eitaa logo
عکس نوشته و استیکرمذهبی
6.7هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
24 فایل
عکس نوشته های مذهبی با ذکر صلوات و دعا برای ظهور حضرت مهدی (عج) استفاده از تصاویر آزاد هست. تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 8⃣9⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ تعريف دقيق ايمان1⃣ بحثي است در اين كه آيا ايمان همان اعتقاد قلبي است يا مجموعه‌ي مركّبي است از اعتقاد قلبي و اقرار لساني و عمل جوارحي؟ بعضي مي‌گويند: ايمان عبارت از اعتقاد قلبي است و اقرار با زبان و عمل به اركان شرط ايمان است و بعضي ديگر مي‌گويند: ايمان مركّب از سه چيز است كه اگر كسي يكي از آن‌ها را نداشته باشد، ايمان ندارد.اين قول را اهل تحقيق مقبول‌ تر مي ‌دانند و مي ‌گويند: اگر باور قلبي نباشد،ايمان نيست‌؛اگر چه به زبان اظهار ايمان كند و شهادت به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبراكرم ‌(ص) و ديگر مباني دين بدهد.شاهدش قرآن كريم است كه مي‌فرمايد: [قالَتِ اْلاَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ...]‌؛[15] «بيابان‌نشينان گفتند: ايمان آورديم؛ بگو: نه، ايمان نياورده‌ايد؛ اظهار اسلام كرده‌ايد ولي ايمان هنوز در قلبتان داخل نشده است...». پس، از اين آيه مي‌ فهميم كه اگر باور قلبي نباشد، صرف اظهار لساني ايمان نيست‌[...قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا...]؛[16]حال، اگر باور قلبي باشد امّا اظهار زباني نباشد،آيا ايمان هست؟ مي‌گوييم: باز هم نيست.در اين آيه مي‌خوانيم: [جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أنْفُسُهُمْ]؛[17] در عين حال كه قلباً يقين به آيات الهي داشتند، به زبان انكار مي‌كردند.اين‌ها مؤمن نيستند.قرآن درباره‌ي شناخت كفّار از پيغمبراكرم‌‌(ص) مي‌فرمايد: ‌[يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أبْناءَ‌هُمْ]؛[18] «پيغمبر را مي‌شناسند، آن طور كه پسران خود را مي ‌شناسند». يعني مي ‌دانستند كه او همان پيامبر موعود در تورات و انجيل است و تمام علايم و نشانه‌هاي نبوّت در او هست،امّا اقرار به نبوّت او نمي ‌كردند. ادامه دارد... ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
عکس نوشته و استیکرمذهبی
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ #تفسیر_زیارت_جامعہ_کبیره #آیت_الله_ضیاء_آبادے 8⃣9⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله ا
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣0⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ تعريف دقيق ايمان2⃣ مي ‌دانيم كه ابوجهل دشمن سرسخت پيامبر اكرم ص بود و هميشه برخوردي تند و خشن و هتّاكانه با آن حضرت داشت. يك روز او را ديدند كه بر خلاف هميشه، با گشاده ‌رويي جلو آمد و با پيغمبر اكرمدست داد و رفت؛ اين رفتار او، هم مايه‌ي تعجّب كفّار شد هم مايه‌ي تعجّب مسلمان‌ها. كفّار وحشت كردند كه نكند او مسلمان شده و سبب تقويت مسلمين شود؛ مسلمانان هم تعجّب كردند كه چطور شده او رو به اسلام آورده است؟ هم ‌كيشانش از او پرسيدند: مگر تو به محمّد گرويده ‌اي؟ گفت: (انّي وَ اللهِ لَأَعْلَمُ اَنَّهُ لَصادِق)؛ به خدا قسم، من مي‌دانم او در گفتار خود صادق است [و واقعاً از جانب خدا مبعوث به نبوّت است]. امّا: (مَتَي كُنّا تَبَعاً‌ لِآلِ عَبْدِ مَناف)؛ «كِي بوده كه ما تابع اولاد عبد مناف شده باشيم»؟ اين همان روح استكبار است كه مانع خضوع در مقابل حقّ است.با اين‌كه قلباً باور كرده،تن زير بارش نمي ‌دهد.