رئیس جمهور و مدیریت هیجان
مدیریت هیجان یکی از مهارتهای مهم در زندگی است که به مدیریت آگاهانه، هوشیارانه و خلاقانه هیجانات میانجامد.
رفتار رئیس جمهور محترم در همایش خانواده پایدار که با دیدن تصویر همسر مرحومه اش دچار غلیان احساسات شد رو مقایسه کنید با رفتار بسیاری از آدم های بزرگ در مواجهه با مرگ عزیزان و جوانان و بستگان.
بی تردید رفتار رئیس جمهور محترم توجیه پذیر نیست اما شخصا دلیل آن را ناراحتی های فروخورده و تلنبار شده ای می دانم که در مباحث شغلی و مدیریتی طی چند ماه اخیر ایجاد شده بود، در واقع مشاهده تصویر همسر مرحومه بهانه ای بود برای سرباز کردن این بغض و ناراحتی تلنبار شده.
با در نظر گرفتن همه اینمسائل انتظار ما از رئیس جمهور مدیریت هیجانات بود که از پس آن برنیامد.
مهدی پور ۲۸ آذر ۱۴۰۳
تقدیم مغز، تقدیم مرز
طرف با نقشه وارد میدان شده
برنامه هم این است که کاری کنند که ملّت ایران عقیدهاش بشود عقیدهی سران انگلیس و آمریکا و امثال اینها...
دنبال این است که بر مغزها تسلّط پیدا کند. اگر مغز یک ملّتی را توانستند تصرّف کنند، آن ملّت سرزمین خودش را دو دستی به دشمن تقدیم میکند.
برای این کار شروع میکند محتوای ذهنی برای ذهن فعال جوان درست کردن.
اینهمه دروغ، حرفهای انحرافی و تهمت برای این است. حضرت آیتالله خامنهای ۱۴۰۱/۸/۱۱ و ۱۴۰۱/۹/۵
ستارخان قهرمان ملی در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم، چون اگر گریه میکردم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد.
اما یک بار گریستم و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه میخورد.
با خودم گفتم الان مادر کودک مرا ناسزا میدهد و میگوید لعنت به ستارخان!
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد.
خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد
خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد
و یا جرقه ی عشق تو بر سرم بخورد
تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا
غروب جمعه شد اما نیامدی آقا
من انتظار تو را می کشم بیا برگرد
شکسته وزن کلامم “توروخدا” برگرد
غروب جمعه شده بازهم دلم تنگ است
کبوترم که بدون تو سهم من سنگ است
چقدر شکوه کنندت زبان قاصرها
چقدر بی تو بخوانند شعر – شاعرها
به روی قلب من آقاست زخم کاریتان
خودت بگو چه بگویم برات آقاجان
«روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم
بیا که بی تو جهان فقر مطلق است انگار
بیا که کفر – بدون تو بر حق است انگار
بیا که رونق بازارها شکستنی است
و با فلاسفه شیطان برادر تنی است
نگار من به فدای تفقدت آقا
دلت گرفته برای دل خودت آقا!
چقدر بی تو بخوانم متی ترانا را
ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را
نگو نشستن با تو به من نمی آید
به من بدون تو شاعر شدن نمی آید
دلم خوش است به فال نگاهتان آقا
دخیل بسته نگاهم به خالتان آقا
چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است
قراربخش دل بی قرار آمدنی است
قرار می رود از کف- دلم خبر دارد
قرار آمدنی, غمگسار آمدنی است
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
دلم به هجر تو آقا کنارآمدنی است
به انتقام شهیدان عصر عاشورا
سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است
چقدر مانده به روزی که سرنوشت من است؟
اگر کنار تو باشم یقین بهشت من است
در این سیاهی و ظلمت میان این شب تار
قدم قدم به حضور تو می رسم انگار
شمیم بوی تو را می کنم هنوز احساس
تویی که رفته نگاهت به حضرت عباس
شاعر : رضا دین پرور
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
اسلام به معنای تسلیم بودن انسان
و سرنهادن در راه خداوند
و اطاعت از دل و جان در مقابل اوامر و دستورهای خداست.
طبق روایات ما، دین آفات و موانعی دارد که به نقل از پیامبر (ص) به موردی از آن اشاره میکنم.
پیامبر فرمود:
آفَةُ الدِّينِ ثلاثةٌ: فقيهٌ فاجِرٌ و إمامٌ جائرٌ و مُجتَهِدٌ جاهِلٌ
سه چیز آفت دین است؛ دینشناس بدکار، زمامدار ظالم، مجتهد ناآگاه