هدایت شده از رفیق شفیق
#خاطرات_و_حکایات1⃣
◾️علامه حسن زاده(ره) و زیارت حضرت معصومه(ع)
💠علامه حسن زاده(ره)می فرمودند: در اتاقم مشغول مطالعه بودم، حضرت رضا (ع) را دیدم. به حضرت سلام عرض کردم. حضرت جواب دادند، ولی آثار ناراحتی در ایشان بود. عرض کردم سبب ناراحتی شما چیست؟ حضرت فرمودند: سه روز است که به به زیارت من نیامدید! به فکرم آمد که قم هستم. مشهد مشرف نیستم. چرا حضرت اینطور فرمودند؟بعد یادم آمد که من طی سه روز که مشغول کار تحقیقی هستم،به زیارت حرم حضرت معصومه(ع) نرفته ام.
علامه حسن زاده(ره) می فرمودند:روزی در برگشت از حرم حضرت معصومه(ع)، کسی را دیدم که از لابه لای زباله ها قوطی های آب معدنی و... را جدا میکند تا بتواند با فروش آنها درآمدی کسب کند. خیلی منقلب شدم. وقتی به خانه برگشتم، قرآن و مفاتیح و کتابها رو بوسیدم و دو رکعت نماز خواندم و عرض کردم: خدایا شکرت که نون مرا لابه لای قال الباقر و قال الصادق گذاشتی!
❇️کتاب#از_داستانها_باید_آموخت
📌اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
#خاطرات_و_حکایات2⃣
💠کرامتی از آیتالله میرزا عبدالعلی تهرانی:
❇️هم زمان با میلاد حضرت عباس (ع)، مجلس بزرگداشتی برای عالم عابد مرحوم آیتالله آقا شیخ مرتضی زاهد توسط امور مساجد تهران برگزار شد*. از جمله شرکت کنندگان این مجلس ،حضرت آیتالله سید جعفر شبیری زنجانی ،اخوی مرجع عالیقدر آیتالله حاج سید موسی شبیری زنجانی بود. یکی از دوستان برای من تعریف کرد که آیتالله شبیری در راه منزل به مناسبت ارتباط مرحوم عبدالعلی تهرانی** با آقا شیخ مرتضی زاهد ، کرامتی از آیتالله میرزا عبدالعلی تهرانی نقل کردند و فرمودند: من دامادش بودم . به ایشان ارادتی نداشتم ، اما در رفتارم نهایت ادب را رعایت می کردم تا ایشان متوجه این موضوع نشود . روزی مرا صدا زده و فرمودند : میدانم مرا دوست ندارید، به زودی صدای مرا نمیشنوید و زبانم از حرکت میایستد . بعد از مدتی بر اثر بیماری ، دیگر نمیتوانستند حرف بزنند ، اما موقع خواندن قرآن ونماز گره زبان باز میشد .
*این بزرگداشت در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۲ برگزار شد.
**ایشان از شاگردان آیات حاج شیخ عبدالکريم حائری و میرزا جواد ملکی تبریزی و دیگر رجال بودند. وی پدر آیات حاج شیخ مرتضی و حاج شیخ مجتبی تهرانی بودند و از ارادتمندان و ملازمان عالم زاهد حاج شیخ مرتضی زاهد بودند. رک: گنجینه دانشمندان ، ج۴،صص۴۱۱-۴۱۲ .
♦️کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص۱۵
📌اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
🛒سفارش کتاب جذاب خاطره اثر استاد ادیبی👇🏻
@aghayabnalhasan
✅مطالب درباره علامه عسکری🔰
http://eitaa.com/joinc
📚 #خاطره
👈 مرحوم حاج شیخ غلامرضا فقیه یزدی و امام رضا علیهالسلام 👉
👌 جناب آقای میرزا عبدالحسین زوارهای نقل کردند، زمانی دیدم جناب آقای حاج شیخ غلامرضا در حرم امام رضا علیه السلام به حضرت عرض میکند که: نه! نمیخواهم. نه! نمیخواهم! به ایشان عرض کردیم جریان چیست؟ فرمودند:
🤲 از حضرت شفای دستم را خواستم ( دست ایشان مرتب زخم بود و خون میآمد و برای وضو و تطهیر بهسختی و زحمت میافتاد ). حضرت فرمودند: در اثر این زخم مقاماتی در بهشت به شما میدهند. اگر خوب شود، آن مقام گرفته میشود. برای همین به حضرت عرض کردم: نه! نمیخواهم دستم خوب شود.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۵۳
🖊اثر استاد ادیبی سفارش این کتاب👇🏻
@Aghayabnalhasan
✅ مطالب درباره علامه عسکری🔰🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/3534880770Ccde1211695
علامه عسکری
📎 #یاد_نامه
🔸#شهید_نواب_صفوی
🔹#از_داستانها_باید_آموخت
📌 مکاشفه یک ولی خدا درباره مقام «شهید نواب صفوی (ره)»
◾️ یکی از مردان خدا که در سالهای نه چندان دور در میان ما زندگی میکرد، مرحوم مغفور، حاج هادی خانصنمی ابهری بود. ایشان از ملازمین عارف سوخته «آیتالله شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله علیه» بودند و بسیاری از نیکان و اهل معنا در زمان ما با ایشان مراوده داشتند، از جمله: آیتالله العظمی میلانی ،علامه تهرانی ،آیت الله کشمیری، آیتالله خوشوقت ، آقا میرزا اسماعیل دولابی و ... رحمت الله علیهم.