پس،تنها باور قلبي بدون اقرار زباني ايمان نيست. حالا اگر كسي باور قلبي دارد، اقرار زباني هم دارد، امّا عملاً خاضع و تسليم نيست،او هم ايمان ندارد. تحقّق ايمان بسته به تحقّق هر سه بُعد است؛ بُعد قلبي و زباني و عملي و لذا كفر ابليس از جهت فقدان بُعد عملي است. او باور قلبي دارد و خدا را به خالقيّت و ربوبيّت مي‌شناسد و مي‌گويد: [...خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ...]؛‌[19] «...مرا از آتش خلق كردي...». من مخلوق تو و مربوب تو هستم. حتّي آن چنان با احترام با خدا رو برو مي ‌شود كه قسم به عزّت او ياد مي‌ كند و مي‌گويد: [فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ أجْمَعِينَ]؛[20] «به عزّت تو سوگند كه همگي را از راه به در مي‌برم». ايمان به روز قيامت هم دارد كه مي‌گويد: [...فَأَنْظِرْنِي إلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ]؛[21] «به من مهلت بده تا روزي كه برانگيخته مي‌شوند». ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣1⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ تعريف دقيق ايمان3⃣ حتّي انبياء را هم مي‌شناسد و از آن‌ها به"عباد مُخْلَصين" تعبير مي‌كند و مي‌گويد: [إلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ]؛[22] «مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را». من در همه‌ي ابناي بشر نفوذ مي ‌كنم امّا در عباد مخلَصينت نمي ‌توانم نفوذ كنم. پس، ابليس درباره‌ي توحيد و نبوّت و معاد، هم باور قلبي داشت،هم اقرار زباني؛آنچه نداشت تسليم عملي بود كه: [...أبَي وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ‌]؛[23] «در مقام عمل، گردنكشي كرد و كافر شد». [...قُلْنا لِلْمَلائِكَة اسْجُدُوا لِآدَمَ...‌]؛[24] «...به فرشتگان گفتيم : مقابل آدم سجده كنيد...». [...فَسَجَدُوا إلاّ إبْلِيسَ أبَي وَ اسْتَكْبَرَ...‌]؛[25] «...همه سجده كردند و تنها ابليس ابا و استكبار كرد و كافر شد...». البتّه، در مقام عمل هم بسيار جدّي بود . قريب شش هزار سال در آسمان عبادت كرد(با سجده‌ هاي طولاني و چند هزارساله) امّا عملش مخلصانه و تسليمانه نبود و ناگهان در يك نقطه‌ي حسّاس، رياكاري و خودبرتربيني ‌اش بارز شد و رسوايي ‌اش برملا گشت؛گفتند: بعد از اين چند هزار سال كه بندگي كردي، بيا اين يكي را نيز انجام بده؛بر آدم سجده كن‌.گفت: نمي‌كنم. [...لَمْ أكُنْ لِأسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ...‌]؛[26] «...من هرگز بر بشري كه او را از گِل آفريده‌اي سجده نمي‌كنم ...». [...أبَي وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ‌]؛[27] ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
عکس نوشته و استیکرمذهبی
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ #تفسیر_زیارت_جامعہ_کبیره #آیت_الله_ضیاء_آبادے 9⃣1⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله ا
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣2⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ ابعاد ايمان پس معلوم شد كه ايمان داراي سه بُعد است و مؤمن آن است كه در هر سه بعد تسليم باشد؛ در قلب، زبان و عمل‌. حال، براي تأييد مطلب به اين روايات توجّه فرماييد. از رسول‌اكرم‌منقول است كه: (الْإِيمانُ مَعْرِفَة بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأرْكَانِ)؛[28] «ايمان شناخت است و گفتار است و رفتار». (اَلايمانُ قَولٌ مَقُولٌ وَ عَمَلٌ مَعْمُولٌ وَ عِرفانُ الْعُقُول)؛‌[29] حتّيََ امام صادق (ع)ضمن بيان مفصّلي مي ‌فرمايند: ايمان همه‌اش عمل است؛ منتهيََ، عملي از قلب و عملي از زبان و عملي از بدن. عمل قلب اعتقاد است و عمل زبان اقرار و عمل بدن انجام دادن كار بر طبق اعتقاد و اقرار. ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
