eitaa logo
Aminikhaah🇱🇧
38.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
540 ویدیو
313 فایل
«حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت» 🌹امام خامنه ای: سه کار عمده بر عهده‌ی روحانیون است: «هدایت فکری و معنوی»، «هدایت سیاسی» و «خدمات اجتماعی و غمخواری و خدمت‌رسانی به مردم». صوت جلسات: @Aminikhaah_media ارتباط: @Amini_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دو معنای ترتیل قرآن در روایات حضرت امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند: يُرَتِّلُونَهُ‏ تَرْتِيلا. قرآن را با ترتیل تلاوت می کنند. ترتیل قرآن این ترتیل و تجوید اینها نیست. در روایات ترتیل قرآن دو جور معنا شده است: 1️⃣ از امام صادق (علیه السلام) در مورد ترتیل سوال شد ایشان فرمودند: قَالَ هُوَ أَنْ تَتَمَكَّثَ فِيهِ وَ تُحَسِّنَ‏ بِهِ‏ صَوْتَكَ‏.(وسائل الشيعة، ج‏6، ص: 207) وقتی قرآن می خوانی هی مکث کنی و صدایت را قشنگ کنی. 🔸 برای درکش این مثال ناقص را می زنم. چطور زمانی که شاهنامه می خوانیم یک آهنگ خاص داریم. مثلا این سفره خانه های قدیم را دقت کنید. اگر کسی روزنامه ای بخواند احساس می شود که به آن توهین شده است. قرآن یک آهنگی دارد. یک وزنی دارد. شکوهی داردباید رعایت شود. 2️⃣ در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام داریم که از قول امیر المومنین علیه السلام نقل کرده اند که: بَيِّنْهُ تِبْيَاناً وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَ لَا تَنْثُرْهُ‏ نَثْرَ الرَّمْلِ‏ وَ لَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ.( الكافي (الإسلامية)، ج‏2، ص: 614) مانند شعر نباشد که بخوانی، مانند ریگ هم نباشد که بپاشی که یک کلمه را اینجا بگویی و یک کلمه را پنج دقیقه بعد. سعی کن این کلمات را به دلت بکوبانی تا متوجه و متذکر شود. همه اش هم فکر و ذکرت این نباشد که سوره کی تمام می شود. این ترتیل نیست. 🔹 برخی وقت ها که جز می خوانند نگاه می کنند چند صفحه مانده است. این قشنگ نیست. اگر خسته می شویم یکجا نخوانیم. سعی کنیم حس و حالش را رعایت بکینم. مثل روزنامه و متن های فضای مجازی نشود. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠 شرح (جلسه پنجم) 🔻معنای اقتصاد 🔸 از ویژگی های متقین این است: مَلبَسُهُم اَلاِقتِصَادُ ؛ اقتصاد تمام زندگی آنها را پوشش داده است. اقتصاد به معنای فارسی نیست بلکه معادل فارسی آن واژه تعادل است. 🔹اگر میز یا صندلی ما تعادل نداشته باشد می افتد. بهره بردن این ها وابسته به تعادل اینها ست. اگر در این چهارچوبشان هارمونی تعادل لحاظ نشود کارکرد خودشان را از دست می دهد. آن چیزی که هر شی را شی می کند تعادل آن است. 🔻دو نگاه اشتباه درباره تعادل 1️⃣ کمی گناه کمی خدا تصور کنید از قم می خواهیم به تهران برویم. 50 کیلومتر به سمت تهران حرکت می کنیم. بعد کسی بگوید چرا 50 کیلومتر به سمت تهران می رویم؟ برای حفظ تعادل 50 کیلو متر به سمت کاشان برویم!این مانند آن جوانی هست که شب قبل از محرم آهنگ های ناجور گوش می دهد که در محرم مداحی گوش کند تا به تعادل برسد. این ها اعتدال نیست. اعتدال این نیست که یک کم گناه کردیم یک کم سمت خدا برویم. 👈تعادل یعنی اگر هدفی انتخاب کردم. مسیر را باید طوری بروم که با کمترین هزینه، کوتاه ترین مسیر، با بیشترین بازده تا از رسیدن به هدف بهره مند شوم. 2️⃣ بار سنگین بر دوچرخه گاهی می خواهیم در مسیر خدا برویم حالات بزرگان را می خوانیم و تصمیم می گیرم مثل آنان شویم. یک دوچرخه دو چرخ لازم دارد و یک تریلی 18 چرخ. اگر کسی بار تریلی را روی دوچرخه بگذارد چرخ های دوچرخه می شکند و حتی مانند قبل هم نمی توان از ان استفاده کرد. باید آرام آرام با حفظ تعادل بنیه خودش را قوی کند بعد بتواند به تعادل برسد. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه هفتم) 🔻 پاردکس محزون غیر محزون درباره متقین 🔸 حضرت علی علیه السلام درباره متقین می فرمایند: قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ یعنی قلب هایشان محزون است. در حالی که می گوییم متقین شاد هستند. قرآن هم درباره عدم حزن متقین می گوید: أَلَآ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (62 / یونس )اولیا خدا نه ترسی دارند نه ناراحتی و افسردگی. خداوند اولیاء خدا را در آیه بعد این گونه تعریف می کند: الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (63/یونس) کسانی که ایمان و تقوا دارند. از این دو عبارت متوجه می شویم که این حزن ها دو نوع هستند. 🔻 انواع حزن 1️⃣ یک حزن مربوط به زمانی است که انسان چیز از دست رفتنی را از دست می دهد و ناراحت می شود که مربوط به انسان های کم تقوا یا بی تقواست. 2️⃣ یک حزن نسبت به از دست دادن امور ماندگار و باقی ست. انسان های با تقوا بابت امور باقی ناراحت می شوند. زمانی که نماز شبی از دست می دهند ناراحت می شوند. حزن آدم های بی تقوا از سر اعتراض و افسردگی است و حزن افراد با تقوا از سر درک و دیدن است. 🔻 چرا متقین محزون اند شما تصور کنید یک پزشک فوق تخصص ریه به خیابان بیاید. این پزشک دائما با مریض های کرونایی سرکله می زند. بعد ببیند فاصله گذاری اجتماعی رعایت نمی شود. کسی ماسک نمی زند. همه راحت دست می دهند. این فرد خیلی ناراحت می شود و غصه می خورد. این غصه، غصه عاقلانه و عاشقانه است. این متخصص می داند که این افراد الان در دوران کمون به سر می برند. این جوانی که الان می خندد چند روز دیگر روی تخت بیمارستان است و غمگین می شود. پس متقین به دو دلیل حزن عاقلانه دارند 1️⃣ بخاطر این گناهانی که در اطرافشان مشاهده می کنند. می بینند که خودشان اهل رعایت اند و دیگران نیستند. 2️⃣ بخاطر اینکه از منزل ابدیشان دور هستند و از آن خانه ابدی جدا افتاده اند. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه هشتم) 🔻 فرمایش امام علی(علیه السلام) درخصوص متقین 🔸حضرت علی(ع) در باره ی متقین میفرمایند: أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا. دنیا این ها را میخواهد این ها دنیا را نمی خواهند. حال یعنی چه دنیا را نمیخواهند؟ آیا یعنی از پول بدشان می آید؟ ازدواج نمیکنند؟ آیا معنای حدیث این است؟ در پاسخ سوره ی مبارکه اعراف ایه (۲۰۱) یک نکته ی فوق طلایی دارد و میفرماید: (إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَآئِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ) شیاطین دائما می آیند برای اینکه ما را فریب بدهند، با قوه‌ی خیال ما کار کنند و یکسری جذابیت‌های باطل را جلوی چشم ما نمایش و پرورش میدهند. انسان های باتقوا جذابیت هایی در خیالشان می آید اما همینکه متوجه میشوند این خیالات از سمت شیطان است حواسشان را جمع میکنند و پس میزنند. یعنی انسان های باتقوا به سرعت متوجه جذابیت های باطل شیطانی میشوند. 🔹پس شیاطین چه میکنند؟ آنها جذابیت هایی را جلوی چشم ما به نمایش میگذارند برای اینکه مارا فریب دهند که اگر این جذابیت ها وجود نداشته باشند شیاطین کاربردی ندارند. این جذابیت ها به ظاهر خوب و درست است اما شیاطین قصد دارند خط ما را از مسیر درست جدا کنند. 🔻 جذابیت های دنیوی خوب است یا بد 🔸خب این جذابیت ها چیست؟ این همان جذابیت های دنیاست. جذابیت های دنیا یعنی چه؟ یعنی وقتی ما از این دنیا میرویم همه چیز(خانواده.ثروت و...) را میگذاریم و می رویم،به این میگویند جذابیت دنیا. خب این ها داشتنش و بودنش بد است؟ابدا مثال،درخت ابتدای امر یک بذری است یک نهالی است کاشته میشود،به آن آب داده میشود،املاح مختلف به آن رسیده میشود،کود می دهند،این درخت از این ها استفاده می کند اما اسیر جاذبه ی این ها نمیشود. اسیر جاذبه ی این ها نمیشود یعنی چه؟یعنی حرکت می کند به سمت آسمان.برخلاف جهت جاذبه حرکت می کند.هرچه درخت بیشتر رشد می کند بیشتر به سمت آسمان میرود بیشتر از زمین فاصله میگیرد.یعنی از جاذبه ها استفاده می کند اما اسیر جاذبه ها نمیشود.اگر اسیر جاذبه ها میشد باید همان درون خاک میماند و سر بیرون نمی آورد. 🔹آدم های باتقوا ازدواج می کنند،پول دارند،آبرو دارند،مسافرت می روند،موقعیتی دارند،شغل دارند،ریاستی دارند،همه ی این ها را دارند،از این دنیا استفاده می کنند اما اسیر جاذبه نمی شوند. اسیر جاذبه نمی شوند یعنی چه؟ یعنی به سمت آسمان میروند ،افق دید انها آسمان است.انها به سمت آسمان حرکت میکنند،ولو از این آب و گل ولای و کود بدبو استفاده می کنند،ولی اینجا نمیمانند،دل انها اینجایی نیست. 🔻گذشتن از این دنیا و جذابیت های آن برای رسیدن به زندگی خوب در آن دنیا 🔸در دوران یکی از پادشاهان هند به نام خرمشاه مرد صالحی بود ماهی چهارصد هزار دینار درآمد داشت و همه این را انفاق میکرد.خبر به خرمشاه رسید.گفت او را بیاورید اوردندش.خرمشاه به او گفت:«به من خبر رسیده تو از مال بدت می آید».گفت:«نه،چطور؟».خرمشاه گفت:«هر چه گیرت می آید خرج میکنی»مرد گفت:«گفت اتفاقا در این دنیا کسی نسبت به من عاشق ترو حریص تر به پول پیدا نمیکنی»پادشاه گفت:«مگر میشود تو که هر چه درامد داری خرج می کنی.مرد گفت من هرچه دارم خرج می کنم برای زندگی بعد از اینم،بقیه هر چه دارند همین جا خرج می کنند و چیزی هم بعدا گیرشان نمی اید،منم که از پول استفاده می کنم ،بقیه پول هارا هدر می دهند.» این همین نگاه است که در آسمان دارد زندگی می کند. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه نهم) 🔻صفات متقین و حق الناس در رابطه با متقین در کلام امیرالمومنین (ع)میخوانیم شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ . در سوره مبارکه مائده آیه ۲۷ میفرماید،إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين،انما که در این ایه امده است یعنی خداوند فقط از یک عده عمل را قبول می کند آن هم انسانهای باتقوا هستند. 🔹به میزانی که ما تقوا داشته باشیم خدا از ما عمل را می پذیرد. قبول عمل در گِرو چیست؟ "تقوا" 🔻 ویژگی های متقین شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ،دیگران از شر این ها در امانند. 🔸فکرکنیم و ببینیم چقدر مراقبیم که شَری از طرف ما به دیگران نرسد؟ به همان میزان عمل ما در درگاه خدا قبول میشود. حوزه ی بسیاری وسیعی دارد، شر نسبت به همسایه، نسبت به اقوام و فامیل،در رابطه با صله رحم گفته شده است که اصلِ صله رحم این است که شرِ تو به دیگران نرسد ما گاهی رفت و آمد هم می کنیم اما رفت و آمدمان بیشتر مصداق شر رساندن است،این صله رحم نیست،صله رحم این است که خیر ما به هم برسد،نه اینکه شرمان به هم برسد. برای مثال گروهی فامیلی در فضای مجازی حتی به اسم صله رحم تاسیس شده است،اما انگار باشگاهی است برای خصومت،مثلا پیامی میبینم جهت دار نسبت به خانواده همسر مثلا باجناق یا جاری یا فلان فامیل این را فوروارد می کنیم تا او را بسوزانیم،با توجه به گسترش ارتباطات قبلا به ده نفر می‌توانستیم شر برسانیم الان به خیلی ها می توانیم درفرصت کوتاهی شر برسانیم. کامنت هایی که میگذاریم،قضاوت هایی که درمورد افراد می کنیم نظرهایی که می دهیم،دل هایی که میسوزانیم،این ها خیلی تاثیر گذار می باشد. 🔻دو مثال در این رابطه وجود دارد: 1⃣ مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد در معنویت از بزرگان بودند، یک شب محرم ایشان از مجلس روضه برگشته بودند خیلی دیر وقت شده بود،امدند پشت در خانه متوجه شدند با خود کلید نبرده اند،بعد بررسی کردند الان نصف شب است احتمالا خانواده ی ما خواب هستند.اگر در بزنند ایشان اگر خواب باشند و از خواب بپرند این حق الناس است،پشت در نشستند تا صبح شود و خانواده خودشان برای نماز بیدار شوند و در را باز کنند.کمی که میگذرد در را باز میکنند.میفرماید چی شد؟می گویند من در خواب یکی از حضرات معصومین که بنظرم حضرت زهرا(س) بودند خواب دیدم ایشان فرمودند نوکر ما در این سرما پشت در نشسته به احترام شما، برو در را برایش باز کن. ما گاهی اوقات روضه هم می رویم اما چقدر اذیت و آزار برای همسرمان، خانواده مان داریم. 2⃣ همسر امام می فرمودند من شصت سال با امام زندگی کردم،یک سحر نشد از سر و صدای نماز شب امام بلند بشوم.ایشان حتی یک ابری قرار داده بودند زیر شیر اب که آب را که باز می کنند این قطرات که به سینک ظرفشویی میخورد صدا بلند نشود که همسرشان بیدار بشود. 🔹همین مراقبت هاست که یک نفر را اهل تقوا میکند.چقدر بقیه از دست ما درامانند؟استرس ندارند؟ برای مثال اگر فردی بخواهد ازدواج کند چقدر بقیه در امان هستند؟چقدر چشم وهم چشمی در این مراسمات،چقدر عروس و داماد در استرس هستند،همه ی این ها از نبودن تقواست. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه دهم) 🔻 صبر و شکیبایی 🔸کلامی را بزرگان و علمایی که در مسیر بندگی خدا بودند به عنوان جمله ی طلایی مطرح کردند،که شاید بتوان گفت چکیده ی دین و سیرو سلوک،همین یک جمله است که اگر ما به همین یک جمله عمل کنیم بارمان را بسته ایم. 🔹دو رکن اصلی وجود دارد برای اینکه انسان با بندگی خدا زندگی کند،خوب زندگی کند و پاک بماند،این دو را اگر داشته باشیم همه چیز جور است: 1⃣ مرنج 2⃣ مرنجان مرنجان را صحبت کردیم، شُرُورُهُمْ مَأْمُونه،این باعث میشود انسان با تقوا کسی را نرنجاند. در رابطه با مرنج،که واقعا سخت تر است.انسان بالاخره مراقبت می کند کسی را ناراحت نکند،اما ناراحت نشدن و صبر کردن و تحمل کردن خیلی سخت است.یکی از ویژگی های متقین همین است. 🔸صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَه زندگی خوبی و خوشی، دارایی و نداری دارد ، بالاخره می گذرد و تمام می شود این ها نباید سبب این شود که انسان در دنیا به رنج بیافتد.حرکت ، رشد و پیشرفت همیشه همراهش یک زحمتی هست. 🔻بررسی انواع صبر و مصادیق ان در زندگی حضرت خدیجه(س): سه مدل صبر داریم؛ 1⃣صبر بر گناه انسان بدلیل اینکه به معصیت نیفتد صبر می کند. حضرت خدیجه(س) بر خلاف آنچه که معمولا گفته می شود،طبق بررسی مورخین در جوانی و بدون آنکه قبلا همسری داشته باشند همسر پیغمبر اکرم(ص) شدند. یک زن زیبا و ثروتمند در ان فسادی که در جزیره العرب در زمان جاهلیت موجود بود پاک زندگی کرد و خودش را پاک نگه داشت. 2⃣صبر بر طاعت یعنی انسان هنگامی که طاعت خدارا انجام می دهد صبر کند. حضرت خدیجه(س) اولین زنی بود که اسلام آورد.در این مسیر هم خیلی زحمات را ایشان تحمل کرد.بالاخره ان زنی که دارایی های زیادی داشت که در رابطه با اموال ایشان چیزهای نجومی گفته شده است. ایشان بسیار انفاق کردند، رسیدگی به یتیمان و بی سرپرستان، گفته اند هنگامی که می خواستند از دنیا بروند حتی کفن نداشتند ، به حضرت زهرا(س) عرض کردند که دخترم من که از دنیا رفتم کفن ندارم از پدرت درخواست کن اگر دوست داشت و صلاح دانست آن عبایی که با ان نماز شب میخواند، مرا در همان کفن بکند. 3⃣صبر بر مصیبت زن های قریش به حضرت خدیجه(س)طعنه می زدند که تو با این همه ثروت و زیبایی همسر یک پسر یتیم فقیر شده ای.ایشان این هارا بخاطر خدا تحمل کردند. خداوند متعال به ازای این صبر به او چه داد؟ کوثر را داد،کوثر فقط برای پیغمبر(ص) نبود به حضرت خدیجه(س) هم داده شد که حضرت زهرا(س) است.نسل و ذریه امامت در نسل او قرار داده شده و از همه ی این ها بالاتر به مرتبه ای رسید که جبرئیل نازل شد بر پیغمبر اکرم(ص) گفت یا رسول الله من امده ام محضر شما عرض کنم خداوند متعال برای حضرت خدیجه(س) سلام فرستادند،ومن مامور ابلاغ این پیام بودم که سلام خداوند را به خدیجه(س) برسانم. حضرت خدیجه(س)یکی از ارکان بهشت هستند. ارزش دارد که انسان در این مسیر یکسری از سختی هارا تحمل کند و مرنجد،این رنجش ها باعث نشود که انسان مسیر را رها کند. ارزش دارد که بعد سلام و درود خدا را دریافت کند. 🔹🔹 نتیجه ی صبوری خود را لزوما در دنیا و در مادیات نبینیم. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه یازدهم) 🔻 قوی بودن در دین حضرت علی (ع) در رابطه با متقین می‌فرمایند:فَمِنْ عَلاَمَهِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّهً فِی دِین،متقین در دین قوی هستند. این مساله چند بعد دارد: 🔹 متقین در دین داری خودشان با استحکام و استدلال جلو میروند و بر اساس هیجانات و احساسات و جو در فضای دینی قدم نمی گذارند. 🔸امام حسین(ع)تحلیلی که در رابطه با مردم کوفه داشتند در ماجرای شهادتشان در روز عاشورا فرمودند که:الدین لعب علی السنتهم استاد علامه جوادی آملی می‌فرمودند به این می گویند دین ادامسی،یعنی برای برخی دین مثل آدامس در دهانشان است،تا هر جا که مزه می دهد و در هر ابعادی که بدرد آدم میخورد دین را دنبال میکنند،زیرا در بعضی مواقع دین به نفع ما است و در بعضی مواقع به ضرر ما است. زیرا در یکسری افراد که تقوایشان ضعیف است یا حتی تقوا ندارند اگر هم به دین رو بیاورند ان ابعادی را رو می اورند که برایشان فایده و سودی دارد،اگر جایی احساس ضرر بکنند دین را رها میکنند. و اگر جایی میبینند منافعشان دارد به خطر می افتد از دین کوتاه می ایند و چشم پوشی میکنند،که این علامت ضعف در تقواست. 🔹 یک روز اقایی خدمت یکی از مراجع بزرگوار رفته بود.گفته بود آقا من دیده ام برخی ها بابت چلوکبابی که شام میخورند میروند و رای می دهند ،که این آقا خیلی ناراحت شده بود،ایشان به این اقا گفتند به تو اگر چلوکباب بدهند رای نمیدهی؟گفته بود نه،اقا خیلی زشت است آدم دینش را به این چیز ها نمی فروشد،ایشان گفته بود اگر صد تومان بدهند چطور؟او گفته بود اقا این حرف ها چیست؟همین طور رقم را بالا بردند یک میلیون، پنجاه میلیون،رسیدند به یک میلیارد،ان آقا در فکر خیلی عمیقی فرو رفت،گفت البته انسان باید تشخیص بدهد اصلح کیست آنوقت رای بدهد!که آقا فرموده بودند که شما هم می فروشی اما گران فروشی.او ارزان فروش است با یک چلو کباب رای می دهد شما گران فروشی با یک میلیارد. 🔸اگر انسان قوت در دین داشت زنجیر های شیطان کلفت تر میشود اما اگر انسان ضعف در دین داشت خودش به دنبال صدای شیطان می رود. گاهی ما نسبت به مسائل دینی بی اعتنایی می کنیم.گاهی افراد میگویند ما با فلان خانواده رفت و آمد داریم و خیلی مسائل و آسیب های دینی اعتقادی فرهنگی برایمان دارد، گفتیم رفت وامد کنترل شده باشد محدود شود،دائم میگفتند نمیشود!نمیشود!دیدیم که میشود،در ایام نوروز هم میشود انسان هیچ کجا نرود.کرونا اثبات کرد اگر پای جانِ انسان در میان باشد و ترس از جانش داشته باشد همه ی نشدنی ها شدنی میشود. گاهی بحث دین و عقیده که میشود دائم میگوییم نمیشود،فلان مکان که نمیشود نرفت، فلان شخص را که نمیشود ندید.در حالی که بحث کرونا که پیش آمد دیدیم همه ی این ها میشود. 🔹برای مثال در بحث تربیتی ،فرزندانمان را از پنج سالگی کلاس زبان میفرستیم از شش سالگی کلاس پیانو، همه ی این آموزشها از خردسالی امکان پذیر است، از آنطرف گفته اند فرزندانتان را از هفت سالگی با حال و هوای نماز آشنا کنید، گاهی مشاهده می کنیم فرزند سیزده سال،پانزده سال ،هفده سال سن دارد،به پدر مادر میگوییم هیچ کاری نکردید؟