eitaa logo
AmirIzadiHamedani14
439 دنبال‌کننده
81 عکس
374 ویدیو
6 فایل
نشر آثار و اطلاع رسانی جلسات امیر ایزدی همدانی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔹 علیهاالسلام 🔹 🔹 ... شیخ عباس قمّیِ مشهور آنکه بادا مزار او پر نور پسری داشت اهل منبر بود عالم و عامل و سخنور بود نام نیکش علیّ و وقت خطاب پدرش بود گل ، پسر چو گلاب بین وعّاظ نامی تهران شهره در روضه بود و فنّ بیان مدتی از فشار و پرکاری حنجرش شد دچار بیماری تار صوتیّ وی ، فتاد از کار وز سخن ماند آن نکو گفتار نزد چندین پزشک شهر شتافت کس به دردش ره علاج نیافت گشت در شهرها مناطق را یافت آخر طبیب حاذق را گفت با وی ، طبیب حاذق او نَه به منبر برو ، نه حرفی گو هر چه می خواستی ز اهل و عیال بنویسش بجای قال و مقال استراحت بده به حنجر خود بلکه گیری شفا ز داور خود گر چه بود از علاج وی ، نومید نسخه ای از برای او پیچید بلکه با استراحت و دارو بِه شود تارهای صوتیِ او پسر شیخ هم قبول نمود گر چه این شیوه اش ملول نمود چند مدت بدین روال گذشت روز ها بهر او ، چو سال گذشت خسته دل گشت واعظ خوش نام از چنان وضع و گردش ایّام بود در خاطرش بسی تشویش داشت ماه صیام را در پیش بهر منبر به موسمِ رمضان وعده ها داده بود در تهران نگران بود بهر آن جلسات شب قدرِ مساجد و هیئات حنجر او بجای بهبودی بود نزدیک مرزِ نابودی واعظ ، این وضع را تحمل کرد به خدای اَحد ، توکل کرد کرد یک روز ظهر ، بعدِ نماز دست حاجت ، سوی حسین دراز گفت : ای نور دیده ی زهرا به غلامت ، عنایتی فرما درد آورده ام ، دوایم ده روضه خوانِ تواَم ، شفایم ده در زبان ، قدرت بیانم نیست بیش از این‌ طاقت و‌ توانم نیست کرد با دوست ، گفتگویش را شُست با اشک دیده ، رویش را چونکه بعد از توسلش خوابید خواب سردارِ سر جدا را دید باز در خواب ، عرض حاجت کرد درد دل ، در حضورِ حضرت کرد سوی او حضرتش اشاره نمود لب گشود و چنین بیان فرمود گر امیدِ شفا تو را به سر است گو به آن کاو نشسته پیشِ در است روضه ی دختر مرا خواند گریه بر او بلا بگرداند در غم دخترم ، سرشک افشان تا شفایت دهد خدای جهان پس به فرمانِ آن امام شهید زود ، رو سوی در نمود و بدید شوهرِ خواهرش در آنجا بود سیّدی اهل علم و تقوا بود گفت : روضه به آه و ناله بخوان قدری از دختر سه ساله بخوان گریه بر دختری که بت شکن است داروی درد بی دوای من است سید از دیده اشک غم افشاند روضه حضرت رقیه نخواند شاید از باب او ، حیا می کرد شرم از شرحِ ماجرا می کرد عاقبت ، زاده ی پیمبرِ نور داد بر سید این چنین دستور روضه ی دخترم رقیه بخوان زآنچه دید از بنی امیّه بخوان چون به دستور نور چشم رسول شد به ذکر مصائب ، او مشغول پسر شیخ ، دیده تر می کرد بود در خواب و ناله سر می کرد همسرش ضجه های او چو شنید بر سرش خویش را رساند و بدید سیل جوشد ز چشم خونبارش کرد زآن خوابِ ناز ، بیدارش گشت بیدار و گفت با زاری خواب او بوده بِه ز بیداری بر دلش ماند حسرت بسیار که ز کف رفته ، فرصت دیدار عصرِ آن روز رفت نزد طبیب بر طبیب ، این قضیه بود عجیب تار صوتیّ و حنجرِ عالم بود چون روز اوّلش سالم دید زآن ابتلا و بیماری در گلویش نمانده آثاری کرد از نُو ، معاینه او را گفت : خوردی کدام دارو را ؟ خوب افتاده دارویت به مزاج کرده یک درد لاعلاج ، علاج در پی حلّ این معمّا شد ایستاد و جواب ، جویا شد واعظ ، از شوق ، لحظه ای بگریست گفت : این کار ، کارِ دارو نیست قصه ی آن توسلات عجیب بازگو کرد در حضور طبیب منقلب شد پزشک و حالی یافت با خدا ، حال اتصالی یافت قلمش بر زمین فتاد از دست پشت میز طبابتش بنشست دید اعجاز را عیان با عین ریخت اشک از بصر ، بیاد حسین گفت : درد تو را علاج نبود شربتی خوش بر این مزاج نبود رفع بیماری ات در اوج خطر جز توسل نداشت راه دگر ( ) به حق ، توکل کن به همین خاندان ، توسل کن با توسل به عترت اطهار شُو مقرّب به درگه دادار این توسل ، نشانِ ایمان است سَنَدش آیه های قرآن است 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 علیها السلام 🔹 ... 🔹 امشب دلم گرفته ، دارد هوای دیگر کشتیّ جان سپردم بر ناخدای دیگر کز موج غم رساند دل را به جای دیگر در ساحل ولایت دیدم صفای دیگر تر کام خشک خود را از جام عشق کردم با ذکر «یا رقیه» یاد دمشق کردم او بر خدا حبیبه ، دردانة حبیب است درد آشنا ولیکن در شام غم غریب است این دختر سه ساله بر درد ها طبیب است در دیده ها بُود نور ، بر قلب ها شکیب است گیرد قرار هر دل با ذکر یا رقیه حل می شود مشاکل با ذکر یا رقیه ای گوهر یگانه ، یا حضرت رقیه ای خرده تازیانه ، یا حضرت رقیه مظلومة زمانه ، یا حضرت رقیه ما را بُود ترانه ، یا حضرت رقیه گوییم بر یزید و آل اُمیّه لعنت بر هر کسی که آزرد قلب رقیّه لعنت این دخترک زمانی کنج خرابه غمناک شبها گرسنه می ماند سر می گذاشت بر خاک اکنون که بقعه دارد از لطف ایزد پاک گلدستة حریمش سر می کشد به افلاک امروز بارگاهش بر اهل دل مطاف است بر گِرد گنبد او خورشید در طواف است نقل است روزگاری خدّام راست گفتار کردند شُور و گفتند : نَبود چنین سزاوار این بقعه تنگ باشد ، از بهر خیل زوّار باید به پای خیزیم ، دست آوریم در کار گر مرقد مطهر ، قدری وسیع گردد شاید حسینِ زهرا ما را شفیع گردد از صدق فکر این کار در سر چو پروریدند بس رازها شنیدند ، بس معجزات دیدند یک نقشة اساسی بهر حرم کشیدند هر خانه ای که می بود در طرحشان خریدند جز ملک کوچکی که بُد خانه ای قدیمی آن خانه صاحبی داشت ، با مذهب کلیمی وقتی که آن یهودی آگاه شد ز اسرار گفتا : به مذهب من شایسته نیست این کار گفتند : از لجاجت ، ای مرد دست بردار چندین برابرش نقد بستان و خانه بسپار گفتا که : با رقیه من هیچگه نجوشم هرگز به خاطر او چیزی نمی فروشم آن مرد رفت و چندی بگذشت از این قضایا شد حامله زن او ، بُردش برِ اطبّا خواندند آیة یأس در گوش مرد آنها گفتند : مادر و طفل خواهند شد ز دنیا شد بر روی یهودی