از عراق برگشت....
گفت: بابا من برگشتـم تا به سوریه بروم.
گفـتم: با چه خـاطرجمعی چنین حرفی میزنی؟؟
گفـت: بابا به من الهام شده که اگر اعزامی صورت بگیره من در اعزام هستم.
میگفت: یک روز، بـعد اذان صبح به حرم حضـرت عـباس (ع) رفتم. خیلی دور ضـریح خـلوت بود.
با قمر بنیهاشم(ع) عهـد کردم. از او که اولین مدافع حرم حضرت زینب(س) در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت زینب شوم. مردد بودم اینجا بمانم یا به سوریه بروم.
عاجزانه خواستم.
در حرم را بسته بودند. ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما الهامی به من شـد که دعوت شدم و آقا مرا پذیرفــت.
📎پ ن: تروریست ها در خان طومان جگرش را بیرون کشیدند و به حمزه شهدای مدافع حرم معروف شد..
#شهید_حمید_قاسم_پور
@Ammar_noghtezan