میگویند نه هنوز زود است،هنوز بچه است،با زور نمیشود! با زور میشود بچه را کلاس زبان فرستاد!برای کلاس پیانو بچه نیست! این مسائل نشان دهنده ی این است که ما خیلی وقت ها برای دین ارزشی قائل نیستیم،خدایی نکرده ممکن است حکایت از این باشد که ما ضعف در تقوا داریم. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه دوازدهم) 🔻ترس از تعریف 🔹در نهج البلاغه در خطبه ی متقین می خوانیم: إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ‌ لَهُ‌،هنگامی که از متقین تعریف میشود، میترسند،تعبیر عجیبی است چون معمولا انسانها خوشحال میشوند. هنگامی که شخصی از ما تعریف می کند،نه تنها خوشحال میشویم بلکه در این دوره انسان در فضای مجازی بسیاری از کارها را می کند که لایک بگیرد.حتی میبیند کدام کار لایک بیشتری میگیرد کدام کار لایک کمتری میگیرد. گاهی میبیند با کاری لایک کمتری میگیرد کلا ان کار را رها میکند. این ها نشانه های ضعف تقواست.اگر انسان باتقوا باشد چیزی برایش مهم است که رضایت خداوند متعال در آن باشد. 🔸یکی از دلایلی که اهل تقوا از تعریف دیگران میترسند این است که سبب توقف میشود.روانشناسان به این اصطلاحا جزای نقد میگویند.وقتی از ما تعریف میشود گویی جزایمان را میگیریم و شور و انگیزیمان را برای ادامه ی کار از دست می دهیم. انسان میگوید میخواستم در آخر یک دلگرمی وحمایت ببینم که گرفتم، دیگر عملا انسان کار را رها میکند. 🔹بزرگان از تعریف ها و ستایش ها فراری بودند و زمینه اش را ایجاد نمی کردند. تعریف و ستایش دیگران هم برای ما بد است و سببب توقف ما میشود هم توقف دیگران را می آورد یعنی دیگران را در ما متوقف میکند. 🔻ویژگیهای اهل تقوا 🔸مرحوم علامه ی جعفری خیلی در این جهت انسان ممتازی بودند،در تواضع ایشان خیلی ویژگی های خاصی داشتند.در خاطرات ایشان نقل شده است، یک وقتی ایشان برای دیدار امام به جماران می رفتند.اطراف جماران خیلی شلوغ بوده و مردم ایستاده بودند شعار می دادند و ایشان نمی‌توانستند با ماشین بروند و مجبور میشوند مسافت زیادی را پیاده روی کنند،مردم تا ایشان را میبینند داد میزنند که سلام بر خمینی درود بر جعفری،همراه علامه جعفری میگوید که آقا دارند شما را میگویند میگویند بله،همراه میگوید خب اقا یک واکنشی نشان دهید،علامه میگویند این ها که میگویند درود بر جعفری اگر امام خمینی انقلاب نکرده بودند و انقلاب پیروز نشده بود آخر آخرش این بود که مردم به من میگفتند حاج اقا سلام علیکم،این درود بر جعفری که میگویند همان سلام بر خمینی است.بخاطر همین من نباید جدی بگیرم این ها بخاطر امام به من احترام می‌گذارند نه بخاطر خودم یعنی علامه اصلا به خودشان نگرفته بودند. نه اینکه به محبت مردم اعتنا نکنند بلکه ایشان به خودشان نگرفته بودند یعنی خودشان را صالح نمی دانستند. 🔹داستانی دیگر؛ یک شاگردی خدمت ایشان آمده بود و تقاضای درس کرده بود و ایشان یک درس تخصصی برای ایشان گذاشته بود.علامه جعفری میگویند بعد مدتی دیدم ما داریم در چشم این شاگرد خیلی بزرگ می شویم بت میشویم برایش،من دنبال موقعیتی بودم که خودم را در چشم این خراب کنم.یک روز که ایشان قرار بود برای درس بیاید به منزلمان من دوچرخه ی نوه را برداشتم و نشستم روی دوچرخه.میفرمودند این شاگرد ما در زد در باز شد و آمد داخل و دید من علامه جعفری با هفتاد سال سن نشسته ام روی دوچرخه و دوچرخه بازی می کنم،ایشان میفرمودند اصلا این آقا یخ کرد و برگشت و بیرون رفت.علامه جعفری میفرمودند اگر به یک عملم امید داشته باشم که بخاطر ان در روز قیامت خدا مرا ببخشد همین یک عمل است،که من بخاطر خدا خودم را کوچک کردم که او در من متوقف نشود چون بخاطر حرف من فکر و استدلالش را داشت قطع میکرد دیگر هرچه من میگفتم قبول میکرد در حالی که خودش باید در این مسیر حرکت میکرد. "این میشود ویژگی اهل تقوا نه خودشان اهل توقف هستند ،نه کسی را در خودشان متوقف میکنند." 🔸امیرالمومنین(ع) میفرمایند؛ وقتی از متقین تعریف میشود دعا میکنند میگویند خدایا مرا بهتر از این چیزی که این ها در مورد من گفتند قرار بده،این بخاطر همان بحث توقف است یعنی نه اینکه من این ویژگی را ندارم! تواضع نیست، میخواهم در این متوقف نشوم.ا گر هست که از خدا است و دوست دارم بیشتر هم بشود. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه سیزدهم) 🔻کوچک شمردن اعمال خود و راضی نبودن از آن 🔹امیرالمومنین حضرت علی(علیه السلام)در رابطه با متقین میفرمایند: لاَ يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ، وَ لاَ يَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِيرَ، متقین، نه تنها از عمل اندک خودشان خوشحال نمی شوند بلکه همه ی اعمال را اندک می بینند. ♦️این امر سه دلیل اصلی میتواند داشته باشد؛ ️ 1⃣ متقین نگاهشان رو به جلو است،نگاه به آینده ،به ابدیت ،به ربوبیت خداوند متعال است،بزرگی ها را میبینند، در نتیجه، دیگر عملشان در چشمشان بزرگ نمی آید، اصلا این ها قابل قیاس با هم نیست،این مقدار عمل با آن مقام ربوبیت خداوند با این ابدیتی که ما در پیش داریم اصلا به هم نمی آیند. 🔸یک مسیر کوهنوردی را در نظر بگیرید،ان کسی که به پایین نگاه میکند و به پشت سر نگاه میکند راه رفته را میبیند و احساس میکند حجم زیادی از مسیر را پیموده است، این فرد مسیر طی شده در چشمش بزرگ می آید و اسیر عقب میشود،کسی که جلو را میبیند و راه نرفته را میبیند احساس کوچکی میکند احساس میکند هنوز خیلی راه مانده است. ولی غیر متقین اگر پنجاه تا تک تومنی هم صدقه بدهند چون دائم عقب را نگاه می کنند تا پنجاه سال یادشان نمی رود. 2⃣متقین نسبت به خودشان( لاَ يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ، وَ لاَ يَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِيرَ )اتهام دارند.اگر تهمت زدن یکجا خوب باشد اینجا است که آدم به خودش تهمت بزند.متقین خودشان به خودشان تهمت میزنند. 🔹مثلا اگر فرد متقی مراسم دعای کمیلی برود، زیارت عاشورایی بخواند، حالی داشته باشدو گریه کند، نمی گوید عجب حالی داشتم گریه کردم، میگویدچرا وقتی خودت تنها دعای کمیل میخوانی اینگونه گریه نمیکنی؟نکند چون جلو جمع بود و بقیه صدای گریه ات را میشنیدند خوشت میامد؟خودش به خودش اتهام میزند! یا برای مثال اگر به مال مردم دست اندازی نمی کند به ناموس مردم نظر ندارد، پیش خودش افتخار نمی کند ما که الحمدالله دست و چشم پاک هستیم،میگوید نکند از پلیس میترسی؟نکند میترسی آبرویت برود؟ما خیلی وقت ها این ذهنیت ها را نسبت به بقیه داریم، 🔸تا میبینیم کسی پاکی دارد میگوییم این از بی عرضگی اش است،ولی به خودمان که بسیاری از اوقات میرسیم این مسایل را لحاظ نمی کنیم،که شاید این هم از ضعف من باشد که اینگونه هستم. 3⃣متقین اعمال خودشان را با بزرگ تر های خودشان مقایسه می کنند. 🔹مثلا اگر بنده کتابخانه ام را با کتابخانه آستان قدس رضوی مقایسه بکنم دیگر اصلا اسم کتاب هایی که دارم را کتابخانه نمی گذارم،این کتاب ها کجا و ان حجم از کتاب کجا! 🔸اگر ما عباداتمان را با اولیای خدا و خوبان و متقین مقایسه کنیم،دیگر اسم عملمان را عمل نمی گذاریم.می گویند امام سجاد(ع)شبی هزار رکعت نماز می خواندند برخی به ایشان میگفتند آقا شما خیلی خودتان را اذیت می کنید برخی هم میگفتند شما افراط می کنید.در صورتی که اینجا افراط نیست،افراط در جایی است که انسان عبادتش سبب بشود به امور بقیه آسیب بزند،امام سجاد(ع) از امور بقیه هیچ کم نمی گذاشتند وشب ها هم تا صبح هزار رکعت نماز می خواندند. فرمودند کی قدرت دارد مثل حضرت علی(علیه السلام) عبادت کند؟ یعنی این هزار رکعت نماز در چشمشان کوچک میامد وقتی عبادات امیر المومنین (ع)را می دیدند. هروقت ما به بالاتر نگاه بکنیم عمل خودمان که در سطح ماست کوچک دیده میشود. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه چهاردهم) 🔻توقع از متقین 🔹در رابطه با متقین داریم؛ أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ؛این جمله به چه معناست؟ بدین معناست که چیزی که از این افراد توقع می رود خیر است و از این ها جز خوبی توقعی نیست . 🖋این مساله دو بعد میتواند داشته باشد؛ 1⃣ هنگامی که فردی در حق این افراد بدی میکند، از این ها توقع ندارد در ازای بدی،بدی بکنند و بدی را با بدی جواب بدهند. 🔸حضرت امام سجاد (علیه السلام) چند مرتبه خادمشان را صدا زدند.یک مرتبه، دو مرتبه، سه مرتبه هرچه صدا زدند جواب نداد.حضرت آمدند و دیدند یک گوشه ای دراز کشیده است. حضرت فرمودند:«اقا جان مگر نمی شنوی؟»گفت:«چرا» حضرت فرمودند:«من اینقدر صدا زدم پس چرا جوابم را نمی دهی؟» غلام گفت:«اخر شما را میشناسم، شما کسی نیستید که اگر جوابتان را ندهیم با ما پرخاش کنید و با ما بد رفتار کنید.» حضرت خیلی خوشحال شدند وسجده ی شکر بجا اوردند،که خدایا از تو ممنونم که علی بن الحسین را اینطور قرار دادی که بندگان تو از او توقع خیر دارند.توقع ندارند که اگر بدی کردند بدی ببینند. 🔹در رابطه با امام حسن مجتبی (علیه السلام) عمیر بن اسحاق میگوید؛ من در این عالم کسی را ندیدم که اینقدر عاشق صحبت کردن او باشم.دوست داشتم هیچکس حرفی نزد،فقط امام مجتبی(علیه السلام)برایم حرف بزنند، درباره ی خوبی های امام حسن مجتبی(علیه السلام)می گوید که هیچ وقت حرف زشتی از حضرت نشنیدم، تند ترین حرفی که در عمرم از حضرت شنیدم این بود که، بین امام مجتبی(علیه السلام) و عمرو بن عثمان در رابطه با یک زمینی بحث شد امام میفرمودند مال من است و او هم میگفت مال من است. امام حسین(علیه السلام) امدند گفت و گو کردند اما نتوانستند بحث را حل کنند. خلاصه به قول امروزی ها از راه قانونی هم اقدام کرده بودند اما نشد.