eitaa logo
عمامه خاکستری
200 دنبال‌کننده
7هزار عکس
4هزار ویدیو
156 فایل
حضرت رسول الله همسايه‌اى داشت كه وى را بسيار اذيّت مى‌كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى‌ريخت .سلام بر عمامه خاکستری پیامبر رحمت. https://jabeh.com/c/1nkemn http://salamazsheikh.blogfa.com/ https://farsnews.ir/AmamehKhakestari
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ناصحین 🔹 ما الآن در کنار سفره شهدا و خون‌های پاک اینها نشسته‌ایم و ذات أقدس الهی هم فرمود: ﴿إِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیرَكُمْ ثُمَّ لاَ یكُونُوا أَمْثَالَكُم﴾؛[1] فرمود شما را می‌برم و یک عده دیگری می‌آورم، البته خدا دست از دینش برنمی‌دارد. ما نشد دیگری! الآن شما این جریان جنگ صلیبی که بین مسلمان‌ها و مسیحی‌ها بود، بیش از ششصد ـ هفتصد مسجد در اسپانیای فعلی یا اندلس سابق بود که همه کلیسا است. این إبن رشد‌ها در همین اندلس تربیت شدند. مگر ششصد ـ هفتصد مسجد نبود؟ مگر این ششصد ـ هفتصد مسجد کلیسا نشد؟ مگر جای إبن رشد‌ها تبدیل نشد به مسیحیت؟ فرمود: ﴿إِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیرَكُمْ ثُمَّ لاَ یكُونُوا أَمْثَالَكُم﴾. این مسئولین ما همه باید بدانند، این فرمایشات طیّب و طاهر این سید بزرگوار، این زعیم بزرگوار را امیدواریم که همه ما بشنویم و عمل بکنیم، ما هم به مسئولین گفتیم، باز هم می‌گوییم، اینها باید مواظب باشند! ما حرف‌های فراوان داریم. اگر کسی انتقاد داشته باشد، جایش باز است، راهش باز است، همه ‌ما موظفیم که یکدیگر را نصیحت کنیم، مخصوصاً مسئولین را! 🔹 رسماً بعضی از انبیا فرمودند، ما جزء «ناصحین» هستیم؛ منتها ما باید بدانیم که نصیحت سخنرانی نیست، نصیحت نقد نیست، نصیحت موعظه نیست، نصیحت خیاطی است. این سوزن خیاط را می‌گویند مِنصحه، خود خیاط را می‌گویند ناصح، این لباسی که او دوخته است، می‌شود نَصاح. ما باید جامه تقوا ببافیم و بدوزیم و بر پیکر مردم بپوشانیم تا بشود نصیحت؛ وگرنه سخنرانی فراوان است. سخنرانی نصیحت نیست، سخن‌خوانی نصیحت نیست، مقاله‌نویسی نصیحت نیست. آن عُرضه را اگر داشتیم، لباس تقوا بافتیم و دوختیم و بر پیکر جامعه پوشاندیم، آنوقت می‌شود نصیحت. آنوقت چه کسی گفته که نصیحت یعنی سخنرانی؟! لغت گفته؟ معنا گفته؟ تفسیر گفته؟ آن خیاط را می‌گویند ناصح، او که عُرضه ندارد لباس تقوا به تن جامعه بدوزد: ﴿لِباسُ التَّقْوی ذلِكَ خَیر﴾،[2] او که ناصح نیست! آن قلم که منصحه نیست! سوزن را می‌گویند منصحه، آن لباس را می‌گویند نصاح، آن خیاط را می‌گویند ناصح. [1]. سوره محمّد، آيه38. [2]. سوره اعراف، آيه26. 📚 سخنرانی در جمع طلاب و مسئولين استان همدان تاریخ: 1397/02/05 🆔eitaa.com/EsraTvEitaa
