eitaa logo
عمامه خاکستری
201 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4هزار ویدیو
155 فایل
حضرت رسول الله همسايه‌اى داشت كه وى را بسيار اذيّت مى‌كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى‌ريخت .سلام بر عمامه خاکستری پیامبر رحمت. https://jabeh.com/c/1nkemn Amameh Khakestari http://salamazsheikh.blogfa.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
نوجوان ايرانى كه با دست بسته جان خود را فداى وطنش كرده و خاااک بر سر کسانی که به راحتی پا بر خون این #شهدا گذاشته و با قلم و بیان و اندیشه ترویج بی حیایی و وطن فروشی میکند #شهداشرمنده_ایم
ببینید که چگونه زندگی می کنید که همان گونه می‌میرید... هر روز 150نفر در بهشت زهرا تهران می میرند ولی فقط 2 شهید هم در روز تشییع می‌شود.
شهید مدافع حرم تک پسر خانواده بود با سه فرزند : خودم و سه فرزندم و خانواده ام همه و همه به فدای یک خشت حرم حضرت زینب سلام الله علیها.
‏سال آخرکارشناسی خواستن ‎ بیارن دفن کنن تو محوطه دانشگاه! امابچه های انجمن طومار درست کردن تا مخالفا امضا کنن! خیلیاامضاء کردن ولی من دلم رضا نداد! اون سال دفن نشدن ولی امضائی ک نزدم شروع راهم ب سمت نور شد! چندسال بعد مقبره شهداء ازدور درحیاط دانشگاه دلبری میکرد.
﷽ آن روزها ڪہ دشمن بہ " جانمان " حملہ ڪرد، شهدا ما را #شرمندہ خود ڪردند!  نڪند این روزها ڪہ دشمن بہ " نانمان " حملہ ڪردہ است شرمندہ #شهدا شویم! #سلام_بر_شهدا #سلام_صبحتون_شهدایی ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
هدایت شده از حوالی خدا
بخوان دعای فرج...دعا اثر دارد... #روز_شهید #شهدا #کرونا 💖تمامی محتواها تولیدی میباشد💖 @havaliekhoda313
‏این عکس دیوونه‌ام کرد، پنج‌تا رفیق واقعی و با وفا، اولی ۶۵/۷/۱۷ دومی ۷۷ روز بعد سومی ۱۵ روز بعدش چهارمی ۱۴ روز بعدش پنجمی ۸۰ روز بعدش به شهادت رسیدند. https://t.co/IyykE6UltH‎
💠آفتابه دست فرمانده لشکر *یکی از رزمنده‌ها می‌گوید:* «می خواستم دستشویی بروم. وقتی رسیدم، دیدم همه آفتابه‌ها خالی اند. باید چند صد متر تا هور می‌رفتیم. زورم آمد. یک بسیجی آن اطراف بود. گفتم: «برادر دستت درد نکنه، این آفتابه را آب می‌کنی؟ » آفتابه را گرفت و رفت. وقتی آب را آورد، آبش خیلی کثیف بود. به او گفتم: «برادر جان! اگر از صد متر بالاتر آب می‌کردی، تمیزتر بود. » دوباره آفتابه را از من گرفت و رفت تا آب تمیزتر بیاورد. چند روزی گذشت، فهمیدم آن بسیجی، فرمانده لشکرمان، آقا مهدی زین الدین بوده است». 📚 احمد جبل عاملی، یادگاران، تهران، روایت فتح، ۱۳۸۱، چ ۱، ص ۷۷. ❤️ *یادت نره...؛* ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 👌°•°⇩⇩ داستان کوتاه ⇩⇩°•° •✾📚 iD ➠ @Matalsara 📚✾•
💠داستان زیبا 📌يكى از فرماندهان بزرگ سپاه در سوریه نقل كرد: زمانی فرمانده یکی از لشکرهای سوری بودم که سربازان آن از نظر عقیدتی خیلی گوناگون بودند. از مسیحی و مسلمان، از اهل سنت و شیعه و دروزی و علوی. من هم فرمانده آن لشكر بودم. یکبار در شب عملیات به رسم دوران دفاع مقدس تصمیم گرفتیم سربندهای مختلف بین سربازان توزیع کنیم. جعبهای گذاشتیم که در آن سربندهای مختلفی بود، سربند یا رسول الله یا زهرا، یا علی و یا زینب. رزمندهها می‌آمدند و سربندها را زیر و رو می‌کردند و یکی را بر می‌داشتند. در این بین دیدم یک سرباز مسیحی آمد، سربندها را یکی یکی نگاه می‌کرد، از بین این سربندها، سربند یا زینب را برداشت. من که این صحنه را دیدم، رفتم کنارش و از او پرسیدم شما که مسلمان نیستید، چرا سربند یا زینب را برداشتید. به من نگاهی کرد و جمله تکان دهندهای گفت: نبینا مختلف، زینبنا واحد. پیامبر ما مختلف است اما زینب ما واحد است. 🌹 حجت الاسلام والمسلمین سیدابوالفضل طباطبایی اشکذری، نماینده ولی فقیه در سوریه سلام الله علیها @SalamKhoda1