عکس نوشته و استیکرمذهبی
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ #تفسیر_زیارت_جامعہ_کبیره #آیت_الله_ضیاء_آبادے 9⃣2⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله ا
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣3⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ تفاوت اسلام و ايمان و مراتب آن(بخش اول) بحث ديگري هست در مورد تفاوت اسلام و ايمان‌؛بايد دانست كه اسلامي داريم قبل از ايمان و اسلامي داريم بعد از ايمان.يعني اسلامي داريم كه مرتبه‌اش پايين‌تر از ايمان است و اسلامي داريم كه مرتبه‌اش بالاتر از ايمان است.گاهي سؤال مي ‌كنند، ما كه در دعا مي ‌گوييم: (اَللّهُمَّ اِغْفِرْ لِلْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسلِماتِ)؛ آيا مقصود از مسلمين و مسلمات سنّي‌ها هستند؟عرض مي‌شود: خير،مسلمين و مسلمات گروهي از مؤمنانند كه درجه ي بالاتري از ايمان را به دست آورده‌اند و مقصود از اسلام در اين دعا و نظاير آن،ايمان در درجه‌ي اعلاست و مقصود از مسلم در اينجا مؤمن در مرتبه‌ي بالاست.چون يك درجه‌ي اسلام درجه‌ي نازله است؛ يعني پايين‌تر از ايمان است؛ همان درجه‌اي است كه با گفتن شهادتين تحقّق مي ‌يابد، چنان‌ كه مي ‌فرمايد: [...قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أسْلَمْنا...‌]؛[30] «...بگو: ايمان نداريد، بلكه اسلام داريد...». مؤمن نيستيد، بلكه مسلم هستيد؛يعني تنها اظهار زباني مي‌ كنيد و اين مرتبه‌ي نازل اسلام و پايين‌تر از ايمان است. وقتي آن اسلام زباني در قلب نشست، مي‌شود ايمان. آن ايمان قلبي كه شدّت يافت و به مرحله‌ي تسليم در مقابل خدا رسيد، مي‌شود اسلام،يعني برترين درجه‌ي ايمان، و دارنده‌ي آن مي‌شود مسلم،يعني مؤمن برتر،و مقصود ما در دعاها از مسلمين و مسلمات آن گروه از مؤمنان برترند، نه گروه سنّيان و لذا مي‌بينيم كه خداوند از ايمان در درجه‌ي اعلاي ابراهيم و اسماعيل ‌تعبير به اسلام كرده و فرموده است: [فَلَمَّا أسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ]؛[31] «پس وقتي هر دو تسليم شدند و پدر پسر را به پيشاني بر خاك افكند». ابراهيم و اسماعيل‌هر دو اظهار اسلام كردند و مسلم شدند؛ يعني عالي‌ترين درجه‌ي ايمان را به منصّه‌‌ي*ظهور رسانيدند و تسليم محض در مقابل امر خدا شدند و اين نشان مي‌دهد كه اسلام به اين معنا از مرتبه‌ي نبوّت نيز بالاتر است؛ زيرا ابراهيم و اسماعيلهر دو نبي بودند و سپس به مرتبه‌ي اسلام رسيدند.پدر گفت: [...يا بُنَيَّ إنِّي أرَي فِي الْمَنامِ أنِّي أذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرَي...‌]؛ اي پسر، مي‌خواهم به امر خدا ذبحت كنم...پسر گفت‌: [...يا أبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ...‌]؛[32] «...پدر، آنچه را امرت كرده‌اند انجام ده...». ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
عکس نوشته و استیکرمذهبی
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ #تفسیر_زیارت_جامعہ_کبیره #آیت_الله_ضیاء_آبادے 9⃣3⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله ا
