علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... ۷۷ صبح با آلارم گوشی از جا پریدم! اینقدر سریع بیدار شدم که تا پنج دقیقه فقط رو تخت نش
🔹 #او_را ... ۷۸
شال رو دوباره سرم کردم
و اسپری رو از کیفم دراوردم.
حواسم بود زیاد از حد استفاده نکنم که بوش آزاردهنده بشه!
نمیدونم چرا
ولی ساعت خیلی آروم جلو میرفت!
احساس میکردم یک ساعت تبدیل به سه چهار ساعت شده!
تو این یک ساعت طولانی، بارها ظاهرمو چک کردم و عکس سلفی از خودم انداختم.
بالاخره عقربه ی بزرگ ساعت ،خودشو به زور به شماره ی دوازده رسوند!
دل تو دلم نبود...💗
ولی خبری ازش نشد!
بعد ده دقیقه تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
که ماشینش رو دیدم!
قلبم دیوانه وار میکوبید!
دوباره از توی آینه به خودم نگاهی انداختم و از ماشین پیاده شدم!
اون هم پیاده شد و اومد سمتم!
مثل همیشه نبود!
اخماش تو هم بود!!
اما نگاهش حالت همیشگی خودشو حفظ کرده بود...😒
یه لحظه از دست خودم که اینهمه بخاطرش به خودم رسیده بودم،حرصم گرفت!!
آخه اونکه چشماش با زمین و در و دیوار قرارداد بسته بود،
چه میفهمید من خوشگل شدم یا زشت!!😒
جلوی ماشین ایستاد ،رفتم پیشش،دستش رو با باند بسته بود!!
-سلام
خوبید؟!
دستتون چی شده؟؟😳
دستشو برد پشتش!!
-سلام
ممنونم.خداروشکر
چیزی نیست!
-آخه...
خب...
چه خوب!
منم خوبم!😊
زاویه ی گردنش با سینش تنگ تر شد و محکم پلک زد!
نمیفهمیدم چرا اینجوری میکنه!😕
از همیشه عجیب تر برخورد میکرد!!
بازم زور خودمو زدم تا بلکه یکم حرف بزنه!
-خب کجا بریم؟😊
-جایی قرار نیست بریم!بفرمایید!
و دفترچه ای که دیروز تو خونش دیده بودم رو گرفت سمتم!
متعجب نگاهش کردم و دفترچه رو گرفتم!
-این....
چیکارش کنم؟؟
-جواب سؤالهاتون رو پیدا کنید!
ابروهام رفت توهم!
نمیدونستم باید چی بگم و چیکار کنم!
سکوتم رو که دید،دستی به ریشش کشید و ادامه داد
-راستش...
من بیشتر از این نمیتونم در خدمتتون باشم.
همه چی تو این هست!
بهترین نکاتی که تا بحال بهشون رسیدم رو نوشتم
و خوشحالم که میتونه به دردتون بخوره!
با گیجی به دفترچه و چشمایی که به زمین دوخته شده بود،نگاه کردم!
قلبم داشت یه جوری میشد...
-نمیفهمم...!
یعنی قرار گذاشتید که اینو به من بدید؟؟
-اممم...بله
و یه خواهش هم داشتم.
لطفا ...
چطور بگم...
لطفا دیگه رو من حساب نکنید!
نمیفهمیدم چی میگه!
فقط تند و تند پلک میزدم تا مانع ریختن این اشک های لعنتی بشم!
اما نتونستم واسه لرزش صدام،کاری کنم!!
-میشه واضح تر بگید؟!
نفسشو داد بیرون و با اخم به طرف خیابون نگاه کرد.
-بهتره که...
دیگه باهم در تماس نباشیم....
من میخواستم بهتون کمک کنم
اما فکرمیکنم ...
ببینید!
هر حرفی که بخوام بزنم،تو این دفترچه هست!
من نمیتونم بیشتر از این ...
چطور بگم!
ببخشید...
خداحافظ!
و سریع برگشت به ماشینش و بدون مکث رفت!!!
با ناباوری رفتنشو نگاه کردم!