💠 تجلّی الهی 🔹 حرفی ابن ابی الحدید دارد که شاید کمتر کسی از شما آقایان این حرف را نشنیده باشید؛ خطبه‌ای است که وجود مبارک حضرت امیر بعد از تلاوت ﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ﴾[1] و مانند آن که در آخرهای خطبه‌های نهج البلاغه[2] است و بعد از قرائت آن خطبه که مربوط به برزخ است، حضرت دُرفشانی کرد برزخ را معنا کرد، ساهره قیامت را معنا کرد. ابن ابی الحدید در شرح این خطبه می‌گوید: این خطبه آن قدر دلپذیر و دلنشین است که من از پنجاه سال قبل تا الآن «اکثر من الف مرّة» بیش از هزار بار این خطبه را خواندم و هیچ بار من این خطبه را در طی این پنجاه سال نمی‌خواندم که بیش از هزار بار بود «إلا و أحدثت عندی روعة و خوفا و عظة»؛ یک مطلب تازه‌ای از آن استفاده کردم. بعد می‌فرماید این خطبه از آن خطبه‌های بلند علوی است که اگر خطبه‌شناسان و ادیبان و کلام‌شناسان و فصاحت و بلاغت‌شناسان را یکجا جمع بکنند و این خطبه را بر آنها بخوانند آنها می‌فهمند که این سجده دارد.[3] همان طوری که قرآن سُوری دارد که بعضی از سور، آیاتش سجده دارد، علی بن ابیطالب(سلام الله علیه) خطبی دارد که بعضی از خطبه‌ها سجده دارد. این را ابن ابی الحدید معتزلی می‌گوید؛ منتها می‌گوید کارشناسان ادب لازم است. 🔹 این را که ما در شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید دیدیم، به عرض استاد مرحوم علامه طباطبایی رساندیم. عرض کردیم این اغراق نیست؟ ما آنچه شنیدیم سجده بر آیات قرآن کریم است، در غیر قرآن سجده نیست! این ابن ابی الحدید چه طور این حرف را می‌زند که این خطبه سجده دارد؟ مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: نه این اغراق نیست، این در حقیقت سجده برای آیات قرآن کریم است، زیرا همان آیات قرآن کریم از زبان حضرت امیر به این صورت درآمده است و اگر آن آیات قرآن کریم نبود، حضرت امیر این سخنان را نمی‌توانست بگوید. اینها هر چه دارند از قرآن است و از وحی الهی است. 🔹 می‌بینید همان آیات قرآن کریم به صورت نهج البلاغه جلوه کرده است، خود حضرت امیر وقتی قرآن را معرفی می‌کند، می‌فرماید که «فَتَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی كِتَابِهِ مِنْ غَیرِ أَنْ یكُونُوا رَأَوْه»؛[4] خدا در قرآن برای بندگانش تجلّی کرد، حرف نزد! مردم باید متکلّم را ببینند، نه این صدا را بشنوند «مِنْ غَیرِ أَنْ یكُونُوا رَأَوْه»، این کاتب است از یک نظر، قرآن کتاب است از یک نظر، این متکلم است از یک نظر، قرآن کلام است از یک نظر، این متجلّی است از یک نظر، قرآن جلوه اوست از یک نظر، تا خواننده قرآن چه کسی باشد! تا مطالعهکننده قرآن چه کسی باشد! این بیان لطیف سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی که این اغراق نیست؛ یعنی همان مطالب بلند قرآن کریم است که از زبان مطهّر علی بن ابیطالب درآمده است. [1]. سوره تکاثر، آیه1. [2]. نهج البلاغه، خطه221. [3]. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج11، ص153؛ «و أقسم بمن تقسم الأمم كلها به لقد قرأت هذه الخطبة منذ خمسین سنة و إلى الآن أكثر من ألف مرة ما قرأتها قط إلا و أحدثت عندی روعة و خوفا و عظة و أثرت فی قلبی وجیبا و فی أعضائی رعدة و لا تأملتها إلا و ...». [4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه147. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/11/19 🆔eitaa.com/EsraTvEitaa
