امیر ایزدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
در این کانال به هیچ وجه بنا بر اهانت به مقدسات اهل سنت یا پیروان مذاهب اربعه نداریم، آنچه در این مثنوی، تقدیم حضورتان میشود، اعترافات برگرفته شده از مهمترین منابع حدیثی و کتابهای صحیح (به اعتقاد اهل سنت) و نوشتهجات مشهور اهل سنت است و مقصود ما مباحث تاریخی و علمی و اعتقادی است و اگر توهینی باشد از سوی علمای اهل سنت صورت گرفته است و ما فقط آن را در قالب نظم، نقل قول کردهایم.
امیر ایزدی همدانی
🆔
eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
خانه عایشه مرکز فتنه...
بنام خدایی که همتا ندارد
شریک و نظیری به دنیا ندارد
شنو قصهای از ( صحیح بخاری )
ز ( عبدُاللَّه، اِبنِ عمر ) یادگاری
روایت نموده که روزی پیمبر
یکی خطبه میخواند، هر واژه گوهر
چو پروانههایی همه گردِ یک شمع
در آن لحظه بودند اصحاب او جمع
نمودند اصحاب بر او نظاره
در آن خطبه بودش هماره اشاره
سوی مسکن عایشه، همسر خویش
که از جور آن زن، نبی بود دلریش
کسی کاو بُوَد طبق آیات قرآن
همه منطقش وحی و فرمان سبحان
سه نوبت بفرمود: فتنه از اینجاست
زن فتنهگر را همین حجره، ماواست
سپس گفت آن اسوهی اهل ایمان
از این خانه بیرون شود شاخ شیطان
چو این حجره، ابلیس را نیست جایی
از این خانه ظاهر شود فتنههایی
از آن با مسلمان، مسلمان ستیزد!
برادر، برادر کُشد، خون بریزد!
الا! ( ایزدی ) هر چه احمد بگوید
ز لعل دُر افشان، محمد بگوید
بپیوندد این گفتهاش بر حقیقت
شود ظاهر، آثار آن در حقیقت
از آنچه که دربارهی عایشه گفت
و ( عبداللَّه، اِبنِ عمر ) نیز بشنفت
بر این حرف، پوشانده رختِ عمل شد
بپا فتنهای همچو جنگ جمل شد
ز حکم خدا، عایشه سرکشی کرد!
به حُکمش مسلمان، مسلمان کُشی کرد!
بسی فتنه انگیخت با پیروانش
جفا کرد او بر امام زمانش
اگر گویی: او، مادر مومنین بود!
و یا همسر سید المرسلین بود
تو را گویم: ای آگه از ماجرایش
بدین شیوه او کُشت فرزندهایش
فرستاد آن زن به قطع و مُسلّم
هزاران مسلمان به قعر جهنّم
همدان؛ سه شنبه ۱۴۰۲/۸/۲۳
منبع:
شیخ عبدالرضا درایتی؛ چراسکوت؟! ؛ ص۱۵۶ ؛ سوال۱۶
به نقل از : صحیح بخاری ؛ ج۴ ؛ ص۵۰۸ ؛ حدیث۱۲۷۶ ؛ کتاب الخمس ؛ باب ما جاء فی بیوت ازواج النبی صلی الله علیه و آله و سلم.
👈 برای دریافت سایر سرودههای حاج امیر ایزدی همدانی به ما بپیوندید و ما را به دوستان خود و مشتاقان ادبیات آیینی معرفی کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
یاد ایام...
حاج امیر ایزدی همدانی
اول هفته با نام امیرالمومنین علی علیه السلام
قم مقدسه زمستان ۸۳
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
در این کانال به هیچ وجه بنا بر اهانت به مقدسات اهل سنت یا پیروان مذاهب اربعه نداریم، آنچه در این مثنوی، تقدیم حضورتان میشود، اعترافات برگرفته شده از مهمترین منابع حدیثی و کتابهای صحیح (به اعتقاد اهل سنت) و نوشتهجات مشهور اهل سنت است و مقصود ما مباحث تاریخی و علمی و اعتقادی است و اگر توهینی باشد از سوی علمای اهل سنت صورت گرفته است و ما فقط آن را در قالب نظم، نقل قول کردهایم.
امیر ایزدی همدانی
🆔
eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
خانه عایشه ریشه کفر...
