با سلام
لطفا نظرات و انتقادات سازنده خود را نسبت به مطالب کانال برای ما ارسال کنید 👇
@Aghayabnalhasan
🌹از همراهی و حسن اعتماد شما عزیزان بسیار متشکریم.🌹
همچنین خواهشمندیم اگر مطلبی از علامه عسکری در قالب صوت و فیلم و عکس و... دارید برای ما ارسال کنید تا در اختیار علاقه مندان قرار دهیم.
#حکایتی_ازبزرگان
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
💢نقل میکنند
شیخ_بهایی با مقدس_اردبیلی در زمان شاه عباس به نجف مشرف می شوند.
🔺️در مجلسی بین شیخ بهایی و مقدس اردبیلی سر موضوعی مباحثهای شد. شاه آنجا در مجلس نشسته بود و نگاه می کرد.
با اینکه حق به جانب مقدساردبیلی بود، او حق را به جانب شیخ بهایی می دهد و جلوی شاه عباس عرض اندام نمی کند.
🔴بین آن دو مباحثه می شود و مجلس به نفع شیخ بهایی تمام می شود.
🔰فردا در کوچه مقدساردبیلی به شیخ بهایی بر میخورد و دیگر شاه نزد آنها نبود.
به او می گوید که آن مطلب که دیشب فرمودید به این دلایل آن نبوده و این است که من می گویم.
🔸️شیخ بهایی می گوید چرا دیشب نفرمودید؟
🔸️مقدس اردبیلی می گوید: دیشب می توانستم بگویم اما چون تو شیخ الاسلام ایران بودی و نزد شاه محترم بودی، اگر من می خواستم جلوی شاه شما را کوچک کنم ، این به ضرر اسلام بود
🔺️و لذا حاضر شده بود که خودش را خرد کند که شیخ بهایی کوچک نشود. این ها درس اخلاق است
عیب کار این است که نفس وقتی که استاد اخلاق نبیند، تربیت نمی شود، به این چیزها اهمیت نمی دهد.
📃به نقل از آیت الله مجتهدی
استاد_ادیبی
📚کانال علامه عسکری
☑️ @Allameaskari
#شبهه
#سقیفه
🔸هیچ کس نباید دلش بحال کسی بسوزد که دستور داد خانه وحی را آتش بزنند و دختر رسول خدا را به شهادت برسانند❗️
❌ابوبكر در بستر مرگ
ابوبكر در بستر مرگ گفت: أمّا إنّي لا آسى على شيء من الدّنيا الّا على ثلاث فعلتهنّ وددت أنّي تركتهنّ ...
فأمّا الثلاث اللّاتي وددت انّي تركتهنّ 👈🏻فوددت انّي لم اكشف بيت فاطمة (س) عن شيء و ان كانوا قد غلّقوه علىّ الحرب ...
❌من بر هيچ چيز دنيا متأثر و اندوهناك نيستم مگر به سه كار كه كرده ام و اى كاش كه آن كارها را نكرده بودم ... اى كاش هرگز در خانه فاطمه را نگشوده بودم، گرچه براى جنگ و ستيز با من آن را بسته بودند.
🔶يعقوبى سخن ابوبكر را دراين باره، در تاريخ خود، چنين آورده است:
⚠️اى كاش من [در] خانه فاطمه (س)، دختر پيامبر (ص) را نگشوده بودم و مردان را به خانه او نريخته بودم، گرچه درِ آن خانه به منظور جنگ با من بسته شده بود.
✅ متاسفانه این جمله باعث یک نوع ترحم نسبت به خلیفه اول در دل امثال ما می شود!
اما باید دانست این نیرنگی بیش نیست تا کسانی که امثال ما تخصص ندارند و در طول تاریخ این جمله خلیفه اول را می شنوند یک نوع دل رحمی نسبت به او پیدا کنند!
