بسم رب الحسن
یاحسن بن علی علیهماالسلام
دل بُوَد خانه ی ولای حسن
چشمِ من ، فرشِ زیرِ پای حسن
چون کبوتر زدم پر از لانه
هست در سر ، مرا هوای حسن
گر چه قابل به پیشکش نَبُوَد
همه ی هستی ام فدای حسن
درد آورده ام ، به اُمّیدی
که نصیبم شود ، دوای حسن
گر چه قبرش به خاک یکسان است
سینه ام صحن و دل ، سرای حسن
آفتابش به قبر تابد و هست
عرش در سایه ی لوای حسن
کوریِ چشمِ (( قوم وهّابی ))
در تلاشند شیعه های حسن
حرمی چون حریمِ خسرو طوس
شود احداث ، از برای حسن
می شود در بقیع ، روزی دید
جلوه ی گنبد طلای حسن
(( هشتِ شوّال )) و قصّه ی تخریب
نیست پایانِ ماجرای حسن
این ستاره ، همیشه نور دهد
دین بقا دارد ، از بقای حسن
آفتابِ فضائل است و بُوَد
علم ، چون سایه در قفای حسن
گه به (( تطهیر )) و گاه (( الرّحمان ))
حق به قرآن کند ، ثنای حسن
هر که از او حسن بُوَد راضی
شود از او رضا ، خدای حسن
گاه دامانِ زهره ی زهرا
گاه دوش نبی است ، جای حسن
سیّد و سرورِ شبابِ بهشت
بِه ز جنّت بُوَد ، لقای حسن
مشعر و مروه ، بیت و حِجر و مقام
هر یکی محوِ رَبَّنای حسن
کعبه مشتاقِ مقدمِ او بود
باصفا گشته ، از صفای حسن
لقبی چون (( کریم اهل البیت ))
بود از ابتدا ، سزای حسن
هستی اش را سه بار ، بخشیده
هست ضرب المثل ، سخای حسن
شیوه اش ، جود و عادتش ، احسان
بیکرانه ، یمِ عطای حسن
فخر دارد به قیصر و کسری
هر که با صدق شد گدای حسن
گره از کارِ شیعه بگشاید
دست های گره گشای حسن
دستِ او ، دستِ حیدرِ کرّار
چون ولای علی ، ولای حسن
شترِ سرخ مویِ عایشه را
پی نکرده کسی سوای حسن
گریه ی ماهیانِ دریایی
گشته مشهور ، در عزای حسن
هست خندان به عرصه ی محشر
هر که گریان بُوَد ، برای حسن
خسته بود از جفا و زخمِ زبان
دلِ با درد آشنای حسن
زهر دادش ز راهِ جور و ستم
همسرِ پست و بی وفای حسن
جگرش پاره پاره شد ، از زهر
وای بر من ، ز ابتلای حسن
تیرباران ، تنِ شریفش شد
در برِ چشمِ اَقربای حسن
بهرِ این شعر (( ایزدی )) خواهد
از خدای حسن ، جزای حسن
برای دریافت و اطلاع از اشعار حاج امیر ایزدی همدانی به ما بپیوندید.
🆔https://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
نصایح حضرت خضر به امام علی (ع)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
باز با نام خدای راستان
دوستان را بازگویم داستان
در «مناقب» «ابن شهر آشوب» راد (1)
آن که در جنّت روانش شاد باد
کرده است این ماجرای ناب نَقل
تا شود ما را چراغ راهِ عقل
در خبر باشد که یکشب بوتراب
چهرۀ خضر نبی دیدی به خواب
آن کز او اسلام پابرجاستی
از رسول حق، نصیحت خواستی
خضر خوش سیما که هستش عزّ و شان
داد دستش را بدست حق نشان
چشم حق بینِ علیّ حق پرست
دید متنی با خط سبزش به دست
دید بنوشته بر آن دو بیت نغز
که بُوَد هربیت را صد بطن و مغز
ترجمان آن دو بیتش این بُوَد
نوش جان کن که بسی شیرین بُوَد:
هان ! تو بودی مرده ای، زنده شدی
خالق بخشنده را بنده شدی
بعد اندک وقتی ای جویای راز
باز کردی سوی اصل خویش باز
پس بیا دل را بِکَن از این جهان
روی دل کن سوی مُلکِ جاودان
خانۀ دار فنا را واگذار
خانه در دارالبقا کن اختیار
«ایزدی» دل کَن از این دنیای دون
یاد کن «اِنّا اِلیه راجعون»
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
پی نوشت:
1ـ به نقل از کتاب مناقب آل ابیطالب (ع) از ابن شهرآشوب
مازندرانی ج 1 ص 409
🆔
https://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
با لمس کردن لینک بالا به کانال ما بپیوندید.