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣4⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ تفاوت اسلام و ايمان و مراتب آن (بخش دوم) ...اين يك مرتبه از اسلام است كه بالاترين مرتبه‌ي ايمان است و انبياء و رسل‌ (علیهم السلام) با داشتن مقام نبوّت و رسالت، طالب اين مرتبه از ايمان به نام اسلام بودند. حضرت يوسف ‌صدّيق‌(ع) ‌مي‌گفت: [...فاطِرَ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ أنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ]؛[33] «...خدايا، مرا مسلم بميران و به صالحان ملحقم كن». پس اسلامي داريم كه پايين‌تر از ايمان است و اسلامي داريم كه بالاترين مرتبه‌ي ايمان است.در ميان مردم، گروهي داراي درجه‌ي نازل از اسلام هستند؛ يعني تنها به زبان اظهار اسلام مي‌كنند و شهادتين مي‌گويند امّا قلباً باور ندارند. اين گروه همان گروه منافقند كه خوفاً يا طمعاً متظاهر به اسلام بوده‌اند و هستند. گروهي نيز هستند كه علاوه بر اظهار زباني، باور قلبي هم دارند؛ امّا در عين حال، مقهور شهوات نفسند. تا آنجا كه دستورهاي ديني با شهواتشان سازگار است، مؤمنند؛ وگرنه كافرند، چنان ‌كه قرآن مي‌ فرمايد: [...وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً‌]؛[34] «...مي‌گويند : قسمتي از دين را مي‌پذيريم و قسمتي از آن را نمي‌پذيريم. اينان مي‌خواهند راهي بينا بين[ايمان و كفر] پيش بگيرند». [اُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا...]؛‌[35] «اينان كافران حقيقي‌اند...». زيرا در آن قسمت از دين هم كه مي‌پذيرند،تبعيّت از شهواتشان مي‌كنند، نه تبعيّت از دين و در واقع،كافرند و مي‌پندارند كه مؤمنند. ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
عکس نوشته و استیکرمذهبی
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ #تفسیر_زیارت_جامعہ_کبیره #آیت_الله_ضیاء_آبادے 9⃣4⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله ا
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣5⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ امام صادق(ع) عالم‌الغيب و حجّت حقّ است مردي از شيعه خدمت امام صادق ‌(ع) آمد. امام از حال برادرش جويا شد؛ او خودش شيعه‌ي امامي و برادرش زيدي مسلك بود. گفت: برادر من بسيار آدم خوبي است، مردي مقدّس و زاهد و عابد و خداترس و از همه جهت خوب است. تنها نقصي كه از نظر من در او هست اين است كه اعتقاد به امامت شما ندارد. فرمود: چرا اعتقاد به امامت ما ندارد؟ عرض كرد: اين اعتقاد نداشتنش به شما نيز از شدّت تقوا و ورع و احتياط اوست؛ مي‌گويد: مي‌ترسم اين اعتقاد به امامت، خلاف شرع باشد و خدا راضي نباشد. فرمود : به او بگو اين ورع و تقواي تو در كنار نهر بلخ كجا بود؟ راوي مي‌گويد: من نفهميدم مراد امام از كنار نهر بلخ چيست و هيبت امام مانع از اين شد كه بپرسم مقصود از كنار نهر بلخ چيست؟ وقتي پيش برادرم برگشتم و ماجرا را گفتم، ديدم به محض اين ‌كه عبارت «كنار نهر بلخ» از زبانم به گوشش خورد، رنگ از رخش پريد و سخت دگرگون شد و مانند آدم شرمنده و خجالت ‌زده سرش را پايين انداخت و بعد گفت: آيا راست مي‌گويي؟ آيا واقعاً حضرت صادق‌(ع) اين جمله را گفت؟ گفتم: به خدا قسم، حال تو را پرسيد و من گفتم آدمي خوب و نمازخوان است، امّا به شما اعتقاد ندارد. فرمود: چرا؟ گفتم: چون خيلي محتاط است. فرمود: پس چرا آن احتياط را در كنار نهر بلخ نداشت؟ ولي من مقصود آن‌حضرت را نفهميدم؛ حالا تو بگو كه ماجراي كنار نهر بلخ چه بوده است؟ گفت: واقع اين كه، بين من و خدا سرّي بود و احدي از آن خبر نداشت؛ حالا كه حضرت صادق‌(ع) فرموده است، من هم براي تو مي ‌گويم تا ايمان تو به آن‌حضرت محكم شود و من هم فهميدم كه او حجّت خدا و امام بر حقّ است و راه تو حقّ بوده. بعد گفت: من سفري براي تجارت به ماوراءالنّهر رفتم. وقتي كه برمي‌گشتم، بين راه با مرد و زني همسفر شدم؛ رسيديم كنار نهر بلخ و آنجا براي استراحت فرود آمديم. آن مرد گفت: يا تو بمان پيش اثاث و من بروم براي تهيّه‌ي غذا يا تو برو و من بمانم. گفتم: تو برو، من خيلي خسته‌ام، مي‌خواهم استراحت كنم. او رفت و من ماندم و آن زن. شيطان به سراغم آمد و شهوت نفس بر من غالب شد و كاري زشت و خلاف عفاف از من صادر شد كه اَحَدي جز خدا از اين ماجرا باخبر نبود. اينك كه حضرت صادق‌(ع)از آن واقعه خبر داده است، فهميدم كه به اذن خدا او عالم ‌الغيب است و از نهان عالم مطّلع است و اعتقاد به امامت كه شما داريد، اعتقاد حقّ و تنها راه نجات است. البتّه، امام صادق‌(ع) منزّه از اين است كه عيب كسي را فاش كند و پرده‌ي كسي را بدرد؛ امّا آن‌حضرت تشخيص داده كه تنها راه نجات دادن اين آدم از هلاك ابدي اين است و راه ديگري ندارد.حال، اگر پرده‌ي او اندكي كنار برود و عيب او پيش برادرش فاش شود،مسلّماً بهتر از اين است كه بر اثر اعتقاد نداشتن به امامت، در ميان جهنّم محكوم به عذاب ابدي گردد و به علاوه،امام‌(ع)از گناه پنهان او سخني به ميان نياورده است بلكه به طور سربسته فرموده: اين آدم محتاط احتياطش در كنار نهر بلخ كجا بود؟ او اگر نمي‌خواست سرّش فاش شود، مي‌توانست اين گفتار امام (ع)‌را طوري توجيه كند؛ ولي مي‌بينيم خودش تمام ماوقع را مشروحاً بيان كرده است و در نتيجه، مذهب حقّ را شناخته و به سعادت ابدي رسيده است؛ وگرنه امام (ع)‌افشاي سرّي نكرده است. ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
عکس نوشته و استیکرمذهبی
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ #تفسیر_زیارت_جامعہ_کبیره #آیت_الله_ضیاء_آبادے 9⃣5⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله ا
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣6⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ ايمان كامل يعني تسليم امر خدا و اولياي او بودن اصل مطلب مورد بحث اين بود كه ايمان كامل آن است كه انسان علاوه بر اظهار زباني و باور قلبي، در مقام عمل نيز مطيع محض باشد و تسليم امر خدا و اولياي خدا، چنان‌كه مي ‌فرمايد: [فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً‌]‌؛[36] به پروردگارت سوگند، آن‌ها مؤمن نخواهند بود، مگر اين‌كه تو را در اختلافات خود به داوري بپذيرند و سپس در دل خود از داوري تو احساس ناراحتي نكنند و كاملاً تسليم باشند و همچنين مي‌فرمايد: [وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَة إذا قَضَي اللهُ وَ رَسُولُهُ أمْراً أنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَة مِنْ أمْرِهِمْ...‌]؛[37] «هيچ مرد و زن باايماني حقّ ندارند وقتي خدا و رسولش امري را لازم بدانند اختياري از خود داشته باشند و بر وفق خواسته‌ي خويش عمل كنند؛ بلكه بايد تسليم اوامر خدا و رسول باشند، اگر چه بر خلاف ميلشان باشد». [النَّبِيُّ أوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أنْفُسِهِمْ...‌]؛[38] «رسول خدا اوليََ به تصرّف درباره‌ي اهل ايمان از خودشان است». وقتي از جانب خدا به رسول اكرم‌(ص) دستور داده شد كه زينب (دختر عمّه‌ي خودش) را براي زيدبن‌حارثه تزويج كند، زيد‌بن‌حارثه برده‌ي آزاد شده‌اي بود و در نزد قوم عرب، برده ‌هاي آزاد شده افرادي بي‌شخصيّت بودند و ارزش اجتماعي نداشتند؛ امّا زينب يك زن متشخّص از طايفه‌ي بني‌هاشم و دختر عمّه‌ي پيغمبر‌اكرم (ص) بود و از نظر شؤون اجتماعي با هم متناسب نبودند. ولي رسول اكرم(ص) به امر خدا از زينب براي زيد خواستگاري كرد. زينب از اين پيشنهاد تعجّب كرد و گفت‌: يا رسول‌الله، به من مهلت بدهيد تا درباره‌ي اين مطلب بينديشم، بعد خبر مي‌دهم.