باید گفت اگر این جمله واقعا از قلب او صادر شده چرا حکومت را واگذار نکرد؟!
چرا خلافت و ریاست را رها نکرد؟!
نه تنها این کارها را نکرد بلکه خلیفه جدید هم تعیین کرد!
❗️این یک نوع فریب سیاسی ظریف است و باید توجه داشت که متاثر از آن نشویم.
📜فرمایشات استاد ادیبی از شاگردان علامه عسکری
🔹کانال علامه عسکری🔹
📒 @Allameaskari
🔳🔳🔳السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة
♨اگر پیامبر زنده بود با کسانی که باعث سقط فرزند دخترش شدند چه می کرد؟! مطلبی جالب از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی
☑️ ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد.
🔺ابوالعاص به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر اکرم نیز به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت فرسخی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) از مکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. رسول خدا از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»
⭕️ ابن ابی الحدید میگوید:
🔺«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبر خدا خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح میشمرد.
#فاطمیه
📖 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد ۱۴ ص ۱۹۳
📚 @Allameaskari
به اطلاع اعضا محترم کانال علامه عسکری میرسانیم
کتاب ارزشمند نقش عایشه در تاریخ و احادیث اسلام رو به اتمام است فارغ از اینکه قیمت چاپ جدید دوبرابر قیمت فعلی است زمان چاپ مجدد مشخص نمی باشد جهت سفارش با این ایدی تماسبگیرید👈🏻
@Aghayabnalhasan
♨برگی از تاریخ بعد از پیامبر اکرم
#فاطمیه
💢جواب دندان شکن عباس عموی پیامبر به خلیفه اول در مورد امر خلافت و بیعت
🔶ابوبكر شورايى متشكل از عمر بن الخطّاب و ابو عبيده جرّاح و مغيرة بن شعبه تشكيل داد تا تصميم بگيرند با كسانى كه بيعت نكرده اند چه بكنند!
شورا نظر داد كه: بهترين راه اين است كه عبّاس را ببينيم و سهمى براى او و فرزندانش از حكومت قرار دهيم؛ بدين ترتيب، على شكست می خورد.
❌ابوبكر، حمد و ثناى خدا را به جاى آورد و گفت:
خدا پيامبر (ص) را فرستاد كه نبىّ و ولىّ مؤمنان بود، و در ميانشان بود تا خدا آخرت را براى او پسنديد؛ او هم، پس از خود، كسى را تعيين نكرد، كارها را به خود مردم واگذار كرد. آنها هم مرا برگزيدند؛ و من از كسى جز خدا نمی ترسم كه سستى در كار داشته باشم. آنها كه با من بيعت نكرده اند با عموم مسلمانان مخالفت می كنند و به شما پناه می برند. شما، يا با همه مردم همراه شويد و بيعت كنيد، يا اگر همراه نمی شويد كارى كنيد كه آنها با ما نجنگند.
✅آنگاه، عبّاس حمد و ثناى خدا را به جاى آورد و گفت:
چنانكه گفتى، خداوند، محمّد (ص) را برانگيخت تا پيامبر باشد و براى مؤمنان يار و ياور. و خداوند، به بركت وجود پيامبر (ص)، بر اين امّت منّت گذارد تا آنكه وى را به نزد خود خواند و براى او آنچه در نزد خويش داشت برگزيد؛ و كار مسلمانان را به خودشان واگذاشت تا حقّ را بيابند و براى خود برگزينند، نه آن كه، با گمراهى ناشى از هواى نفس، از حقّ جدا شوند و به جانب ديگر روند!