التماس دعای فرج
بسم الله الرحمن الرحیم
خواب حضرت امام علیبن ابیطالب (ع)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
با نام و یاد کردگار دانا
هست آفرین بخشنده ی توانا
آن کاو به امرِ «کُن» بپا جهان کرد
آن آشکارا که رُخش نهان کرد
رازی برای دوستان بگویم
با راستان این داستان بگویم
کاندر «مناقب» «ابن شهر آشوب» (1)
با اعتماد آن را نموده مکتوب
در خواب خوش یکشب علیّ عالی
کز حکم حق مولاست بر موالی
با چشم حق بین چهر خضر را دید
از او نصیحت خواست راز پرسید
آن پیر دانا سالخوردۀ راد
آن کاو به موسی درس صبر می داد
آرام بودی قلب حق پرستش
در پیش دست حق گشود دستش
چشم خدا دیدی که با خطِ سبز
بنوشته این ابیاتِ نغز، پرمغز
تو مرده ای بودی که زنده گشتی
بر خالق بخشنده بنده گشتی
هان بعد چندی مرده می شوی تو
در وادی اموات می روی تو
دنیای فانی را دگر رها کن
یک خانه در مُلک بقا بنا کن
روی سخن این بیتهای زیبا
دارند با دلدادگان دنیا
ای «ایزدی» دلبسته ی خدا باش
از قید و بند این جهان رها باش
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
پی نوشت:
1ـ به نقل از کتاب مناقب آل ابیطالب (ع) از ابن شهرآشوب
مازندرانی ج 1 ص 409
🆔
https://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
با لمس کردن لینک بالا به کانال ما بپیوندید.
التماس دعای فرج
بسم رب الحسین علیه السلام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
حضرت علی اصغر علیه السلام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
روزی که در دیار بلا ، انقلاب بود
قحطیّ آب در حرمِ بوتراب بود
در گاهواره ، کودکِ بی شیر ، ناله داشت
از کف ، قرار داده و در پیچ و تاب بود
هَلْ مِنْ مُعینِ خون خدا را شنید او
شیون بلند کرد و همینش جواب بود
یعنی منم فدایی ات ، ای سبط مصطفی
از داغ بی کسیّ تو ، قلبم کباب بود
می کرد حس ، امام زمانش بُوَد غریب
بر یاری اش مجاهد پا در رکاب بود
وقتی حسین نالة ششماهه را شنید
آمد به سوی خیمه ، دو چشمش پر آب بود
گفتا : بیاورید برم شیر خواره را
در انتظارِ طفل خود ، آن مستطاب بود
دست خدا گرفت قماطش به روی دست
بر دشمنان سنگدل ، او را خطاب بود
گر رحم بر حسین نکردید و از جفا
بر کشتنش یکایتان را شتاب بود
رحمی کنید بر پسرِ شیر خواره ام
کاند مَثَل چو ماهیِ بیرون ز آب بود
در سنّتِ رسول خدا، جدّ اطهرم
بر کامِ تشنه ، آب رساندن ، ثواب بود
این طفلِ شیر خواره ندارد توان جنگ
گرچه وِرا به شیر خدا انتساب بود
دیدند در سپاه ستم پیشه گانِ شام
زاین صحنه و کلامِ حسین ، انقلاب بود
گفتند عدّهای که به طفلش دهید آب
برخی مخالفِ سخنِ آن جناب بود
ترسید ابن سعد ، سپاهش رود ز دست
در دل وِرا ز آخرِ کار ، اضطراب بود
در فکر گندم ری و حُکمِ امارتش
غافل ز قهرِ خالقِ مالک رقاب بود
گفتا به حرمله که کند کار را تمام
آن تیره دل ، شگفت زده ، زاین عتاب بود
پرسید : زاین دو ، تیرِ سه شعبه ، که را زنم ؟
در چلّه داشت تیر و گهِ انتخاب بود
