#تلنگر #داستانک
ﻣﺮﺩﯼ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﻭ ﺭﺍهی ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ! ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ، ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺩﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: قرﺑﺎﻥ، ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺭﻓﺖ؟» ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻭﺯﯾﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻧﺰﺩ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺩﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ، ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟ ﺳﭙﺲ ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄
#تلنگر #داستانک
ریــزش گناهـان با نمـــاز
بوعثمان مىگوید: من با سلمانفارسى زیر درختى نشستهبودم،
او شاخه خشكى را گرفت و تكان داد همه برگهایش فرو ریخت.
آنگاه به من گفت: نمى پرسى چرا چنین كردم؟
گفتم: چرا این كار را كردى؟
در پاسخ گفت: یك وقت زیر درختى در محضر پیامبر (ص) نشسته بودم، حضرت شاخه خشك درخت را گرفت و تكان داد تمام برگهایش فرو ریخت. سپس فرمود: ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از ...
یه #کانال_ویژه براتون آوردم😍
حتما سر بزنید چک کنید
عاااالییییییه
پر از #جملات عمیق و مفهومی
خوشنویسی با خودکار برای #پروفایل
#احادیث تصویری
#داستانک های جذاب
eitaa.com/joinchat/3086024716C1bb94e4809
زودتر عضو بشید تا ادمین پاک نکرده😱
#تلنگر #داستانک
خر و شتری دور از آبادی به آزادی زندگی می کردند ...
نیم شبی به کاروانی نزدیک شدند. شترگفت:
رفیق ساعتی سکوت کن تا از آدمیان دور شویم، نبایدگرفتار آییم
خرگفت: این نتوان بود، چرا که درست همین ساعت نوبت آواز من است و ترک عادت رنج جان دارد و بی محابا فریاد سر داد
کاروانیان با خبر شدند و هر دو را گرفتند و به بار کشیدند.
فردا به آبی عمیق رسیدند و ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄
#تلنگر #داستانک
چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده میکرد و برای خود چای آماده میکرد.
هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄
#تلنگر #داستانک
استــاد همیشه می گفت شمـاره آدم های اطرافتــان را با #نام های زیبا در گـوشی سیو کنید حتی اگر یـک نفر را میشناسی که صفت زشتی دارد باز هـم کنار اسمش برعکس آن را بنویسید
استاد معتقد است تکـراریک زیبایی حتی اگـر #صادقانه نباشـد باور آدم را عـوض میکند. یک روز ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄
#تلنگر #داستانک
روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راہ به عبادتگاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄
#تلنگر #داستانک
سنگريزه ريز است و ناچيز، اما اگر در جوراب يا کفش باشد، ما را از راه رفتن باز میدارد!
در زنـدگی هـم بعضی مسائل ريزاند و ناچيز، اما مانع حرکت به سمت خوبی ها و آرامش ما می شوند!
نامهربانی به والدين، نگاه تحقيرآميز به ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