او میگوید امام حسن(علیه السلام) تند ترین حرفی که زدند این بود که او هیچ کاری نمی تواند با ما بکند مگر اینکه بینی خودش را به خاک بمالد. 🔸ببینید از ما چنین توقعاتی می رود؟اگر کسی پشت در خانه ی ما ماشین گذاشت(که البته کار اشتباهی هم هست) ما چه برخوردی میکنیم؟ پنجر کردن حق الناس است.ما به چه حقی ماشین مردم را پنجر می کنیم؟البته باید تذکر بدهیم. به هر حال از ما باید توقع خیر برود. 2⃣ وقت دیگری که توقع خیر می رود این است که یک تعدادی کار خیر میکنند،انموقع از ما هم توقع کار خیر می رود. مثل رزمایش همدلی که به محرومین و مستضعفین رسیدگی می کنند، ما مشارکت بکنیم تا از ما خیر توقع برود. 🔸ابن عباس میگوید ما با امام حسن مجتبی(علیه السلام) در مسجد الحرام بودیم.حضرت معتکف بودند در مسجد الحرام و مشغول طواف در مسجد کعبه بودند.فردی آمد و به حضرت گفت:« آقا من یک بدهی به فلان فرد دارم و قادر هم نیستم ادا بکنم و امروز را که صبح کردم هیچ نداشتم،اگر میشود شما برای من فقط مهلت بگیرید که مرا به حبس نیندازد.» ابن عباس میگوید من دیدم امام حسن(علیه السلام)طواف را قطع کردند همراه این آقا راه افتادند بروند.حال، طواف به کنار حضرت معتکف بودند.ابن عباس میگوید به آقا گفتم:«یادتان رفته است شما معتکفید؟»حضرت فرمودند:«نه ولی از پدرم شنیدم که ایشان از پیامبر(صل الله علیه و اله)شنیدند که میفرمودند؛ "هرکسی یک حاجت از یک مومن برآورده کند مثل کسی است که نه هزار سال عبادت کرده که روزهایش را روزه بوده و شب هایش هم تاصبح به عبادت بلند شده و مشغول عبادت بوده است" این اثر برآورده کردن یک حاجت است.در این گرفتاری ها، مردم چقدر از ما امید و توقع خیر دارند به همان میزان مشخص میشود ما اهل تقوا هستیم. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه پانزدهم) 🔻اخلاق کریمانه 🔸امیرالمومنین (علیه السلام) در خطبه همام در رابطه با متقین میفرمایند: یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ،اگر کسی به انسان های باتقوا ظلم کند این ها عفو می کنند،اگر کسی این ها را محروم کند به او عطا می کنند،اگر کسی باآنها قطع رابطه کند، با او مجددا ارتباط برقرار می کنند. 🔹آیا این موارد در رابطه با همه کس و همه جا است؟ آیا هر کس به ما ظلم کرد ما پیشدستی کنیم و عفوش بکنیم؟ یکی از کارکرد های تقوا این است که در دستگاه تحلیلی انسان تحول ایجاد میکند. فردی که بویی از تقوا نبرده باشد همه چیز را با حساب و کتاب مادی و نفسانی میسنجد، چقدر برای من فایده دارد؟این فایده هم فایده ی دنیایی و مادی است. اما اگر انسان در مسیر تقوا قرار گرفت دستگاه فکری و تحلیلی او ابدیت و خداوند متعال می شود. یعنی هر چیزی که بیشتر رضایت خداوند متعال را حاصل می کند و فایده اش ابدی تر است پر سود تر میشود و هر چیزی که اینگونه نبود ضرردار است. 🔸لذا اگر فردی این دیدگاه را داشت راحت از خود گذشتگی میکند،از منافع سطحی و ظاهری خودش میگذرد تا برای جبهه ی حق و جریانی که متصل به خداست، انسان بیشتری بیاورد و به عبارتی برای محبت خدا دلال باشد. 🔹ابن شهر آشوب در جلد چهارم مناقب نقل میکند: در زمان امام حسن مجتبی(علیه السلام) یک فرد شامی(شامی ها در آن دوران همه طرفدار معاویه و دشمن اهل بیت بودند) در مدینه امام حسن(علیه السلام)را دید و شروع کرد پشت سر هم لعن حضرت را کرد.امام حسن(علیه السلام)هیچ جوابی ندادند. او همین طور گفت و گفت، هنگامی که تمام شد حضرت به او رو کردند و سلام دادند، لبخند هم زدند و فرمودند:من شما را تا بحال ندیده ام بنظرم غریب می رسید.بعد فرمودند که شاید مرا با کسی اشتباه گرفتید.(ببینید خود حضرت برای او بهانه درست می کنند، برای اینکه او را به سمت مسیر خدا بیاورند) کسی که دلش رمیده ی از خداوند و از جریان حق است، حال به هر دلیلی یا مساله ی تلخی برایش پیش آمده یا چیزهایی را از کسانی که ادعای تدین داشته اند مشاهده کرده یا گرفتار شبه است یا گرفتار تبلیغات رسانه ای است حال به هر دلیلی؛حضرت میخواهند این زمینه را اصلاح بنمایند. حضرت فرمودند؛ اگر از من کاری بر میاید که تو را راضی کنم،من انجام میدهم،اگر از من درخواستی داری من به تو عطا میکنم (اصلا قبل از اینکه این فرد چیزی بگوید خود حضرت در پاسخ به توهین آن فرد این ها را میگوید)،اگر میخواهی بارت را بردارم بارت اذیتت میکند،بارت را بردارم،اگر گرسنه ای سیرت کنم،اگر لباس نداری به تو لباس بدهم،اگر گرفتاری و نیازی داری نیازت را برطرف کنم،اگر طردت کردند بیرونت کردند من به تو ماوا بدهم،اگر کسی از تو چیزی میخواهد من بیایم برایت برآورده بکنم، بعد حضرت فرمودند اصلا ای کاش بار و بنه ات را جمع کنی به خانه ی ما بیایی،تا وقتی که میخواهی از این شهر بروی مهمان ما بشوی،این بهتر است ما یک خانه ی بزرگی داریم ابرومند هم هستیم،الحمدالله دستمان به دهنمان هم می رسد. 🔸اگر با ما چنین برخوردی شود چکار می کنیم؟ فاصله ی رفتار ما با رفتار امام حسن(علیه السلام) چقدر است؟ وقتی حضرت این هارا گفتند مرد که شنید شروع کرد گریه کردن و گفت شهادت می دهم شما خلیفه ی خدا روی زمین هستید.تو و پدرت علی منفورترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوب ترین مردم نزد من هستید. مرد دعوت امام(علیه السلام) را پذیرفت و تا وقت رفتنش مهمان آن حضرت بود.و هنگامی که برگشت در شام مُبلغ اهل بیت(علیه السلام) شد و دیگر اگر رگش را هم میزدند دست از اهل بیت(علیه السلام) بر نمی داشت. 🔹به همین راحتی میشود با اخلاقمان برای خدا مشتری جمع کنیم و طرفداران خدای متعال را بیشتر کنیم. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه شانزدهم) 🔻ترجیح دادن خود یا دیگری 🔹دیگران از او در راحتی‌اند، اما خودش خیر! نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ فرد متقی خودش از دست خودش در آزار است و دیگران از دست او در راحتی هستند. 🔸خیلی اوقات ما، بین اینکه خودمان را اذیت کنیم یا دیگری را اذیت کنیم مخیر می شویم،آبروی ما برود یاابروی دیگری برود؟ما به زحمت بیافتیم یا دیگری به زحمت بیافتد؟ معمولا اکثرا اینگونه هستند که خودشان را انتخاب می کنند و خودشان را ترجیح می دهند و این علامت این است که انسان خیلی بهره ای از"تقوا" نبرده است. 🔹گاهی اوقات افراد خودشان را با آزار دیگران تخلیه می کنند! غیبت می کنیم که راحت بشویم.سر کسی داد می زنیم تا کمی از عقده های درونیمان خالی شود...(این موارد شاید کل تقوا را از بین ببرند،حتی روایت داریم این قبیل کارها ایمان را می سوزاند همانگونه که آتش هیزم را می سوزاند.) اگر انسان اینگونه است که با غیبت کردن راحت میشود این یک بیماری اخلاقی است. 🔸انسانی که اذیت دیگری را تحمل میکند،دیگری کاری کرده است و او تحمل میکند. این آدم با تقوا چکار میکند؟ این ها را جمع میکند به تعبیر علامه طباطبایی این را میبرد در مناجات سحرش و مابین گریه هایش با خدا درمیان میگذارد. اصلا چه کسی بهتر از خداست؟ نه اینکه با بنده ای از بندگان خدا در میان بگذارد تا آرامش پیدا بکند. اگر عبادتی از ما هست که ما عبادت میکنیم، دیگران به زحمت میافتند این هم، اسمش عبادت است اما عبادت نیست! 🔻علامت تقوا 🔸عده ای محضر امام صادق(علیه‌السلام)آمدند و گفتند همراه با کاروانی به مکه رفته بودیم یک نفر در این کاروان خیلی اهل عبادت و عابد بود.دائم مشغول دعا و نماز و قرآن بود. حضرت فرمودند؛ کار های او را چه کسی انجام میداد؟چه کسی لباس هایش را می شست؟چه کسی برایش غذا درست میکرد؟ گفتند ما کارهایش را انجام می‌دادیم. حضرت فرمودند؛ عبادت شما بیش از او قبول شده است. 🔹اینکه دیگران به خاطر عبادت ما به زحمت نیافتند!! این مساله خیلی میتواند برای ما در زندگی معیار باشد. 🔸حضرت امام(ره)در ایام جوانی با تعدادی از دوستان طلبه شان آمده بودند مشهد، در آن دوران زیارت خیلی سخت بود.این طلبه ها دیدند امام بیشتر در حسینیه می ماندند و شاید روزی یکبار، نیم ساعت می روند زیارت،تعجب کردند، بعد متلک انداختند که آقا روح الله اهل زیارت و عبادت نیست. امام به کسی چیزی نگفته بودند.بعدا یکی از این طلبه ها گفته بود امام نمی آمدند زیارت می ایستادند و برای آنها غذا درست می کردند، پتوی آنها را مرتب می کردند.پرسیده بود چرا شما در حسینیه ایستاده ای و به زیارت نمی آیی؟ امام گفته بودند:من میدانم امام رضا(علیه السلام)به این کاری که من برای زائران میکنم، تا اینکه به زیارت بیایم راضی تر هستند. 🔹از این قبیل کارها هست.مانند پیاده روی اربعین که تعدادی زیارت می کنند و تعدادی به زائرین خدمت می کنند. برای مثال در همین ایام کرونا افرادی هستند خصوصا افراد سالخورده در منزل هستند سخت هست برایشان بیرون آمدن، معیشتی ندارند افرادی به این ها کمک می کنند،این علامت "تقوا" است. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه هفدهم) 🔻فاصله از طمع 🔹حضرت علی(علیه‌السلام)در رابطه با صفات متقین میفرمایند؛ هرج من الطمع متقین خودشان را از آلودگی نسبت به طمع نجات داده اند. 🔸طمع مراتبی دارد؛ طمع نسبت به دنیا، خیلی از تقوا فاصله دارد. در سیره ی بزرگان این مساله زیاد دیده شده است، که اگر در محله ای می‌خواستند محل را تعریض کنند وخانه هارا خراب کنند، به محض اینکه خبر دار میشدند، پیشقدم میشدند در آن محله حتی به قیمت کمتر، میگفتند ما میخواهیم به بیت المال خیلی بابت خرید این خانه ها خسارت وارد نشود. آن ها به کمترین قیمتی که میشد خانه را می‌فروختند و زودتر هم از آنجا نقل مکان می کردند. با اینکه انسان در این شرایط به طمع می افتد، کمی دیرتر بفروشد ،کمی در فشار بگذارد،به بالاترین قیمت بفروشد.