گفتا : ببین سپیدیِ حلقومِ کودکش
رخشد چنان که در نظرت زرّ ناب بود
یک کامِ خشک ، شد هدف تیرِ آبدار
خورشید سوخت زین غم و گویی مذاب بود
تیر از کمان پرید و به حلقِ علی نشست
و آن صیدِ غرقِ خون شده در پیچ و تاب بود
در منطق یزید و سپاهِ پلیدِ او
شش ماهه را ، سه شعبة سمّی ، جواب بود
لبخند زد به روی پدر ، شد فدای دوست
خاموش شد ز گریه، تو گویی به خواب بود
جاری شد از گلوی علی، خونِ خونِ حق
در غنچة خزان زده ، قدری گلاب بود
پاشید چند قطره از آن بر رخِ حسین
روی عزیز فاطمه از خون خضاب بود
بابش حسین ، خونِ وِرا بر فلک فشاند
هر قطره اش به سرخیِ یاقوت ناب بود
گر قطره ای بخاک از آن خون چکیده بود
ارکانِ نُه فلک ، همه از بُن ، خراب بود
آن تیر سوخت جان حسین و دل رباب
بر خرمنِ وجود ، چو برقِ شهاب بود
یارب ! مباد مرد ، خجل گردد از عیال
دارم گمان ، امام ، خجل از رباب بود
وقتی رباب بوسه ز حلقومِ او گرفت
در عرش و فرش ، شورشِ یوم الحساب بود
بابا نماز خوانْد و سپردش به مهدِ گور
آن خاکِ تیره، بر رخِ اصغر، نقاب بود
خاکم به سر، شراره به دل، عقده در گلوست
کاین تلخْ قصّه، ثبت به چندین کتاب بود
برخی نوشتهاند: مزارش شکافتند [1]
شاهد بر این قضیّه، دو چشم رباب بود
نَبْوَد عجب اگر که بگویم: به راه شام
بر نی سرش به جلوه، چنان آفتاب بود
می خواست مادرش که در آغوش گیردش
افسوس! دستِ خستة او در طناب بود
زینب به گریه گفت: امان از دل رباب
هر چشم، چشمه سار و دلِ او کباب بود
گاهی به یاد اصغرِ شیرین لبش، به شور
کنج خرابه، ذکر شبش، ذکر خواب بود
هر کس گریست بهرِ علی، او دعاش کرد
دانم، دعای خسته دلان، مستجاب بود
باب الحوائج است علی اصغرِ حسین
یادش به شهرِ فیض، مرا فتحِ باب بود
شکر خدا که «ایزدی» از صدق و اعتقاد
مدحتسرای عترتِ ختمی مآب بود
[1] ریاض القدس – محمد قزوینی – ج 2 – ص 103 * شیخ سبزواری – جامع النورین – مجلس ۲۸
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
برای مشاهده سایر سرودههای حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
سلام
اطلاع رسانی جلسات
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سخنران اول:
حاج شیخ مرتضی اعتمادیان
سخنران دوم:
حاج شیخ طحان آل یاسین
مداح:
حاج امیر ایزدی همدانی
مراسم سینه زنی:
کربلایی حسین عینی فرد
زمان:
پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
از اذان مغرب تا ۲۲:۳۰
مکان:
تهران
خیابان ولیعصر علیه السلام
امیریه بالاتر از مهدیه تهران چهارراه معزالسلطان
خیابان مدرس
انتهای کوچه مازندرانی
پلاک ۱۴
حسینیه آقای حاج سیدمحمد توکل (حفظه الله)
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب المومنین
#یاران_آسمانی_۳
#حاج_محسن_عسکری_تبریزی (ره)
نقل خاطرهای از مرجع جهان تشیع آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی(ره)
سلام
شبهای جمعه هرهفته سعی میکنم کلیپ تصویری یا صوتی از یاران آسمانی شده و اساتید خودم و پیرغلامان حسینی تقدیم کنم.
