#داستان
مرحوم آیت الله بافقی چندین مرتبه با دولت رضاخان مخالفت کرد تا جایی که دولت پهلوی او را به زندان انداخت، اما وضعیت زندان از گریه ها، ناله ها، مناجات و عبادات این مرد بزرگ یک مرتبه #متحول شد و به صورت مسجد درآمد؛ جمع زیادی از زندانیان تائب شدند و در اول وقت به امامت ایشان نماز جماعت می خواندند.
ایشان نیز پس از #موعظه مانند حضرت یوسف صدیق (ع) آن ها را به توحید و خداپرستی #دعوت می کرد، این رویه به گونه ای پیش رفت که حتی مأمورانی که مراقب ایشان بودند از دیدن حالات این مرد متنبه شده و اهل عبادت شدند.
دولت که دید نمی تواند برای ایشان مأمور مسلمان بگذارد، دو نفر یهودی را مأمور اما آن ها در مدت کمی مسلمان شدند و سپس احکام را یاد گرفتند و مشغول عبادت شدند، بعد دو مأمور مسیحی را برای مراقبت از ایشان گماشتند ، آن ها نیز مسلمان شدند.
** "من شأن المومن ان یؤمن به الشیاطین و الکفار" ؛
"مؤمن واقعی چنان است که شیاطین و کفار به او ایمان می آورند."
و ایشان در این فضیلت، ضرب المثل علمای اخلاق شده بودند.
#تاثیر_کلام
#هنر_امر_به_معروف
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
@AmoozesheAmrebemarouf
#پرسش_و_پاسخ
📌آيا خواهش كردن در امر به معروف و نهی از منكر جايز است؟
آیا لحنِ ناهی از منكر حتماً بايد آمرانه باشد؟
💢جواب اين سوال به طور كلی همونطور كه امام هم در تحريرالوسیله اشاره فرمودند:
✅ اصلِ امر به معروف و نهی از منكر؛
"امر" و "نهی" است
🔹اِفعَل و لا تَفعَل؛ اين كارو بكن، اين كارو نكن!
🔸#امر_و_نهی! دستورِ به انجام، دستورِ به تَرک!
✅ اَصلِش با اِستِعلا بايد باشه، با عُلُو؛
گويی كه از بالا به پايین داره دستور داده میشه!
🔻اما تبصره ای كه زدن، قِیدی كه مراجع بزرگوار تقلید فرمودند:
** آنچه كه مهم است و #ملاک است #افزایش_تاثیر است👇
🍃يه جا شما می بینی اگر لطفاً بگی تاثیر كَلامت تو اين آدم خیلی بیشتر میشه؛ لطفاً بگو!
✅ امام در تحريرالوسیله می فرمايند كه:
اگر جایی احساس كردی كه #موعظه، #استدعا، اينا #تاثیر_كلام رو بیشتر میكنه؛ اشكال نداره
استدعا كُن اونجا، موعظه كُن!
🍃"خواهشاً"... حالا خواهشاً كه البته شايد كلمه درستی نباشه، اما مثلاً يه لطفاً گفتن
🍃ببخشید میشه بزرگواری كنید اين كارو انجام نديد؟!
🍃آقا میشه يه لطفی بكنید! ببخشیدا اين حركت رو ...
👈عیب نداره! اگر احساس می كنید كه اين كار، تاثیر كلام و #نفوذ_كلام رو بیشتر ميكنه.
⬅️ پس اینکه لحنِ #ناهی_از_منكر حتماً بايد #آمرانه باشد؟ نه!
ولی معمولاً آمرانه بودن، بهتر جواب میده
**باز تشخیص با خودِ مُكَلَّف است.
✍ استاد علی تقوی
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
@AmoozesheAmrebemarouf
#به_سبک_شهدا
✅ #تاثیر_کلام شهید ابراهیم هادی
صبح یک روز ابراهیم وارد دفتر بازرسی شد و سوال کرد: چیکار می کنی؟
گفتم: هیچی، دارم حکم انفصال از خدمت
می زنم. پرسید: برای کی؟
ادامه دادم: گزارش رسیده رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه خیلی زننده به محل کار می یاد. برخوردهای خیلی نامناسب با کارمندها خصوصا خانم ها داره. حتی گفته اند مواضعی مخالف حرکت انقلاب داره. تازه همسرش هم حجاب نداره!
داشتم گزارش را می نوشتم. گفتم یک رونوشت هم برای شورای انقلاب می فرستیم. ابراهیم پرسید: می تونم گزارش را ببینم؟
گفتم: بیا این گزارش، این هم حکم انفصال از خدمت!
گزارش را با دقّت نگاه کرد. بعد پرسید: خودت با این آقا صحبت کردی؟
گفتم: نه! لازم نیست، همه می دونند چه جور آدمیه!
جواب داد: نشد دیگه، مگه نشنیدی: انسان دروغگو، هر چه که می شنود تأیید می کند!
