علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞
سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمیخوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا اینطور میگی؟ مگه اولین
💥#شهید_سیاهکلی_مرادی:
عجب آن نیست که اهوی دلم صید تو شد...💔
عجب آن است که من عاشق صیاد شدم...💔
💥#همسرشهید:
💕 بی اذن نگاهت ندارم نفسی💞
💕بی حضورت زنده ام در قفسی💕