یکباره بسته درها چون بود دودمانش در معرض خطرها تحت مراقبت ها بگذشت همسر خویش بودش به جسم رعشه ، در سر هزار تشویش بنهاد سوی منزل با قلب خسته پا پیش قبر رقیه را دید ، در راه با دل ریش انداخت سر به زیر و آمد برِ رقیه بگشود دستِ حاجت در محضرِ رقیه گفت : ای رقیه خاتون من گشته ام گدایت با صد هزار اُمّید در می زنم سرایت گر این گره گشاید سر پنجة عطایت آن خانه نیست قابل ، جان می دهم برایت آنجا دخیل بست و بگریست تا سحرگاه خانه نرفته برگشت پیش عیالش از راه برگشت و دید دارد عمر دوباره یارش نوزاد نازنینی پیداست در کنارش هر دو صحیح و سالم دارند انتظارش پرسید زن ز شوهر دیشب چه بوده کارش ؟ گفتا که گرمِ کاری جز این قضیه بوده با او نگفت تا صبح ، پیش رقیه بوده زن از برای شوهر گفت این سخن چو بلبل کز لاله زار عرفان دیشب تو چیده ای گل مضطر چو مانده بودی کردی بحق توکل رفتی سوی رقیه ، جستی به او توسل چون دید همسر او از رازها خبر داشت پرسید راز را مرد ، زن نیز پرده برداشت گفتا که ساعتی پیش ، بودم ز درد سرشار آمد به دیدن من یک دختر نکو کار گفتا : سلامتت را من خواستم ز دادار فرزند تو ذکور است ، نامش حسین بگذار گفتم که : چیست نامت ، ای نور هر دو عینم گفتا : منم رقیه ، دُردانة حسینم آری به درد عالم دارد دوا رقیه بگشوده بر مریضان دار الشفا رقیه ما بوده ایم از آغاز همراز با رقیه هر جا شدیم مضطر گفتیم : یا رقیه در مجلس عزایش با صدق دل نشستیم از دور بر ضریحش صدها دخیل بستیم یا حضرت رقیه درد مرا دوا کن از مرحمت نگاهی بر حال این گدا کن جانم به لب رسیده ، حاجات من روا کن با کاروان مرا هم عازم به کربلا کن ای آنکه از تو آید هر عقده را گشودن بر « » عطا کن اخلاص در سرودن ❄️ این شعر سابقاً در کتاب ( جلد اول اشعار آقای ایزدی ) چاپ شده بود، از آنجا که این کتاب، کمیاب شده و دوستان خواهان این شعر بودند، این شعر در کانال بارگذاری شد. ❄️ نشر برای خشنودی حضرت رقیه علیهاالسلام و تعجیل در امر فرج ولی عصر عجل الله فرجه 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم رب الحسین (علیه‌السلام) 🔸 باز از لطفِ خالق منّان جلوه گر شد طلیعة شعبان شهرِ شادیّ احمد و آلش ماهِ پر فیضِ رحمت و غفران ماه میلاد پنجمین معصوم آنکه اعمال را بُود میزان سبط دوّم ، سِوُم امام ، حسین کاوست مرجان به قلب اَلرَّحْمان شبلِ شیر خدا ، علیّ ولی در صفِ طف ، دلاورِ میدان گل باغ رسول و جان بتول پدرِ نُه ولیِّ عالی شان من چه گویم از آن خجسته صفات ؟ به صفاتِ الهی اش ، صلوات سوّمین روزِ ماه شعبان است شوق و شوری به مُلک امکان است زاده شد کودکی به خانة وحی که از او نور حق ، نمایان است پسری را بتول ، مادر شد کاو پدر را عصارة جان است خُفْت بر رویِ سینة یا سین جای او رویِ جای قرآن است اوست مقصود حق ، ز ذبح عظیم در رهِ دوست ، تشنه قربان است تربتِ پاک او ، عجین به شفاست دارویِ دردِ دردمندان است هر که خواهد ز تربتش برکات هدیه بر جدّ او کند صلوات آیتِ محکمِ ظفر آمد نورِ چشمِ پیامبر آمد از دو دریا ، عیان شده مرجان از یمِ لطفِ حق ، گهر آمد او که شمسِ ولایتش ، پدر است برجِ اسلام را قمر آمد چشمة جود و ابرِ رحمتِ حق نخل اُمّید را ثمر آمد اوست از هر فرشته والاتر گر چه در کسوتِ بشر آمد مژده ! مژده ! که بهر « دردائیل » شبِ غم طی شد و سحر آمد او دهد خلق را ، ز غُصّه نجات به کراماتِ حضرتش ، صلوات باز مرغِ دلم ، هوایی شد اوج بگرفت و کربلایی شد گِرد گنبدْ طلایِ ثار الله آنقدر گشت ، تا خدایی شد به اجابت ، قرین بُود بی شک تحتِ آن قُبّه ، گر دعایی شد هر که زد گام ، در مسیرِ حسین به رهِ راست ، رهنمایی شد من از اوّل ، گدایِ او بودم بی نیازیم ، ز این گدایی شد شیر خوردن به روضه و جشنش علّتی بهرِ آشنایی شد سائل اوست ، صاحب درجات به دو دستِ کریم او صلوات حجت کبریا ، حسین آمد گلِ اهل کسا ، حسین آمد مژده بر خیلِ انبیا دادند وارث انبیا ، حسین آمد در رگش ، خونِ حق بُود جاری پورِ خون خدا ، حسین آمد کربلایش ز کعبه ، دل بُرده خسروِ کربلا ، حسین آمد ای که در کارت ، اوفتاده گره مَهِ عقده گشا ، حسین آمد ای گنه کارها ، بشارت باد شافعِ جُرم ها ، حسین آمد شافعِ شیعه اوست در عرصات به مقامِ شفاعتش صلوات چونکه این اخترِ خجسته دمید بر جهان و جهانیان ، تابید همرهِ جبرئیل ، نزد رسول فطرسِ خسته ، با امید رسید عقلِ کُل ، در حَقَش ، دعا فرمود حالِ زار و ندامتش چون دید ز امرِ احمد ، سوی حسین آمد بالِ خود را به مهدِ او مالید حق به یُمنِ حسین در آن شب پر و بالِ دوباره اش ، بخشید گفت فطرس : منم عتیق حسین پر گشود و به بام عرش ، پرید فطرس آرد خبر به فُلکِ نجات هر کسی گفت بر حسین ، صلوات سینة او ، تهی ز کینه بُوَد علمِ دادار را خزینه بُوَد چهرة تابناک و زیبایش اخترِ مکّه و مدینه بُوَد او چراغِ هدایتِ بشر است در یمِ فتنه ها ، سفینه بُوَد تحتِ فرمانِ او بُوَد خورشید در برش بندة کمینه بُوَد یاد او می دهد صفا بر دل ذکر او ، قلب را سکینه بُوَد بُوَد این نازدانه ، نبضِ حیات هدیه بر باب و مادرش ، صلوات میر و سالارِ من ، حسین بُوَد دل و دلدارِ من ، حسین بُوَد در هجوم غم و گرفتاری یار و غمخوارِ من حسین بُوَد آنکه دست خدایی اش بگشود گره از کارِ من ، حسین بُوَد در دلم نیست خوفی از دشمن تا هوادارِ من ، حسین بُوَد بهتر از صحّت است بیماری گر پرستارِ من ، حسین بُوَد در حیات و ممات ، در عرصات همه جا یار من ، حسین بُوَد اوست احیاگرِ زکات و صلات به روانِ مطهّرش ، صلوات نخلِ اُمّیدِ ما ، ثمر دارد او ز احوالِ ما ، خبر دارد به علی اکبرش قسم که حسین بر محبّینِ خود ، نظر دارد هر کسی یا حسین می گوید پیشِ تیرِ بلا ، سپر دارد هر کسی پیروِ رَهَش گردد در کَفَش ، رایت ظفر دارد اوست خورشید و در کنارِ خودش یک برادر ، چنان قمر دارد بیشتر مَحرمِ حسین شود هر که اخلاصِ بیشتر دارد تا اَبَد شرمگین از اوست فرات به لب خشک اصغرش ، صلوات