▫️مرحوم حاج هادی کثیرالبکاء (بسیار اهل گریه) بودند و هر آنچه به دست آورده بودند، از طریق محبت و گریه بر امام حسین علیه السلام بود.
ایشان اهل مکاشفه بود و از جمله، مکاشفهای است که از طریق صاحب کتاب «گنجینه دانشمندان»، مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی _که خود توفیق مصاحبت و دوستی با ایشان را داشت_ نقل شده است :🔻
🔸🔸🔸 در سفر مکه، چون به مدینه مشرف شدم، روزی برای زیارت قبور ائمه شریف بقیع «علیهم السلام» رفتم و چون قبور ویران چهار امام معصوم «علیهم السلام» رو دیدم گریه مرا دست داد، بهطوریکه بیخود شده و روی زمین افتادم، زمین را میبوسیدم و گریه میکردم. مأمورین سعودی آمدند و مرا بلند کرده و کشان کشان به ادارهی امر به معروف بردند و از من تعهد گرفتند تا دیگر به بقیع نروم. مرا آزاد کردند.
🔘 به حرم حضرت رسولالله «صلی الله علیه و آله و سلم» رفتم. عرض شکایت کردم که:« تا به کی ما اینگونه شدائد را ببینیم؟»
پس از ساعتی بیرون آمدم، ولی با اینکه از طرف مأمورین ادارهی امر به معروف، ممنوع از تشرف به بقیع شریف بودم، اما عشق آن بزرگواران مرا تحریک نموده و بیاختیار بهطرف قبرستان بقیع رفتم.
🔸چون به درب قبرستان رسیدم، دیدم درب بسیار عالی و صحن و سرای عجیب و بدیعی است که در هیچ یک از مشاهد مشرفه عراق و ایران، ندیده بودم.
🔹کفشهایم را درآورده و وارد صحن شدم، دیدم حرم مطهر ائمه بقیع «علیه السلام»، با گنبد و منارههای طلایی رفیع و ایوان بسیار باصفایی که هرگز مثلش را ندیده بودم، میباشد.
تعجب کردم که از دیروز تاکنون این بنای مجلل را کی ساخته است؟!، پس باذوق و شوق فراوان بهطرف حرم ائمه «علیهم السلام» روانه شدم، اما هیچکس را نمیدیدم تا به ایوان رسیدم.
🖍مشاهده کردم که سید بزرگواری که عِمامه سبز بر سر دارد، درب حرم ائمه «ع» ایستاده و با یک هیبت و وقار تمامی، دربانی [حرم] ائمه «ع» را مینماید. گفتم:« خدایا! این آقا کیست که این اندازه مقام دارد و دربان امامان است؟». نزدیک رفتم، دیدم مرحوم مغفور سید مجتبی میر لوحی (نواب صفوی) است. خوشحال شدم و رفتم با او مصافحه و معانقه کردم.
▫️ناگهان دیدم کنار قبور ویران شده آنها ایستادم و از آن مناظر هیچ اثری نیست.
دانستم که باطن مشاهد مشرفه همانست که در مکاشفه دیدم و 🔸فهمیدم مرحوم نواب صفوی، مقام بلندی نزد اجدادش دارد.
▪️مرحوم حاج هادی در سال ۱۳۹۰ هجری قمری در تهران وفات نموده و جنازهاش را حمل به قم و در جوار علی بن جعفر «علیهما السلام» به خاک سپردند.