گفتم: آخه بچه های همان فدراسیون خبر دادند... پرید تو حرفم و گفت: آدرس منزل این آقا رو داری؟ گفتم بله هست.
ابراهیم ادامه داد: بیا امروز عصر بریم خونه اش، ببینیم این آقا کیه، حرفش چیه!
من هم بعد چند لحظه سکوت گفتم: باشه.
عصر بعد از اتمام کار آدرس را برداشتم و با موتور رفتیم.
آدرس او بالاتر از پل سیّد خندان بود. داخل کوچه ها دنبال منزلش می گشتیم. همان موقع آن آقا از راه رسید. از روی عکسی که به گزارش چسبیده بود او را شناختم.
اتومبیل بنز جلوی خانه ای ایستاد. خانمی تقریبا بی حجاب بود پیاده شد و در را باز کرد. بعد همان شخص با ماشین وارد شد.
گفتم: دیدی آقا ابرام، دیدی این بابا مشکل داره!
گفت: باید صحبت کنیم. بعد قضاوت کن.
موتور را بردم جلوی خانه و گذاشتم روی جک. ابراهیم زنگ خانه را زد. آقا که هنوز توی حیاط بود آمد جلوی در.
مردی درشت هیکل بود. ریش و سبیل تراشیده. با دیدن چهره ما دو نفر در آن محلّه، خیلی تعجّب کرد. نگاهی به ما کرد و گفت بفرمائید؟!
با خودم گفتم: اگر من جای ابراهیم بودم حسابی حالش را می گرفتم. امّا ابراهیم با آرامش همیشگی، در حالی که لبخند می زد سلام کرد و گفت ابراهیم هادی هستم و چند تا سوال داشتم، برای همین مزاحم شما شدم.
آن آقا گفت: اسم شما خیلی آشناست! همین چند روزه شنیدم، فکر کنم تو سازمان بود. بازرسی سازمان، درسته؟
ابراهیم خندید و گفت: بله.
بنده خدا خیلی دستپاچه شد. مرتب اصرار
می کرد بفرمائید داخل. ابراهیم گفت: خیلی ممنون. فقط چند دقیقه با شما کار داریم و مرخص می شویم. ابراهیم شروع به صحبت کرد. حدود یک ساعت مشغول بود. امّا گذشت زمان را اصلا حس نمی کردیم.
ابراهیم از همه چیز برایش گفت، از هر موردی برایش مثال زد. می گفت: ببین دوست عزیز، همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! می دانی چقدر از جوانان مردم با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتند! یا این که وقتی شما مسئول کارمندها در اداره هستی نباید حرف های زشت یا شوخی های نامربوط، آن هم با کارمند زن داشته باشید. شما قبلا توی رشته خودت قهرمان بودی، اما قهرمان واقعی کسی هست که جلوی کار غلط رو بگیره.
بعد هم از انقلاب گفت. از خون شهدا، از امام از دشمنان مملکت. آن آقا هم این حرف ها را تأیید می کرد.
ابراهیم در پایان صحبت ها گفت: ببین عزیز من، این حکم انفصال از خدمت شماست.
آقای رئیس یکدفعه جا خورد. آب دهانش را فرو داد. بعد با تعجّب به ما نگاه کرد. ابراهیم لبخندی زد و نامه را پاره کرد. بعد گفت: دوست عزیز به حرف های من فکر کن. بعد خدا حافظی کردیم. سوار موتور شدیم و راه افتادیم.
از سر خیابان که ردّ شدیم نگاهی به عقب انداختم. آن آقا هنوز داخل خانه نرفته و به ما نگاه می کرد.
گفتم: آقا ابرام، خیلی قشنگ حرف زدی، روی من هم تأثیر داشت.
خندید و گفت: ای بابا ما چیکاره ایم. فقط خدا. همه این ها را خدا به زبانم انداخت. ان شاء الله که تأثیر داشته باشد.
بعد ادامه داد: مطمئن باش چیزی مثل #برخورد_خوب روی آدم ها تأثیر ندارد.
مگر نخوانده ای، خدا در قرآن به پیامبرش
می فرماید: اگر اخلاقت تند( خشن) بود، همه از اطرافت می رفتند. پس لااقل باید این رفتار را یاد بگیریم.
یکی دو ماه بعد از همان فدراسیون گزارش جدید رسید، جناب رئیس بسیار تغییر کرده! اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده. حتی خانم این آقا، با حجاب به محل کار مراجعه می کند.
ابراهیم را دیدم و گزارش را به دستش دادم. منتظر عکس العمل او بودم. بعد از خواندن گزارش گفت: خدا را شکر، بعد هم بحث را عوض کرد.
اما من هیچ شکّی نداشتم که اخلاص ابراهیم تأثیر خودش را گذاشته بود. کلام خالصانه او آقای رئیس فدراسیون را متحوّل کرد.
(به نقل از مهدی فریدوند)
📚 کتاب سلام بر ابراهیم (جلد اول): زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
@AmoozesheAmrebemarouf