eitaa logo
گروه آموزشی برهان
2.9هزار دنبال‌کننده
362 عکس
114 ویدیو
89 فایل
در این کانال هر روز به یک شبهه وهابیت همراه با سند و مستدل پاسخ داده خواهد شد. امیدوارم این کانال برای تمام اعضای محترم یک منبع آماده جهت پاسخگویی به شبهات باشد . ( لطفا آدرس کانال را برای دوستان خود ارسال بفرمایید) مدیر کانال سیدمحمد موسوی 09126513055
مشاهده در ایتا
دانلود
م و همچنين اسامي كامل پيامبران الهي و صدها مسائل ديگر از مواردي هستند كه در قرآن نيامده‌اند. در اين صورت آيا به اين بهانه كه چون اين مسائل در قرآن بيان نشده، مي‌توان گفت: از جمله احكام الهي نيستند و يا آنها را نفي و انكار كرد؟ پاسخ دوم: واگذاري بيان جزئيات به سنت اگر در قرآن فرموده‌است «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ» ، در جاي ديگر نيز فرموده: «وأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نزل اليهم»  «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» و بيان جزئيات را به پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله واگذار كرده‌است. معنايش اين است كه در قرآن بسياري از مسائل به صورت كلي بيان شده؛ اما شرح و تفسیر و بیان مصاديق و جزئيات آن را بر عهده پیامبر است. نمونه‌هاي فراواني مشاهده مي‌شود كه در قرآن به صورت كلي آمده ولي جزئيات آن در سنت بيان شده‌است.  به عنوان مثال به اصل وجوب نماز و برپايي آن، در آيات متعدد با الفاظ گوناگون دستور داده شده است: وَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ  فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا، أَقِمِ الصَّلاةَ ؛ اما تعداد ركعات و كيفيت آن و جزئيات ديگر آن را كه در قرآن نيامده، رسول خدا صلي الله عليه وآله به مسلمانان تعليم داده‌ و فرموده است: صلوا كما رأيتموني اصلي. آن‌طوري‌كه من نماز مي‌خوانم، نماز بخوانيد. *جايگاه سنت از ديدگاه عالمان فريقين* اكنون كه دانسته شد، در قرآن كريم كليات مسائل بيان شده و جزئيات آن در سنت يعني روايات آمده‌است، لازم است جايگاه سنت از ديدگاه صحابه، و عالمان فريقين به صورت اختصار تبيين شود. 1. سنت همانند قرآن وحي الهي از ديدگاه علماي اهل سنت، رواياتي كه از لسان مبارك پيامبر بيان شده و از سنت گفتاري ايشان محسوب مي‌شود، همانند قرآن، وحي الهي است و همانند آن حجيت دارد. عبد الله بن مبارک مروزي (متوفاي181هـ ج ۱ ص۲۳ ) از حسان بن عطيه نقل كرده‌ كه وي مي‌گويد: جبرئيل بر رسول خدا صلي الله عليه وسلم نازل مي‌شد و سنت را به او تعليم مي‌داد همان‌گونه كه قرآن را تعليم مي‌نمود. دارمي (متوفاي255هـ در سنن خود ۱ ص۱۵۳)، محمد بن نصر مروزي (متوفاي294هـ در کتاب السنه ۱ ص۱۱۱)  و برخي ديگر نيز اين روايت را نقل کرده‌اند. ابن حجر عسقلاني (متوفاي852هـ در فتح الباری ج۱۳ ص ۲۹۱ ) و سيوطي (متوفاي911هـ الحاوی للفتاوی ج۱ ص۲۹۲ )  به صحت سند اين روايت تصريح كرده‌اند بر اساس اين روايت، خداوند دو نوع وحي بر پيامبر صلي الله عليه وآله نازل كرده‌است. 1) وحي قرآني. 