این ها در این موقعیت ها اهل طمع نبودند. 🔹اگر قیمت در حال بالا رفتن است و جنس ها در حال گران شدن هستند.بنده جنسی را به قیمتی خریده ام و یک مقیاسی هست برای خرید و فروش، آن را لحاظ می کنم و میفروشم. اینکه بعدا من همین را چقدر باید بخرم که گناه آن مشتری نیست که او این مابه تفاوت را پرداخت کند.این طور مواقع طمع در ما تحریک میشود. 🔸فردی به کسی قولی داده بود و گفته بود فلان وسیله را در اختیارتان می گذارم.در همان ایام قیمت آن به طور سرسام آوری بالا رفت.اطرافیان گفته بودند هنوز میخواهی این را تحویل فلانی بدهی!؟ خیلی گران شده است.گفته بود من قول داده ام. در روایت داریم «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ» مومن است و قولش ،اینجور مواقع طمع خیلی انسان را اذیت میکند. 🔹در زمان امام صادق(علیه السلام)قحطی شده بود و مردم گندم نداشتند. حضرت به خادمشان گفتند:«ما چقدر گندم داریم؟»خادم گفته بود:«آقا خیلی ذخیره داریم(فکر کرده بود حضرت مثل خودش فکر میکنند)حضرت فرمودند :«همه را به بازار ببر و بفروش.»خادم خیلی تعجب کرد و گفت:«آقا الان همه دنبال گندم میگردند شما میگویید این گندم را ببرم و بفروشم؟» حضرت فرمودند:« من میتوانم به فرزندانم نان گندم بدهم اما دوست دارم خداوند ببیند من چگونه با مردم رفتار میکنم،از فردا هم مثل مردم رفتار میکنیم اگر گندم داشتند گندم میخوریم اگر نداشتند ماهم مثل بقیه جو میخوریم.» این میشود آن روحیه ای که از طمع فاصله دارد. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه هجدهم) 🔻خشوع در عبادت 🔸(وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ) خشوع در عبادت یکی از ویژگی های متقین است و یکی از مواردی که ما باید از خداوند متعال بخواهیم همین ویژگی است زیرا از ویژگی های بسیار ممتاز است. 🔹وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِين(آ یه 45 سوره بقره) نماز سنگین است الا برای خاشعان،اگر فردی اهل خشوع باشد از نماز لذت می برد. شاید بتوان گفت معادل فارسی خشوع همان حضور قلب است.همان توجه قلبی،که انسان عبادتی را انجام بدهد بدون آنکه برایش سنگین باشد و از آن عبادت لذت ببرد. 🔸در روایت وارد شده است که امیراامومنین(علیه السلام) فردی بودند که هنگام وضو گرفتن رنگ از صورتشان می پرید،کسی که هنگامِ حمله همه ی لشکر دشمن به سمتش از جایش تکان نمی خورد،به محضِ اینکه صدای اذان را می شنید و وضو می گرفت و آماده می شد برای نماز رنگ صورتش می پرید. امام حسین(علیه السلام)فرمودند که وقتی موذن اذان می گفت ما می دیدیم که پدرمان گریه می کند و ما از اشک او، اشکمان جاری می شد و آن حالتی که امیرالمومنین(علیه السلام) داشتند باعث می شد که ما هم دگرگون شویم. 🔻راه حل برای داشتن خشوع در عبادت چیست؟ 🔹رابطه ی مستقیمی بین قلب و جوارح(اعضای بدن) انسان وجود دارد. هرچقدر قلب خشوع پیدا کند جوارح هم تحت تاثیر قرار میگیرند و هرچقدر هم انسان با جوارح، خودش را به خضوع بیاورد(خشوع ویژگی قلب است و خضوع ویژگی جوارح است)خشوع هم ایجاد میشود. 🔻چکاری انجام دهیم تا از عبادت لذت ببریم و خشوع داشته باشیم؟ 🔸یکی از چیزهایی که میتواند به ما کمک کند رعایت آداب است. برای مثال یکی از آداب نماز،اول وقت خواندن ان است، که مرحوم ایت بهجت(ره) می فرمودند؛ خود نماز اول وقت به مرور باعث حضور قلب در نماز می شود. همین اعمال مستحبی که انجام می دهیم آدابش را رعایت نماییم. برای مثال میخواهیم دعای جوشن کبیر را شب های قدر بخوانیم گاهی انسان با کراهت و وضعیت بدی(دراز کشیده) دعا را میخواند! انسان ده فراز را بخواند اما با توجه باشد. 🔹یک نکته ی کلیدی، خود توجه به اهل بیت(علیهم السلام) اثر گذار است. مثلا اگر بنده با شنیدن روضه ی حضرت علی اصغر(علیه السلام) حالم دگرگون میشود یا دیگری با توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها)، از این کانال وارد شویم اول حالمان را دگرگون کنیم و بعد طلب عفو از خداوند متعال بنماییم. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه نوزدهم) 🔻متقین با مخالفانشان هم به آرامی رفتار میکنند. 🔸امیرالمومنین (علیه السلام) ویژگی منحصربفردی برای متقین بیان می کنند که شاید در هیچ جای دنیا و در هیچ مکتب اخلاقی بدین نحو همچین گزاره ای نداشته باشیم. اصل این مطلب از ایه قرآن است.در سوره مبارکه مائده آیه مبارکه ۸ (لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ)اگر از جماعتی کینه ای دارید،بیزاری یا نفرتی دارید این سبب نشود که شما رفتاری غیر از رفتار عادلانه انجام دهید، بعد میفرمایند؛ عدالت داشته باشید،عدالت به تقوا نزدیک تر است. زمینه ی تقوا با عدالت فراهم میشود. 🔹انسان باید دائما به حریم ها ومرز ها توجه داشته باشد.خصوصا هنگامی که از چیزی خوشش می آید و یا از چیزی بدش می آید، در این مواقع انسان دیگر توجهی به حریم ها ندارد،از حریم ها و حدود براحتی عبور میکند. اگر از فردی، از مجموعه ای، از یک جریان سیاسی، از یک قوم یا قبیله ای خوشمان بیاید، با دامنه ی وسیعی با آنها برخورد می کنیم و میتوانیم از خیلی اشتباهات بزرگ بگذریم، حال اگر از یک جماعتی بدمان بیاید کوچکترین مسائلی که زیر میکروسکوپ باید دیده شوند هم به چشممان بزرگ می آید و سرِ همان هم بیشترین چالش ها را داریم. 🔸حضرت امیرالمومنین(علیه‌السلام) در ساعات پایانی عمرشان به اهل خانه گفتند شما به ابن ملجم افطار دادید؟سحری دادید؟ بعد حضرت از غذایی که خودشان می خوردند به ابن ملجم دادند. بعد فرمودند؛ اگر من زنده بمانم خودم میدانم با او چه کنم، اگر به شهادت رسیدم(ضربة بضربه)، بابت ضربه ای که به من زده، او یک ضربه به من زده شما هم یک ضربه بزنید، و این سبب نگردد با همه ی خوارج درگیر شوید و بخواهید همه را بکشید.این ها تمامش برای ما درس است. 🔻مثالی از این خصلت در یکی از تربیت شدگان مکتب امیرالمومنین(علیه‌السلام) 🔹شهید بهشتی با بنی صدر خیلی چالش داشت وبنی صدر واقعا از ظلم وتهمتی نسبت به شهید بهشتی فروگذار نبود، اینطور که نقل شده در زمان انتخابات که او به هر حال رقیب انتخاباتی به حساب می آمد و بنی صدر رقیب حزب جمهوری بود، در همان ایام همسر بنی صدر را در یک میتینگ سیاسی با یک اوضاع بدی دستگیر کرده بودند،شهید بهشتی خیلی تشر زده بودند و به این افراد گفته بودند که این ایامِ انتخاباتی است و این کاری که شما میکنید به ضرر خود بنی صدر تمام میشود، در این ایام انتخابات،درست است همسر او یک خطای قانونی انجام داده است و مشکلاتی دارد ولی اکنون وقت پردازش به این مسئله نیست و تسویه حساب سیاسی است و گفته بودند آزادش کنند و بعد از انتخابات رسیدگی شود. 🔸 روز سخنرانی معروف بنی صدر در دانشگاه تهران در اسفند ۵۹، که همه اش توهین به شهید بهشتی بود و طرفداران شهید بهشتی را هم با یک شعار خیلی بدی میزدند و پرت میکردند بیرون، شهید بهشتی مشغول دیدن سخنرانی از تلویزیون بودند، یکی از اطرافیان توهینی به بنی صدر میکند، شهید بهشتی خیلی ناراحت و عصبانی میشوند و میفرمایند مگر من صدبار نگفتم پیش من کسی حق ندارد از کسی بدگویی کند.در حالی که همان لحظه آن آقا داشته درمورد شهید بهشتی حرف میزده وتوهین میکرده. "رعایت این مرزها همان تقواست." 🔹ما چه مقدار در رفت و آمدهای خانوادگی مان این مسائل را رعایت می کنیم؟ اگر انسان این مرز ها را رعایت نکند چه آن موقعی که به کسی علاقه دارد چه آن وقتی که از کسی بدش می آید اگر از این مرزها رد شود، به تعبیر امیرالمومنین(علیه‌السلام)،اَلْبَغْيُ سَائِقٌ إِلَى اَلْحَيْنِ،این سبب عاقبت به شری میشود، باعث این میشود که انسان لحظه ی آخر نتواند با ایمان و تقوا از دنیا برود. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیستم) 🔻کظم غيظ در سيره ى متقين 🔸کظم غیظ در اکثر اوقات تعبیر به فروخوردن خشم میشود. این تعبیر،تعبیر غلطی نیست اما خیلی هم واضح نیست. واژه ی کظم، واژه ی خیلی لطیفی است، معمولا در زبان عربی هنگامی که یک سقا سر مشک را محکم می بندد تا آبی به بیرون چکه نکند و نریزد به این حالت کظم میگویند. حالتی که مراقبت میشود تا چیزی بیرون نریزد. 🔹کظم غیظ عبارت است از اینکه؛ هنگامی که انسان عصبانی می شود و دچار غیظ(شدیدترین حالت عصبانیت در انسان)میشود،این را مدیریت کند،به تعبیر بهتر میتوان گفت چیزی از خشم و عصبانیت خودش بروز ندهد. 🔸عموما انسان در آن لحظات عصبانیت، سریع شروع می کند به تصمیم گیری کردن و معمولا غلط ترین تصمیم ها، تصمیم هایی است که در مواقع عصبانیت گرفته میشود، چون این تصمیم، اولین، یعنی ساده ترین و مخرب ترین تصمیم است، و معمولا هنگامی که انسان در عصبانیت تصمیم می گیرد بعد به شدت پشیمان می شود و در صدد جبران بر می آید اما خیلی اوقات قابل جبران نیست. 🔻ايا وجود خشم در مابيهوده است؟ 🔹خشم را خداوند در وجود ما قرار داده است و چیز خوبی است. انسان محبتی دارد که باید در( رُحَمَآءُ بَيْنَهُم) بروز کند. و خشمی دارد که باید در (اَشِدّاءُ عَلَی الْكُفّار)بروز کند. 🔸در سیره ی امیرالمومنین (علیه‌السلام) ما هردو را میبینیم، ایشان هم "اَشِدّاءُ عَلَی الْكُفّار" وهم "رُحَمَآءُ بَيْنَهُم" هستند. این نشان میدهد غضب یکی از امکاناتی است که ما باید در راستای زندگی از آن استفاده کنیم. و متقین آن را مهارش می کنند تا جایی بیهوده هدر ندهند و در جای خودش از آن استفاده بهینه می کنند. 