💠 پای چوبین 🔹 قبلاً در میدان بازی، این بازی بود كه پای چوبین درست می‌كردند كه ده سانت اگر كسی آن پای چوبین را داشت از دیگر بچه‌ها بلندتر بود، این در ادبیات ما اثر گذاشت، گفتند: «اگر كوتهی پای چوبین مبند كه در چشم طفلان نمایی بلند»[1] گاهی آدم عالم نیست و خود را عالم معرفی می‌كند، گاهی عادل نیست و خود را عادل معرفی می‌كند، گاهی صاحب مقام نیست و خود را صاحب مقام معرفی می‌كند، این همان بازی میدان كودكانه است كه پای چوبین می‌گذارند تا ده سانتی متر از دیگری بلندتر نشان دهد «اگر كوتهی پای چوبین ببندد»، معلوم می‌شود هر كس مدعی است كوته فكر است و هر كس فریب چنین كوته فكر را می‌خورد كودك است! «اگر كوتهی پای چوبین مبند كه در چشم طفلان نمایی بلند» اما آنان كه بزرگسال می باشند كه تو را بزرگ نمی‌بینند، الآن این پای چوبین است. گاهی به ما می‌گویند: «پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی‌تمكین بود»[2] گاهی می‌گویند این پایی كه الآن تو بسته ‌ای و خود را عالم می‌دانی این پای چوبین است، با پای چوبین كه كسی بلند نمی‌شود! اگر با ﴿رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ﴾[3] رابطه پیدا كردی ﴿فی بُیوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ﴾[4] می‌شوی، تو رفیع می‌شوی ﴿وَ رَفَعْناهُ مَكانًا عَلِیا﴾[5] نصیب تو خواهد شد. وجود مبارك عده‌ای را به این جا رساند كه اینها هم اكنون بهشت را می‌دیدند، هم اكنون قیامت را می‌بینند، درون عده را می‌بینند؛ لذا وقتی به عده‌ای پیشنهاد رشوه می‌دادند، اینها می‌گفتند این لجن است. 🔹 (سلام الله علیه) وقتی وارد كوفه شد عده‌ای زیادی با او بیعت كردند و وجوه شرعی را، چون نماینده خاص بود به پیشگاه آن حضرت تقدیم ‌كردند، مال فراوانی در خدمت مسلم‌بن‌عقیل بود! وقتی وصیت‌نامه را شما نگاه می‌كنید می‌بینید که فرمود من مقداری مقروضم این سلاحهای جنگی مرا بفروشید و قرض مرا ادا كنید، این همه پول! اینكه می‌بینید ما برای می‌نالیم و برای ما الگو است و یكی از پیام‌آوران نهضت كربلا است همین است؛ این همه پول! برای چه چیزی مقروض بودی؟ این را می‌گویند امین، این را می‌گویند نائب امام، این همه پول در اختیارش بود لوازم اولیه زندگی‌اش را با وام گذرانده، فرمود این مسالح جنگی مرا بفروشید و قرضم را ادا ‌كنید، با اینكه این وجوه بود، بعد هم فرمود نامه‌ای برای بنویسید كه نیاید، چون من نامه نوشتم كه بیاید، این را می‌گویند پیام . [1]. بوستان سعدی، باب پنجم در رضا. [2]. مثنوی معنوی، دفتر اول. [3]. سوره غافر, آیه15. [4]. سوره نور, آیه36. [5]. سوره مریم, آیه57. 📚 سخنرانی موضوعی تحلیل پیام تاریخ: 1377/02/19 🆔eitaa.com/EsraTvEitaa