💠 عنایت حضرت زینب به زوارشان يكى از برادران لبنانى كه در بخش تامين امنيت حرم كار مي‌كرد و از سالهاى قبل هم در اینجا بود، براى من خاطرهای نقل كرد، اين خاطره مربوط به زمانى بود كه خود من در سوریه بودم؛ اولين سالى كه من به دستور مقام معظم رهبری به سوریه رهسپار شدم. 📌در عاشوراهای سالهای قبل به دلیل رعايت مصالح امنيتى در حرم بسته می‌شد، چون تهدیداتی صورت می‌گرفت. خب! اطراف دمشق و اطراف زینبيه مملو از تكفيريها بود و آنها فاصله زیادی با حرم نداشتند. 📌 آن زمان کمتر از 500 متر فاصله مرز ما با تکفیری‌ها بود. قرار بود که بنده شب تاسوعا و عاشورا در حرم حضرت رقیه سخنرانی کنم که خبر دادند در نزدیکی حرم خمپاره خورده به همین خاطر سخنرانی لغو است و حرم را بستهاند. به این ترتیب به ما اجازه رفتن به حرم را ندادند و ما را منع کردند. وقتی این اتفاق رخ داد من تصمیم گرفتم شب عاشورا را به حرم حضرت زینب برویم. 🔰آن سال در روز و شب عاشورا حرم حضرت زینب بسته نشد و ما توانستیم آن ایام را در حرم بگذرانیم. بعدها برادر لبنانی‌ای که مسؤولیت امنیت حرم را برعهده داشت برای من نقل کرد که در روز تاسوعا گزارشهایی از تهدیدهای امنیتی حرم تهیه کردیم و به مسؤوالن باالتر ارجاع دادیم که تکلیف را مشخص کنند تا ما شب و روز عاشورا حرم را ببندیم یا خیر. 📌مسؤولان گفتند : گزارشات را بررسی می‌کنیم و خبر می‌دهیم. مدتی گذشت از بالا خبر آمد که مسؤولیت این امر به خود شما محول شده، اگر صالح می‌دانید حرم را ببندید، اگر هم تشخیصتان چیز دیگری است حرم را باز بگذارید. به محض شنیدن این مسأله جا خوردم. مسؤولیت سنگینی بر دوش من گذاشته شده بود. این همه زائر علاقمند را محروم کنم و حرم را ببندم یا حرم را باز بگذارم در حالی که تهدیدهای امنیتی وجود داشت؟ اگر حادثه ای پیش آمد جواب خدا را چه بدهم. متحیر شدم، نگران شدم. این برادر لبنانی برای من تعرف می‌کرد که رفتم در اتاقم را بستم، زدم زیر گریه. مقداری که گریه کردم گفتم چه کنم؟ چه تصمیمی بگیرم؟ 📌 ناگهان بی‌اختیار به ذهنم رسید که بلند شوم و بروم زیارت حضرت زینب و برای رفع این مشکل به خودشان متوسل شوم. همین که از اتاقم بیرون آمدم و به سمت ضریح قدم برمی‌داشتم، یک پیرزنی را دیدم که حدود 70 سال سن داشت، تا مرا دید رو به من کرد و گفت: تعال ابنی؛ پسرم پیش من بیا. به سمتش رفتم، گفت: السيده زينب تقول لك لا تغلق ابواب الحرم؛ حضرت زينب به تو مىگويد درهاى حرم را نبند، مردم را محروم نكن. 📌تا این را شنيدم، ناخودآگاه بازگشتم به اتاق خودم، پشت میز نشستم . و با مسؤلان بالاتر تماس گرفتم و گفتم تصمیم گرفته ام شب و روز عاشورا حرم باز باشد. بعد از اینکه این تصمیم را مخابره کردم به خودم آمدم که این پیرزن چه کسی بود؟ از کجا فهمید نیّت من چیست؟ چه کسی بوده که از حضرت زینب سلام الله علیها برای من پیغام آورده بود؟ چگونه این پیام را حضرت زینب به او رسانده؟ 📌سریع دویدم داخل صحن، دیدم نه کسی داخل صحن است و نه اثری از آن پیرزن است. ❤️آري! خود حضرت زينب، اولين مدافع حرم است و مثل اين حكايت و مثل اين كرامات زينبى بسيار فراوان است، خدا به ما توفیق قدردانی این نعمات را عنایت کند. 🌷حجت السلام والمسلمین سیدابوالفضل طباطبایی اشکذری، نماینده ولی فقیه در سوریه سلام الله علیها @SalamKhoda1
🔸 در شب و روز جمعه و جهت عرض ارادت خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه نثار روح مطهر امام خمینی(ره) و شهدای انقلاب اسلامی صلوات و قرائت فاتحه ای را اهدا کنیم و ارواح همۀ مومنین و مومنات بخصوص حاج قاسم سلیمانی " را نیز در ثواب آن شریک نماییم.🔸 @SalamKhoda1
