💠 خدای متعال می فرماید: انسان باید بداند خوراکش چیست!
🔸تمام عناصر وجودی ما و سلول به سلول اعضای بدن ما و همه ساخت و ساز ها و رشد نمو ما، قبل زمان شکل گیری نطفه تا آخرین لحظه حیات از چیزهایی که مصرف میکنیم و وارد بدن ما میشه، هستن
👌پس میشه گفت خوراک و اقلام مصرفی ما مهمترین و قابل توجه ترین چیز از زندگی دنیایی ماست که قطعا بی توجهی و بها ندادن به این مهم باعث بیماری و گرفتاری های جبران ناپذیری میشه
#حلال
#طیب
#اینستاگرام #ایتا #سروش🕊
🆔 @sahasara_ir
🌷 «قرآن و امام حسین(ع) 4» 🌷
🔉 #حجت_الاسلام_قرائتی
✍ قرآن شفادهنده است: «و نُنزّل من القرآن ما هو شفاء» (اسراء/82)
خاك قبر امام حسين(ع) نيز شفاست. «طين قبر الحسين شفاء من كلّ داء» (منلايحضر،ج2،ص446)
🌸 قرآن، منار حكمت است. (الحياة/ج2/ص140)
امام حسين(ع) نيز باب حكمت الهى است. «السلام عليك يا باب حكمة رب العالمين» (مفاتيحالجنان)
💟 @gharaati1 👈
15.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
● حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
#عاشورا_در_کلام_وحی
🍀 آیا در قرآن از عزاداری صحبت به میان آمده است؟... 🍀
---------------------------------
🏴 @Gharaati1
🌷 «نشاط در کربلا» 🌷
🔉 #حجت_الاسلام_قرائتی
✍ نشاط بالاتر از رضايت و تسليم است، ريشه ى نشاط ايمان به راه، رهبر و هدف است و بى نشاطى، نشانه ى باورنداشتن راه، رهبر و هدف است. نماز بى نشاط، مورد انتقاد قرآن است: «قاموا كسالى» (نساء/142)
🌸 در كربلا نشاط بود. امام حسين(ع) فرمود: مرگ در نظر من مانند گردنبند در سينه دختران جوان است.
💟 @gharaati1 👈
🌷 «قرآن و امام حسین(ع) 5» 🌷
🔉 #حجت_الاسلام_قرائتی
✍ اگر قرآن نور است «نوراً مبينا» (نساء/174) امام حسين(ع) نيز نور است: «كنت نوراً فى الاصلاب الشامخة» (كامل الزيارات/ص230)
🌸 قرآن امر به معروف و نهی از منکر می كند:
«فالقرآن آمرٌ و زاجر» (نهجالبلاغه/خطبه182) امام حسين(ع) نيز فرمود:
هدف من از رفتن به كربلا، امر به معروف و نهی از منکر است.
☑️ @gharaati1 👈
✏حدیث312✏
#بخشش
امام رضا عليه السلام :
فى قَولِهِ تَعالى: (فَاصفَحِ الصَّفحَ الجَميلَ) ـ : عَفوٌ مِن غَيرِ عُقوبَةٍ وَلا تَعنيفٍ وَلا عَتبٍ؛
درباره آيه «پس گذشت كن گذشتى زيبا...» فرمودند: مقصود، گذشت بدون مجازات و تندى و سرزنش است.
📙اعلام الدين، ص307
امام على عليهالسلام :
شَرُّ النّاسِ مَن لايَعفو عَنِ الزَّلَّةِ وَلايَستُرُالعَورَةَ؛
بدترين مردم كسى است كه خطاى ديگران را نبخشد و عيب را نپوشاند.