💠 مقاومت در برابر سختی ها 🔹 در آستانه شهادت غم بار امام نهم جواد الامة و الائمة(سلام الله علیه و علی آبائه الاطیبین و ابنائه الانجبین) هستیم، این ماتم را به پیشگاه ولی عصر(ارواحنا فداه) تعزیت عرض می‌كنیم. نكته كوتاهی كه از آن حضرت طرح می ‌شود این است كه سعی و تلاش و كوشش این بزرگواران این بود كه هرگز ما را به فروع محض دعوت نكنند، اگر ما را به مسائل فقهی دعوت می ‌كنند، اگر ما را به مسائل حقوقی فرا می ‌خوانند، اگر ما را به مسائل اخلاقی هدایت می ‌كنند، آن ریشه اصلی همه این مسائل كه توحید است را هم تذكر می‌ دهند. 🔹 كسی از وجود مبارك امام جواد(سلام الله علیه) توصیه اخلاقی خواست، عرض كرد كه ما را سفارش كنید، نصیحت كنید، توصیه كنید، حضرت فرمود قبول می‌كنید یا فقط می‌خواهید گوش بدهید؟! عرض كرد نه قبول می‌كنم، فرمود اگر قبول می‌كنید این مسائل را بدان «تَوَسَّدِ الصَّبْر»؛[1] اینجا جای امتحان است، جای بردباری است؛ اصلاً كسی خیال بكند كه اینجا بخواهد راحت به سر ببرد و راحتی نصیبش بشود اشتباه است؛ مثل اینكه كسی خیال بكند زمستان با یك پیراهن می‌تواند خوب زندگی كند، این اصلاً زمستان را نشناخت، زمستان فصل سرماست. آن كه این نظام و جهان را ساخت فرمود اینجا جای آسایش نیست، خودش هم كه ﴿وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قیلاً﴾،[2] اما با این حال قسم هم یاد كرد، دیگر از خدا راستگوتر كیست؟ فرض ندارد! ولی قسم یاد كرد، قسم یاد كرد كه انسان در فشار و رنج و درد و زحمت و سختی قرار داده شده است، اصلاً ساختار اینجا این است ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسَانَ فی كَبَدٍ﴾،[3] كبد یعنی درد و رنج و فشار و مشكلات؛ حالا یكی فشار مالی دارد، یكی فشار خانوادگی دارد، یكی فشار سیاسی دارد، یكی فشار اجتماعی دارد، هیچ كس بی فشار نیست ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسَانَ فی كَبَدٍ﴾، پس اینجا جای فشار است، هر كس یك فشار دیگری؛ منتها آدم وقتی كه بفهمد رنج نمی‌برد و این فشارها را تنظیم می‌ كند، تعدیل می ‌كند، با اینها عادت می‌كند و خودش را وفق می‌دهد، فشار را می‌شود كم كرد نه رفع كرد، نمی‌شود سرما را برداشت ولی می‌شود آدمی بفهم باشد چهار تا بلوز تهیه كند كه سرما نخورد، سرما برداشته نمی‌شود. 🔹 وجود مبارك امام جواد فرمود گوش می ‌دهی یا می ‌خواهی ما همین ‌طور حرف های عادی بزنیم؟ عرض كرد نه گوش می ‌دهم، فرمود اگر این است «تَوَسَّدِ الصَّبْر» وسادة و بالش و متكا و تكیه ‌گاهت صبر و بردباری و مقاومت باشد؛ بهترین راه در برابر فشارهای سیاسی همین مقاومت است، فشارهای بیگانه همین مقاومت است، «تَوَسَّدِ الصَّبْر». [1]. تحف العقول، ص455. [2] سورهٴ نساء، آیات 87 و 122. [3] سورهٴ بلد، آیهٴ 4. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1382/11/02 🆔eitaa.com/EsraTvEitaa
💠 دوست حقیقی 🔹 وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) مسائل اخلاقی فراوانی دارد، فرمود انسان اگر بخواهد زندگی کند، بدون دوست نمی ‌شود، انسان که تنها نمی ‌تواند باشد و تنها دوست انسان همان عقل اوست: «صَدِیقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه»،[1] این جمله نورانی مفید حصر است، چون خبر مقدم شده، تقدیم خبر در این بخش ‌ها فقط و فقط برای افاده حصر است؛ نفرمود عقل هر کسی دوست اوست! فرمود دوست هر کسی عقل اوست، ما یک دوست داریم به نام عقل و یک دشمن داریم