🔴 ماجرای حاج قاسم و خانواده شهدا ‼️ 📷ماجرای دفترچه تلفن اختصاصی حاج قاسم و مادر شهیدی که سردار سلیمانی از سوریه با او تماس میگرفت! 🔺سردار حسنی: 🔹شهید سلیمانی دفترچه تلفنی به همراه خود داشت که در آن شماره حدود ۱۵۰ خانواده شهید لیست شده بود و برخی‌روزها با چندتایشان تماس می گرفت. 🔸ارتباط حاج قاسم با بعضی مادران شهدا، خیلی خاص بود. نسبت به مادر شهید «علی شفیعی» هم همین احساس را داشت. 🔹گاهی حتی از سوریه به او زنگ میزد و صحبت می کرد. مادر شهید شفیعی می گفت: «حاج قاسم نیمه شب از سوریه زنگ می زند و با هم صحبت می کنیم. بعد می گفت: حالا دیگر خستگی ام رفع شد و به آرامش رسیدم. مادر! دیگر برو بخواب. 🔸این مادر، دیگر هیچ کس را ندارد. به همین دلیل، سردار سلیمانی هر وقت به کرمان می آمد، همیشه به ایشان سر می زد. @SalamKhoda1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 احترام فوق‌العاده بشار اسد به حاج قاسم 📌 حضور سردار دلها در منزل جلال طالبانی و 📌 تماس تلفنی با اوباما. 🌹خاطراتی شنیدنی از پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان در «ویژه برنامه جهانمرد» @SalamKhoda1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 قاسم سلیمانی می رود و قاسم سلیمانی دیگری می آید ولی نظام اسلامی می ماند. 🌹شهید قاسم سلیمانی . @SalamKhoda1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️این کلیپ ارزش بارها دیده شدن رو داره 🎥وقت کردی بیا تماشا کن... 🍃من عقیده‌ی راسخ دارم بر اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است. (سید علی رهبر معظم انقلاب) 🔰معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
دل تنها نردبانی است که آدمی را به آسمان میرساند و تنها وسیله ایست که خدا را در می یابد 🔰معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
🔴*نامه ای دردناک بعد از شلیک گلوله سیمونوف‏ عراقیها 📌در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی *رستمعلی* و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که *شهید* شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که *رستمعلی* نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود : *رستمعلی جان*، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟از جهاد اومده بودن پی ات، میخوان اخراجت کنن،خنده ام گرفته بود.‏مگه نگفتی بهشان که جبهه ای ؟ تهدید کردند که به خاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، آمدی دوباره سر زمین کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد، همان بهتر که اخراجت کنند.عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده ... 🌷شهید رستمعلی آقاباباپور 📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org
❣️ 💢 به درخواست خودم مهریه ام شد یک دوره تفسیر المیزان به جای آینه شمعدان، تفسیر المیزان را دور تا دور سفره عقد چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگی مان می داد، می ارزید به هزاران شگونی که آینه و شمعدان می خواست داشته باشد. 🔹 برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم، ولی فتح الله نگذاشت درست کنیم! می گفت: حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم، چگونه شب عروسیم چنین غذای گران قیمتی بدهم؟! 👈 برنج ها را بسته بندی کردیم و به خانواده های نیازمند دادیم. وقتی برنج ها را می دادیم فتح الله می گفت: این هدیه امام خمینی (رحمه الله علیه) است. 🌷 خاطره ای از زندگی خبرنگار شهید فتح الله ژیان پناه 📚 منبع: کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود، ص 40 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org