بسم رب العالمین، حیّ غفور
کآسمانها و زمین را، اوست نور
آن خداوندی که انسان آفرید
روح خود را در تن آدم دمید
آن خدایی که محمد پرور است
آن ولیّی که ولیّش حیدر است
ای که هستی صاحب انصاف و عدل
بشنو این نقل و بسنج آن را به عقل
این روایت در ( صحیح مسلم ) است
خود تفکر کن در آن، ای حق پرست
باز گفته است این خبر ( اِبنِ عُمر )
دیدمی روزی عیان پیغامبر
دلغمین از کردههای عایشه
گشت بیرون از سرای عایشه
آنکه نطقش وحی، از یکتا بُوَد
گفت: ریشهی کفر، از اینجا بُوَد
شاخ شیطان ظاهر از اینجا شود
فتنهها از این سرا، برپا شود
( ایزدی ) از عایشه، بیزار باش
در مسیر احمد مختار باش
کرده خون بر قلب احمد، عایشه
زهر داده بر محمد، عایشه
بارها در پیش چشمان همه
میزده زخم زبان بر فاطمه
ضدّ شیر حق، علیّ بیبدل
کرد شورش، شد بپا جنگ جمل
پیش چشم مردم، آن ناپاک زن
تیر باران کرده تابوت حسن
همدان؛ سه شنبه ۱۴۰۲/۸/۲۳
منبع:
شیخ عبدالرضا درایتی؛ چراسکوت؟! ؛ ص۱۶۰ ؛ سوال۱۷
به نقل از : مسلم نیشابوری؛ صحیح مسلم؛ ج۴ ؛ ص۲۲۲۹ ؛ حدیث۴۸ ؛ کتاب الفتن و اشراط الساعه؛ باب الفتنه من المشرق.
👈 برای دریافت سایر سرودههای حاج امیر ایزدی همدانی به ما بپیوندید و ما را به دوستان خود و مشتاقان ادبیات آیینی معرفی کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز و امروز در روضه منزل آیت الله حاج آقاسید حجت موحد ابطحی در معیت سروران و دوستان خوبم
آقایان
حاج حسین علامه (فرزند مرحوم حاج محمد علامه)
حاج سیدناصرکهربایی (فرزند مرحوم حاج سیدمحمود کهربایی)
کربلایی محمدرضا مسعودی
کربلایی علی پاکدامن
حاج رضا بخشیان
شاهد حال امام رضایی عجیبی در جلسه بودیم و خیلی از استاد سازگار و مرحوم ژولیده نیشابوری و مرحوم حاج آقارضا انصاریان و حاج حسن جمالی یاد کردیم.
به دلم افتاد یک شعر از حضرت رضا در کانال به اشتراک بگذارم تا دل همه امام رضایی بشود.
یا امام الرئوف ادرکنی
بسم الله الرحمن الرحیم
شکر لله ، شدم بی سر و سامان رضا
فخرم این بس که منم ریزه خور خوان رضا
بستم احرام ، شوم مُحرم حجّ فقرا
لب به لبیک گشایم دَمِ ایوان رضا
حرمش قبلة آمال و بهشت دلهاست
ناز دارد به جنان ، خار گلستان رضا
سفر عرش رود ، زائرِ الله شود
هر که شد بهر زیارت به خراسان رضا
اجر هفتاد حج و عمره نصیبش گردد
آنکه یکبار شود زائر و مهمان رضا
در سه جا زائر خود را به ملاقات آید
این بُود ذرّه ای از لطف فراوان رضا
راه در مملکتِ معرفت الله بَرَد
هر که سیراب شد از زمزم عرفان رضا
قبلة هفتم و هشتم قمر برج ولا
هست خورشید فلک آینه گردان رضا
علّت روشنیِ مهر فلک دانی چیست ؟
وام بگرفته از این گنبد رخشان رضا
قرصِ خورشید اگر بود ز من ، می دادم
تا دهندم ز کرم ، قرصه ای از نان رضا
من همه عمر ، دم از دوستیِ او زده ام
همة هستیِ من باد به قربان رضا
گرچه آلوده بُود دامنم از جرم و گناه
هر چه هستم ، زده ام دست به دامان رضا
بیشتر داده مرا پیشتر از خواستنم
عقل ، مبهوت شد از بخشش شایان رضا
دشمن و دوست ، همه راضی از او گردیدند
کز رضامندیِ حق ، یافته عنوان رضا
عالم آل رسول است و گل باغ بتول
همه ذرّات جهانند به فرمان رضا
