eitaa logo
عمامه خاکستری
200 دنبال‌کننده
7هزار عکس
4هزار ویدیو
156 فایل
حضرت رسول الله همسايه‌اى داشت كه وى را بسيار اذيّت مى‌كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى‌ريخت .سلام بر عمامه خاکستری پیامبر رحمت. https://jabeh.com/c/1nkemn http://salamazsheikh.blogfa.com/ https://farsnews.ir/AmamehKhakestari
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🦋 🌴چهل روایت از آنان که توبه کردند راه حق را پیمودند و تا شهادت رفتند. 《انتشارات شهید ابراهیم هادی》 /مسیحی شهید کارهای خداوند با کارهای ما بندگان متفاوت است. اگر خدا بخواهد به یک نفر عزت دهد، تمام عالم نمی تواند با آن مقابله کند و نمی توانند عزیز خدا را ذلیل کنند. یک روز گلستان شهدای اصفهان بودم. مسئول گلستان که پیرمرد با اخلاص و پدر شهید بود می فرمود: "در بمباران مسجد "سید" اصفهان در سال ۱۳۶۵، شهیدی را به گلستان آورده اند که نام و نام خانوادگی او آناتولی میرزایی بود. از نام این شهید تعجب کردیم. کسانی که جسد این شهید را آوردند، اظهار داشتند: این شهید غریب است و قوم و خویشی ندارد. ما هم پیکر این شهید ۴۵ ساله را در قطعه شهدای بمباران، چند ردیف پایین تر از حسین خرازی به خاک سپردیم. بعد از تشییع و تدفین شهید فهمیدیم که نام او آناتولی و نام پدرش ایوان است. آنجا متوجه شدیم این شهید بزرگوار مسیحی بوده است. اما به هر حال به آیین اسلام به خاک سپرده شد. پس از مدتی که از دفن او گذشت، چند نفر مسیحی از کلیسای تهران به ما مراجعه کردند و گفتند: "چون این شهید از خانواده مسیحیت است، می خواهیم از دادستانی حکم بگیریم تا قبر این شهید را نبش کرده و جسد او را برای دفن به گورستان ارامنه تهران ببریم." گفتم: "اشکالی ندارد، اگر حکم دادستانی آوردید در خدمت شما هستم." آنها دو روز بعد حکم دادستانی را گرفتند برای گلستان شهدا مراجعه کردند. به دستور بنیاد شهید اصفهان قرار شد صبح روز بعد از نبش قبر کنیم و جسد شهید را جهت انتقال به تهران تحویل دهیم. اما دلم به حال این شهید سوخت او مدتی را توفیق داشت در کنار شهدای ما در پایین پای حسین خرازی و دیگر سرداران بوده؛ حالا باید به مکانی دیگر میرفت. صبح روز بعد قرار بود کار انتقال پیکر انجام شود. بنده هم آن شب وقتی در خانه خوابیدم شهید آناتولی میرزایی به خوابم آمد. این شهید با تاکید به من گفت: "من چند سال است مسلمان شدم و دیگر مسیحی نیستم، شما نگذارید مرا از دیگر شهدای جدا کنند." صبح من به محض اینکه از خواب بلند شدم، تعجب کردم. من چطور این کار را انجام دهم؟ از خدا کمک خواستم این شهید با تاکید این حرف را زد؛ اما من چه نشانه به دوستان مسیحی او بدهم؟ من هیچ دلیلی برای این خواب و گفته شهید نداشتم! خواب هم که حجت نیست! اما با این حال یکی دو روز آن افراد را معطل کردم. گفتم به دلیل رعایت مسائل بهداشتی باید چند روز صبر کنید. نمیدونستم کجا برم و به چه کسی مراجعه کنم. از خود شهید خواستم که مشکل من را حل کند. روز بعد یکی از دوستان از اهالی خمینی شهر اصفهان به گلستان شهدا آمد. می خواست خدا حافظی کند و برود که صحبت از شهید میرزایی شد. گفت: "از کی حرف میزنی؟" گفتم یه شهیدی است که ماجرای عجیبی به وجود آورده. وقتی قضیه را از من شنید مشخصات شهید را به من گفت. با تعجب گفتم: "تو مشخصات این شهید را از کجا می دانی؟" میگفت: جالبه، میبینی کار خدارو؟ آناتولی میرزایی ۲۰ سال راننده کامیون من بود برای من کار میکرد. چند سال قبل درباره اسلام تحقیق کرد و مسلمان شد. آناتولی نماز می‌خواند و مسائل دین را رعایت می‌کرد. خیلی تعجب کردم. خدا چقدر سریع مشکلم را حل کرد!! آن شخص را با افراد مسیحی که از تهران آمده بودند روبرو کردم. با دلایل و صحبت های او آنها هم قبول کردند و رفتند. بدین ترتیب پیکر شهید آناتولی میرزایی در گلستان شهدای اصفهان باقی ماند. کارهای خدا واقعا عجیب است. یک نفر این گونه به سوی خدا می آید از رحمت خدا ناامید نمی شود و دین و ایمان خودش را حفظ می‌کند. خدا هم او را در میان بهترین بندگانش، در کنار شهدا قرار میدهد. اگر روزی به اصفهان رفتید و خواستید که این شهید غریب که هیچکس را ندارد یاد کنید، به بلوک پایین مزار شهید خرازی قطعه شهدای کربلای چهار، شماره ۱۱ ردیف سه گلستان شهدای اصفهان مراجعه کنید. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