eitaa logo
کانال امیررضا رشیدی
224 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
3 فایل
به نام خدا * به یاد خدا * و برای خدا اشعار و نوشته ها #امیررضا_رشیدی #افتخارات #مرور_خاطرات #کلیپ_های_صوتی_و_تصویری #اطلاع_رسانی_برنامه_ها #دوربین_نامحسوس ارتباط: https://eitaa.com/ArR1387
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌ترسيم ما از داغ‌ها و تلخكامي‌ها نمی‌ترسيم ما از هاي و هوي اين حرامی‌ها نمی‌ترسيم از آل سگ و از آل بوزينه ز دندان‌هاي بر هم قفل گشته از سر كينه نمی‌ترسيم از چنگال خونخوار يهودي‌ها يهودی‌هاي پنهان گشته در پشت سعودی‌ها براي ما كه معلوم است حقه بازي اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقه بازي اين‌ها نمی‌ترسيم از دشمن، ز تهديد و ز تحريمش اگر درياي خون باشد، نمی‌گرديم تسليمش نمی‌ترسيم از آتش، كه ما از نسل زهراييم و قطره قطره قطره از پی هم، موج درياييم كه ما حقيم و هرگز از كف باطل نمي‌ترسيم شهادت افتخار ماست، از قاتل نمي‌ترسيم نمي‌خواهيم سازش را و از چالش نمی‌ترسيم كه ما از داعش و از بدتر از داعش نمی‌ترسيم بترسيد از دمي كه خون به رگ‌هامان به جوش آيد همان روزي كه درياي تشيع در خروش آيد بترسيد از همين بغضي كه عمري در گلو داريم بترسيد از شهادت، چون كه آن را آرزو داريم بترسيد آري آري چون كه ما از نسل طوفانيم و طومار شما را عاقبت در هم بپيچانيم سر آل يهود آن روز خواهم ريخت دادم را بترسيد آه اگر آقا دهد حكم جهادم را كه ما از غُصه‌هامان قِصه‌اي بشكوه می‌سازيم ز سرهاي شما تا آسمان‌ها كوه می‌سازيم چه پيروزي، چه مرگ، آل علي خوشبخت خواهد بود بدانيد انتقام ما ز دشمن سخت خواهد بود بدان بيت المقدس عاقبت آزاد خواهد شد بقيع آن روز با عشق علی آباد خواهد شد نمی‌ترسيم چون كه زخم‌هايي بر بدن داريم نمی‌ترسيم آري چون حسيني بي كفن داريم * * به روي خاك جسمش را چرا بي پيرهن كردند تن صد پاره‌ی او را به خاك و خون كفن كردند سرش بر نيزه رفت و جسم او در زير مركب ماند غم انگشترش اما به روي قلب زينب ماند مگر آن پيكر در خاك و خون بوده تماشايي؟! كه در آن قتلگه زينب نديده غير زيبايی... ✍
اگر دنیا هم آید پشتتان، ما داریم شما دارید، ما داریم
آسمان بودي و در دامان مهرت ماه بود قله‌ی ايثار! هر كوهي كنارت كاه بود همسر مولا شدي اما درون خانه‌اش كودک زهرا به چشم تو ولی الله بود نيستي زهرا ولي اينقدر می‌دانيم كه مثل او تنها علی از رتبه‌ات آگاه بود زود از داغ پسرهاي رشيدت سوختي آه، عمر نامت ای ام البنين كوتاه بود در كنار چار نقش قبر، كارت روز و شب آه بود و اشك بود و اشك بود و آه بود با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد تا كه حرف مشك می‌شد اشك تو در راه بود خواستم وصفی كنم از عشق عباس و حسين مصرعي كوتاه شد، خورشيد محو ماه بود ✍