احساس کردم یه چیزی تو وجودم خورد شد!!
کشون کشون برگشتم سمت ماشین و با عصبانیت دفترچه رو پرت کردم داخل!
باورم نمیشد چندین ساعت منتظر بودم تا اینجوری دلمو بشکنه و بره!
شوکه شده بودم!
سرمو گذاشتم رو فرمون و بغضی که داشت گلوم رو فشار میداد، رها کردم!!
"محدثه افشاری"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
@Eashg313_bot(3).attheme
124.9K
{تم #شهید ابراهیم هادی...♡}
•°اگه استفاده کردید یه صلوات هم برای سلامتی و ظهور آقا بفرستید°•
برای بازگشت به حالت قبل از گزینه تنظیمات گزینه و از گزینه قالب استفاده نمایید.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
|😔|آقا!زِ غصِّہ داغِ حَرَم میڪُشَد مَرا
|💔|میدانَم اِشتیاقِ حَرَم میڪُشَد مَرا
|♥️|شبهاے جُمعہ ڪربُبَلا حسرٺِ دلم
|✋|آخر همین فراقِ حَرَم میڪُشَد مَرا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄
✅ ادامه مباحث 👇
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم
#خانواده_ولایی
#اینکه_گناه_نیست
✅ادامه رمان مذهبی👇
#رمان_اورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 78 🌹 استاد پناهیان؛ هر موقع اذان گفتند ، شما بلند شید ، هر بار س
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 79
استاد پناهیان
💠 مکرر خدمت آیت الله العظمی بهجت رسیدند ، گفتند آقا چیکار کنیم ؟
آقا فرمودند همونایی که میدونی در راسش هم نماز ،
نماز خودش اوستاس ... ✅
💢 هر لحظه سرنماز ، هر لحظه بعد نماز میخوای در بری مثل فشنگ بری سراغ کارات ،
میشینی میگی بذار تعقیباتم و بخونم ،
⭕️ هر دفعه که نمیری میشینی پای تعقیبات ، یکی از بدیهای روحت کم میشه .
نماز اوستاس...
✅ عزیز دلم ، شرایط تو رو ، احوال تو رو خدا قبل از هر اذانی طراحی میکنه ،
بعد ، موذن اذان میگه ،
نبین اذان برای همه اعلام میشه ،
اذان رو پیغام و سفارش خصوصی خدا به خودت ببین .
✅💯
خدا الان گفته ، من ، الان برم ، ببینم چیکارم داره .
به من گفته الان تو بیا نماز بخون .
دوره آموزشی انبیای الهی چقدر قشنگه ،
✅🌺
هر کدوم از انبیای الهی که میخوان دوره آموزشی برن گوسفند چران میشن ،
چقدر جالب ...!!!
گوسفند چرانی هم شغل نازنینیه ها.
🐏🐏🐏
نگاه کن داره گوسفندارو میبره اذان میگن .
الله اکبر ...
میبینه گوسفندا همه دارن علف میخورن ،
میگه خب منم مشغول باشم ،
من که ببعی نیستم ،
این الله اکبر👈 برای منه ، حالا یاد میگیره که مثل بقیه مشغول چریدن موقع اذان نباشه ،
✅🔰
الله اکبر میگه ،
گوسفندا بغلش شروع میکنند بع بع کردن و همینجوری علف خوردن ،
🐏🌿🐏🌿
یاد میگیره مستقل بودن رو ،
غیر بقیه بودن رو ،
من چرا باید مثل بقیه باشم ؟
🔰✅🔰✅🔰
ادامه داره....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۷۸ استاد پناهیان : -🔹🔹🔻 ˝ احترام ˝ در ادامه میفرماید : اگر چه خودشون بی نیاز باشن
#خانواده_ولایی ۷۹
استاد پناهیان:
🔻▪️🔺
💢میخوای خیلی رشد کنی و بری تا بهشت ↘️
🔹به پدر و مادرت ؛
بیشتر محبت کن, بیشتر ذوق زدشون کن👌
⚠️معلم های عزیز به بچه ها یاد بدید ؛
برای خوشحالی پدر و مادرشون درس بخونن 📚
🔰 احترام امامزاده رو کی نگه میداره ، متولی
احترام { مادر رو پدر } نگه میداره
احترام { پدر رو مادر } نگه میداره
⭕️ پدر و مادر بهم دیگه احترام نذارن ،
دودش تو چشم بچه میره ♨️
⚠️دعوا داری، داشته باش ،
شوهرت خون به دلت کرده ،
خانومت زجرت میده ، باشه
جلوی بچه ها احترام همو نگه دارید
و لبخند بزنید✅
🔴 عاقبت بچه ها رو { روسیاه } نکنید✔️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
1_1808470.mp3
4.2M
#این_که_گناه_نیست 56
🔸دروغ، اولین گناهیه؛
که قرآن ازش بهعنوان مادرِ گناهان یاد میکنه!