به نام جهل؛ «صَدِیقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه». بعد هم به همه سفارش کرد که شما شیعیان ما هستید، فاصله نگیرید، اختلاف نداشته باشید، زد و خورد نداشته باشید، تضارب آراء نعمت است، فقط نظرتان را بگویید، از یکدیگر فاصله نگیرید؛ امت از امام، امام از امت، مسئولین از یکدیگر، مردم از یکدیگر، فرمود هیچ وقت فاصله نگیرید! گاهی آن بیان نورانی رسول خداست که فرمود اگر کسی از جامعه فاصله بگیرد گرگ او را می‌دَرد؛ گاهی همان بیان نورانی رسول گرامی در نهج البلاغه علی(صلوات الله علیهما) آمده است که «الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب»؛[2] فرمود کسی که به فکر دیگری نیست، تنها برای خودش فکر می‌کند، او مثل آن گوسفند تک‌ چَری است که به طمع یک علف سبز، خود را به دهان گرگ می‌سپارد: «الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب». متن این بیان نورانی حضرت در فرمایشات نورانی پیامبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است. 🔹 وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «تَزَاوَرُوا»؛ به زیارت یکدیگر بروید، «فَإِنَّ فِی زِیارَتِكُمْ إِحْیاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحَادِیثِنَا»؛[3] شما شیعیان ما هستید، وقتی دور هم جمع شدید حرف ما را می‌زنید، وقتی چهار‌تا شیعه کنار هم نشستند، می‌گویند امام صادق(سلام الله علیه) این‌چنین فرمود، امام رضا(سلام الله علیه)[4] این‌چنین فرمود، امام باقر(سلام الله علیه)[5] این‌چنین فرمود، حرف‌های ما را می‌زنید؛ «تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِی زِیارَتِكُمْ إِحْیاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحَادِیثِنَا وَ أَحَادِیثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَی بَعْض». همه ما شنیدیم و می‌گوییم سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و درست است. الآن این بُرج‌هایی که می‌سازند یا ساختمان‌هایی که می‌سازند، طبقه اول را که سنگ گذاشتند، طبقه دوم را اگر روی سنگ بگذارند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، یک مَلات نرمی می‌خواهد. فرمود فرمایشات ائمه آن ملات نرم است که قصر درست می‌کند. «وَ أَحَادِیثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَی بَعْض»؛ عاطفه، گذشت، اخلاق و ادب، ادب آن ملات جامعه است. اینکه می‌گویم سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، تجربه است، حرف صحیحی می‌زنیم؛ اما آن ملاتِ نرم سنگ را روی سنگ بند می‌کند. فرمود اخلاق، ادب، حرف ماست، این حرف ما ملات جامعه است؛ شما هر جا رفتید، اگر سخنی شنیدید، این است که تنها ملات آن عقل است و ادب است و عاطفه است که از خاندان اینهاست. فرمود ما این حرف را آوردیم، «وَ أَحَادِیثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَی بَعْض»؛ این حرف بوسیدنی است. [1]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج1، ص11. [2]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه127. [3]. الكافي(ط ـ دار الحديث)، ج3، ص476. [4]. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص338؛ بحارالانوار، ج75، ص347. [5]. الخصال، ج1، ص22. 📚 سخنرانی موضوعی تاریخ: 1396/08/27 🆔eitaa.com/EsraTvEitaa