( #بلکه_بعد_از_ما_زما_یادی_کنند ... )
کلیپی از دوست بزرگوارم زنده یاد حاج محسن عسکری تبریزی (ره) که شاعری ریز بین و ذاکری نکته سنج بود. خاطرات فراوان از بزرگان داشت و همواره خیر خواه و مشوق جوانان بود. تواضع، در او نهادینه شده بود و اشعار زیادی را از بر داشت و...
واقعاً خاطراتش در #بیت_الزهراء_علیهاالسلام ( #هیئت_زائران_علقمه_همدان ) فراموش نشدنی است.
الفاتحه مع الصلوات
به ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
🆔 http://eitaa.com/ZaeranAlghamehHamedan
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_مهدوی
#انتظار
#او_خواهد_آمد
#نیمه_شعبان
مژده ! صبح نور آمد ، رفت شامِ ظلمانی
جلوه کرد آسایش ، دفع شد پریشانی
سر ز شرق ، بیرون کرد مهرِ نیمة شعبان
ماه فاطمه سر زد ، با جلالِ سبحانی
لالة گلستانِ عسکری شکوفا شد
عندلیب ها گشتند مست از غزلخوانی
زاد نرجسِ والا ، کودکی که از یُمنش
نقشِ آب گردیدند ، نقشه های شیطانی
ز امرِ حق چو « یوکابد » مامِ حضرت موسی
وضعِ حملِ این بانو ، بوده است پنهانی 1
اشک شوق در دیده ، خنده روی لب دارد
عسکری بُود شاکر بر عطایِ ربّانی
سامرا از این مولود ، مهبط ملائک شد
تهنیت به لب دارند در نزول ، هر آنی
یار بی کسان آمد ، منجی جهان آمد
صاحب الزمان آمد ، شد وجود نورانی
روی بازویِ او نقش گشته است « جاء الحق »
چون به دست او باطل ، محو گردد و فانی 2
نامِ نیک او ، نامِ خاتمِ رسل باشد
بس نشانه ها دارد از علیّ عمرانی
چون پیمبرِ اعظم ، خُلقِ او عظیم آمد
صبر او چنان ایّوب ، حشمتش سلیمانی
در نمازِ خود عیسی اقتدا کند بر او 3
محو و ماتِ حُسنِ وی ، یوسفان کنعانی
باز شد درِ رحمت ، شادمان دلِ عترت
نوحِ کشتیِ دین اوست بینِ بحرِ طوفانی
بهر دوستان مهرش خوشتر از جنان باشد
بهر دشمنان قهرش ، شعله های نیرانی
از وجود او گیرند بهره مردم عالم
آن چنان که از خورشید ، پشت ابرِ بارانی 4
چون که پر ز جور و ظلم گشت عرصة گیتی
عدل و داد را بر خلق ، او نماید ارزانی
خرمن اباطیل و کافران بسوزاند
در جهان بر افرازد ، پرچمِ مسلمانی
در حکومت مهدی ، زندگی چه خوش باشد
چونکه او زند تکیه بر سریر سلطانی
گر زنی به سویِ شام ، از عراق ره پوید
بی معین و بی یاور ، با زرِ فراوانی
کس طمع به اموالش بین ره نخواهد کرد
چونکه نیست نا اَمنی ، تحت هیچ عنوانی 5
هیچکس به آزارِ دیگری رضا نَبْوَد
گردِ گوسفندان ، گرگ هست گرمِ چوپانی 6
آرزویِ آن دولت ، در دل بشر باشد
درکِ آن حکومت هست بِه ز آب حیوانی
اَفضلِ همه اعمال ، انتظارِ امرِ اوست
از فرج غم و سختی ، شادی است و آسانی
از وظایف شیعه است دم به دم دعا کردن
تا فرج شود نزدیک ، سر رسد به سامانی
کاش صبحِ شامِ قدر ، بشنویم آن صیحه 7
فصلِ هجر را آید ، روزهای پایانی
ز آنچه غیرِ حتمی بود ، شد نشانه ها ظاهر
کاش علائم حتمی ، جلوه گر شوند آنی
مژده باد یاران را ، خیل دوستداران را
عاقبت شود قسمت ، آن شراب روحانی