☑️علّت بسیاری از گرهها و تنگیهای روحی ما؛
رواجِ دروغ در میان ماست.
نگو؛ این که گناه نیست👇
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... ۷۸ شال رو دوباره سرم کردم و اسپری رو از کیفم دراوردم. حواسم بود زیاد از حد استفاده ن
🔹 #او_را ...۷۹
احساس میکردم به اندازه ی یک کوه سنگین شدم!
چندین ساعت بی هدف تو خیابونا پرسه میزدم و به اتفاقی که افتاده بود فکر میکردم...!
بار اولی بود که یه پسر منو از خودش میروند!
هوا تاریک شده بود که به خونه برگشتم.
مرجان رو به بهونه ی امتحان ، از سر خودم باز کرده بودم و دلم میخواست فقط بخوابم!
جوری بخوابم که دیگه بیدار نشم...
بدون شام به اتاقم رفتم،
احساس حماقت بهم دست داده بود.
تقصیر خودم بود.
اون حتی تا به حال بیشتر از دو ثانیه منو نگاه نکرده بود،
نباید الکی برای خودم اینهمه فکر و خیال میکردم.
ولی چرا اینجوری شده بود....!
زانوهام رو بغل کردم و رفتم تو فکر!
-باید دلیل این کارهاش رو بفهمم...
یه روز میگه میخوام کمکت کنم،
یه روز میگه دیگه روم حساب نکن!
یه روز میگه تا هروقت خواستی بمون تو خونم،
یه روز میگه دیگه بهم زنگ نزن!
اخه چرا اینجوری میکنه....😣
دو هفته فرجه برای امتحانات داشتم
ولی تنهاچیزی که نبود،حس درس خوندن بود!
تا ساعت سه ،کلافه تو اتاقم قدم میزدم،
یه بار اهنگ گوش میدادم،
یه بار سیگار،
یه بار دراز میکشیدم و سقف رو نگاه میکردم،
دیگه نمیتونستم به خودکشی فکر کنم!
من دنبال آرامش میگشتم،
اما اون موجود سیاه،اون شب بهم فهمونده بود که بعد مرگ هم خبری از آرامش نیست!
من دنبال آرامش میگشتم،
اما پیداش نمیکردم!
من دنبال آرامش میگشتم،
و "اون" ، توی آرامش غرق بود!
پس هرچی بود،همونجا بود!
پیش اون!
باید میفهمیدم چی به چیه!
باید پیداش میکردم!
با فکری که به سرم زد،
لبخندی به نشونه ی پیروزی زدم و رفتم رو تخت.
صبح بعد رفتن مامان و بابا، با عجله حاضر شدم و رفتم بیرون.
نمیدونستم کاری که میکنم درسته یا نه،
حتی ممکن بود ساعت ها معطل بشم،
اما مهم نبود.
برای منی که حوصله ی هیچ کاری رو نداشتم و حالا یه نقطه ی نور پیدا کرده بودم،
همین کار شاید بهترین کار بود!
ساعت نزدیک یازده بود که رسیدم.
نمیدونستم چقدر باید صبرکنم
و اصلا شاید امروز قصد بیرون رفتن نداشت!
چاره ای نداشتم،سر محلهشون ماشین رو پشت یه نیسان پارک کردم و عینک آفتابیم رو زدم.
