#عاشقانہ_شہدا 🌹
چهـل شب با هـم عاشورا خوندیم.😇
گاهـے می رفتیم بالای پشت بوم می خوندیم.
دراز می کشید و سرش رو میذاشت روی پام و من صد تا لعن و صد تا سلام رو می گفتم.😊
انگشتامو می بوسید و تشکر می کرد.😍
همه ی حواسـم به منوچهر بود.
نمیتونستم خودم رو ببینم و خدا رو.
همه رو واسطه می کردم که اون بیشتر بمونه.😔
اون توے دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر.😞
برام مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن میزنه،
همین موقع هاست....😭
کناره گیر شده بود و کم حرف.😣💚
#شهید_منوچهر_مدق 🌸
#ما_ملت_امام_حسینیم
❤️❤️❤️ #عاشقانه_شهدا🌸
همسرم از همان اول ازدواج پیشنهاد داد
که هر وقت دلخوری از من داری و نمیتوانی ابراز کنی، برایم بنویس! .
خودش هم همین کار را میکرد.
عادت داشت قبل از خواب همهء مسائل روز را حل کند. خیلی وقتها شبها برایم مینوشت که امروز بخاطر فلان مسئله از من دلخور شدی، منو ببخش😔. من منظوری نداشتم😔
آخرش هم یه جمله عاشقانه مینوشت
😍.
گاهی من کاغذ را که میخواندم، میگفتم: کدام مسئله را میگی؟ من اصلا یادم نمیاد😁😁 ، یعنی آن مسئله اصلا من را درگیر نکرده بود، ولی پویا مراقب بود که نکند من دلخور شده باشم...☺️ .
✨ به نقل ازهمسرشهید مدافع حرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#عاشقانه_شهدا 🥀
امین روزها وقتے از ادراہ به من زنگ میزد و میپرسید چه میڪنے ؟
اگر میگفتم ڪارے را دارم انجام میدهم میگفت:
«نمیخواهد! بگذار ڪنار
وقتے آمدم با هم انجام میدهیم.»💕
میگفتم:
«چیزے نیست،
مثلاً فقط چند تڪہ ظرف ڪوچڪ است» 🍽🍶
میگفت:
«خب همان را بگذار وقتے آمدم با هم میشوریم!»😎😁
مادرم همیشہ به او میگفت:
«با این بساطے ڪه شما پیش میروید همسر شما حسابے تنبل میشود ها!»😐
امین جواب میداد
«نه حاج خانم!
مگر زهرا ڪلفت من است؟
زهرا رئیس من است.»😌🙊😊
بہ خانہ ڪه میآمد دستهایش را به علامت احترام نظامے ڪنار سرش میگرفت و میگفت:
《سلام رئیس.》✋🏻🙄❤️😅
#همسر_شهیدامین_کریمی
#همسفرانبهشتے
💞✨🍃💞✨🍃💞✨🍃💞✨🍃
@Ammar_noghtezan
#عاشقانہ_شهدا💛
همسرم💞
شهید ڪمیل خیلی با محبت بود☺️
مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه
از من مراقبت میکرد...😇
یادمه تابسـتون بود
و هوا خیلی گرم بود🌞
خسته بودم،
رفتم پنکه رو روشن ڪردم
وخوابیدم😴
«من به گرما خیلی حساسم»😖
خواب بودم واحساس ڪردم هوا خیلی گرم شده
و متوجه شـدم برق رفته☹️
بعد از چند ثانیه
احساس خیلی خنکی ڪردم و به زور چشمم
رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه ..
دیدم ڪمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم می چرخونه تا خنک بشم😊
ودوباره چشمم بسته شد ازفرط خستگی...😴
شاید بعد نیم ساعت تا یکساعت⏰خواب بودم
و وقتی بیدارشدم دیدم ڪمیل هنوز داره اون ملحفه
رو مثل پنکه روی سرم می چرخونه تا خنک بشم...😳
پاشدم گفتم
ڪمیل توهنوز داری می چرخونی!؟
خسته شدی⁉️😞
گفت:
خواب بودب و برق رفت و تو چون به گرما حساسی
میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی ودلم نیومد😍🙂💚
#همسر_شهید_کمیل_صفری_تبار
🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷
@Ammar_noghtezan
#عاشقانه_شهدا❤
توی جبهه اين قدر به خدا می رسی، ميای خونه يه خورده ما رو ببين.
شوخی می كردم
آخر هر وقت می آمد، هنوز نرسيده، با همان لباس ها می ايستاد به نماز.
ما هم مگر چه قدر پهلوی هم بوديم؟
نصفه شب می رسيد.
صبح هم نان و پنير به دست، بندهای پوتينش را نبسته، سوار ماشين می شد كه برود.
نگاهم كرد و گفت «...وقتی تو رو می بينم، احساس می كنم بايد دو ركعت نماز شكر بخونم.»😌
نقل از همسر محمد ابراهيم همت
#امام_زمان
#فاطمیه
#حجاب
✨✨✨🍃❤️🍃✨✨✨
@Ammar_noghtezan
#عاشقانه_شہدا 🌹
زمانے که آقا صادق به ماموریت مےرفت ✈️
من براش نامه می نوشتم 📝
و بین لباس یا قسمتے از چمدونش 💼
میگذاشتم کہ ببینه👀
سال گذشته وقتے برای بار اول به #کربلا رفت،
من دو تا نامه نوشتم که یکےبرای خودش بود که گفتم در بین الحرمین روبه حرم حضرت ابولفضل(ع)🕌 ایستاده و این نامه رو از طرف من بخون✋🏻
و اون یکی رو بعد از #اربعین در حرم امام حسین(ع) بنداز و نخون! ⛔️
با اینکه مطمئن بودم نمےخونع اما نمیدونم چرا اون دفعه نامه رو خونده بود.🙄
من در نامه #شهادت آقا صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم:
"آقا جان تو رابه جان خواهرت زینب(س) قسم میدم کہ تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت #سعادت، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی.