من ز نامش ، قرار می خواهم فرج از بهرِ کار می خواهم دیدنِ رویِ ماهِ مهدی را پس از این انتظار می خواهم حاجتم بی شُمار کرده روا باز هم بی شمار می خواهم همچو لاله ، به یادِ داغ دلش سینه ای داغدار می خواهم تا کنم گریه بر مصائب او دیده ای اشکبار می خواهم دلِ من سخت ، تنگِ شش گوشه است بوسه از آن مزار می خواهم به اُمیدِ قبولِ این ابیات «ایزدی» را بُوَد به لب ، صلوات 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم رب الحسین (علیه‌السلام) 🔸 🔹 روایت است چنین از ششم امامِ مبین کتابِ ناطق ، صادق ز نسلِ صدّیقین در آن زمان که خداوندگارِ لَمْ یَزَلی نمود عرضه به خیلِ ملک ، ولایِ علی بجز یکی ز ملائک که داشت فطرس ، نام که بود از حَمَلْة عرش و بس بلند مقام فرشتگان ، همه این امر را پذیرفتند ز صدقِ دل ، به ولای علی ، بلی گفتند غضب نمود به فطرس ، مُهیمنِ متعال گرفت رتبة وی را ، شکست از او یک بال به اختیار پذیرفت عذابِ دنیا را نداشت چونکه تحمّل ، عِقابِ عقبا را چو هفت قرن ، خدا در جزیره ای سوزان ز پلکهایِ دو چشمش نمود آویزان در آن جزیر که حق از غضب ، وِرا افکند همیشه بوی بَد و دودِ تیره بود بلند در اوجِ غم ، نَه پیِ شکوه گرم طاعت بود که هفت قرن ، شب و روز در عبادت بود شبی بدید که با جبرئیل از سویِ عرش فرشتگانِ زیادی شدند راهیِ فرش بگفت روحِ امین را کجا رَوی دل شب ؟ جواب داد : برِ عقلِ کُل ، به عرضِ ادب خدا به دخترِ پیغمبرش ، پسر داده از آنچه وصف توان کرد ، خوبتر داده به حکمِ سرمد ، سویِ سرآمدِ ثقلین رَویم و گوییمش تهنیت برای حسین به عجز گفت که همراهِ خود مرا ببرید مریض را به شفاخانه ، از وفا ببرید مرا اُمید بُوَد کز دعایِ پیغمبر شَوَم غریق ، به دریایِ رحمتِ داور ز راهِ مهر ، به اذن خدای جلّ جلال سوار کرد وِ را جبرئیل بر سرِ بال به نزد احمدش آوَرْد ، تهنیت گویان نمود بهرِ پیمبر ، قضیّه را عنوان بگفت : بینِ من و او ، اُخوّتی باشد مرا ز درگهت ، اُمّیدِ رحمتی باشد دعا نما که خداوندِ قادر و متعال به فطرس از رهِ احسان ز نُو دهد پر و بال رسولِ حق چو شنیدی ، مصائبِ فطرس نگه ز لطف و کرم کرد جانبِ فطرس نخست عرضه نمودش نبی ، ولایِ علی بلادرنگ بلی گفت و داد دل به علی سپس رسول بفرمود : رُو ، به سویِ حسین بخواه حاجتت از حق به آبرویِ حسین بمال بال و پرت را به گاهوارة او که مشکلِ تو شود حل به یک اشارة او فرشته رفت به سویِ حسین و می نالید به مهدِ خونِ خدا بالِ خویش را مالید ز فیضِ او ، به رگش خونِ تازه شد جاری گرفت بال و پر ، از لطفِ حضرت باری به سوی عرش روان گشت و گفت با دلِ شاد مرا ز بندِ بالایا ، حسین کرد آزاد دوباره فطرسِ والا به عرش یافت حضور در آسمان به عتیق الحسین شد مشهور نمود عهد به جبرانِ این عنایتِ او هر آنکسی ز وفا رفت بر زیارتِ او وَ یا به زادة زهرا ، درود گفت و سلام نماید این همه ، ابلاغ بر امامِ همام سلامِ ما به حسین و به خونِ حنجرِ او به جدّ و