چندتا خوراکی خریده بودم که باهاشون سرگرم بشم!
نیم ساعت گذشته بود که ماشینش رو از سر خیابون دیدم،خودم رو کشیدم پایین تا منو نبینه!
از اینکه با ماشین خودم اومده بودم پشیمون شدم!
اگر شک میکرد خیلی بد میشد!
بعد چند لحظه اومدم بالا و دیدم که یکم عقب تر از من پارک کرده!!
با دستم زدم رو پیشونیم!
فکرکردم حتما لو رفتم ...
اما اون اصلا حواسش به من نبود!
داشت با گوشیش صحبت میکرد،
بعدم سرشو تکیه داد به صندلی و چشماشو بست!
نمیدونستم چرا نرفته خونه!
منتظر چیه؟
منتظر کیه؟
بعد حدود پنج دقیقه چهارتا مرد،با لباسای زشت و گشاد و کثیف رفتن سمت ماشینش و سوار شدن!!😳
بیدار شد و با لبخند با همشون یکم صحبت کرد و دنده عقب از خیابون خارج شد!!
با تعجب نگاهش کردم!
دوست داشتم بفهمم کجا میره اما حماقت بود که با این ماشین بیفتم دنبالش!
از دست خودم حرصم گرفت و به ناچار برگشتم خونه.
از فردا باید حواسمو جمع میکردم که یه وقت سوتی ندم!!
به مرجان زنگ زدم و خبر دادم که میرم پیشش.
"محدثه افشاری"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
سلام علیکم
اللهم عجل لولیک الفرج
🍃🌸روزهای هفته را با عشق تو سر میکنم...
🌸🍃تا به جمعه میرسم،احسـاس دیگر میکنم...
🍃🌸حس دیـدار تو در من،جمعه غـوغا میکند...
🌸🍃جمعه ها چشمان خود را،حلقه بر در میکنم...
نذر گل نرجس صلوات
التماس دعای فرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
نمیخونی نشرش بده😉
پروفایلتو عوض کن
تا تــــــو نیایی همه شـــــــب🌙 ها یلـــــــــداست
همه باهم در شب یلـــــــــــدا ساعت ۲۲:۰۰ دعای فرج را میخوانیم...🤲
#الهی_عظم_البلاء🔈
#شب_یلدا
#نشر_حداکثری ‼️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبتهای رئیس بسیج دانشجویان دانشگاه فرهنگیان در حضور رئیس جمهور
🔹6 سال گذشت از دولتی که قرار بود 100 روزه مشکلات را حل کند.
🔹قرار بود به 45 هزار تومان احتیاج نداشته باشیم.خیالتان راحت 45 هزار تومان هیچ شد.
🔹چه بگویم از برجامی که قار بود مشکلات مردم و آب خوردن مردم را حل کند.حل شد اما...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
🎥 صحبتهای رئیس بسیج دانشجویان دانشگاه فرهنگیان در حضور رئیس جمهور 🔹6 سال گذشت از دولتی که قرار بود
💯خدایا آقا صاحب الزمان رو برای ما بفرست و ما رو از شر دروغ گویان و ستمگران آخرالزمان نجات بده🤷♂🤷♂
🔴 اسامی آقازاده های ساکن آمریکا:
۱_آزاده حدادعادل...فرزند غلامعلی حداد عادل رییس فرهنگستان زبان فارسی
۲-سجاد خوشرو...فرزند غلامعلی خوشرو سفیر ایران در سازمان ملل
۳-عیسی هاشمی...پسر معصومه ابتکار معاون حسن روحانی
۴-مهدی ظریف...فرزند جوادظریف وزیر خارجه
۵-فاطمه لاریجانی...فرزند علی لاریجانی رییس مجلس
۶-علی فریدون...فرزند حسین فریدون برادر رییس جمهور
۷-عماد خاتمی...فرزند محمدخاتمی رییس جمهور پیشین
۸-لیلا خاتمی...فرزند محمدخاتمی رییس جمهور پشین
۹-احسان نوبخت...پسر محمدباقر نوبخت
لطفاً در #انتخابات #درست_انتخاب_کنیم 🙏🏻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اباصالح_التماس_دعا...