#صادقم❤️
پاره ے تنم ❤️
در مسیر تو قدم گذاشته و به تو می سپارمش!😔
آقا جان آرزوی #شهادت در سر دارد من نیز #عاشق شهـادتـم
اما آتشم به اندازه ی #عشق و علاقه صادق
تند نیست!😓
آرزویی همچون برادر زاده ے شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرین تر از عسل است برایش😭😍❤️
آقا صادق که این نامه رو خونده بود وقتے به خونہ برگشت 🏠
خوشحال بود😊😍
و گفت:
باور نداشتم که اینجوری از تہ دل برام بخوای تا #شهید شم.😍❤️
من اوایل نمےتونستم این دعا را بگم😥
و برام سخت بود😣
اما میدیدم کہ تو این دنیا عذاب میکشہ😥😭
بعد ها متوجه شدم کہ من خودخواه شدم☹️
و آقا صادق رو فقط برای خودم می خوام😌
اما از سال گذشته بہ این فکر افتادم که بهتره کمے هم آقا صادق رو برای خودش بخوام.🙂💚
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌸
#امام_زمان
#فاطمیه
#حجاب
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀
@Ammar_noghtezan
#عاشقانه_شهدا
🍂 قـهر بودیم، در حال نماز خوندن بود ..
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ور نشسته بودم...
کتاب شعرش و برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن ولی من باز باهاش قهر بودم ...!!!
کتاب و گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت:
"غزل تـمام ، نـمازش تمام ، دنـیا مات ،
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد"
باز هم بهش نـگاه نکردم...
اینبار پرسید:عاشقمی؟؟ سکوت کردم ...
گفت: "عاشقم گر نیستی
لطفی بکن نفرت بورز ...
بی تـفاوت بـودنت هـر لحـظه آبم میکند"
دوباره با لبخند پرسید:عاشقمی مگه نه؟☺️
گفتم :نـه !
گفت: "لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت آری
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری "
زدم زیر خنده ...
و رو بروش نشستم...
دیگه نتوستم بهش نگم
وجودش چـــــقدر آرامش بخشه ...
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم :
خدا رو شکر که هستی ...❤️
#شهید_عباس_بابایی
#جان_فدا
#حاج_قاسم
💙❣💙❣💙❣💙❣💙❣💙
@Ammar_noghtezan
#عاشقانه_شهدا
هر وقت حاجی از منطقه به منزل می آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی می کرد، با همان لباس خاکی بسیجی به نماز می ایستاد.
یک روز به قصد شوخی گفتم :تو مگر چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن،نماز میخوانی؟
نگاهی کرد و گفت:هر وقت تو را می بینم ،احساس میکنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم.
🌿 (همسر شهید)
🌷 شهید محمدابراهیم همت
#امام_جواد
#میلاد_امام_جواد
#میلاد_حضرت_علی_اصغر
🕊✨🍃🕊✨🍃🕊
@Ammar_noghtezan
~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
⚘هروقت که از ماموریت میومد، به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه #سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد.
منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه #قلبی با گل رز درست کنم..🥀
⚘یبار که از ماموریت های زیادش، خیلی ناراحت بودم، به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم، یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.
⚘روز پنجشنبه بود، من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.. میخواد یه کاری انجام بده...
صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته.#آشپزیشم خوب بود.
گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای، سفره که چیده شد شما بیا...
⚘بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده. یه گوشه سفره یه #قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ...
✍🏻به روایت همسر
❤️شهید مدافع حرم #محمدحسین_میردوستی♥️🕊
#امام_زمان
#دهه_فجر
#بانگ_الله_اکبر
🌴✨🍃🥀🌴✨🍃🥀🌴
@Ammar_noghtezan
#عاشقانه_شهدا 🥀
امین روزها وقتے از ادراہ به من زنگ میزد و میپرسید چه میڪنے ؟
اگر میگفتم ڪارے را دارم انجام میدهم میگفت:
«نمیخواهد! بگذار ڪنار
وقتے آمدم با هم انجام میدهیم.»💕
میگفتم:
«چیزے نیست،
مثلاً فقط چند تڪہ ظرف ڪوچڪ است» 🍽🍶
میگفت:
«خب همان را بگذار وقتے آمدم با هم میشوریم!»😎😁
مادرم همیشہ به او میگفت:
«با این بساطے ڪه شما پیش میروید همسر شما حسابے تنبل میشود ها!»😐
امین جواب میداد
«نه حاج خانم!
مگر زهرا ڪلفت من است؟
زهرا رئیس من است.»😌🙊😊
بہ خانہ ڪه میآمد دستهایش را به علامت احترام نظامے ڪنار سرش میگرفت و میگفت:
《سلام رئیس.》✋🏻🙄❤️😅
#همسر_شهیدامین_کریمی
#همسفرانبهشتے
#ماه_شعبان
#میلاد_امام_حسین
#عزیزم_حسین
💞✨🍃💞✨🍃💞✨🍃💞
@Ammar_noghtezan