2) وحي غير قرآني؛ يعني رواياتي‌كه موضوعات مختلف مربوط به امور ديني را تبيين و تفسير مي‌كند و يكي از آن موضوعات، تبيين آيات قرآن است. 2. سنت مفسر قرآن از ديدگاه صحابه، خداوند متعال سنت را همانند قرآن به پيامبر صلي الله عليه وآله تعليم داده است كه در موضوعات مختلف ديني كاربرد دارد و يكي از آنها تفسير قرآن است. شخصي از عمران بن حصين يكي از صحابه رسول خدا صلي الله عليه وآله چيزي سؤال كرد. عمران در پاسخش از روايت جواب داد. ‌آن مرد گفت: از قرآن سخن بگو و از غير قرآن را نقل نکن. عمران بن حصين به او گفت: تو آدم احمقي هستي. آيا در قرآن آمده‌است كه نماز ظهر۴ رکعت است و بايد آهسته خوانده شود و تعداد ركعات نماز چند است؟ آيا مقدار زكات و همانند آن [شرائط زکات و زکات گيرنده] در قرآن آمده است؟ بعد گفت: آيا اين ها را در کتاب خدا مي‌بيني كه تفسير شده باشد؟ بله، قرآن آمده براي شما حكم کرده است ولي سنت آن را تفسير مي‌كند. در سخنان برخي عالمان تابعي و رؤساي مذاهب اسلامي نيز، نقش روايات در تفسير و تبيين قرآن، به صورت ويژه انعكاس يافته است: 1. از مكحول تابعي نقل شده كه وي مي‌گويد:  *الْقُرْآنُ أَحْوَجُ إِلَى السُّنَّةِ مِنَ السُّنَّةِ إِلَى الْقُرْآنِ* ؛ نيازمندي قرآن به سنت، بيشتر از نيازمندي سنت به قرآن است. (کتاب السنه ، مروزی ۱ص۳۳) ابن شاهين (متوفاي385ق شرح مذاهب اهل السنه ۱ص۱۹۹) پس از نقل سخن محكول، تصريح مي‌كند كه رجال سند آن همه افراد موثق هستند. 2. حماد بن زيد نيز همانند مکحول، مي‌گويد: والكتاب أحوج إلى السنّة من السنة إلى الكتاب؛ نياز كتاب به سنت، شديد تر و بيشتر از نياز سنت به كتاب است. (الفقه و المتفقه خطیب بغدادی ج۱ص۲۳۱) سيوطي (متوفاي911ق مفتاح الجنه في الاحتجاج بالسنه ج١ص٤٤ ) در توضيح سخنان مكحول و حماد بن زيد مي‌گويد: معناي نيازمندي قرآن به سنت اين است كه سنت مبين قرآن و مفصل مجملات آن است؛ زيرا در قرآن به خاطر اختصارش، گنج‌هايي نهفته است و نيازمند به كسي‌است كه گنج‌ها و زواياي پنهان آن را بداند و اين اطلاعات بر پيامبر صلي الله عليه وآله نازل شده كه سنت است. 3. احمد بن حنبل رئيس مذهب حنابله در پا
سخ سؤالي‌که از سخن يحيي بن ابي‌کثير از وي شده بود، گفت: من جرأت ندارم اين سخن را بگويم، ولي مي‌گويم: *حقيقتا سنت، كتاب را تفسير و تبيين مي‌كند.* ( تفسیر قرطبی ۱ ص۳۹) 4. ابوحنيفه رئيس مذهب احناف نيز سنت را يگانه عامل در فهم قرآن مي‌دانست: مردي بر او وارد شد در حالي‌كه نزد او روايت قرائت مي‌شد. آن مرد گفت: اين روايات را رها كنيد براي ما نخوانيد ابو حنيفه وي را به شدت از گفتن اين سخن منع كرد و گفت: اگر سنت نبود هيچ يكي از ما قرآن را نمي‌فهميديم. (المستخرج علی المستدرک زین الدین عراقی ۱ص۱۵) 5. الباني وهابي (متوفاي1420هـ صلاة النبي ص١٧١) كه از او به بخاري دوران تعبير مي‌كنند، از عدم فهم قرآن بدون سنت هشدار داده و مي‌گويد: اي مسلمانان! بر حذرباشيد از اين‌كه تلاش كنيد قرآن را بدون سنت بفهميد؛ زيرا هرگز اين قدرت را نداريد كه قرآن را بدون سنت درك كنيد. حتي اگر در لغت، سيبويه زمان (بنيانگذار ادبيات