علمای همه ادیان به یکی مجلسِ بحث
جمله تسلیم شدند و همه حیران رضا
نتوانست کسی پاسخِ او را بدهد
بود خالی ز خلل ، منطق و برهان رضا
به خدا بهره ز اسلام ندارد هرگز
هر که با صدق نگردید سلمان رضا
مرکز معنویِ میهمن ما ، مشهدِ اوست
وطن ما شده مشهور به ایران رضا
خیز با پای دل اکنون به حریمش برویم
از خدا خواه شوی بی سر و سامان رضا
دست حاجت بگشا در برِ سلطان کریم
بر شهان ، ناز فروشند گدایان رضا
وادیِِ قدس بُود بارگه حضرت دوست
کفش بر کَنْ چو رسیدی به بیابان رضا
جانب پنجره فولاد گذر کن ، بنگر
همه گویند که درد من و درمان رضا
قسمش دِه به جواد آنچه که خواهی بطلب
دست خالی مرو از درگه احسان رضا
بر جهنّم ، بدن زائر او گشته حرام
این بُوَد مرحمتِ خالق منّان رضا
پلک او ، زخم شد از داغ حسین بن علی
بود پر اشک همی دیدة گریان رضا
«ایزدی» آبرو از برکت این گریه گرفت
مرثیه خوان حسین است و ثنا خوان رضا
🆔
https://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
بسم رب الحسن
یاحسن بن علی علیهماالسلام
دل بُوَد خانه ی ولای حسن
چشمِ من ، فرشِ زیرِ پای حسن
چون کبوتر زدم پر از لانه
هست در سر ، مرا هوای حسن
گر چه قابل به پیشکش نَبُوَد
همه ی هستی ام فدای حسن
درد آورده ام ، به اُمّیدی
که نصیبم شود ، دوای حسن
گر چه قبرش به خاک یکسان است
سینه ام صحن و دل ، سرای حسن
آفتابش به قبر تابد و هست
عرش در سایه ی لوای حسن
کوریِ چشمِ (( قوم وهّابی ))
در تلاشند شیعه های حسن
حرمی چون حریمِ خسرو طوس
شود احداث ، از برای حسن
می شود در بقیع ، روزی دید
جلوه ی گنبد طلای حسن
(( هشتِ شوّال )) و قصّه ی تخریب
نیست پایانِ ماجرای حسن
این ستاره ، همیشه نور دهد
دین بقا دارد ، از بقای حسن
آفتابِ فضائل است و بُوَد
علم ، چون سایه در قفای حسن
گه به (( تطهیر )) و گاه (( الرّحمان ))
حق به قرآن کند ، ثنای حسن
هر که از او حسن بُوَد راضی
شود از او رضا ، خدای حسن
گاه دامانِ زهره ی زهرا
گاه دوش نبی است ، جای حسن
سیّد و سرورِ شبابِ بهشت
بِه ز جنّت بُوَد ، لقای حسن
مشعر و مروه ، بیت و حِجر و مقام
هر یکی محوِ رَبَّنای حسن
کعبه مشتاقِ مقدمِ او بود
باصفا گشته ، از صفای حسن
لقبی چون (( کریم اهل البیت ))
بود از ابتدا ، سزای حسن
هستی اش را سه بار ، بخشیده
هست ضرب المثل ، سخای حسن
شیوه اش ، جود و عادتش ، احسان
بیکرانه ، یمِ عطای حسن
فخر دارد به قیصر و کسری
هر که با صدق شد گدای حسن
گره از کارِ شیعه بگشاید
دست های گره گشای حسن
دستِ او ، دستِ حیدرِ کرّار
چون ولای علی ، ولای حسن
شترِ سرخ مویِ عایشه را
پی نکرده کسی سوای حسن
گریه ی ماهیانِ دریایی
گشته مشهور ، در عزای حسن
هست خندان به عرصه ی محشر
هر که گریان بُوَد ، برای حسن
خسته بود از جفا و زخمِ زبان
دلِ با درد آشنای حسن
زهر دادش ز راهِ جور و ستم
همسرِ پست و بی وفای حسن
جگرش پاره پاره شد ، از زهر
وای بر من ، ز ابتلای حسن
تیرباران ، تنِ شریفش شد
در برِ چشمِ اَقربای حسن
بهرِ این شعر (( ایزدی )) خواهد
از خدای حسن ، جزای حسن
برای دریافت و اطلاع از اشعار حاج امیر ایزدی همدانی به ما بپیوندید.