🔹امیرالمومنین( علیه‌السلام) نماد کظم غیظ هستند. وقتی ایشان به قدرت رسیدند می‌توانستند با کسانی که سال ها ایشان را خانه نشین کرده بودند خصوصا با کسانی که راس قدرت بودند و موقعیت و مسئولیتی داشتند تسویه حساب کنند. اما حضرت این کار را نکردند.بلکه آنقدر مراعات حق را میکردند که برخی از طرفدارانشان را از دست دادند و حتی در فتنه هایی که همان ابتدای حکومت شکل گرفت این ها دشمنان حضرت شدند و عليه امیرالمومنین (علیه‌السلام) جنگ راه انداختند. حضرت در مقابل همین افراد در جنگ، رفتند و با ان ها گفت و گو کردند و پدرانه نصیحتشان کردند. 🔸در رابطه با مردم کوفه هم حضرت همیشه کظم غیظ کردند. خود حضرت میفرمودند من میتوانم با شمشیر شما را راه بیاندازیم میتوانم از اهرم های فشار استفاده نمایم، برای اینکه شما سر به زیر شوید، مطیع شوید ولی من از این اهرم ها استفاده نمی کنم من میخواهم تقوای شما،شما را وادار کند که مسئولیت پذیر باشید. 🔹نهایت اهرم فشاری که امیرالمومنین(علیه‌السلام) استفاده کردند چه بود؟ در روزهای پایانی عمرشان دیگر خیلی از دست مردم ناراحت و عصبانی شدند. امدند منبر وخطاب به مردم فرمودند؛ من از دست شما خسته شدم، حرف گوش نمی دهید و فرمودند؛ من امروز بعد از نمازصبح پیغمبر اکرم(صل الله علیه وآله) را در رویا دیدم و به برادرم رسول خدا گفتم، یا رسول الله من از دست این مردم خسته شدم پیغمبر(صل الله) به من فرمود؛ علی جان این ها را نفرین کن.حال ببینید نفرین امیرالمومنین (علیه‌السلام) چه بود؟ مثلا نفرین کردند این ها خانه خراب شوند؟بیماری واگیر دار در بینشان شیوع پیدا کند؟آبشان مسموم شود؟ حضرت فرمودند؛ نفرین کردم و از خداوند خواستم که مرا از شما بگیرد. این نفرینی بود که امیرالمومنین (علیه‌السلام) برای مردم کوفه کردند. و نفرین حضرت باز برای مردم این بود که خود حضرت از صحنه حذف شوند نه آنکه بخواهند برای مردم آسیب آنچنانی شکل بگیرد. "این ها همه نماد کظم است." صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست و یکم) 🔻تقوا در متقین 🔸حضرت امیرالمومنین(علیه السلام)در رابطه با متقین میفرمایند: وَ لَا يَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِ، انسان با تقوا، داخل در باطل نمیشود و از حق خارج نمی شود،شاید بتوان گفت این جامع ترین تعریف در رابطه با "تقواست." 🔹"تقوا"یعنی کنترل و مراقبت،مراقبت از اینکه انسان ذره ای پایش را از حق جدا نکند و ذره ای به سمت باطل کشیده نشود. 🔸شاخص این امر حضرت امیرالمومنین علی(علیه‌السلام )هستند، (علی مع الحق والحق مع العلی)منطق و مرام و تفکر امیرالمومنین (علیه‌السلام) برای ما شاخص "حق" است. این منطق و تفکر همانی است که در نهج البلاغه بروز و نمود پیداکرده است، در کلمات امیرالمومنین(علیه السلام) نمود پیدا کرده ،در ادعیه ایشان است،مثل دعای کمیل،مناجات شعبانیه،این ها همه ادعیه امیرالمومنین (علیه‌السلام) است. آن نظام ارزشی ای که در این منطق حاکم است، در این گفتارحاکم است، انچه در این سیره دیده میشود شاخص "حق" است. به هر میزان که انسان بدین نزدیک شود به حق نزدیک شده است و به هر میزان از این دور شود از حق دور شده است و وارد باطل شده است. 🔻تشخیص حق از باطل به واسطه ی "تقوا" 🔸دوران آخرالزمان خاستگاه فتنه است و هر چقدر ما به دوران ظهور حضرت ولیعصر(عجل الله) نزدیک تر شویم این فتنه ها بیشتر و ریزش ها شدیدتر میشود. 🔹فتنه از چه حیثی است؟ حق و باطل برای انسان مشتبه میشود و انسان نمی تواند حق و باطل را بدرستی تشخیص دهد. انسانی که تقوا دارد میتواند حق و باطل را تشخیص دهد. چگونه تشخیص بدهیم؟ 1⃣بدانیم منطق امیرالمومنین(علیه السلام)چیست. 2⃣ حق شاخص دیگری دارد که به ما کمک می کند، پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله)خطاب به ابوذر فرمودند: اَلْـحَقُّ ثَقيلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفيفٌ حُلْوٌ، حق هم تلخ هست هم سنگین است باطل هم شیرین است هم سبک است. 🔸خیلی مسائل هست که جذابیت سطحی و ظاهری دارد این ها عمدتا از جنس باطل است.اگر چیزی از جنس حق باشد معمولا آثارش زود بازده نیست و جذابیت ها و آثارش ظاهری و آنی نیست. 🔹گاهی انسان احساس میکند مسیر را اشتباه می رود،میگوید اگر درست می روم پس چرا بد میبینم؟چرا سختی پیش می اید؟ ما از هنگامی که نماز خوان شدیم فشار در زندگیمان بیشتر شد.این مشخص میشود شاخص دست آدم نیست. انسان، که در مسیر حق قرار میگیرد تلخی ها و سختی می آیند، چون میخواهد روح انسان بارور شود و به نتیجه برسد. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست و دوم) 🔻قرآن خواندن در شب 🔸امیرالمومنین (علیه‌السلام) در رابطه با ویژگی متقین میفرمایند: أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ،شب ها را روی پا می ایستند و اجزایی از قرآن را تلاوت می کنند. 🔹این فرمایش چند بخش دارد؛ 1⃣متقین شب زنده دار هستند.و شب ها را برای عبادت و انس با خدای متعال می گذارند. 🔸بسیار خوب است که ما مقداری از شب را برای مناجات و عبادت و خصوصا برای انس با قرآن تخصیص بدهیم.قرآن خواندن در شب و سحر فیض و اثر دیگری دارد. شب ها مشغله انسان کمتر است و وقت نجوای با خالق است، در طول روز با مخلوق گفت و شنود داشتیم و شب، هنگام گفت و شنود با خداست. گفتن ما با دعاست که عرض حاجت به خداوند متعال می کنیم و شنیدنمان با قرآن خواندن است. 🔹سحر ها اگر دعا وخواندن قرآن داشته باشیم با خداوند متعال گفت و شنود داریم. این عمل در تقرب به حق تعالی اینقدر اثر دارد که در قرآن کریم داریم: ومِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰٓ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا(اسرا ٧٩)؛اگر کسی تهجد در شب داشته باشد اینقدر مقرب به درگاه خداوند میشود که میتواند به مقام محمود و مقام شفاعت برسد و دیگران را هم شفاعت کند. 2⃣متقین در شب زنده داری هایشان ایستاده قرآن میخوانند. 🔸در برنامه خواندنِ قرآن بهتر است ما مقداری از قرآن را ایستاده بخوانیم،که طبق این فرمایش امیرالمومنین (علیه‌السلام)در ایستاده قرآن خواندن اثر خاصی است. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست و سوم) 🔻یکی بودن حرف و عمل 🔸در روایات داریم اگرکسی حرف و عملش باهم یکی نباشد، از ویژگی منافقین است.اما "متقین" حرفشان با عملشان یکی است. 🔹این یعنی چی؟ یعنی اگر چیزی گفتیم بیست و چهار ساعته در حال انجام هستیم!؟هیچوقت هیچ مانعی پیش نمی آید و متقین هرچه که گفتند در زندگیشان همه را عمل میکنند.ممکن است من سفارش کنم با بچه ها خوب رفتار کنید خود من بچه نداشته باشم، این چطور میشود عمل به آنی که می گویم نمی توانم بکنم؟ این قول و عمل یک قاعده ای دارد؛ 🔸اگر بنده یک چیزی را بنا ندارم که به آن عمل کنم و اصلا درگیر این نیستم که به آن عمل کنم یا اصلا اعتنایی به آن ندارم این را نگویم یعنی سفارش نکنم،این میشود ویژگی انسان های باتقوا. 🔹خیلی وقت ها ممکن است خودم نرسم که عمل کنم،اتفاقا یکی از اساتید می گفتند برخی کارها را اگر میبینی خودت خیلی اهلش نیستی به بقیه بگو که آن ها انجام دهند،وقتی میبینی بقیه انجام می دهند خودت در انجام آن کار جدی تر میشوی. مثلا ایشان میفرمودند ؛اگر انسان در نماز شب سست است به دوستانش بگوید بخوانند ،بعد وقتی از دوستانش میپرسد میبیند همه میخوانند اتفاقا خودش هم در خواندن نماز شب جدی تر می شود. این قول با عمل تناسب دارد چون من میخواهم عمل کنم،حرفی را میزنم که دوست دارم عمل کنم والان بخاطر شرایطم بخاطر ضعفم نمی توانم به آن عمل کنم. 🔸این سبقت نگرفتن عمل از قول وقول از عمل، البته اگر عمل سبقت بگیرد که بهتر است،یعنی انسان خیلی چیزها را نمی‌گوید و عمل می کند و این خیلی خوب است ولی اینکه خیلی چیزها را میگوید و عمل نمی کند این خیلی بد است. 🔻در بین بزرگان ما این ویژگی به وضوح دیده میشد. 🔹برای مثال مرحوم شیخ طوسی کتاب مصباح المتهجد را نوشتند. این کتاب مانند مفاتیح الجنان شامل دعا و زیارت و ذکر و نماز است. ایشان اول یک دور کل کتاب را در طول سال عمل کرده بودند بعد برای چاپ داده بودند. 🔸مرحوم شیخ عباس قمی هم برای مفاتیح الجنان همین کار را کرده بودند. 🔹همین استادی که ذکر خیر کردم میفرمودند؛ زمانی سر جلسه ی درس بودیم و استاد روایاتی در باب فضیلت مواسات با دیگران برای ما میخوانند، که خوب است انسان به فکر برادر مومنش باشد،ایشان درس را متوقف کردند و رفتند و بعد از یک ربع با یک عبا آمدند،گفتیم اقا این چیست؟ گفتند من درمورد مواسات حرف زدم دیدم در خانه دوعبا دارم، یک عبا در خانه اضافه داشتم آن را آوردم بدهم به شما،این همین است که انسان بنا دارد که عمل کند. 🔸بین معده ی جسم و معده ی روح یک شباهتی است،معده ی روح همان مرکز ادراک و دریافت ما از معارف و حقایق وعلم است. معده ی جسم، ما وقتی بلع می کنیم هضم خودش صورت میگیرد، ولی معده ی روح به اینصورت نیست،ما یک بلع داریم که این علم میشود، ویک هضم دارد که خودمان باید انجامش دهیم. هضمش میشود "عمل" آن چیزی را که یاد گرفتیم اگر عمل کنیم این با وجود ما عجین میشود و از آن استفاده می کنیم. 