عرب) باشيد. بنابراين، از ديدگاه صحابه، تابعين،‌ پيشوايان مذاهب و عالمان اهل‌سنت و حتي وهابي‌ها،‌ سنت مفسر قرآن است و فهم قرآن بدون سنت ميسر نخواهد بود. اين مطلب از ديدگاه شيعيان نيز مسلم است به همين جهت روايات شأن نزول آيات را در همه موارد به ويژه موضوع امامت، مفسر و مبين قرآن مي‌دانند. *با توجه به مطالب گفته شده به اين نتيجه مي‌رسيم كه هرچند در قرآن كريم نام حضرت علي عليه السلام نيامده، اما روايات شأن نزول در كتب فريقين نقل شده، اين آيات را بر ولايت اميرمؤمنان تفسير كرده‌اند و اين گونه تفسير از نظر صحابه، تابعين و علماي فريقين مورد قبول حجت است*. جهت روشن شدن مطلب مناسب است اشاره شود كه اهل سنت آيه 40 سوره توبه: إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغار. را درباره ابوبكر تفسير كرده‌اند در حالي‌كه اسم ابوبكر در اين‌ آيه نيامده‌ اما از طريق روايات، مصداق «ثاني اثنين» را ابوبكر مي‌دانند. سؤال شيعيان اين است كه اگر شما از طريق روايات مصداق اين جمله را ابوبكر مي‌دانيد و حتي خلافت او را تنها به خاطر اين‌كه همراه پيامبر در غار بوده، ثابت مي‌كنيد، چرا از طريق رواياتي مثل حديث غدير ‌كه در شأن اميرمؤمنان عليه السلام نازل شده و آن همه صراحت دارد، و روايات ديگر كه در شأن نزول ساير آيات وارد شده، امامت ايشان ثابت نشود؟ *پاسخ سوم:*👇👇 طرح نسخ آيات در صورت ذكر نام امام اگر اسم امام عليه السلام در قرآن مي‌آمد،‌ هيچ بعيد نبود عده‌اي كه داراي تشكيلات به هم پيوسته و منظمي بودند، توطئه مي‌كردند كه پيامبر در آخرين لحظات عمر شريفش فرموده اين آيه نسخ شده‌است. به اين بهانه خلافت را از ايشان سلب كرده و قضيه شورا را مطرح مي‌كردند. ....       *سؤال دوم*: چرا پيامبر (ص) ولايت امام علي (ع) را واضح بيان نكردند؟ پس از اين‌كه مخالفان با پاسخ‌هاي قاطع اين شبهه «كه چرا نام امام علي (ع) در قرآن نيامده» روبه‌رو مي‌شوند، اين شبهه را مطرح كرد‌ه اند كه چرا رسول خدا (صلي الله عليه وآله) امامت و ولايت اميرمؤمنان عليه السلام را به صورت واضح و الفاظ صريح بيان نكرده‌اند.؟ از این‌که چنین صراحتی وجود ندار روشن می‌شود که اصلا نصي درباره امامت و خلافت ايشان نداريم . *پاسخ:👇* اعلام جانشيني و امامت با الفاظ صريح و متعدد بر اهل تحقيق و بررسي پوشیده نیست که در منابع روايي اهل سنت روايات فراواني وجود دارد كه رسول خدا (ص) جانشيني و خلافت و امامت اميرمؤمنان عليه السلام را با الفاظ صريح و مختلف در ضمن روایات فراوان و در موارد متعدد بيان كرده‌است. 1. *تعبير «خليفتي*» برخی روایاتی‌را که این تعبیر در آنها به کار رفته به صورت اختصار ذکر می‌کنیم: روايت اول: حديث يوم الدار حديث يوم الدار از روايات معروف بين شيعه و سني است كه رسول خدا (ص) پس از اين‌كه مأموريت يافت دعوتش را علني كند، نزديكان خويش جمع نموده و در اجتماع آنان، علي (ع) را با اين تعبير جانشين خود معرفي نمود: ان هذا أخي ووصى *وَخَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِيعُوا*، اين علي، برادر، وصي و جانشين من در ميان شماست ، پس از او اطاعت كنيد و حرف شنوي داشته باشيد. تاریخ طبری ۲ص۳۲۱ روايت دوم: ابن عباس احمد بن حنبل با سند صحيح از ابن عباس نقل كرده‌است كه وي در حضور جمعيتي كه نزدش آمده بودند، فرمايشات رسول خدا صلي الله عليه واله را در مورد علي عليه السلام بيان كردند و در ضمن آن روايات، گفتند پيامبر به ايشان فرمود: *إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلَّا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي*؛ سزاوار نيست كه من از دنيا بروم، جز اين‌كه تو (علي) پس از من خليفه و جانشين من هستي. مسند احمد ۳ص۳۳۳ ح ۳۰۶۱ روايت سوم: ابن عباس ابن ابي‌عاصم (متوفاي278ق السنه ۲ ص۶۰۳) فرمايش پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله را كه در غزوه تبوك در شأن و جايگاه اميرمؤمنان عليه السلام بيان كر
ده‌اند، از ابن عباس نقل كرده‌است كه فرمود: *وَأَنْتَ خَلِيفَتِي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي*؛ يا علي! تو پس از من در ميان مؤمنان جانشين من هستي. 2. *تعبير «وصيي»* روايات متعددي در منابع فريقين نقل شده‌است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله، اميرمؤمنان عليه السلام را با تعبير «وصيي»، جانشين خويش معرفي كرده‌است. نمونه‌ي آن همان حديث يوم الدار است كه فرمود: ان *هذا أخي ووصى وَخَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِيعُوا*، اين علي، برادر، وصي و جانشين من در ميان شماست ، پس از او اطاعت كنيد و حرف شنوي داشته باشيد.  تاریخ طبری ۲ص۳۲۱ 3. تعبيرهای «امام كل مؤمن، ولی کل مؤمن» خوارزمی (متوفای568ق مناقب ص۶۱) از محدثان اهل سنت در روایتی از عبد الرحمن بن ابی لیلی نقل کرده است که پدرم گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله برای امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: *أنت امام كل مؤمن ومؤمنة ، وولي كل مؤمن ومؤمنة بعدي*؛ ای علی! تو امام هر مرد و زن مؤمن، سرپرست هر مرد و زن مؤمن بعد از من هستی.  4. *تعبير «مولا*» تعبیر «مولی» در مشهورترین روایتی‌که در باره امیرمؤمنان علیه السلام وارد شده، یعنی روایت غدیر، آمده‌است. *من كنت وليه فعلی ولیه* *من کنت مولاه فعلی مولاه* *من کنت اولی به من نفسه فعلی مولاه* *حدیث غدیر متواتر و مورد اتفاق فریقین است* *قضاوت با وجدانهای بیدار* ____________________ الحقيقة و الشبهات Alhojah@ سيد محمد موسوي
چرا نام حضرت علی(ع) در قرآن نیامده ؟.pdf
4.27M
چرا نام حضرت علی(ع) در قرآن نیامده ؟.pdf در صفحه ما در آپارات عضو شوید👇 https://www.aparat.com/alhojah
ازدواج ام کلثوم با عمر .pdf
1.36M
افسانه ازدواج ام کلثوم با عمر .pdf حتما مراجعه و نشر بفرمائید صفحه ما در آپارات 👇 https://www.aparat.com/alhojah