🎥 #کلیپ_تصویری
🍃زمزمه جانسوز و دلنشین ، مناجات با امام زمان(عج) توسط مرحوم حاج محمدباقر منصوری 👌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمانی_شو 💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
🔴 اسامی آقازاده های ساکن آمریکا: ۱_آزاده حدادعادل...فرزند غلامعلی حداد عادل رییس فرهنگستان زبان فا
خادم الحسین علیه السلام:
سلام رفقا قبل انتشار چیزی در فضای مجازی حتما یه #تحقیق بکنیم و مراقب باشیم به اسم چیزهای قشنگ مطالب #اشتباه به مردم و مذهبیون منتقل نکنیم و تو زمین #دشمن بازی نکنیم...
مثلا تو همین #لیست دقت کردین چرا اول اسم دختر #حدادعادل اومده؟!
چون حدادعادل پدرزن پسر #حضرت_آقاست و اینطور میشه که #باجناق پسر رهبری داره تو آمریکا زندگی میکنه...
حالا آیا این خبر #صحیحه یا نه؟؟!!
اولا کسی دنبالش نمیره صحتش رو بررسی کنه...
ثانیا ایشون سال 90 تا 92 تو آمریکا زندگی میکردن نه #الان... به خاطر شرائط سخت زندگی برگشتن به ایران...
یه سرچ ساده تو ویکی پدیا همه چیز رو براتون روشن میکنه...
مراقب باشیم نزدیک انتخابات #فریب نخوریم...
#درست_انتخاب_کنیم...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄
✅ ادامه مباحث 👇
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم
#خانواده_ولایی
#اینکه_گناه_نیست
✅ادامه رمان مذهبی👇
#رمان_اورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 79 استاد پناهیان 💠 مکرر خدمت آیت الله العظمی بهجت رسیدند ، گفتند آقا
.
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 80
🌹استاد پناهیان
💠 خدمت آموزش و پرورشیان عزیز بودم گفتند ما چه جوری تعلیمات دینی یاد بچه هامون بدیم ؟
گفتم خواهش میکنم ،
تو رو خدا شما تعلیمات دینی یاد بچه ها ندین ،
⭕️❌😒
شما یه کار دیگه انجام بدین ،
یکی از کارایی که انجام میدید این باشه که ، به بچه من مستقل بودن و یاد بدین ،
✅💯
بچه ی من از مدرسه بیرون اومد ، بگه یعنی که چی ؟ آدم مثل بقیه باشه ؟
⁉️⁉️
نه اینکه تا یکی مسخره ش کرد ، بترسه ، جابخوره .
جابزنه .
بخاطر لبخند چهار تا رفیقش دنبال هرزگی بیفته .
مستقل بشه... 👏👏
به بچه من استقلال یاد بده ☝️✅
خدا خیلی راحت ، عین هلو که میاد میپره تو گلو ،
میره تو دلش .
کاری نداره ، خدا پرستی . ✅✅
💠 رفتند آمار گرفتند خیلی از خانمهایی که از حجاب دست برداشتند ،
چادر و برداشتند تبدیل کردند به حجاب ضعیفتر.
♨️♨️♨️
پرسیدند چرا حجابتون ضعیفتر شده ؟
⁉️⁉️
70% گفتند از ترس تمسخر دیگران .
آخه تو چیکار داری به تمسخر دیگران ؟
مستقل باش .✅
سفت باش ، رو پای خودت وایسا .✅
رگ خواب شما رضایت اهل بیته ،
بخدا قسم به هر کدوم شما بگن کاراتون مورد رضایت امام زمان (عج )نیست دق میکنید .
کاری کن که کارهات مورد رضایت امام زمان (عج) باشه .
🔰♻️🔰♻️🔰
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
#خانواده_ولایی ۷۹ استاد پناهیان: 🔻▪️🔺 💢میخوای خیلی رشد کنی و بری تا بهشت ↘️ 🔹به پدر و مادرت ؛ ب
#خانواده_ولایی ۸۰
استاد پناهیان:
« خاطره یه شهید »
🔶🔹🔸
▪️باباش بداخلاق بوده میزده...