📔 اقتباس از کتاب «از داستانها باید آموخت » اثر استاد ادیبی- صفحه ۱۳۳
🌸 سفارش این کتاب👇🏻
🌸 @aghayabnalhasan
✅ مطالب درباره علامه عسکری🔰🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/3534880770Ccde1211695
هدایت شده از رفیق شفیق
#خاطرات_و_حکایات 4⃣3⃣
🌲عنایت امام رضا علیهالسلام به زائرانش 🌲
🌳 خدمت استاد بزرگوار آیتالله شیخ محمد علی جاودان دام ظله در مشهد مقدس، منزل مرحوم حاجآقا حسین معصومی بودیم که پسر عمویشان، مرحوم حاجمحمد آقا جاودان، داستانی را نقل کردند:
🌴 یکی از آشنایان که اهل مشهد مقدس و خادم حرم مطهر بودند، نقل کردند:
روزی در عالم خواب دیدم درب منزل را میزنند. خودم را به درب رساندم. دیدم حضرت رضا علیهالسلام درحالیکه زنجیر یک میمون را در دست دارند، به من میفرمایند:
از این مهمان ما پذیرایی کنید! ناگهان از صدای درب منزل بیدار شدم. خودم را به درب رساندم، آقایی را دم درب دیدم. از من پرسید: شما اتاقتان را اجاره میدهید؟ من با توجه به رؤیای خود، او را به منزل دعوت کردم و به او گفتم؛ معمولاً اتاقم را اجاره نمیدهم. چه کسی به شما نشانی اینجا را داد؟ گفت بعد از جستجوی زیاد، در آستانه ناامیدی، نشانی منزل شما را به من دادند.
مدتی که در منزل این شخص بود، صاحب منزل، از ایشان به طور کامل پذیرایی کرد.
روز آخر، مهمان تصمیم گرفت پولی را به عنوان اجاره و کرایه پرداخت کند ولی صاحبخانه قبول نکرد. او گفت: شما بهصورت مهمان از من پذیرایی کردید، نه مثل کسی که اتاقی اجاره کند. چرا به این نحو پذیرایی کردید؟ از رختخواب گرفته تا غذای مناسب، همه را برایم آماده کردید! صاحبخانه گفت: من نمیدانم شغل شما چیست؟ اما من خوابم را برایتان تعریف میکنم. مهمان وقتی جریان خواب و عنایت امام رضا علیهالسلام را نسبتبه خودش شنید، محزون گشته و اشکهایش جاری شد و گفت من در صداوسیما کار میکنم. ( ظاهرا در کار طنز و کمدی بود. ) بهمحض رسیدن به تهران، شغلم را عوض میکنم.
* البته این ماجرا برای قبل انقلاب است .
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ۵۴ و ۵۵
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
هدایت شده از رفیق شفیق
#خاطرات_و_حکایات
💠آیتالله حق شناس و توسل به حضرت معصومه( ع )💠
❇️آیتالله حق شناس میفرمودند : برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم مشرف شدم . آن زمان شهریه یک طلبه تقریبا ۳۰ تومان بود و من باید تمام این مبلغ را برای اجاره خانه به صاحبخانه پرداخت میکردم و دیگر پولی برای گذران زندگی نمیماند . برای رهایی از این وضعیت، خیلی دنبال خانهای با اجازه بهای ارزانتر گشتم . در این ایام، شخصی به من مراجعه کرد و گفت : ما۸ منزلی داریم که اجاره بهای آن نصف قیمت منزلی است که در آن ساکن هستید ( پانزده تومان ) ، اما به جای باقیمانده اجاره ،اهل بیت شما باید کمک عیال ما کند و کارهای خانه را انجام دهد. حاج آقا در ادامه فرمودند : نگران شدم که چگونه این پیشنهاد را برای اهل بیتم مطرح کنم. (خانواده ایشان از یک خانواده محترم و ثروتمند بودند و در منزلشان خدمتکار داشتند.) از این جریان خیلی دل گرفته شدم .به همین دلیل به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم و موضوع را با آن بزرگوار مطرح کردم . در حرم خوابم برد. در عالم رویا حضرت معصومه(ع) فرمودند : میرزا چرا برای این موضوعات کوچک به ما مراجعه میکنی؟! از ما کارهای بزرگ بخواه! برای پیدا کردن خانه سر قبر میرزای قمی برو ! حاج آقای حق شناس فرمودند : سر قبر میرزای قمی رفته و مشغول خواندن سوره یاسین شدم . آخر سوره یاسین بود که یکی از دوستان، کنارم نشست و گفت برای یکی از آقایان مسئلهای پیش آمده و بایست برای انجام کاری به تهران برود و مدت طولانی در آن جا بماند . او دنبال شخصی میگردد تا به او اعتماد داشته باشد و خانهاش را در قم به صورت رایگان به او بسپارد.*
*اقتباس از کتاب درنگستان،ص ۱۲۸،مولف: سید کاظم ارفع.
