eitaa logo
عمامه خاکستری
191 دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
156 فایل
حضرت رسول الله همسايه‌اى داشت كه وى را بسيار اذيّت مى‌كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى‌ريخت .سلام بر عمامه خاکستری پیامبر رحمت. https://jabeh.com/c/1nkemn http://salamazsheikh.blogfa.com/ https://farsnews.ir/AmamehKhakestari
مشاهده در ایتا
دانلود
◾‏یکی بهم گفت: معصومه تو چادر میزنی کسی نمیگیرتت میترشی😒 💠گفتم:چرا ؟ گفتش : خب پسرا عقلشون به چشمشونه!! مو به این قشنگی بیرونه اونوقت بیاد تورو که به یه پارچه به خودت پیچیدی بگیره😌😌 گفتم: عزیزم شوهری که با تارموت پیدا بشه، شک نکن با رژ لب یکی دیگه میره😊😊😊 فقط سکوت کرد... ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 | 💠 پدر حضرت - حجت الاسلام گرفتن پدر آیت الله سید محمدباقر سیستانی برای رسیدن به محضر (عج) ✨ ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی _ هزار نکته در این کار هست تا دانی 🆔 @rasekhoon_onlin
💎 داستان کوتاه حاج قاسم؛ مهمان سرزده مراسم خواستگاری! می خواست ازدواج کند. یکه و تنها و حالا مضطرب مانده بود. بعد از شهادت پدر او بود و مادری که دیگر فقط پسرش را داشت. چند شب پیش پدر در خواب گفته بود رفیقم را می‌فرستم تنها نباشی، آبرویت باشد. اما دیگر هیچ خبری نشد؛‌ نه از پدرش نه از رفیقی که قرار بود پناهش باشد. شاکی بود از همه. از دنیا، از جنگ، از پدر،‌ از مقاومت... که اینچنین در زندگی ضعیفش کرده بود. فردا رفتند خواستگاری؛ او و مادرش. نشستند در مقابل خانواده پرجمعیت عروس. اضطرابش شده بود عرق سرد و مدام از پیشانی‌اش سرازیر می‌شد. تلفن مادر زنگ خورد. شماره ناشناس بود. پاسخ گرفت و آدرس داد و بعد با بهت،‌ خیره شد در چشمان پسر. زنگ زدند؛ قطره اشکی از چشمان مادر سر خورد. صدا را صاف کرد و رو به جمعیت گفت: مهمان ماست... دوست همسرم... در باز شد؛ حاج قاسم آمد. این داستان در کتاب جهانمرد به کوشش کوثر دانش به همراه تعداد دیگری از داستانک‌ها برای حاج قاسم سلیمانی به چاپ رسیده است. 👇 @pishtazaan
جمله ای که بالا توی کلیپ خدمتتان گفتم متعلق به حضرت خدیجه سلام الله البته این یک شعره از ایشون که خطاب همسرشون پیامبر اسلام، گفته شده اینم اصل شعر 👇 جاء الحبیب الّذی اهواه من سفر والشمس قد اثرت فی وجَهه اثراً عجبت للشمس من تقبیل و جنته والشمس لا ینبغی ان تدرک القمرا ترجمه ابیات سروده شده؛ آمد از سفر محبوبی که هوای او را در دل داشتم در حالتی که آفتاب در روی او اثر گذاشته تعجّب دارم از آفتاب از جهت بوسیدن او روی محبوب مرا و حال آنکه سزاوار نیست که آفتاب درک کند ماه را . خدایش جای افتخاره برای هر بانویی در جهان مخصوصا زنان مسلمان ، چقدر روانشناسی شده چقدر عاطفی چقدررادیبانه به شوهرشان فرمودند. جایگاهی که اسلام برای زن قائل شده بی نظیره ، البته حاضرم ثابت کنم اگه کسی قبول نداشت. منبع شعر 👈🏻كتاب "شعر الفتوح الإسلامية في صدر الإسلام" تأليف النعمان عبد المتعال القاضيكتاب "السيدة خديجة بنت خويلد الزوجة المثال, قراءة في سيرتها" تأليف الدكتور حسين علي الشرهانيكتاب "الشعر والشعراء" تأليف ابن قتيبةكتاب "البداية والنهاية" تأليف ابن كثير
📖 یک نفر تعریف میکرد؛ دختر چهار ساله ایی تو تاکسی کنار دستم نشسته بود و با لذت زیاد لواشک میخورد! گفتم مگه نمیدونی لواشک واسه سلامتی ضرر داره ؟! چرا میخوری؟ یک نگاهی بهم کرد و گفت؛ پدر بزرگم خدا بیامرز ۱۱۵ سال عمر کرد! با تعجب پرسیدم؛ واسه اینکه لواشک می خورد...؟! گفت؛نه! چون سرش تو کار خودش بود...! چنان قانع شدم که الان سه روزه با کسی حرف نزدم و دارم به عمق این قضیه فکر میکنم...! سرمون توكار خودمون باشه .