🔹جمع بین حدیث(انْظُر اِلي ما قالَ و لا تنظُرْ الي مَنْ قال)ببین چه میگوید، مهم نیست چه کسی میگوید و اینکه میگویند عالم بی عمل(خیلی اوقات ما نکته ای را میدانیم بلدیم ولی به آن عمل نمی کنیم اما سفارشش می کنیم) 🔸گاهی مطلبی بصورت رهگذری به گوش ما میرسد، مثلا یک بیلبوردی با یک توصیه خوبی در خیابان میبینیم ،اینجا لازم نیست بررسی کنیم این بیلبورد را چه کسی نوشته و هزینه آن به عهده چه فردی بوده است اما یک وقت میخواهیم از محضر عالمی به عنوان یک شاگرد استفاده کنیم، زانو بزنیم،یعنی برای او ارزش واحترام قائل باشیم و دائما از او یاد بگیریم، این موقع باید توجه کنیم، پس گاهی نیاز نیست وسواس به خرج داد اما در مبحث شاگردی باید وسواس به خرج داد. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست و چهارم) 🔻آزمایش متقین 🔹حضرت علی (علیه السلام)در رابطه با متقین میفرمایند: نُزِّلَتْ انْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلَاءِ كَالَتِي نُزِّلَتْ فِى الرَّخَاءِ همه‌ی انسان‌ها هر لحظه در حال آزمایش هستند، اما ویژگی متقین این است که؛ در انواع و اقسام آزمایشات حال یکسانی دارند. 🔸برخی آزمایشات تلخ است و برخی شیرین است. برخی فکر می‌کنند که تنها هنگامی که یک خانم بد اخلاقی شوهرش را تحمل می کند یا یک آقا بد دهنی خانمش را تحمل می کند، تنها این ها آزمایش الهی است. نه آن خانمی هم که شوهر خیلی خوش اخلاق است، این هم آزمایش الهی است، آیا شکر این را بجا می‌آورد؟ 🔹حضرت سلیمان ع هنگامی که ماجرای بلقیس پیش آمد و تختش را آوردند گفتند:َ " هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ " (سوره نمل آیه ۴۰) این ابتلا الهی بود که من توانستم تخت او را از آنجا به اینجا بیاورم. 🔸متقین بر این باورند که همه چیز ابتلا است. حضرت در خطبه همام می‌گویند؛ این‌ها نفسشان را در یک منزلی (منزل ابدیت،عالم بقا) قرار دادند، دیگر در این مادیات و رفت و آمدها در عالم؛ 1⃣ چه هنگامی که چیزی گیرشان می‌آید 2⃣ چه آن موقعی که چیزی از دست می‌دهند حالشان فرقی نمی‌کند. متوجه‌اند که این‌ها ابتلاست و در نتیجه حال این‌ها عوض نمی‌شود. آدمی که این گونه است همه را از جانب خداوند می‌داند. هیچ نگرانی بابت این رفت‌وآمدها ندارد، چه چیزی بدست آورد و چه چیزی را از دست بدهد هر دو را امتحان خداوند می‌داند. 💠 عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد //بو العجب من عاشق این هر دو ضد 💠 ناخوش او خوش بود در جان من//جان فدای یار دل‌رنجان من 🔹هنگامی که امام(ره) از فرانسه به ایران می‌آیند خبرنگار سوال می‌کند آقا چه حسی دارید؟ امام میفرمایند: هیچی. بعضی از ضد انقلاب‌ها که نادان بودند همین را دست گرفتند که ایشان هیچ حسی نداشته‌اند، درصورتی که این علامت عبودیت امام است. 🔸ماجرای دیگری هم هست، شهید حاج آقا مصطفی خمینی می‌فرمودند؛ وقتی هم که امام را تبعید کردند (چون امام را سوار هواپیما کرده بودند و به عراق فرستاده بودند) هنگامی که امام(ره) به فرودگاه بغداد رسیدند هیچ پولی در جیب امام نبود هیچ پولی هم در جیب اقا مصطفی نبوده است، آقا مصطفی می‌گوید دیدم امام راحت‌اند و هیچ باکی ندارند، آمدند کنار خیابان در فرودگاه بغداد نشستند تا خدا فرجی برساند، بعد یکی از مقلدین ایشان که اهل کویت بود امام را دید و سوار ماشین کرد وبه کاظمین برد و مهمانشان کرد. 🖊 این همان است که در فرودگاه مهرآباد که چند میلیون آدم منتظرشان بودند با زمانی که در فرودگاه بغداد هیچ پولی در جیبشان نبود هیچ فرقی برایشان نداشت، این همانی است که امیرالمومنین علیه السلام در مورد متقین فرمودند. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست و پنجم) 🔻 نبود هوای نفس در روابط اجتماعی 🔸(لَيس تَباعُدُهُ بكِبرٍ و عَظَمَةٍ ، و لا دُنوُّهُ بمَكرٍ و خَديعَةٍ )این آخرین کلامی بود که جناب همام شنید و بعد از شنیدن این جمله جان به جان افرین تسلیم کرد. فردی به امیرالمومنین(علیه السلام) گفت: اگر باید واقعا چنین اثری داشته باشد، چرا روی خود شما اثر نگذاشت؟حضرت فرمودند؛ هر کسی یک اجلی دارد. 🔹این فرمایش امیرالمومنین (علیه السلام)ناظر به این است که متقین نزدیک شدن و دور شدنشان در روابط اجتماعی (وقتی به کسی جذب میشوند و وقتی نسبت به کسی دفع میشوند و دور میشوند)براساس هوای نفسشان و نفسانیت نیست بر اساس حب و بغض شخصی نیست؛ "بلکه براساس حب و بغض الهی است" 🖊این خیلی نکته ی مهمی است و شاید بتوان گفت سخت ترین بخش خطبه متقین برای عمل کردن همین بخش است. 🔸گاهی من با افرادی ارتباط دارم، این افراد شان اجتماعی دارند رفاقت با این افراد باعث آبروی من میشود، میتوانم با این افراد عکس بگیرم و در فضای مجازی پخش کنم،امشب با فلانی بودیم، دیروز فلان جا با فلان فرد بودیم،این شماره ها را در گوشی خود دارم این ها با من دوست هستند،این افراد تولدم را تبریک گفتند. 🔹اما بعضی ها هم هستند شان اجتماعی ندارند اما در عین حال انسان های مومن،آدم های صالحی هستند؛نه پولی دارند نه شهرتی و نه قدرتی دارند. در اینجا خیلی سخت است اگر انسان بخواهد نزدیک شدنش با مکر و طمع نباشد و دور شدنش با کبر و عظمت نباشد. 🔸گاهی از افرادی دور میشویم احساس میکنیم شان اجتماعی من را رعایت نکردند.مثلا من رئیس این افراد بودم این افراد کارگر من، زیردست من بودند، با من شوخی کردند یا این کلمه را به کار بردند. چه اشکالی دارد اگر این ها برای تقوا و دیانت من آسیب ندارند،اتفاقا خیلی اوقات این افراد برای تقوا و دیانت من مفید هم هستند. 🔹روایت داریم انسانی که با فقرا و مساکین هم نشین باشد،اگر شانی برای خودش قائل است این هم نشینی اورا از تکبر دور میکند،در او تواضع ایجاد میکند و معنویت و اخلاص می آورد. 🔸ما احساس میکنیم اگر مدیر کل هستیم فقط باید مهمانی هایی را برویم که در آن مدیر کلان هستند یا کسانی را دعوت کنیم که مدیر کل باشند. در دید بازدیدهای نوروز مشاهده می کنیم که اگر ده خانواده هستند ویک خانواده وضعیت معیشتی ضعیفی دارد و مناطق حاشیه ای شهر سکونت دارد،آن نُه خانواده ی دیگر که طبقه ی متوسط روبه بالا هستند باهم رفت و آمد دارند ولی خانه ی آن خانواده ی ضعیف نمیروند واو را دعوت نمی کنند. این خیلی بد است و نشانه ی دوری از تقوای الهی است. 🔹سوره آل عمران (آیه ۲۰۰) يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون خداوند در این سوره میفرمایند؛ ای کسانی که ایمان آوردید صبر داشته باشید و یکدیگر را به صبر دعوت کنید و رابطه با هم داشته باشید بعد میفرماید،و "تقوا"داشته باشید. 🔻این تقوای بعد از رابطه به چه معناست ؟َ 🔸یعنی اصل رابطه باشد اما آن رابطه بر مبنای "تقوا"باشد. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست و ششم) 🔻وَ نَشَاطاً فِي هُدًى 🔸نشاط مقابلِ تنبلی و کسلی است،اهل تقوا در برابر هدایت کسالت و تنبلی ندارند، نشاط دارند. 🔹عرب عبارت زیبایی دارد بدین مضمون که:انشیطت من الابل. وقتی شتر را در بیابان پیدا می کنند از حیوان سواری میگیرند بدون اینکه آوازی برایش بخوانند. برای شترها یک آوازی به نام حدی خوانده میشود.باید آواز خوانده شود تا بیاید، اما این شتر آواز نخوانده می آید،به این میگویند؛النشیطت من الابل، شتر بانشاط. 🔸 انسانی که بدونِ گفتن شخصی دنبال کاری می رود، نشاط دارد؛ مانند بازی هایی که در کامپیوتر و گوشی های موبایل داریم و بدون اینکه شخصی دعوت کند به سراغشان می رویم. به ما می گویند بیا ناهار بخور، میگوییم بگذار این مرحله را تمام کنم؛ این همان حالت "نشاط"است. یعنی انسان شب میخوابد با بازی میخوابد،صبح با بازی بلند میشود. حال همین بنده کافی است بخواهد دوخط مطالعه کند، احساس میکند دارد فرسوده میشود،در حال متلاشی شدن است،این "عدم نشاط"است که در واقع به"عدم تقوا" باز میگردد. 🔻یکی از کارکردهای تقوا تنظیم محبت ها و علایق انسان است. 🔹تقوا مارا از امور فانی،از اموری که فایده ای ندارد و سرانجامی ندارد جدا میکند و ما را به سمت امور باقی که خوش عاقبتی و بقا در آن هست میبرد. 🔸لازم نیست به اهل تقوا چیزی گفته شود. برای مثال؛خودِ انسان سراغ جدیدترین اثری که راجع به زندگی نامه شهدا نوشته اند میرود،خودش پیگیری میکند، دائم بررسی میکند، در این زمینه ای که مربوط به هدایت من است چیزی آمده است؟در آن موضوع کار جدیدی شده است؟ این میشود "نشاط". 🔹در مقابل این اهل تقوا، یکی از دسته هایی که هستند ریاکاران اند. ثَلاثُ عَلاماتٍ لِلْمُرائى، انسان ریاکار سه علامت دارد؛ 1⃣يَنْشِطُ اِذا رَأىَ النّاس چه موقع نشاط دارد؟ هنگامی که جلوی چشم مردم است(دعای کمیلی که عمومی است و حرمی که همه هستند و برنامه های این گونه که جلوی چشم مردم است) با نشاط است. 2⃣َ وَ يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَه هنگامی که تنهاست حالی ندارد و تنبلی می کند. 3⃣وَ يُحِبُّ اَنْ يُحْمَدَ فِى جَميعِ اُمُورِهِ ؛ دوست دارد در همه ی کارها از او تعریف شود. 🖊این ها علامات انسان های ریاکار است. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست و هفتم) 🔻متقین بدنبال حلال هستند(و طلبا فی حلال) 🔸کسب حلال(حلال خوری)بین ما فضیلت است اما در جزئیاتش که وارد می شویم میبینیم که شاید اکثر اوقات بدرستی مراعات نمی کنیم. 🔹خداوند متعال برای تمام نیاز های ما دو کانال قرار داده است: کانال واقعی(حلال) و کانال خیالی(حرام) هیچ چیزی نیست که حرام شده باشد مگر اینکه ما به ازایی از حلال دارد. هر چیزی را که ماتصورکنیم (خوراک،پوشاک و ...)خداوند متعال مسیری برای برطرف کردن این نیاز ما از طریق حلال در نظر گرفته است. 