eitaa logo
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
298 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
↵چہ‌رویــٰاۍ ِ‌قشــنگیہ‌براۍ‌نوڪر‌ببینہ‌‌مـولـٰا‌ش‌ظـُهـور‌ڪرده‍ …!↳ کپی؟باصلوات،فورواردڪن‌فیض‌ببریـم °•خادم‌المهدی•°: @Khadim_313m °•تبادلاتمون•° : @Al_maShtI ••حــرفـاتـوݧ••🌿📮 https://6w9.ir/Harf_8710498 حرفے‌بود‌در‌خدمتم🙂🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 ... (۶۲) بالـاخره با صداے فریادۍڪه داشت هرلحظہ نزدیڪتر میشد منو ول ڪردن و با سرعت برق فرار ڪردن !! همونجا رو چمنا افتاده بودم و زار میزدم باورم نمیشد این ترنم همون ترنمیہ ڪه ماشین سیصد میلیونے زیر پاش بود ! همون دانشجوے پزشڪے و همون دختر پولدار مغرورۍڪه هیچ‌ڪسےجرأت نداشت مزاحمم بشہ - دخترم اذیتت ڪردن؟؟ دستامو از صورتم برداشتم و نگاهش ڪردم ! نمیتونستم جلوے گریمو بگیرم ... مرد با همون لہجہ ے ترڪے ادامه داد - آخہ اینجا چیڪار میڪنے باباجان !! قیافتم ڪه آشنا نیست فڪرنڪنم ماݪ این محـݪ باشے !! سرمو انداختم پایین و بہ گریہ هام ادامہ دادم - ببینمت ! دختر خوب ! نڪنہ از خونہ فرار ڪردۍ ؟؟!! آخہ اگر من نمیرسیدم ڪه ... لـا الہ الـا اللّه ... جووناۍ این زمونہ گرگ شدن باباجان ! خطر داره یہ دختر تنہا اونم تو این جاے خلوت ... ! ترسیدۍ حتماً؟؟ بشین برم برات یہ آب میوه اۍ چیزے بیارم رنگ بہ روت نمونده !! - نہ ... خواهش میڪنم نرید من میترسم ... نشست ڪنارم - ببین بابا جان ! این ڪار ڪه تو ڪردۍ اصݪـاً درست نیست ! حتما خانوادت الـان دارن دنبالت میگردن ! نگرانتن ! این بیرون خطرناڪه دخترم ! یہ دختر تنہا نمیتونہ تو این تہرون درندشت ڪه همہ جور آدمے توش هست اینجورۍتو پارڪا سرگردون بمونہ ! شمارشون رو بگو زنگ بزنم بیان دنبالت .. فقط گریہ میڪردم ! - لـا الہ الـا اللّه ... دخترجون اینجورے ڪه نمیشہ ! اگر نگے مجبور میشم زنگ بزنم پلیس ! حداقـݪ اونا بدنت دست خانوادت ! سرمو آوردم بالـا و با ترس نگاهش ڪردم - نہ ... خواهش میڪنم شما دیگہ اذیتم نڪن - خب الـان میخواۍ چیڪارڪنے؟ میبینے ڪه آدما چقدر ... شبو میخواۍڪجا بمونے؟؟ - یہ ڪاریش میڪنم دیگہ !! یہ جایۍ میرم ! همونجورۍڪه دیشب ... دیشب !!! یاد دیشب افتادم ! یاد اون جاے امن ! یاد اون آرامش ... یاد اون ڪه خودش بیرون خوابید اما من تو خونش ... دوباره سرمو انداختم پایین ! نہ ! من از آخوندا متنفرم بمیرمم دیگہ نمیرم پیشش ! - دیشب چے؟؟ باباجان من باید برم ! اگر نمیخواے بہ ڪسے زنگ بزنم ، نمیزنم اما امشبو باید وسط یہ عده گرگ سر ڪنے !! بلند شد .. با وحشت نگاهش ڪردم - نہ ... نرید - زنگ میزنے؟؟ - اره میزنم . گوشیتونو بدین... و از جیبم شماره ے اون رو دراوردم !!!! شماره رو گرفتم و منتظر بودم بوق بخوره. امّا رفت رو آهنگ پیشواز ! "منو رها نڪن ببین ڪه من تنہاے تنہام ! منو رها نڪن بجز تو ، من چیزے نمیخوام ! منو رها نڪن آقا ... منو رها نڪن آقا ... منو رها نڪن ..." نوحہ گذاشتہ بود رو آهنگ پیشوازش یہ لحظہ از زنگ زدنم پشیمون شدم ! خواستم قطع ڪنم ڪه صداش تو گوشے پیچید... - بلہ بفرمایید زبونم بند اومد ! - بفرمایید؟؟ اݪـو؟؟ - ا...ا....لـ...