💠 شیعَةُ النَّبِی ▪️ یک روایت نورانی از خود حضرت امیر(سلام الله علیه) است که ایشان فرمودند بعد از جریان سقیفه عده‌ای سؤال کردند که چگونه شد شما بیعت کردید، ایشان مرقومی داشتند؛ فرمود این نامه را در تمام روزهای جمعه برای مردم بخوانید. «امر أن یقرأ علی الناس کل یوم جمعة و ذلک لما سألوه فغضب علیه السلام» عصبانی شد «وَ قَالَ أَوَ قَدْ تَفَرَّغْتُمْ لِلسُّؤَالِ عَمَّا لَا یعْنیكُمْ»؛ حالا این چه سؤالی که شما دارید می‌ کنید؟ این دیگر گذشت، الآن وقت این سؤال ‌ها نیست! الآن در این مصر نماینده ما را کشتند و بیگانه آمده مسلّط شده، همین معاویه و اموی ‌ها مالک اشتر و اینها را کشتند، بر مصر مسلّط شدند! ما باید بر اینها مسلّط می‌ شدیم، اما اینها بر ما مسلّط شدند، حکومت دست ماست! اینها طاغی و یاغی‌ هستند. الآن جای این حرف‌ ها نیست که شما مسئله سقیفه را مطرح کردید. «وَ هذِهِ مِصْرُ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ شیعَتی بِهَا قَدْ قُتِلَتْ وَ قَتَلَ مُعَاوِیةُ بْنُ حَدیجٍ»، محمد بن ابی بکر را کشت که مورد علاقه حضرت بود «فَیا لَهَا مِنْ مُصیبَةٍ مَا أَعْظَمَ مُصیبَتی بِمُحَمَّدٍ». بعد فرمود «سبحان الله»! ما فکر نمی ‌کردیم که اوضاع این چنین بشود. ▪️ اما حالا شما که اصرار می‌ کنید وضع سقیفه را هم من برای شما روشن بکنم، «ثم اخرج علیه السلام لهم الکتاب و فیه» مکتوبی بود، مقاله‌ای بود در حقیقت، این مقاله همین چند صفحه است. بعد فرمود هر جمعه اینها را بخوانید در نماز جمعه. «مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلَی أَمیرِ الْمُؤْمِنینَ إِلى شیعَتِهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُسْلِمین». بعد فرمود این شیعه نامی است که خدا پیغمبر را فرمود شیعه ابراهیم است، ابراهیم را فرمود شیعه حضرت نوح است «﴿وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ﴾[1] وَ أَنْتُمْ شیعَةُ النَّبِی» هستید، شیعه یک نام پربرکتی است، کما اینکه پیغمبر «من شیعه» ابراهیم است. این شیعه را ما در نیاوردیم قرآن بیان کرد! حضرت اوضاع را شرح داد تا به اینجا رسید، فرمود: «وَ لَوْ كَانَ لِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَمِّی حَمْزَةُ وَ أَخِی جَعْفَرٌ لَمْ أُبَایعْ کرْها»؛[2] من اگر این دو نفر را می‌ داشتم سقیفه را زیر و رو می‌ کردم. ▪️ حمزه مثل قمر بنی‌ هاشم برای حسین بن علی بود. ببینید پرچمدار رسمی بود، به سیدالشهداء گفت که اجازه می ‌دهید من بروم؟ فرمود ما اصلاً آمدیم برای شهادت، ولی می ‌خواهیم عزیزانه شهید بشویم، تو پرچمدار من هستی، تو اگر بروی، «تَفَرَّقَ عَسْكَرِی‏»؛[3] اینها پراکنده می‌ شوند، ما می‌ خواهیم تا آخرین نفس عزیزانه بجنگیم، همین! ما که اِبایی از رفتن و شهادت نداریم. اصرار قمر بنی ‌هاشم را حضرت فرمود: «إِذَا مَضَیتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی‏». [1]. سوره صافات, آیه83. [2]. تمام نهج البلاغه، ص868. [3]. بحارالانوار، ج45، ص41. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه جلسه 10 تاریخ: 1397/01/28 🆔eitaa.com/EsraTvEitaa