🔸فردی زین اسب امیرالمومنین (علیه السلام)را دزدید و برد، امیرالمومنین( علیه السلام) زین را به او قرض داده و برای نماز به مسجد رفته بودند، هنگامی که برگشتند، دیدند زین را دزدیده است. حضرت به شخصی پول دادند و فرمودند؛ برو و پیدایش کن،فرد واسطه رفت و آن مرد را پیدا کرد پول را داد و زین را پس گرفت حضرت به این فردِ واسطه فرمودند؛ من میخواستم هنگامی که از مسجد بازگشتم همین پول را به این آقا بدهم، این فرد صبر نکرد و رزق حلالش را حرام کرد. 🔹همه ی امور اینگونه است یعنی یک کانال حلال دارد اگر از کانال حلال وارد شویم اصلا نیازی به حرام نیست و خداوند تامین می کند. 🔻متقین دائما نسبت به کسبِ حلال دغدغه دارند. 🔸اهل فعالیت و در جستجوی حلال اند.منتظر نمی مانند تا حلال بیاید، حلال آمدنی نیست باید به دنبالش برویم.(طلب فی حلال) خداوند متعال در حدیث قدسی به پیامبر(صل الله علیه و آله) فرمودند؛ عبادت ده جزء دارد و نه جزء آن طلب حلال است. 🔹بنده اگر بخواهم واقعا نسبت به مال و درآمدم حساسیت داشته باشم،نسبت به درآمد خودم(این نوع حساسیت، نسبت به درآمدِ خود خیلی خوب است) نه نسبت به مال و درآمد دیگران، برخی حساسیت دارند اما نسبت به اموال بقیه، این فرد رزقش حلال است؟این فرد خمس میدهد؟این...؟ اینجا نیاز به کنجکاوی نیست،اصل بر این است که همه درآمدشان حلال است. مگر اینکه اثبات شود یقینا فردی از راه نامشروعی درآمد دارد و همین غذایی هم که جلوی من گذاشته است از مال نامشروع است، تا هنگامی که اینگونه نیست همه چیز حلال است. 🔸نسبت به مال خودم چطور؟ بنده که درس میدهم،موظفم اگر باید یک ساعت و نیم درس بدهم تمام این وقت را تدریس کنم و دقت کنم که تاخیر ندارم؟وقت به بطالت نمی گذرد؟نظارت به درس طلبه ها دارم؟برایش مطالعه می کنم؟برای شاگردان وقت می گذارم؟سوالات شان را برطرف میکنم؟این ها همه میشود ابزار و ادوات یک معلم که باید در تدریسش استفاده کند. فی حلالها حساب وفی حرامها عقاب(حلال باشد حسابرسی دارد و اگر حرام باشد عقاب دارد.) همه ی شغل ها به همین صورت است.حلال خوری بین ما خیلی معروف است اما وارد جزییات که میشویم کم می آوریم. 🔹یکی از اساتید خاطره ای تعریف میکردند،میگفتند؛ من در تاکسی نشسته بودم راننده تاکسی شروع کردن به غر زدن که این چه وضعیتی است؟شما روحانیون به ما میگویید حلال خور باشیم، من صبح تا شب پشت این فرمان هستم دنده عوض میکنم دیسک کمر ومشکلات فراوانی برایم پیش آمده است، باجناقم دزدی میکند وهر چه بخواهد میبرد،اوخانه اش کجاست در فلان نقطه،خانه ی من کجاست؟وقتی من این سطح را مشاهده می کنم من چرا نروم سمت آن کارها؟ استاد ما میگفت به او گفتم بچه های باجناقت چکاره اند؟ گفت یکی دزد است و دیگری را دائما بخاطر اعتیاد دستگیر میکنند. گفتم فرزندان تو چکاره اند؟ گفت یکی شان هیئت علمی فلان دانشگاه، یکی هم در فلان دانشگاه سطح عالی مشغول درس خواندن است، به او گفتم حال فهمیدی این دنده عوض کردن های حلال کجا اثرش را نشان داده است؟ 🔸خیلی اوقات ما آنی را که میبینم باید کنار بگذاریم و به آنی که نمی بینیم توجه پیدا کنیم. آرامش های که در زندگی داریم خیلی از مشکلاتی که نیست. حلال خوری ها اینجا ها خودش را نشان می دهد.اتفاقا شیطان نمی گذارد ما این ها را ببینیم و چیزهای دیگر را در چشممان می آورد. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست وهشتم) 🔻صبر در برابر ظلم 🔹حضرت علی (علیه السلام)در رابطه با متقین میفرمایند:«وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ.» این سخن دو نکته دارد: 1⃣صبر 🔸هنگامی که به اهل تقوا ظلم میشود، صبر می کنند، وقتی به انسان ظلم میشود باید مقابله کند،این صبر به چه معناست!؟ صبر میکنند تا "خدا" انتقام بگیرد. صبر میکنند یعنی چه؟ یعنی از کار دست میکشند؟ دنبال کار خیری بودم،ظالم مانع شده است که دنبال این کار بروم،وقتی او به من ظلم کرد من باید چه کنم؟ باید رها کنم بروم؟این که میشود بی صبری!! صبر میکنم یعنی مسیرم را ادامه می دهم ،اینقدر ادامه میدهم تا به نتیجه برسم،از این مسیر باز نمی گردم،این میشود صبر. 2⃣انتقام 🔹فرد متقی خودش انتقام نمیگیرد تا خداوند انتقام اورا بگیرد. آیه ای در قرآن هست که ظاهرا روبروی این مطلب است (و الذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون) سوره ی شوری آیه ۳۹ هنگامی که به انسان های صالح ظلمی میشود این ها انتصار میکنند. در تفسیر، در مفهوم انتصار آمده است که یعنی در مقابل دشمن مقاومت میکنند و انتقام میگیرند. 🔸امیرالمومنین (علیه السلام) در این خطبه فرمودند انتقام نمیگیرند،آیه قرآن میفرماید انتقام میگیرند،جمع این دو با یکدیگر چگونه میشود؟ انتقام نمیگیرند یعنی ️از سر هوای نفس انتقام نمیگیرند. بخاطر هوای نفس و نفس خودشان و بحث های شخصی شان نیست، منافع خدا،رضایت وخواسته ی خدا، را در نظر میگیرند و آنطوری که خدا میخواهد اقدام میکنند.آن وقتی هم که خدا میخواهد اقدام میکنند. 🔹اگر خدا بخواهد که خود من اقدام کنم،خودم اقدام میکنم واین اقدام من میشود انتقام الهی،یعنی احساس نمیکند که او ظالم را میزند احساس میکند خداوند با دست او ظالم را میزند. در ایات قرآن چندین بار اشاره شده است(و مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ) دیگر انگار دست من نیست دست خداست که دارد میزند چون اصلا هوای نفس من مطرح نیست. 🔸برای مثال امام حسن مجتبی (علیه السلام)از ابن ملجم انتقام میگیرند،به انتقام خون امیرالمومنین (علیه‌السلام) اورا با ضربه میزنند،اما نه بابت اینکه پدر اورا کشته است، نه بابت اینکه کینه ی شخصی دارد.این دست الان دست خداوند است و به امر خداوند میزند. 🔹حال در موقعیتی من خودم انتقام میگیرم در موقعیت دیگری من خودم قدرت ندارم دوستانی به من کمک میکنند و این حمایت از مظلوم است، فردی که حمایت از مظلوم می کند مظهر اسم منتقم الهی است؛ مانند شهید حاج قاسم سلیمانی. این شهید بزرگوار مظهر اسم منتقم الهی بودند. ایشان در وصیت نامه شان فرمودند من هر وقت مظلومی را دیدم هرجای عالم به حمایتش رفتم و هرطور توانستم کمکش کردم. در مواقعی دیگر خود خداوند انتقام میگیرد،یعنی نه خودم قدرت دارم و نه کسی هست که به من کمک کند،خود دشمن را با دشمن دیگری درگیر میکند. 🔸انسان های باتقوا نگاهشان دائم به دستور خداوند است. هنگامی هم که مظلوم واقع می شوند می ایستند ببینند خداوند چه زمانی چگونه دستور می دهد برای دفع ظالم و آنگونه اقدام میکنند. صوت گفتگو @Aminikhaah
💠شرح (جلسه بیست و نهم) 🔻متقین فراموش نمیکنند لا یضیع ما استحفظ و لا ینسی ما ذکر 🔸هنگامی که چیزی به متقین سپرده شود و خواسته شود حفظش کنند،ان را ضایع نمیکنند و اگر چیزی به آن ها یاد آوری شود، فراموشش نمی کنند. البته این یاداوری بدین معنا نیست که مثلا اگر شماره به ان ها گفته شد فراموش نمیکنند، منظور آن اتصال و ارتباطشان با خداوند متعال است،آن عهد بندگی و اتصالی که ما به عنوان بنده با خداوند متعال داریم است. 🔹برای مثال اگر بخواهیم ماه رمضان را در نظر بگیریم؛ در ماه رمضان آن یاد و صفا و آن عنایتی که حق تعالی کرده است، سحرهایی که با خداوند گذرانده ایم،گفت و گو کرده ایم،گفتیم و شنیده ایم،متقین این ها را فراموش نمیکنند. 🔸لا انسی عیادیک، خدایا من آن دست ها که به سمتم دراز کردی از یاد نمی برم، چه دستی که به سمتم دراز کردی تا مرا به سمت خودت بکشی، چه دستی که به سمتم گشودی تا چیزی به من عنایت بنمایی(یا باسط الیدین بالعطیه) یادم میماند که تو برای من چکارها کرده ای و فراموش نمیکنم. ما پس از ماه رمضان با شیطان خبیث مواجه میشویم،باید بنشینیم برنامه ریزی انجام دهیم برای اینکه داشته هایی که خداوند در طی ماه رمضان به ما عنایت کرده است را نبازیم و با خودمان ببریم. 🔹مثلا اگر با قرآن ارتباطی برقرار کردیم روزی یک جز خواندیم، برخی افراد هنگامی که ماه رمضان بیست و نه روزه میشود روز آخر دو جز میخوانند این نشان میدهد که ما ظرفیت روزی دو جز قرآن خواندن را داریم،اگر بخواهیم میتوانیم،روزی یک صفحه را لااقل از دست ندهیم. یک ساعتی در روز یا شب،انس با قرآنمان را ازدست ندهیم. 🔸روزه گرفتن یادمان نرود، ماهی سه روز مثلا روزه ی پنج شنبه اول ماه و پنج شنبه ی آخر ماه وچهارشنبه ی اول دهه ی دوم،به این میگویند روزه ی دهر، اگر کسی این را بگیرد گویی تمام سال را روزه بوده است. چون هر ماه سه روز، روزه گرفته و هر عمل صالحی هم ده برابر میشود(من جاء بالحسنه فله عشر امثالها),،انگار کل سال را روزه بوده،حال این سه روز میخواهد این روزهایی که گفتیم باشد یا روزهای دیگر باشد فرقی نمی‌کند،سه روزی را در ماه داشته باشیم. 🔹سحر خیزی را فراموش نکنیم ولو ده دقیقه قبل اذان صبح. یکی از بزرگان که از مرتبطین با مرحوم آیت الله بهجت(ره) بودند و چهل سال با ایشان در ارتباط بودند به من میفرمودند؛ که آیت الله بهجت(ره)سفارش داشتند دعای سحر را فقط در ماه رمضان نخوانید و شب ها و سحرهای دیگر هم از این دعا استفاده کنید. 🔹برخی بزرگان مانند علامه طباطبایی میفرمودند؛ دعای سحر در قله ی ادعیه ی ماست، از حدود و قصور حرفی نیست همه اش حرف از خدا و توحید و معارف عالی است.ماهی یکبار هم شده یک نگاهی به این دعا بکنیم. 🔸توسل به اهل بیت(علیه السلام)،ما در سه شب قدر قرآن به سر میگیریم و چهاره معصوم را واسطه قرار میدهیم،ارتباط قلبی با اهل بیت(علیه السلام) را از یاد نبریم و حضورشان را در زندگی ببینیم. دست را به محضر اهل بیت بلند کنیم تا در درگاه الهی واسطه باشند. 🖊این میشود داشته هایی که ما از ماه رمضان باید حفظ کنیم و فراموش نکنیم. صوت گفتگو @Aminikhaah