*پاسخ به 90 شبهه وهابیت* *شبهه(5)👇* https://eitaa.com/joinchat/1325858849C121b75956e *ایا ازدواج موقت دلیل قرانی و روایی دارد ؟ وایا صحابه انرا انجام دادند؟ و چه کسی آنرا حرام اعلام کرد؟* امت اسلامی اتفاق نظر دارن که خداوند متعال ازدواج موقت را حلال ومشروع کرده است ، وصحابه انرا در زمان پیامبر ص وبعد از وفات ایشان انجام داده اند ، ناگفته نماند که این ازدواج برای ضرورتها می باشد و *انچه مورد تاکید است ازدواج دائم میباشد* امااین ازدواج ، ازدواجی همانند ازدواج دائم حلال و مشروع است تا روز قیامت . این ازدواج همانند ازدواج دائم عده و... شرائط خاص خودش را دارد با کمی تفاوت ، بنابراین انچه وهابیت درباره این ازدواج بر عليه شيعه میگویند دروغ وبی اساس است. خداوند متعال میفرماید: و زنانى را که متعه کرده اید، مهرشان را به عنوان فریضه اى به آنان بدهید، و بر شما گناهى نیست که پس از[تعیین مبلغ ] مقرر، با یکدیگر توافق کنید[که مدت عقد یا مهر را کم یا زیاد کنید]؛ مسلما خداوند داناى حکیم است. ۲۴ سوره نساء. *(تذکر مهم : اگر شخصی ازدواج موقت کردند، بعد از جدا شدن و اتمام مدت عقد ، زن باید ۴۵ روز عده بگیرد بنابراین آنچه وهابیت بر عليه شيعه می‌گویند دروغ و بی اساس است)* علمای بسیار زیادی از اهل سنت در تفسیر ایه گفتند که این ایه درباره متعه ( ازدواج موقت) نازل شد و منسوخ نشده وصحابه در زمان پیامبر ص وبعداز زمان او متعه میکردند تا *زمان عمر که او انرا حرام کرد !!!!* واگر این کار را نمیکرد کسی مرتکب زنا نمیشد !!!! *ابن عباس گفت متعه رحمتی بود از جانب خدا برای امت پیامبر واگر عمر نهی نمیکرد کسی مرتکب زنا نمیشد !!* *لولا أنّ عمر رضي اللّه عنه نهي عن المتعة ما زني إلاّ شقي*. اگر عمر از متعه نهي نمي كرد جز افراد بد بخت زنا نمي كردند ( بلكه به متعه رو مي آوردند) تفسير الطبري ج5 ص13 چاپ دار الفكر بيروت - الدر المنثور ج2 ص486 دار الفكر بيروت عبد الرزاق نيز شبيه همين مطلب را از امير مومنان در المصنف (ج7 ص500 شماره14029) نقل مي كند قرطبي نيز در تفسيرش ج 5 ص 130 (چاپ دار الشعب قاهره) شبيه همين مطلب را از ابن عباس نيز نقل مي كند . بنا براین، این ازدواج حلال ومشروع می باشد وصحابه انجام دادن و کسی جز عمر ان را حرام نکرد . سرخسي در دو كتاب خود اين روايت را از جمله رواياتي مي داند كه با سند صحيح از عمر نقل شده است : *وقد صحّ أنّ عمر رضي اللّه عنه نهي الناس عن المتعة فقال: متعتان كانتا علي عهد رسول اللّه صلي اللّه عليهوسلم وأنا أنهي الناس عنهما ؛متعة النساء، ومتعة الحج* .   با روايت صحيح ا ز عمر نقل شده است كه وي مردم را از متعه نهي كرد ، پس گفت : دو متعه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم حلال بود ؛ متعه زنان و حج تمتع المبسوط للسرخسي ج4 ص27 - أصول السرخسي ج2 ص6 همين روايت در كتب ذيل نيز نقل شده است : مسند أحمد بن حنبل ج3 ص325 ش 14519 - المغني ج7 ص136چاپ دار الفكر 1405- أحكام القرآن للجصاص ج1 ص347 چاپ دار احياء التراث العربي - تفسير القرطبي ج2 ص392 - تذكرة الحفاظ ج1 ص366 - التفسير الكبير ج5 ص130 چاپ اول دار الكتب العلميه بيروت - بداية المجتهد ج1 ص244 چاپ دار الفكر بيروت - وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص150 دار الثقافة لبنان قرآن کریم می‌فرماید: 👇👇 *(( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ)) ايه 