لـــو - الـو؟؟ - سـ...سلـ...لـام ... - خانووووم!! شمایـے ؟؟؟؟ ڪجایۍآخہ شما ؟؟ از صبح دارم دنبالتون میگردم !! زدم زیر گریہ - نمیدونم ڪجام خواهش میڪنم بیاید مگہ نمیگفتید میخواید ڪمڪم ڪنید بیاید .. - باشہ باشہ فقط بگید ڪجا بیام؟؟ - نمیدونم پیرمردو نگاه ڪردم اسم پارڪ و خیابون رو گفت و منم بہ اون گفتم ! - همونجا باشید تا ده دقیقہ دیگہ پیشتونم! گوشے رو دادم بہ پیرمرد و تشڪرڪردم - ده دقیقہ دیگہ میرسہ میشہ بمونید تا بیاد؟! سرشو بہ نشونہ تایید تڪون داد و رفت و رو نیمڪت پشت سرم نشست. بہ ڪارے ڪہ ڪرده بودم فڪرڪردم ! من چہ ڪمڪے از اون خواستم ؟ اصلـاً اون میخواد براے من چیڪار ڪنه؟؟ اَه ... اونم یہ آخوند هرچےڪه بود حداقـݪ مثل بقیہ پسرا بہم دست درازے نڪرده بود و دیشب رو آروم تو خونش سرڪرده بودم ! صداۍ گریم قطع شده بود و فقط آروم اشڪ میریختم. با دیدن سایه اۍڪه افتاد جلوم ، سرمو بلند ڪردم. خودش بود ! اون بود ! - سلـام ! - سلـام. خوبید؟؟ پیرمرد مرد با صدایۍڪه شنید از نیمڪت بلند شد و اومد سمت ما اون با دیدن پیرمرد شڪه شد ! پیرمرد هم با دیدن اون ، چشماش گرد شد ! با دهن باز یہ نگاه بہ من انداخت و یہ نگاه بہ اون و با تعجب فقط یہ ڪلمه گفت: - حاج آقا !! ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
🔹 ... (۶۳) حالت چہره ے اون یہ جورۍشده بود ! فڪرڪنم باعث آبروریزیش شده بودم محترمانہ دستشو برد بہ طرف پیرمرد - سلـام آقاۍڪریمے ! پیرمرد سرشو تڪون داد و به اون دست داد ! - سلـام حاج آقا ...!! رو به من گفت - دخترم من دیگہ میرم. خداحافظ ... خداحافظ حاجے ...! و در حالیڪه سرشو تڪون میداد و نچ نچ میڪرد ، سریعاً از ما دور شد با چشماے پر از سواݪ بہ اون نگاه ڪردم ! سرش پایین بود بعد چند لحظہ ڪتےڪه تو دستش بود گرفت سمتم - هوا سرده . بپوشید زود بریم ... با شرمندگے سرمو انداختم پایین - فڪرڪنم خیلے براتون بد شد با دست چپش ، پیشونیشو ماساژ داد و ڪݪـافه لبخند زد ! - نہ ... نمیدونم ... بالـاخره ڪاریہ ڪه شده ! اینو بگیرید بپوشید ، سرده کت رو از دستش گرفتم ، با همون لبخند روۍ لبش ، آسمونو نگاه ڪرد و زیر لب یہ چیزے گفت ڪه نشنیدم ! بعد سرشو تڪون داد و گفت "بریم" هنوزم حالم بد بود اتفاق چند دقیقہ پیش،حسابۍ بہ همم ریختہ بود ! تصور اینڪه اگہ اون پیرمرد نمیرسید ... اگہ صدامو نمیشنید ... یا حتےٰ اگہ "اون" نبود... اون !! حتےٰ اسمش رو هم نمیدونستم ! ڪتشو دور خودم پیچیده بودم امّا هنوز سردم بود ! هوا ڪم ڪم داشت تاریڪ میشد حتےٰ فڪر بہ این ڪه قرار بود شبو تنہا اینجا بگذرونم ، تنمو میلرزوند ماشینو روشن ڪرد و بعد حدود پنج دقیقہ ، نگہ داشت. صداۍ اذان از مسجدڪنار خیابون بہ گوش میرسید ... - میشہ ده دقیقہ ، یہ ربع اینجا باشید تا من برم و بیام ؟؟ سرمو انداختم پایین ! - ببخشید ڪه بازم مزاحمتون شدم - نہ خواهش میڪنم ... اینطور نیست !! - برید بہ ڪارتون برسید ! نگران من نباشید ! - ببخشید ... اگر واجب نبود ، تنہاتون نمیذاشتم ! سرمو تڪون دادم و لبخند محوے زدم ... با آرامش از ماشین پیاده شد و سرشو از پنجره آورد تو - لطفا درها رو از داخـݪ قفـݪ ڪنید ڪه خیاݪ منم راحت باشہ، شیشہ رو هم بدین بالـا زود میام ! درهاروقفـݪ ڪردم و شیشہ رو دادم بالـا سرمو بہ سمت پنجره برگردوندم و دیدم ڪه رفت توۍ مسجد ... ضعف و گرسنگے بہ دلم چنگ مینداخت ! ڪݪـافہ بودم از اینڪه دستم بہ جایۍ نمیرسہ نه گوشے نه ڪیف پول نه ماشین نه لباسام ... دستم از همہ چے ڪوتاه شده بود ! چقدر سخت بود اینجورے زندگی ڪردن ! امشبم باید میرفتم خونہ ے اون ؟؟ نه پس خودش چے ! هیچوقت تا بحاݪ مزاحم ڪسے نشده بودم ... حس اینڪه بخوام سربارش باشم اعصابمو خورد میڪرد ! بہ غرورم بر میخورد ... بہ سرم زد تا نیومده برم ! اما فقط در حد فڪر باقے موند !! آرامشےڪه تو این ماشین و اون خونہ بود دست و پامو براۍ رفتن شُل میڪرد ! بعدم ڪجا میتونستم برم ؟؟ مگہ صبح نرفتم ؟؟ چیشد !؟ دباره خودم بہ دست و پاش افتادم ڪه بیاد ڪمڪم ! با صداۍ تقہ اۍ ڪه بہ شیشه ماشین خورد ، از ترس پریدم ! اینقدر غرق فڪر بودم ڪه ندیدم از مسجد اومده بود بیرون ! دستشو بہ نشونہ معذرت خواهے گذاشت رو سینش و پایینو نگاه ڪرد ! تازه فہمیدم سوییچ رو نبرده و تو ماشین گذاشتہ !!! چقدر این آدم عجیب غریب بود ! درو براش باز ڪردم و بابت حواس پرتیم ازش معذرت خواستم ... - خواهش میڪنم ، شما ببخشید ڪه ترسوندمتون !! - نہ...! تقصیر خودمہ ڪه همش تو فڪر و خیاݪ سیر میڪنم! ماشین رو روشن ڪرد و یڪم با سرعت خیابونو دور زد . احتمالـا میخواست قبل اینڪه آشناۍ دیگہ اۍ منو ڪنارش ببینہ از مسجد دور شہ !! - چہ فڪر و خیالے ؟ - بلہ ؟؟ - ببخشید ... خواستم بدونم چہ چیزایۍ ذهنتونو اینقدر مشغول ڪرده ! سرمو بہ شیشہ تڪیہ دادم و بہ خیابون چشم دوختم ... - فڪر بدبختیام ! - ببینید ... من دوست دارم ڪمڪتون ڪنم ! براۍ این لـازمہ ڪه بدونم چہ اتفاقے براۍ شما افتاده ! - ممنون ولے نمیتونید ڪمڪے ڪنید ... هیچڪس نمیتونہ ڪمڪم ڪنه جز مرگ !! - واقعا اینطور فڪر میڪنید ؟! -‌ اره ... یا چیزے شبیہ مرگ ... مثݪ یہ خواب طولـانے ! یا شایدم فراموشے ! - واسہ همین دست بہ خودڪشے زدین ؟! سرمو بہ نشونہ تایید ، تڪون آرومے دادم و یہ قطره اشڪ از گوشہ ے چشمم سر خورد ...! - میشہ ... میشہ بپرسم اون زخم ... یعنے ... صورتتون چے شده !؟ اونم خودتون ...؟ چشمام پر از اشڪ شد و دستم رفت سمت صورتم ... دستم ڪه بہ زخم یادگارے عرشیا میخورد ، قلبم میسوخت و گلومو بغض میگرفت در حالیڪه سعے داشتم جلوے اشڪامو بگیرم و سرمو بالـا بردم ! ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
حواست را جمع ڪن..(:💔 ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
_
ظـلـم‌ یـعـنـۍ بـرا؎ شـھـیـد شـدن‌ آفـریـده شـده ایـم، ولے مۍمیریـم !🚶🏿‍♂ •
『 بسْم‌اللّٰھ‌ِالذی‌خَلقَ‌المھدۍ'؏':)! 』
خیلۍوقتمون رونمیگیره رفقا..🌷 ╔♡❀‌✨•••❀‌•••✨❀‌♡╗ @Amir_Hossein13 ╚♡❀‌✨•••❀‌•••✨❀‌♡╝
•ا﷽ا• 🍃 +تلاوت‌قرآن‌همراه‌باترجمه 🌱📖 +صفحه ‹ 53 › [سوره آل عمران، آیات 23 تا 29🌸] ♥︎|@Amir_Hossein13|♥️
سلـام بر شنوندهٔ دردها..(: «صاحبمون حضرت بقیة الله الاعظم» ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
صبح یعنے ... تپشِ قلبِ زمان ، درهوسِ دیدنِ تــو ڪہ بیایی و زمین، گلشنِ اسرار شود سلـام آرزویِ زمین و زمان🙂🌿 ♥️|@Amir_Hossein13|♥️