختری ۱۵ ساله هستم و مدتی هست که با پسری #دوست شدم.خودم از این دوستی اذیت میشم.چندین بار خواستم کات کنم ولی آن پسر اجازه نمیده؟!
#حاج_آقا_هدایت
💟 @Alireza_omidi 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
💌 #ارسالی_شما👇👇 ✴️ یه کم بلنده توی چندتا پست قرار میدم... 📨سلام... من نازنین هستم یه دختری که تو
سلام عزیزان ببخشید متن یکم طولانی است ولی خیلی تکان دهنده است👌
⭕️ این ماجرا از دوستی یه دختر خانم با یه #دوست_دختر_ناب شروع میشه تا اینکه ختم میشه به دوستی با #جنس مخالف.....
#حتما ماجرا رو بخونید و از تجربه دیگران استفاده کنید👌
🏖پنج ويژگی كه لازمه هر موفقيتی هست:
انگيزه بالا:
انگيزه قوی در واقع سوخت حركت ما در طول مسير موفقيت هست كه مانع توقف ما در مسير ميشود. اين انگيزه به ما اين اطمينان را ميدهد كه حتما تمام كارها را انجام خواهيم داد.
به خود متكی بودن:
بايد مسئوليت همه چيز را بپذيريم و به خودمان متكی باشيم.
اراده قوی:
به جای اينكه فعاليتهامان را به تعويق بندازيم ، به استقبال آنها بريم و آنها را انجام بدهیم اگر اراده كنيم، هر چيزی كه بخواهيم را بدست مياوریم.
صبر و شكيبايی:
هميشه و در هر موقعيتی صبور باشيم حتی در مواقع شكست و ناكامی.
صداقت:
صداقت به ما شخصيت والايی ميبخشد و باعث اعتبار ويژه ی شما ميشود اين ويژگی را در شخصيت تان پرورش بدهید.
لایو استاد داودی نژاد در #اینستا
همین الان در حرم مطهر امام رضا علیه السلام.
با موضوع:
#جلسه_زوجین_جوان
آدرس: 👈 davoodi_nezhad
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
دوستان عزیز #همین_الان در حال برگزاری است👆👆👆👆
✅سلام علیکم 🍃🌼
ای مصلح کلِ خلق و دنیای خراب 💔
وی نوح نجات بخش 🚢ما از گرداب
💓در غیبت تو سخت گرفتار شدیم
🍃ای صاحب✌️ما شیعه ی خود را در یاب🤲
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
#نذرگل_نرجس_صلوات🌺