🆔https://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
نصایح حضرت خضر به امام علی (ع)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
باز با نام خدای راستان
دوستان را بازگویم داستان
در «مناقب» «ابن شهر آشوب» راد (1)
آن که در جنّت روانش شاد باد
کرده است این ماجرای ناب نَقل
تا شود ما را چراغ راهِ عقل
در خبر باشد که یکشب بوتراب
چهرۀ خضر نبی دیدی به خواب
آن کز او اسلام پابرجاستی
از رسول حق، نصیحت خواستی
خضر خوش سیما که هستش عزّ و شان
داد دستش را بدست حق نشان
چشم حق بینِ علیّ حق پرست
دید متنی با خط سبزش به دست
دید بنوشته بر آن دو بیت نغز
که بُوَد هربیت را صد بطن و مغز
ترجمان آن دو بیتش این بُوَد
نوش جان کن که بسی شیرین بُوَد:
هان ! تو بودی مرده ای، زنده شدی
خالق بخشنده را بنده شدی
بعد اندک وقتی ای جویای راز
باز کردی سوی اصل خویش باز
پس بیا دل را بِکَن از این جهان
روی دل کن سوی مُلکِ جاودان
خانۀ دار فنا را واگذار
خانه در دارالبقا کن اختیار
«ایزدی» دل کَن از این دنیای دون
یاد کن «اِنّا اِلیه راجعون»
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
پی نوشت:
1ـ به نقل از کتاب مناقب آل ابیطالب (ع) از ابن شهرآشوب
مازندرانی ج 1 ص 409
🆔
https://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
با لمس کردن لینک بالا به کانال ما بپیوندید.
التماس دعای فرج
بسم الله الرحمن الرحیم
خواب حضرت امام علیبن ابیطالب (ع)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
با نام و یاد کردگار دانا
هست آفرین بخشنده ی توانا
آن کاو به امرِ «کُن» بپا جهان کرد
آن آشکارا که رُخش نهان کرد
رازی برای دوستان بگویم
با راستان این داستان بگویم
کاندر «مناقب» «ابن شهر آشوب» (1)
با اعتماد آن را نموده مکتوب
در خواب خوش یکشب علیّ عالی
کز حکم حق مولاست بر موالی
با چشم حق بین چهر خضر را دید
از او نصیحت خواست راز پرسید
آن پیر دانا سالخوردۀ راد
آن کاو به موسی درس صبر می داد
آرام بودی قلب حق پرستش
در پیش دست حق گشود دستش
چشم خدا دیدی که با خطِ سبز
بنوشته این ابیاتِ نغز، پرمغز
تو مرده ای بودی که زنده گشتی
بر خالق بخشنده بنده گشتی
هان بعد چندی مرده می شوی تو
در وادی اموات می روی تو
دنیای فانی را دگر رها کن
یک خانه در مُلک بقا بنا کن
روی سخن این بیتهای زیبا
دارند با دلدادگان دنیا
ای «ایزدی» دلبسته ی خدا باش
از قید و بند این جهان رها باش
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
پی نوشت:
1ـ به نقل از کتاب مناقب آل ابیطالب (ع) از ابن شهرآشوب
مازندرانی ج 1 ص 409
🆔
https://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
با لمس کردن لینک بالا به کانال ما بپیوندید.