🔻وقتی باباش عصبی میشده و میخواسته بزنه،
از خونه میومده بیرون
🔹بهش میگفتن :
بمون باهاش صحبت کن و جلوشو بگیر❗️
⚠️میگفته :
بابام بدجوری میزنه میترسم عصبی بشم
یه چیزی بگم خدا پدرمو در بیاره...
دانش آموزی بود بسیار با استعداد👌
کتک میخورد میومد مسجد
درس طلبگی میخوند✅
🔹روزی که میخواست بیاد جبهه،
و اجازه پدر شرط نبود به امر حضرت امام
به دليل کمبود شدید نیرو ...↓
( گفت میخوام برم جبهه )
بعد گفت : 👇
اگر برم بابام مامانمو طلاق میده
چون خیلی درگیری داشتن....
( رفت شهید شد )
⚠️سر چهلمش باباش مامانشو طلاق داد...
🔻یعنی :
این شهید تو خونه پدر و مادر رو
کنار هم نگه داشته بود👌✅
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
1_1809200.mp3
4.63M
#این_که_گناه_نیست 57
💢میشه اینقدر بقیه رو، براَنداز نکنی؟
چه با چشمات
چه در فکرت...
✔️براَنداز کردن دیگران
و دیدن، شمردن،و نگهداشتن عیبهاشون، یه گناه بزرگه❗️
نگو این که گناه نیست👇
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ...۷۹ احساس میکردم به اندازه ی یک کوه سنگین شدم! چندین ساعت بی هدف تو خیابونا پرسه میزدم
🔹 #او_را ... ۸۰
صبح، زودتر از ساعتی که دیروز راه افتاده بودم،
از خونه دراومدم.
یه ماشین رو برای چند ساعت کرایه کردم و راه افتادم به سمت همون جایی که دیروز قایم شده بودم!
اتفاقات روز قبل تکرار شد و با دنده عقب از خیابون خارج شد!
برای احتیاط عینک آفتابیم رو زدم و شالمو کشیدم جلو
و دنبالش راه افتادم!
واقعا شانس آوردم که تو چراغ قرمز و ترافیک و پیچ و خم و... گمش نکردم!
بعد حدود نیم ساعت کنار خیابون نگه داشت.
با فاصله ازش پارک کردم تا ببینم چیکار میکنه.
همشون از ماشین پیاده شدن،
بجز اون،بقیه همون لباسای زشت دیروز تنشون بود!
از صندوق عقب یه کیسه برداشت و با هم رفتن سمت ساختمون نیمه کاره ای که چندتا کارگر جلوش مشغول کار بودن.
به همه دست دادن و رفتن تو!!
بعد چنددقیقه اون هم با یه دست لباس زشت مثل لباس بقیه از ساختمون خارج شد و یه کیسه گذاشت تو ماشین و برگشت !!
با چشم و دهن باز داشتم نگاه میکردم!
یعنی اون کارگر ساختمون بود!!!!؟؟؟😧
یعنی چی!؟
ناامیدانه نفسمو دادم بیرون...
انتظار داشتم از جاهای عجیب و غریب سر دربیارم!
و حالا....!😒
اما سعی کردم به خودم امید بدم!
بالاخره قبل یا بعد از اینجا یه جاهایی میرفت دیگه!
من باید میفهمیدم اون با این وضعش،
این آرامش رو از کجا میاره!
باید میفهمیدم کیه و چیکار میکنه!
تا اینجا میدونستم یه آخوند خوش تیپه،
که خودش و ماشینش و خونش پر از آرامشن!
به وقتش دعوا میکنه،
فقط زمینو نگاه میکنه،
خونش پر از عطر و انگشتر و کتابه،
و کارگر یه ساختمونه!!
هرچند همه چی تا اینجا جدید و عجیب بود برام،
ولی این همه ی اون چیزی نبود که من دنبالش بودم!
تا عصر همونجا کشیک میدادم.
کم کم داشت پیداشون میشد.