گرچه در جهان امروز ظلم و جور بسیار است
جنگها شده بسیار بین عالی و دانی
چون علی که در خیبر دربِ قلعه از جا کند
ریشه کن نماید او ، فتنه های سفیانی
یاورانِ او گردند جمع ، گردِ بیت حق
در جهان عیان سازند نهضت نمایانی
کاش آن زمان ما هم جز لشکرش باشیم
در سرایِ وی یابیم افتخار دربانی
ز امرِ حضرت باقر ، گر قیامی از مشرق
شد شروع و عالم گشت مثلِ بحرِ طوفانی
جانِ خود نگه داریم ، بهرِ یاری مهدی
در رکابِ او سازیم جانِ خویش قربانی 8
موسمِ ظهورِ خود آن خلاصة خلقت
مجری است و احیاگر بر حدود قرآنی
قاتلانِ زهرا را می کشد برون از قبر
پس تقاص می گیرد ز آن دو کافرِ جانی 9
ای خلیفة بر حق ، ای حقیقت مطلق
حالِ ما تو می بینی ، درد ما تو می دانی
در غیابِ تو دشمن ، تاخته به یارانت
دوستانت از هجرت ، غرقِ بحرِ حیرانی
از بهایی و بابی ، وز عدویِ وهّابی
شیعه در زمان دیده فتنة فراوانی
بازگرد تا گردد باز از وصال تو
عقده ها ز قلبِ ما ، هم چروکِ پیشانی
« ایزدیّ » دل خسته دارد انتظارت را
شمسِ دین به قلبِ او کن تو پرتو افشانی
1- چنانکه فرعون از ولادت حضرت موسی ( ع ) طبق اخبار مطلع بود و برای جلوگیری از ولادت او شکم زنان را می درید تا موسی ( ع ) که نابود کننده حکومت فرعون بود به دنیا نیاید. عباسیان نیز در فکر کشتنِ ولی عصر « عج » بودند . لذا حمل آن حضرت مثل حمل موسی ( ع ) بود یعنی مخفی و بدون علائم مربوطه . رجوع شود به کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق ج 7 ، ص 417 ، ح1 ؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی ( ره ) طبع قدیم ، ج 13 ، ص 10 ، ح 14 و طبع جدید ج 51 ، ص 13 ، ح 14 و ... نام مادر حضرت موسی ( ع ) و داستان ولادتش در تفاسیر با شرح آمده است.
2 - علامه مجلسی ( ره ) بحار الانوار ، طبع قدیم ، ج 13 ، ص 14 ، ح 27 - طبع جدید 1 ، ص 20 به نقل از شیخ طوسی ( ره ) کتاب غیبت ، ص 239 ، رقم 207 – علامه اربلی (ره ) کشف الغمه ، ج 3 ، ص 310 – ترجمه یوم الخلاص « کامل سلیمان » ج 1 ، ص 88 ، ترجمه لطیف راشدی و ...
3 -منابع اهل سنت : این حجر عسقلانی ، الصواعق المحرقه ، ص 162 ؛ مسلم نیشابوری ، صحیح مسلم ج 1 ، ص 107 و 108 ؛ ج 8 ، ص 197 و 198 ؛ قندوزی ، ینابیع الموده ، ج 3 ص 90 و 135 و...
#منابع_شیعی : علامه اربلی ( ره ) بحارالانوار ج 13 احادیث مختلف نقل کرده است . ج 52 ص 151 و ... رجوع شود به ترجمه یوم الخلاص ج 1 ص 388 الی 401 .
4 _علامه مجلسی ( ره ) بحار الانوار طبع قدیم ، ج 13 ، ص 251 ، ح 6 و 7 و 8 – طبع جدید ج 52 ص 92 و 93 ، علامه طبرسی ( ره ) اعلام الوری.
AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم #اشعار_مهدوی #انتظار #او_خواهد_آمد #نیمه_شعبان مژده ! صبح نور آمد ، رفت شامِ
شعری مهدوی بمناسبت جمعه...
متناسب باحال و روز جهان پرفتنه آخرالزمان.
برای مشاهده سایر سرودههای حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.