2.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی روضه خوان به اربابش اقتدامیکنه
کجایی سردار دلها😭😭😭💔💔💔
#روضه
من #روضه تو را شنیدم و زنده ام هنوز؟! 😭
اين شرط عاشقی نبود خاک بر سرم ... 😭
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله 🏴
#لبیک_یا_حسین
🔸🔹علت دلگیری غروب های جمعه
از یکی از بزرگان اهل معنی و معرفت پرسیده شد: علت این که عصرهای جمعه دل انسان میگیرد و غمگین میشود چیست؟ فرمود:
«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضهی اعمال انسانها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر میشوند. چون او قلب و مدار وجود است دل گیری قلب عالم وجود در دلهای تمام موجودات سرایت می کند....»
السلام علیک یا ولی الله الغریب...
🌹🌹🌹
#روضه #منافق #نفوذی #روحانا #اربعین #کرونا #محرم #هر_خانه_یک_حسینیه #ما_ملت_امام_حسینیم #حاج_قاسم #افول_امریکا #حاج_قاسم #تاسوعا #عاشورا #گشایش #گشایش_اقتصادی #من_محمد_را_دوست_دارم #ما_همه_پناهیانیم #مکانیزم_ماشه #گرا_دادن #عصر_جمعه #غروب_جمعه #التماس_دعای_ظهور
🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را #عباس گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد اما با #توسل به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت.
🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی #جبهه شد.
روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله #شهدا را دید و جاماندن شد #داغ دلش😞
🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های قلاویزان، فکه، #شلمچه و #طلائیه راهی شد...👣
🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، #پلاک های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از #روضه را...
دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و #استخوانی باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد🌸
🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان #شهادت خواست. شاید اشک ریخت، #دعا خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊
🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام #علی_اکبر حسین و به دست دیگر به نام #قاسم بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک #ابوالفضل بوسه می زد و از درد #کربلا گریه می کرد، اشک ریخت😭
🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی #فکه شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار #مین در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم #علمدار دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش #حسین بود...🌹
🍃در هفتمین روز محرم شهید شد و در روز عاشورا #تشییع...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی #کربلا از سرزمین های جنوب میاد. از فکه....
شلمچه...
طلائیه.....
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🍃هدیه به روح #شهید #عباس_صابری
📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱
📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵
🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰
@Ammar_noghtezan
💢آیت الله مجتهدی تهرانی:
«علّت موفقیت من، همین مجالس توسل و #روضه خوانی وسینه زنی در کنار درس های طلبگی است.از زمانی که طلبه بودم ،پنج شنبه ها در منزلمان روضه برقرار می کردم. وقتی هم که به قم رفتیم ،مجلس روضه مان در قم برپا بود.وقتی هم نزد استادمان حاج شیخ علی اکبر برهان در مسجد لرزاده تهران بودیم، ایشان هفته ای یک شب ،سینه زنی می کردند و می فرمودند:من هرچه دارم از همان روضه ها و سینه زنی هایی است که برای اهل بیت گرفته ام.»
#محرم
#امام_حسین
📚 گلشن ابرار ج 1 ص 421
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
#رهبرانه
🔴آقای خامنهای بگویید؛
دیگر #روضه حضرت #قاسم (ع) نخوانند.
🔴فریاد میزد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم»
❤️حضرتآقا پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟»
🔴«حاج آقا! یه بچه است، میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره».
❤️حضرتآقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و میفرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟»
🔴شهید بالازاده میگوید: آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند❗️
❤️حضرتآقا میفرمایند:چرا پسرم؟
🔴شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده میگوید: «آقا جان! #حضرت_قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم، میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم، اگر رفتن 13 سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا میخوانند؟»
❤️حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و میفرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»
🔴شهید بالازاده هیچ چیز نمیگوید، فقط گریه میکند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسد.
❤️حضرت آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است، هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل، نتیجه را هم به من بگویید»
❤️حضرتآقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و میفرمایند: «ما را دعا کن، پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و...
🕊🥀🕊🥀🕊
@Ammar_noghtezan
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
#خاطرات_شهدا
🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را #عباس گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد اما با #توسل به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت.
🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی #جبهه شد.
روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله #شهدا را دید و جاماندن شد #داغ دلش😞
🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های قلاویزان، فکه، #شلمچه و #طلائیه راهی شد...👣
🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، #پلاک های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از #روضه را...
دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و #استخوانی باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد🌸
🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان #شهادت خواست. شاید اشک ریخت، #دعا خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊
🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام #علی_اکبر حسین و به دست دیگر به نام #قاسم بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک #ابوالفضل بوسه می زد و از درد #کربلا گریه می کرد، اشک ریخت😭
🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی #فکه شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار #مین در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم #علمدار دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش #حسین بود...🌹
🍃در هفتمین روز #محرم شهید شد و در روز عاشورا #تشییع...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی #کربلا از سرزمین های جنوب میاد. از فکه....
شلمچه...
طلائیه.....
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🍃شهید #عباس_صابری
📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱
📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵
🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰
🕊🕊🕊
@Ammar_noghtezan
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
🍃در روضه ی مادر حرف از کوچه و #سیلی که می شود، از در سوخته و غلاف شمشیر، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت. در روضه ی ارباب، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، #معجر_سوخته و گوش بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود😭
🍃خادم الحسین هایی که در روضه #حضرت_زهرا بی تاب می شوند، نبض غیرتشان می زند اگر به خانمی #بی_حرمتی شود.
🍃محمد محمدی، نوکری بود که درس #روضه را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی می شود. نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود. ایستاد و به #وظیفه اش عمل کرد. وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم.
🍃برای دفاع از ناموس کشورش، جانش را داد. دلم شکست وقتی فهمیدم از پهلو به او چاقو زده اند. گویی سرنوشت #مادر قسمت فرزندان است...
🍃آمر به معروف قصه ما شهید شد اما #ایثارش در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید. خوش به حال آن کس که قلب شهید در سینه اش می تپد.قلبی که محبِّ #اهل_بیت است و با ذکر #حسین بی تاب می شود.
🍃 قلم در دست میگیرم اما ذهنم سوی #شهید_خلیلی می رود. اویی که در راه امر به معروف جان داد اما حرف ها و زخم زبان ها دلش را بیشتر از جسمش زخم کرد💔
🍃خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه #چادر_خاکی و بازار تکرار نشود. به بانویی اهانت نشود، پیش چشم مردی ناموسش...
🍃چشم می بندم بر دنیای اطرافم. بر آن هایی که شاید با حجاب غریبه شده اند. بی خیال تمام طعنه ها و #کنایه ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون #محمدها، چادرم را محکم تر می گیرم. زینبی می مانم پای حسین های زمان...
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۶
📅تاریخ شهادت : ۲۷ مهر ۱۳۹۹
#حجاب
@Ammar_noghtezan
#بیسیمچی|📞|•
[ یکمتن،سرشآر از #روضه! ]
+همت همت،مجنون🎙
حاجے صداے منو میشنوید؟!!
همت همت مجنون؟؟📞
- مجنون جان، به گوشم
+حاج همت ،
اوضاعخیلــےخرابه، برادر💔
محاصره تنگ تر شده...
اسیرامون خیلے زیاد شدن اخوی...!
خواهر و برادر ها را دارند ؛
قیچے میڪنند...!!
#اینجاشیاطینمدامشیمیایـےمیزنند...
برادر ، خیلیبه بچه ها تذڪر میدیم
ولے انگار دیگه اثرے نداره...💔
عامل خفه ڪننده دیگه . .
بوے #گیاه نمیده، بوے #گناه میده..🍂
+ همت جان...؟؟!!
حاجےجاناینجا بهخواهرا،همشمیگیم
پَر چادرتون رو حائل ڪنید تا بوےِگناه
مَشامتون رو اذیت نڪنه...
ولے ڪو اخوے،آخهگوش شنوا...؟⛓
حاجے،برادراموناوضاشونخیلےخرابه...
همش میگم برادر ، نگاهت!!!
برادر ، نگاهت...!
حاجے این ترڪش هاے نگاه برادرا..
فقط قلبو میزنه...💘
+ کمک میخوایم حاجی...:)💔
به بچه هاے اونجا بگو
+ کمک برسونید :))🌿
دارے صدا رو... :)✨
همت ،همت ، مجنون....!؟
🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊
🇮🇷💐🇮🇷💐🇮🇷💐🇮🇷💐
@Ammar_noghtezan