در اين موقع آيه نازل شد كه: [وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَة إذا قَضَي اللهُ وَ رَسُولُهُ أمْراً أنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَة مِنْ أمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً]؛[39] «هيچ زن و مرد با ايماني حقّ ندارند در مقابل امر خدا و رسولش اظهار نظري كنند و از ميل و خواسته‌ي خود تبعيّت كنند كه در اين صورت، گناه كرده و به گمراهي روشني افتاده‌اند». وقتي زينب از نزول آيه با خبر شد،گفت: بسيار خوب؛ (اَمْرِي بِيَدِكَ يا رَسولَ الله)؛ اختيار من دست شماست؛ هر طوري كه بفرماييد تابعم. رسول خدا(ص) هم او را براي زيدبن‌حارثه تزويج كرد و بعداً ماجرايي پيش آمد كه او از زيد طلاق گرفت و رسول‌ خدا ‌(ص) به امر خدا با او ازدواج كرد و در واقع، اين پاداشي بود كه خداوند در مقابل خضوعي كه زينب از خود نشان داد و راضي شد طبق امر خدا با زيد ازدواج كند به آن زن با ايمان داد و افتخار همسري رسول‌ اكرم‌‌ (ص) نصيبش شد. ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
عکس نوشته و استیکرمذهبی
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ #تفسیر_زیارت_جامعہ_کبیره #آیت_الله_ضیاء_آبادے 9⃣6⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله ا
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣7⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ اوّل شناخت ارزش ايمان، بعد درك ابواب‌الايمان حال، ما در اين زيارت، اهل بيت نبوّت (علیهم السلام) را به عنوان "ابواب الايمان" مي‌ستاييم و آن‌ها را درهاي ورود به خانه‌ي ايمان مي ‌شناسيم و بديهي است كه انسان اوّل بايد به عظمت و شرافت و جلالت خانه‌اي پي ببرد و آنگاه دنبال در ورودي آن خانه بگردد. در آن صورت است كه عظمت و شرافت آن در را هم مي ‌شناسد و با اشتياق تمام به سوي او مي‌ رود.اينجا هم اوّل بايد ارزش ايمان را بشناسيم و سپس به ارزش ابواب‌الايمان پي ببريم و به سوي آن‌ها بشتابيم تا به وسيله‌ ي آن‌ها به حيات ابدي كه محصول ايمان است نايل بشويم و يا‌للاسف كه ما آن چنان كه بايد به ارزش ايمان پي نبرده‌ايم و طبعاً ابواب‌الايمان را نيز آن چنان كه بايد نمي ‌شناسيم و در زيارتشان اكتفا به يك سلسله الفاظ و اعمال بي‌ روح مي ‌كنيم و با كمال تأسّف بايد گفت،دين و ايمان از متن زندگي ما خارج شده و در حاشيه قرار گرفته است؛ يعني زندگي ما حقّاً تحت سيطره‌ي دين نيست و دين حاكم بر زندگي ما نيست. گويي، اين حقيقت از ذهن ما بيرون رفته و جدّاً فراموشمان شده كه ما براي اين به دنيا آمده‌ايم كه احكام خدا و دستورهاي آسماني دين را در شؤون زندگي خويش به جريان بيندازيم، نه براي اين كه خانه‌هاي عالي بسازيم و سفره‌هاي رنگين بگسترانيم و لباس‌هاي فاخر بپوشيم و بر مركب‌هاي رهوار سوار بشويم و ابداً به ياد خدا و آخرت نباشيم.بنابراين، ما چگونه مي‌توانيم از روي صدق و صفا دنبال ابواب‌الايمان و درهاي احكام دين خدا بگرديم و بگوييم: (اَلسَّلامُ عَلَيْكُم يا اَبوابَ الْايمان)؛ شما كه ايمان را از متن زندگي خود بيرون كرده‌ايد، حالا دنبال درهايش مي‌گرديد و اَلسَّلامُ عَلَيْكُم يا اَبوابَ الْايمان مي‌گوييد؟آيا اين كار عقلاني است؟ ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣8⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ مرد آخر بين مبارك‌ بنده‌اي است از امام اميرالمؤمنين‌(ع)منقول است: (وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أمَدَهُ)؛ «انسان خردمند چشمي در دل دارد كه پايان كار را مي‌بيند». (وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ)؛ «نشيب و فراز زندگي را تشخيص مي ‌دهد». (دَاعٍ ‌دَعَا ‌وَ ‌رَاعٍ ‌رَعَي)؛ «دعوت كننده‌اي [پيامبر] دعوت كرده و نگهباني [امام] حفظ [اساس و شريعت] كرده است». (فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ) «پس دعوت دعوت‌كننده را بپذيريد و از نگهبان تبعيّت كنيد». (قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ وَ أخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ)؛ «مردم از حقّ دور شده و در درياهاي فتنه‌ها فرو رفته‌اند؛ از سنّت‌ها چشم پوشيده و بدعت‌ها را گرفته‌اند». (وَ أرَزَ الْمُؤْمِنُونَ وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ)؛ «مومنان صالح زبان در كام كشيده و [در انزوا خزيده‌اند]و گمراهان دروغگو به سخن درآمده‌اند[و خود را پيشواي مردم معرّفي كرده‌اند]». (نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأصْحَابُ)؛ «ما هستيم پيراهن چسبيده بر تن پيغمبر [كه از همه كس به او نزديك‌تريم]». (وَ الْخَزَنَة وَ الْأبْوَابُ)؛ «ما هستيم خزانه ‌داران و درهاي ورود [به علوم و معارف او] ». (وَ لا تُؤْتَي الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أبْوَابِهَا)؛ «به هر خانه‌اي از در آن بايد وارد شد». (فَمَنْ أتَاهَا مِنْ غَيْرِ أبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً)؛[40] «پس كسي كه از غير در وارد خانه‌اي شود، دزد ناميده مي‌شود». ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
عکس نوشته و استیکرمذهبی
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ #تفسیر_زیارت_جامعہ_کبیره #آیت_الله_ضیاء_آبادے 9⃣8⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله ا
↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ 9⃣9⃣ ✾✾══════════════════✾✾ ❖✨ بسم الله الرّحمن الرّحيم ✨❖ ✿ راهيابي به زلال ايمان از طريق اهل بيت نبوّت (علیهم السلام) ما وقتي ارزش ايمان را شناختيم و دانستيم كه ايمان آب حيات ابدي است و پي برديم كه اهل بيت نبوّت(علیهم السلام)يگانه در براي ورود به فضايي هستند كه آب حيات ايمان آنجاست، طبيعي است كه شتابان رو به آن بزرگواران، كه متصدّيان آب حيات جاودانند، مي ‌رويم و با شور و اشتياق تمام مي‌گوييم: (اَلسَّلامُ عَلَيْكُم يا اَبوابَ الْايمان)؛ امّا نه به گونه‌اي كه تنها پشت در بايستيم و سلام كنيم و در و ديوار را ببوسيم و برگرديم و اصلاً نفهميم داخل آن خانه و آن فضا چه متاعي هست و از آن چگونه بايد بهره گرفت.ما سال‌هاست كه مكرّراً بار سفر بسته و رو به حرم امام ابوالحسن‌الرّضا و امام سيّدالشّهدا و ديگر امامان‌(علیهم السلام) رفته‌ايم و مي‌رويم؛ امّا در خود بنگريم و ببينيم از آب حيات ايمان، كه در اختيار آن ابواب‌الايمان است، چقدر بهره برده و سوغاتي آورده‌ايم. متأسّفانه مي‌بينيم كه ما همچنان پشت در مانده‌ايم و وارد حرم نشده‌ايم، آن ابواب‌الايمان هر چه فرياد مي‌زنند: اي بندگان خدا، ما در هستيم، از ما عبور كنيد و وارد خانه بشويد و صاحبخانه را ببينيد و از او بهره بگيريد، اصلاً گويي ما كَر هستيم و صداي آن‌ها را نمي‌شنويم، از پيش خود چيزهايي مي‌گوييم و كارهايي مي‌كنيم و همچنان تشنه‌كام و بي‌بهره‌اي از آب حيات ايمان برمي‌گرديم و مي‌گوييم: اَلسَّلامُ عَلَيْكُم يا اَبوابَ الْايمان. والسَّلام عليكم و رحمة الله و بركاته پایان ✾══════════════════✾✾ ❥❁اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❁❥
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_دست_از_امیرالمومنین_برندارید_آیت_الله_ضیاء_آبادی.mp3
زمان: حجم: 3.42M
♨️دست از امیرالمومنین بر ندارید 👌 بسیار شنیدنی 🎤 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