مادر و باب و به نسلِ اطهرِ او به دهر « » از او زیارتش طلبد به آخرت ز عنایت ، شفاعتش طلبد 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم رب الحسین 🔹 علیه‌السلام باد بر خیلِ رسولانِ معظَّم صلوات خاصه بر خاتم و بر آل مکرم صلوات مژده ای اهل ولا سوم شعبان آمد آنکه مرجانِ دو دریاست به قرآن آمد پسرِ فاطمه ، سر حلقة خوبان آمد آنکه از جان گذرد در ره یزدان آمد  بر وِی از موسی و از عیسی مریم صلوات جان به قربان حسینی که امام شهداست اُسوة مردم آزاده ، عزیز زهراست مکتبش مکتب جانبازی و ایثار و وفاست جلوة مکتب او واقعة عاشوراست بر چنین مکتب و استاد معظم صلوات جبرئیل است که از امر خداوند مبین همرهِ خیل ملائک شده نازل به زمین بهر تبریک به پیغمبرِ والای امین همه با دیدنِ شمسِ رخِ آن ماه جبین هدیه کردند به پیغمبر اکرم صلوات بین آنها ملکی بود ، پرش سوخته بود آتش خشمِ خدا ، کار وی افروخته بود لیک نادم شده غمها به دل اندوخته بود چشمِ اُمّید به الطافِ نبی دوخته بود در دلش شوق به لب داشت دمادم صلوات گفت جبریل ؛ الا ! ختم رسل ، نور جلی آن زمانی که خدای ابدیّ و ازلی عرضه بر خیل ملک کرد تولای علی این ملک امر ولایت نپذیرفت ولی حال گشته سخنش ناد علی ، هم صلوات آن ملک چونکه تولای علی کرد قبول احمدش کرد شفاعت ، بر حق شد مقبول گفت با فطرسِ دلسوخته از لطف ، رسول متبرک پرِ خود ساز به فرزند بتول این عمل کرد و به لب داشت مسلّم صلوات بُرد چون سوی حسین بن علی دست نیاز حق به او داد پرِ تازه برای پرواز کرد با ناز ، پرش باز ، نمود این آواز که عطا کرد به من بال ، حسین از اعجاز کرد تقدیم به سردارِ محرّم صلوات پر سوی عرش زد و کرد به عالم اعلام شدم آزاد من از رنج و عذاب و آلام همه اینها بُود از مرحمت سوّم امام می رسانم به حسین هر که به او داد سلام هر کجا بشنوم این معجزه گویم صلوات این بُود مظهر حق ، خامس اصحاب کساست معنی ذبح عظیم است و به محبوب فداست تحت آن قبّه که بر روی مزارش بر پاست مستجاب است دعا ، ضامنِ این امر خداست خاصه گر بهر دعا بود مقدّم صلوات این حسین است کز او پایه دین شد محکم گشت قنداقة او زینت عرش اعظم زده بر قلّة ایثار و شرف ، او پرچم می زند روز قیامت ، کفِ افسوس به هم هر که بر حضرتِ او هدیه کند کم صلوات چه حسینی که بُود در رگِ او خون خدا ساکن کرب و بلا ، فاتح ملک دلها تربت اطهرِ او هست به هر درد ، دوا مجلس روضة او بحرِ خروشانِ سخا به امیدی که شوی غرق در این یم صلوات رهبرِ مردم آگاه حسین است حسین صاحبِ عِزّ و فر و جاه حسین است حسین اُسوة سیرِ الی الله حسین است حسین بر حسینی که بُود عزّت آدم صلوات 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
هدایت شده از AmirIzadiHamedani14
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله سید جعفر سیدان (مدظله) سوم شعبان روز شادی و گریه... 🔹 برای مشاهده سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.