التماس دعای فرج
بسم رب الحسین علیه السلام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
حضرت علی اصغر علیه السلام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
روزی که در دیار بلا ، انقلاب بود
قحطیّ آب در حرمِ بوتراب بود
در گاهواره ، کودکِ بی شیر ، ناله داشت
از کف ، قرار داده و در پیچ و تاب بود
هَلْ مِنْ مُعینِ خون خدا را شنید او
شیون بلند کرد و همینش جواب بود
یعنی منم فدایی ات ، ای سبط مصطفی
از داغ بی کسیّ تو ، قلبم کباب بود
می کرد حس ، امام زمانش بُوَد غریب
بر یاری اش مجاهد پا در رکاب بود
وقتی حسین نالة ششماهه را شنید
آمد به سوی خیمه ، دو چشمش پر آب بود
گفتا : بیاورید برم شیر خواره را
در انتظارِ طفل خود ، آن مستطاب بود
دست خدا گرفت قماطش به روی دست
بر دشمنان سنگدل ، او را خطاب بود
گر رحم بر حسین نکردید و از جفا
بر کشتنش یکایتان را شتاب بود
رحمی کنید بر پسرِ شیر خواره ام
کاند مَثَل چو ماهیِ بیرون ز آب بود
در سنّتِ رسول خدا، جدّ اطهرم
بر کامِ تشنه ، آب رساندن ، ثواب بود
این طفلِ شیر خواره ندارد توان جنگ
گرچه وِرا به شیر خدا انتساب بود
دیدند در سپاه ستم پیشه گانِ شام
زاین صحنه و کلامِ حسین ، انقلاب بود
گفتند عدّهای که به طفلش دهید آب
برخی مخالفِ سخنِ آن جناب بود
ترسید ابن سعد ، سپاهش رود ز دست
در دل وِرا ز آخرِ کار ، اضطراب بود
در فکر گندم ری و حُکمِ امارتش
غافل ز قهرِ خالقِ مالک رقاب بود
گفتا به حرمله که کند کار را تمام
آن تیره دل ، شگفت زده ، زاین عتاب بود
پرسید : زاین دو ، تیرِ سه شعبه ، که را زنم ؟
در چلّه داشت تیر و گهِ انتخاب بود
گفتا : ببین سپیدیِ حلقومِ کودکش
رخشد چنان که در نظرت زرّ ناب بود
یک کامِ خشک ، شد هدف تیرِ آبدار
خورشید سوخت زین غم و گویی مذاب بود
تیر از کمان پرید و به حلقِ علی نشست
و آن صیدِ غرقِ خون شده در پیچ و تاب بود
در منطق یزید و سپاهِ پلیدِ او
شش ماهه را ، سه شعبة سمّی ، جواب بود
لبخند زد به روی پدر ، شد فدای دوست
خاموش شد ز گریه، تو گویی به خواب بود
جاری شد از گلوی علی، خونِ خونِ حق
در غنچة خزان زده ، قدری گلاب بود
پاشید چند قطره از آن بر رخِ حسین
روی عزیز فاطمه از خون خضاب بود
بابش حسین ، خونِ وِرا بر فلک فشاند
هر قطره اش به سرخیِ یاقوت ناب بود
گر قطره ای بخاک از آن خون چکیده بود
ارکانِ نُه فلک ، همه از بُن ، خراب بود
آن تیر سوخت جان حسین و دل رباب
بر خرمنِ وجود ، چو برقِ شهاب بود
یارب ! مباد مرد ، خجل گردد از عیال
دارم گمان ، امام ، خجل از رباب بود
وقتی رباب بوسه ز حلقومِ او گرفت
در عرش و فرش ، شورشِ یوم الحساب بود
بابا نماز خوانْد و سپردش به مهدِ گور
آن خاکِ تیره، بر رخِ اصغر، نقاب بود
خاکم به سر، شراره به دل، عقده در گلوست
کاین تلخْ قصّه، ثبت به چندین کتاب بود
برخی نوشتهاند: مزارش شکافتند [1]
شاهد بر این قضیّه، دو چشم رباب بود
نَبْوَد عجب اگر که بگویم: به راه شام
بر نی سرش به جلوه، چنان آفتاب بود
می خواست مادرش که در آغوش گیردش
افسوس! دستِ خستة او در طناب بود
زینب به گریه گفت: امان از دل رباب
هر چشم، چشمه سار و دلِ او کباب بود
گاهی به یاد اصغرِ شیرین لبش، به شور
کنج خرابه، ذکر شبش، ذکر خواب بود
هر کس گریست بهرِ علی، او دعاش کرد
دانم، دعای خسته دلان، مستجاب بود
باب الحوائج است علی اصغرِ حسین
یادش به شهرِ فیض، مرا فتحِ باب بود
شکر خدا که «ایزدی» از صدق و اعتقاد
مدحتسرای عترتِ ختمی مآب بود
[1] ریاض القدس – محمد قزوینی – ج 2 – ص 103 * شیخ سبزواری – جامع النورین – مجلس ۲۸
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
برای مشاهده سایر سرودههای حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
سلام
اطلاع رسانی جلسات
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سخنران اول:
حاج شیخ مرتضی اعتمادیان
سخنران دوم:
حاج شیخ طحان آل یاسین
مداح:
حاج امیر ایزدی همدانی
مراسم سینه زنی:
کربلایی حسین عینی فرد
زمان:
پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
از اذان مغرب تا ۲۲:۳۰
مکان:
تهران
خیابان ولیعصر علیه السلام
امیریه بالاتر از مهدیه تهران چهارراه معزالسلطان
خیابان مدرس
انتهای کوچه مازندرانی
پلاک ۱۴
حسینیه آقای حاج سیدمحمد توکل (حفظه الله)