اگر تو اين امر (حكومت) را به نام پيامبر (ص) گرفته اى، پس در واقع حقّ ما را گرفته ای زيرا كه ما خويشاوند پيامبريم و نسبت به او اولى از توييم و اگر آن را به اين سبب گرفته اى كه از جمله مؤمنان به پيامبرى، ما هم از جمله مؤمنان بوديم. با اين حال، در كارى كه تو در آن پيشقدم شدى، ما قدم نگذارديم و در آن مداخله نكرديم و پيوسته به كار تو معترضيم. و اگر به واسطه بيعت مؤمنان، حكومت براى تو واجب شده و سزاوار آن گرديده اى، از آنجا كه ما هم از مؤمنانيم و بدين كار رضايت نداده ايم و از آن كراهت داريم، اين حقّ براى تو واجب و ثابت نشده است.
🔺اين دو سخن تو، چه قدر از هم دورند؛ از يك طرف می گويى كه مردم با شما مخالفت كرده اند و در امر حكومت بر شما طعن زده اند و از طرف ديگر مى گويى كه مردم تو را براى حكومت انتخاب كرده اند. و چه دور است اين نامى كه به خودت داده اى خليفة رسول اللّه! [يعنى كسى كه پيامبر (ص) او را به عنوان جانشين خود معيّن كرده است] از اين مطلب كه می گويى پيامبر (ص) كار مردم را به خودشان واگذار كرد تا هركه را كه می خواهند برگزينند و آنها هم تو را برگزيده اند. [به اين ترتيب، تو خليفه مردمى و نه خليفه پيامبر (ص)؛ و منتخب مردمى نه منتخب پيامبر (ص).
🔺پس از اين سخنان، ايشان برخاستند و از منزل عبّاس بيرون رفتند.
#فاطمیه
📗کتاب سقیفه
✅ @Allameaskari
مدفن علامه عسکری رحمةالله علیه واقع در مسجد شهید مطهری حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
#عکس
@Allameaskari
#خاطرات
💢 مباحثه با يكى از علماء اهل سنّت
🔶يكى از علما اهل سنّت از من سؤال كرد كه چرا شما شيعه ها، برخى از صحابه را لعن می كنيد؟ و حال آنكه حديث داريم پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اصحابى كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم؛ اصحاب من همانند ستارگان آسمان هستند به هر كدام اقتدا كنيد (و آن را الگوى خودتان قرار دهيد) هدايت مىشويد. من به او گفتم: آيه داريم كه «إِنَّ الَّذِينَ جَآءُو بِالْاءِفْكِ عُصْبَةٌ مّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ»(نور 11)
👈🏻ترجمه آیه: مسلما كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى از شما بوديد اما گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است بلكه خير شما در آن است، آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند و از آنان كسى كه بخش مهم آن را بر عهده داشت، عذاب عظيمى براى اوست.
💥 گفتم: اين افرادى كه به بانوى پيامبر تهمت زدند [افك در آيه يعنى نسبت ناروا به همبستر پيامبر صلى الله عليه و آله دادن] آيا غير از صحابه بودند كه قرآن به اينان وعده دوزخ مىدهد؟ و در آيه ديگر درباره ديگر صحابه مىفرمايد: «وَ إِذَا رَأَوْاْ تِجَرَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّواْ إِلَيْهَا وَ تَرَكُوكَ قَآئمًا»(جمعه 11)
👈🏻(هنگامى كه آنها، تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند، پراكنده می شوند و به سوى آن می روند و تو را ايستاده به حال خود رها مىكنند) خوب اينها چه كسانى بودند كه در نماز جمعه پيامبر صلى الله عليه و آله را رها كردند؟ آيا غير از صحابى بودند؟ [در تفسير سيوطى و الدر المنثور آمده كه فقط دوازده نفر- هفت زن و پنج مرد- باقى ماندند] سپس اضافه كردم اگر مىگويى حديث داريم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: صحابه مرا لعن نكنيد پس چرا معاويه دستور لعن و سبّ حضرت على عليه السلام را بر روى منابر داد؟! به حدى كه ساليان طولانى خطيب هاى جمعه در بالاى منابر، لعن اميرالمؤمنين عليهالسلام را مىكردند و حتى خطيب جمعه اى كه در خطبه نماز جمعه لعن بر حضرت را فراموش كرده بود در راه بازگشت- هنگامى كه متوجه شد- همانجا ايستاد و يك ساعت بر روى شتر، حضرت على عليهالسلام را لعن كرد، لذا در آن مكان مسجدى به نام مسجد لعن ساختند.