💠 ناصح جامعه 🔹 مرحوم علامه طباطبایی را خدا غریق رحمت کند! وقتی به حرم می ‌رفت، در و دیوار را می ‌بوسیدند، برای اینکه حرف‌ های آنها، آدم را زنده می ‌کند. ائمه (علیهم السلام) حرف ‌هایی دارند که واقعاً آدم را زنده می‌کند! به ما گفتند «بِالنَّصِیحَةِ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِین»،[1] گفتند نصیحت کنید؛ ما خیال می ‌کنیم نقد کردن و انتقاد کردن و اعتراض کردن اینها نصیحت است؛ اما همین ‌ها نصیحت را برای ما معنا کردند. گفتند این سوزن خیاط را می ‌گویند «منصحه»؛ خود خیاط را می‌ گویند «ناصح»، آن لباسی که ساخت را می‌ گویند «نصاح». اگر ما لباسی بدوزیم و به تن برادر مؤمن خود بپوشیم که آبروی او محفوظ باشد، این می ‌شود «نصیحت». چرا سوزن را می‌ گویند «منصحه»؟ چرا خیاط را می ‌گویند «ناصح»؟ چرا این لباس را می‌ گویند «نصاح»؟ برای اینکه این آبروی آدم را حفظ می‌کند. ما موظف هستیم نصیحت بکنیم، اگر واقعاً یک اشکالی دیدیم، حضوری می ‌توانیم بگوییم. 🔹 مرحوم آقای دیباجی را خدا رحمت کند! از علمای بزرگ اصفهانی بود که در قم درس می‌ خواند. یک سفری ایشان تنها رفته بودند کردستان و آمدند که برای ما تعریف کردند، گفت آنجا کوه‌ های بلندی دارد که با قاطر رفتیم، بالای کوه بود و سرد هم بود؛ بعد زمستان شد و برف سنگینی دامنه‌ های کوه کردستان آمده بود، ما شنیدیم که چند نفر از این عزیزان سپاهی که آنجا سنگردار بودند، این قدر مقاومت کردند و ایستادند تا یخ زدند و مردند! گفتند ما دین خود را باید حفظ کنیم. این شهدا را آوردند، در مجلس ترحیم آنها در همین مسجد اعظم رفتم و تا آخر نشستم، خجالت کشیدم و گریه کردم. این دین یقیناً محفوظ است، این نظام یقیناً محفوظ است، این انقلاب محفوظ است؛ خدا خدای اینهاست! آن وقت حیف است که همه بهره می ‌برند و ما بهره نمی‌بریم! بازی نکنیم و کسی را هم بازی ندهیم؛ اگر این چنین نباشد «گو کوه تا به کوه منافق سپاه باش»،[2] کاری از پیش نمی ‌برند. 🔹 وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) دارد که در شب بدر ما تعداد کمی سرباز داشتیم، به اینها خرما می‌ دادیم، اما آنها [مشرکین] کباب می ‌دادند، ما هیچ چیزی نداشتیم، ما پیاده بودیم اما آنها سواره بودند، جنگی نکرده بودیم، خیلی‌ها می‌لرزیدند! وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا صبح کنار یک درخت مشغول زمزمه و مناجات بود، گویا اصلاً فردا جنگ نیست،[3] این همان دین است! [1]. كافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص403. [2]. غزل منسوب به حافظ؛ «از خارجی، هزار به یک جو نمی‏خرند ٭٭٭ گو کوه تا به کوه، منافق سپاه باش» [3]. الجامع لأحكام القرآن، ج‏7، ص372. 📚 دیدار مسئولین رسیدگی به امور مساجد با حضرت استاد تاریخ: 1398/02/09 🆔eitaa.com/EsraTvEitaa