📚کتاب#از_داستانها_باید_آموخت/ص ٧٤ و ٧٥
🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
📍 "کانال اطلاع رسانی و نشر آثار استاد ادیبی لاریجانی"
🔗 eitaa.com/adibi_larijani
هدایت شده از رفیق شفیق
به یهانه سالگرد شهادت نواب صفوی
۲۷ دی ماه
🔸#نواب_صفوی
🔹#از_داستانها_باید_آموخت
📌 مکاشفه یک ولی خدا درباره «شهید نواب صفوی (ره)»
◾️ یکی از مردان خدا که در سالهای نه چندان دور در میان ما زندگی میکرد، مرحوم مغفور، حاج هادی خانصنمی ابهری بود. ایشان از ملازمین عارف سوخته «آیتالله شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله علیه» بودند و بسیاری از نیکان و اهل معنا در زمان ما با ایشان مراوده داشتند، از جمله: آیتالله العظمی میلانی ،علامه تهرانی ،آیت الله کشمیری، آیتالله خوشوقت ، آقا میرزا اسماعیل دولابی و ... رضوان الله علیهم.
▫️مرحوم حاج هادی کثیرالبکاء (بسیار اهل گریه) بودند و هر آنچه به دست آورده بودند، از طریق محبت و گریه بر امام حسین علیه السلام بود.
ایشان اهل مکاشفه بود و از جمله، مکاشفهای است که از طریق صاحب کتاب «گنجینه دانشمندان»، مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی _که خود توفیق مصاحبت و دوستی با ایشان را داشت_ نقل شده است :🔻
🔸🔸🔸 در سفر مکه، چون به مدینه مشرف شدم، روزی برای زیارت قبور ائمه شریف بقیع «علیهم السلام» رفتم و چون قبور ویران چهار امام معصوم «علیهم السلام» رو دیدم گریه مرا دست داد، بهطوریکه بیخود شده و روی زمین افتادم، زمین را میبوسیدم و گریه میکردم. مأمورین سعودی آمدند و مرا بلند کرده و کشان کشان به ادارهی امر به معروف بردند و از من تعهد گرفتند تا دیگر به بقیع نروم. مرا آزاد کردند.
🔘 به حرم حضرت رسولالله «صلی الله علیه و آله و سلم» رفتم. عرض شکایت کردم که:« تا به کی ما اینگونه شدائد را ببینیم؟»
پس از ساعتی بیرون آمدم، ولی با اینکه از طرف مأمورین ادارهی امر به معروف، ممنوع از تشرف به بقیع شریف بودم، اما عشق آن بزرگواران مرا تحریک نموده و بیاختیار بهطرف قبرستان بقیع رفتم.
🔸چون به درب قبرستان رسیدم، دیدم درب بسیار عالی و صحن و سرای عجیب و بدیعی است که در هیچ یک از مشاهد مشرفه عراق و ایران، ندیده بودم.
🔹کفشهایم را درآورده و وارد صحن شدم، دیدم حرم مطهر ائمه بقیع «علیه السلام»، با گنبد و منارههای طلایی رفیع و ایوان بسیار باصفایی که هرگز مثلش را ندیده بودم، میباشد.
تعجب کردم که از دیروز تاکنون این بنای مجلل را کی ساخته است؟!، پس باذوق و شوق فراوان بهطرف حرم ائمه «علیهم السلام» روانه شدم، اما هیچکس را نمیدیدم تا به ایوان رسیدم.
🖍مشاهده کردم که سید بزرگواری که عِمامه سبز بر سر دارد، درب حرم ائمه «ع» ایستاده و با یک هیبت و وقار تمامی، دربانی [حرم] ائمه «ع» را مینماید. گفتم:« خدایا! این آقا کیست که این اندازه مقام دارد و دربان امامان است؟». نزدیک رفتم، دیدم مرحوم مغفور سید مجتبی میر لوحی (نواب صفوی) است. خوشحال شدم و رفتم با او مصافحه و معانقه کردم.
▫️ناگهان دیدم کنار قبور ویران شده آنها ایستادم و از آن مناظر هیچ اثری نیست.
دانستم که باطن مشاهد مشرفه همانست که در مکاشفه دیدم و 🔸فهمیدم مرحوم نواب صفوی، مقام بلندی نزد اجدادش دارد.
▪️مرحوم حاج هادی در سال ۱۳۹۰ هجری قمری در تهران وفات نموده و جنازهاش را حمل به قم و در جوار علی بن جعفر «علیهما السلام» به خاک سپردند.
📔 اقتباس از کتاب «از داستانها باید آموخت » اثر استاد ادیبی- صفحه ۱۳۳
"عضویت کانال رفیق شفیق "👉