📘غررالحكم، ج4، ص175، ح5735
امام على عليهالسلام :
جازِ بِالحَسَنَةِ وَتَجاوَزعَنِ السَّيِّئَةِ ما لَم يَكُن ثَلَما فِى الدّينِ أَو وَهنا فى سُلطانِ السلامِ؛
(بدى يا خوبى را) به نيكى پاداش ده و از بدى درگذر، به شرط آن كه به دين لطمهاى نزند يا در قدرت اسلام ضعفى پديد نياورد.
📗غررالحكم، ج3، ص373، ح4788
امام صادق عليه السلام :
اَلا اُحَدِّثُكَ بِمَكارِمِ الخلاقِ؟ الصَّفحُ عَنِ النّاسِ وَ مُواساةُ الرَّجُلِ اَخاهُ فى مالِهِ وَ ذِكرُ اللّهِ كَثيرا؛
آيا به شما بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، كمك مالى به برادر (دينى) خود و بسيار به ياد خدا بودن.
📕معانى الأخبار، ص 191، ح 2
@hadisdastan
✏داستان312✏
#بخشش_مالک_اشتر
روزى مالك اشتر از بازار كوفه مى گذشت . در حاليكه عمامه و پيراهنى از كرباس بر تن داشت . مردى بازارى بر در دكانش نشسته بود و عنوان اهانت ، زباله اى (كلوخ ) به طرف او پرتاب كرد.
مالك اشتر بدون اينكه به كردار زشت بازارى توجهى بكند و از خود واكنش نشان دهد، راه خود را پيش گرفت و رفت .
مالك مقدارى دور شده بود. يكى از رفقاى مرد بازارى كه مالك را مى شناخت به او گفت :
- آيا اين مرد را كه به او توهين كردى شناختى ؟
مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر اين شخص كه بود؟
دوست بازارى پاسخ داد:
- او مالك اشتر از صحابه معروف اميرالمؤ منين بود.
همين كه بازارى فهميد شخص اهانت شده فرمانده و وزير جنگ سپاه على عليه السلام است ،
از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالك اشتر دويد تا از او عذرخواهى كند. مالك را ديد كه وارد مسجد شد و به نماز ايستاد.
پس از آنكه نماز تمام شد خود را به پاى مالك انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسيد.
مالك اشتر گفت : چرا چنين مى كنى ؟
بازارى گفت :
از كار زشتى كه نسبت به تو انجام دادم معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم .
اميدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصيرم بگذرى .
مالك اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر اينكه درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم كه تو را به راه راست هدايت نمايد.
📚داستانهای بحارالانوار جلد 2
@hadisdastan
🍀داستان313🍀
#مرگ
در شب معراج،پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آسمان فرشته ای را دید که لوحی از نور در دستش بود،
و آنچنان به آن توجه داشت که به جانب راست و چپ نگاه نمی کرد و مانند شخص غمگین،در خود فرو رفته بود،به جبرئیل فرمود:این فرشته کیست؟
جبرئیل گفت:این فرشته مرگ(عزرائیل) است که به قبض روحها اشتغال دارد،پيامبر فرمود:مرا نزد او ببر،تا با او سخن بگویم،جبرئیل پیامبر را نزدش برد،پیامبر فرمود:
ای فرشته مرگ،آیا هر کسی که مرده یا در آینده می میرد روح او را تو قبض کرده ای و یا قبض میکنی؟
گفت آری،پیامبر فرمود:خودت نزد آنها حاضر می شوی؟گفت:آری خداوند همه دنیا را همچنان در تحت اختیار و تسلط من قرار داد،همچون پولی که در دست شخصی باشد و آن شخص،
آن پول را در دستش هرگونه که بخواهد جابجا نماید،هیچ خانه ای در دنیا نیست مگر اینکه در هر روز پنج بار به آن خانه سر می زنم،
وقتی که گریه خویشان مرده را می شنوم به آنها می گویم:
گریه نکنید من باز مکرر به سوی شما می آیم تا همه شما را از این دنیا ببرم.
📚بحارالانوار جلد6 صفحه141
@hadisdastan