🔶همچنين مباحث ديگرى مطرح شد و در پايان به او گفتم: شما در هنگام وضو پايت را می شويى يا مسح می كنى؟ گفت: می شويم. گفتم: آيا شما بر خلاف قرآن و سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سيره اهل بيت عليهم السلام عمل می كنى؟ چون كه در قرآن می فرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ»(مائده 6)
؛ (اى كسانى كه ايمان آورديد، هنگامى كه به نماز می ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا مَفْصَل [/ برآمدگى پشت پا] مسح كنيد) بعد از اين بحثها آن عالم سنّى گفت من شيعه شدم.
📘کانال اعتقادی علامه عسکری👈🏻
@Allameaskari
4_5807857581711950256(1).pdf
حجم:
138.6K
✅ #سیر_مطالعاتی آثار علامه عسکری به قلم استاد ادیبی
📦 جهت سفارش کتب به کانال سفارش کتاب مراجعه کنید👈🏻
📚 @Allamehaskari
✅ آدرس کانال علامه عسکری👈🏻
☑️ @Allameaskari
#هرجمعه_حکایتی_ازبزرگان
محمد علی جولاگر و عنایت حضرت حجت علیه السلام
🖌اما داستان جولاگر چنین است که حاج محمد حسین تبریزی که از تجار و ثروتمندان تبریز بوده فرزندی نداشته و هرچه از وسايل مادی بوده به آن متشبث شده اما به مقصود نرسیده تا مشرف به نجف اشرف شده و به مسجد سهله و مسجد کوفه رفته و توسل به حضرت ولی عصر عجل الله فرجه پیدا کند.
💥پس در مکاشفه بزرگواریرا می بیند که به او فرمود برو دزفول نزد محمد علی جولاگر (بافنده) تا به مقصودت برسی پس با نوکرش به این شهر آمده و جویای جولاگر می گردد پس از تفحص، شخصی او را نشان می دهد می آید می بیند شخص فقیر روشن ضمیر نورانی در دکان کوچکی مشغول به کرباس بافیست. سلام می کند فورا می گوید و علیک السلام حاج محمد حسین مطلب و حاجت تو روا شد! تعجب می کند می گوید من غریبم اجازه بفرمایید شب را خدمت شما بمانم، می گوید: مانعی ندارد. پس وارد دکان شده موقع مغرب اذان گفته و نماز مغرب و عشاء را خوانده و چون مقداری از شب می گذرد و نان جو و قدری ماست برای او می آورد و با هم غذا می خورند و شب را همانجا خوابیده و نماز صبح را خوانده و پس از تعقیب مختصری مشغول کرباس بافی می شود.
🔆حاج محمد حسین گوید به او گفتم من اینجا آمدم دو مقصود داشتم یکی را گفتی انجام گرفت دیگر آنست به چه عملی به این مقام رسیدی که امام علیه السلام مرا به تو محول فرمود و از نام و ضمیرم اطلاع دادی؟!
گفت این چه سوال است می کنی حاجتی داشتی روا گردید برو. به او گفتم تا نفهمم نمی روم و چون مهمان شمایم بپاس احترام مهمان باید مرا خبر بدهی! سپس آغاز به سخن کرد و گفت:👈🏻 من در این محل به کسب خود مشغول بودم در مقابل این دکان خانه یک نفر ستمکار بود و سربازی از آن نگهداری می کرد روزی این سرباز نزد من آمد وگفت برای خود از کجا خوراک تهیه می کنی باو گفتم سالی یک خروار گندم می خرم و آرد می کنم و می پزم و زن و فرزندی هم ندارم .