یه بار دیگه اومد کیسه رو برد و با لباس های تمیز خودش برگشت.
سوار ماشین شدن و برگشتن محلشون.
همونجا سر خیابون ماشینو نگه داشتم،تصمیم گرفتم یکی دو ساعتی صبر کنم،اگر پیداش نشد بعد برم خونه.
قبل تاریکی هوا ماشینش از سر خیابون پیچید.
روشن کردم و رفتم دنبالش.
خیابونا آشنا بودن برام!!
ماشین رو که نگه داشت،فهمیدم اینجا کجاست!
پیاده شد و رفت تو همون مسجدی که دفعه ی پیش رفته بود!
صدای اذان تو خیابون پیچید و چندنفری از لابه لای جمعیت خودشونو به مسجد رسوندن!
بارها برای این آدما احساس تأسف کرده بودم
اما حالا تقریبا میشد گفت که نظری ندارم!
بیشتر برام جالب بود که چجوری به چیزی که ندیدن اعتقاد دارن!
شاید اینا هم مثل اون،خدا رو دیده بودن!!
این دفعه اومدنش طول کشید!
چندنفر از مسجد اومدن بیرون،
معلوم بود که تموم شده!
اما از اون خبری نبود!
ماشینو بردم جلو و رو به روی مسجد نگه داشتم.
خواستم داخلو نگاه کنم که یهو دیدم با سه نفر داره میاد بیرون!
دو تا مرد میانسال و یکیشون هم کمی جوون تر از اون ها بود.
سریع رومو برگردوندم تا منو نبینه!
صداشون نزدیک و نزدیکتر میشد!
تا اینکه دقیقا کنار ماشین ایستادن!!
نفسمو حبس کردم و شالمو جلوتر کشیدم و به طرف خیابون نگاه کردم!
یکی از مردها گفت
" حاج آقا! انصافا تعارف میکنی؟؟ "
صدای خنده ی "اون" اومد و یکی دیگشون که بنظرم اون جوون تره بود، گفت
" شما برای ما ثابت شده ای آقاسجاد،
ولی این دفعه دیگه نمیتونی ما رو بپیچونی! "
باز خندید و صدای خودش اومد
"چه پیچوندنی داداش؟تو که میدونی...."
اون یکی پرید وسط حرفش
"آخه حاج آقا اینجوری که نمیشه!
شما از وقتی پیشنماز این مسجد شدی یه قرون هم نگرفتی!"
باز صداش اومد
"آقای غفاری آخه این چه حرفیه برادر من!
مگه من قبلا برای شما توضیح ندادم؟؟
من نذر کردم برای این کار هیچ پولی نگیرم!
بعدم امام زمان،فداشون بشم،
جلو جلو با ما این پولا رو تسویه کردن!
ما چندساله داریم از سفره آقا میخوریم که همین کارا رو انجام بدیم دیگه!
اگرم پولی برای من گذاشتید کنار،
بدین به نیازمندای محل!والسلام!
دیگه چه حرفی میمونه؟؟"
اونی که اول از همه صحبت کرده بود ادامه داد
"هیچی حاجی جون!دمت گرم!
چی بگم!"
باهم خداحافظی کردن و رفتن.
داشتم فکر میکردم که یعنی چی!
مگه آخوندا از همین کارا پول در نمیارن!!؟
دنبالش رفتم،
وقتی دیدم داره میره سمت خونه ،منم از همونجا برگشتم سمت خونمون!
"محدثه افشاری"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وظیفه رهبری در این مملکت چیه؟( خود آقا توضیح میدن )- نشر حداکثری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
#یابن_الحسن(عج) ❣
🌾دیریست که #آواره ی دشتی آقا
🍂رفتی و دوباره برنگشتی آقا😔
🌾شاید که تو آمدی و دیدی #خوابیم
🍂از خیر تماممان #گذشتی آقا😔
#شرمندتیم_مولا
#امام_زمانی_شو 💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄
✅ ادامه مباحث 👇
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم
#خانواده_ولایی
#اینکه_گناه_نیست
✅ادامه رمان مذهبی👇
#رمان_اورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄
💟 @sahebzaman14 💟