گفت: در اینجا من مستحفظم وخوش ندارم در مال این ظالم تصرف کنم چنانچه قبول زحمت فرمایی برای من یک خروار جو خریداری کن و هر روز دو قرص نان جو به من بده من قبول کردم و هرروز می آمد و دو قرص نان خود را می برد.
❗️اتفاقا روزی نیامد از حال او پرسیدم گفتتند مریض شده و در این مسجد خوابیده است به آنجا رفتم دیدم افتاده است از حالش جویا شدم و خواستم برایش طبیب و دوا تهیه کنم گفت احتیاجی نیست و من امشب ازدنیا می روم.❗️
💥چون نصفی از شب گذشت درب دکانت آمده تورا اطلاع می دهند تو بیا و هرچه دستورت می دهند عمل کن و بقیه آرد هم برای خودت باشد خواستم شب را نزد او بمانم اجازه نداد و گفت برو من نیز اطاعت نمودم پس نیمی از شب گذشته بود که درب دکان زده شد و گفتند محمد علی بیرون بیا! من از دکان آمدم و به مسجد رفتم دیدم آن سرباز جان سپرده و دو نفر در آنجا حاضر بود به من گفتند حرکت دهیم بدن اورا به جانب رودخانه اجابت کردم. آن دو نفر اورا غسل داده کفن کردند ونماز بر او گذاردند و آوردند درب مسجد اورا دفن کردند.
▪️من به دکان بازگشتم چند شب بعد درب دکان زده شد کسی گفت بیا من رفتم گفت آقا تورا خواسته با من بیا! اطاعت کرده با وی رفتم و با آنکه اواخر ماه بود ولی صحرا مانند 🌙🌕شب های مهتاب روشن بود و زمین ها سبز و خرم اما ماه پیدا نبود در فکر فرو رفته و تعجب می کردم.
👈🏻ناگاه به صحرای لور (که در شمال دزفول واقع است) رسیدیم از دور عددی چند بزرگوار را دیدم که دور هم نشسته اند و یکنفر مقابل ایشان ایستاده ولی در بین ایشان یک نفر جلیل و از همه بالاتر بود به نحوی که حول و هراس مرا ربود و بدنم لرزید.
✅مردی که همراه من بود گفت قدری جلوتر بیا رفتم وبعد ایستادم شخصی که ایستاده بود گفت بیا نترس قدری پیش رفتم آن آقائیکه در میان آن جمعیت بود و از همه برتری داشت به یکی ازآن عده فرمود منصب سرباز را باو بده پس گفت به خاطر خدمتی که به شیعه ما نمودی می خواهیم منصب سرباز را به تو بدهیم عرض کردم من کاسب و بافنده ام مرا به سربازی و سرهنگی چه! و خیال می کردم می خواهند مرا بجای سرباز مرحوم نگهبان قرار دهند آن آقا تبسمی فرموده و گفت منصب اورا می خواهیم به تو بدهیم باز حرف خود را تکرار کرده گفتم مرا چه به سربازی.🌸در آن هنگام یکی از آنان فرمود این شخص عوام است بگو مقام سرباز را به تو می دهیم و نمی خواهیم که سرباز شوی برو تورا به جای او قرار دادیم من برگشتم و در بازگشت هوا را تاریک دیدم و از آن روشنی و سبزی و خرمی هم خبری نبود واز آن شب تاکنون دستورات مولایم حضرت صاحب الزمان ارواحنا له الفداء به من می رسد و از جمله همین حاجت تو بود که برآورده شد و از آقای حاج محمد حسین تعهد گرفت که تا زنده است مخصوصا در دزفول این را فاش نکند.
📓کتاب ارزشمند گنجینه دانشمندان ج5ص135
❇️کانال علامه عسکری🔰
#تلنگر
🆔 @Allameaskari