24 نساء* همانطور که بیان شد اين ايه مباركه دال بر جواز وحلال بودن ازدواج موقت یا همان متعه است واین ازدواج، متعه در زمان پیامبر بوده و مسلمین ان را قبول داشتند و هیچ مشکلی نبود اما بعد از رحلت پیامبر گرامی و حتی بعد خلافت ابو بکر متعه جایز بوده و عمر در اواخر خلافتش ان را حرام واز ان نهی کرده بود در حالی که صحابه و حتی تابعی ها ان را انجام می دادند به اعتراف علمای اهل سنت و شیعه که این ازدواج هم در قران ثابت است و هم در سنت وایه ان نسخ نشده است. *این ازدواج دارای عقد و مدت و ... همان شرائط دائم بجز چند فرق از جمله ارث ندارد، و اگر مدت ان تمام شود عده واجب است ،* واما علمایی که گفتند ایه متعه نسخ نشده بلکه از آیات محکمات می‌باشد، ۱_ علامه زمخشری در تفسیر کشاف ج۱ ص۵۱۹ ، ۲_ تفسیر سیوطی ج۲ ص۱۴۰، ۳_تفسیر طبری ج ۵ ص۹، احمد ابن حنبل نیز در مسند خود ج ۴ ص ۴۳۶ و در تفسیر ثعالبی ج۳ ص ۲۸۸ و تفسیر خازن ج۱ ص۳۵۷وغیره از ابن عباس نقل میکنند که گفت ایه متعه از محکمات است ، ایا با وجود ایه قرانی و حدیث نبوی و تایید علمای اسلام و صحابه ، در باره ازدواج موقت ، ایا بازهم وهابیت ما را به زنا متهم می کنند؟!! *درباره این ازدواج مشروع ر
وايات بسیاری وجود دارد وبنده در کتاب پاسخ به ۹۰ شبهه وهابیت با ویرایش جدید مفصل پاسخ دادم و نام بعضی صحابه که* *در این ازدواج مشروع به دنیا آمدند از جمله عبدالله ابن زبیر و همچنین کسانی که ازدواج کردند را نام برديم* (ان شاءالله بعد از چاپ کتاب آدرس تهیه آن را خدمت عزیزان ارسال خواهم کرد) در اين جا به دو روايت مهم از كتابهاي معتبر برادران اهل سنت اشاره ميكنيم 👇 ١_ متن صحیح بخاری در چاپ بیت الافکار الدولیه ریاض و دارالفکر بیروت، سال ۱۴۰۱: *اُنْزِلَتْ آیَةُ الْمُتْعَةِ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ یُنْزَلْ قُرْآنٌ یُحَرِّمُهُ وَلَمْ یَنْهَ عَنْهَا حَتَّی مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَاْیِهِ مَا شَاءَ قَالَ مُحَمَّدٌ یُقَالُ انَّهُ عُمًر* .آیه متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل می کردیم و آیه هم بر حرمت آن نازل نگردید و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نکرد، مردی با رای و میل خودش هر چه که دلش خواست گفت. و این شخص عمر بن الخطاب بود. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۸۵۴، بیت الافکار الدولیة ( متاسفانه در چاپهای جدید اسم عمر حذف شده است!!!) ۲_ مسلم نیشابوری در صحیح خود می نویسد: *وحَدَّثَنَا الْحَسَنُ الْحُلْوَانِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ، قَالَ: قَالَ عَطَاءٌ: قَدِمَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ مُعْتَمِرًا، فَجِئْنَاهُ فِی مَنْزِلِهِ، فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ عَنْ أَشْیَاءَ، ثُمَّ ذَکَرُوا الْمُتْعَةَ، فَقَالَ: «نَعَمْ، اسْتَمْتَعْنَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ»* عطاء می گوید: جابر بن عبد الله برای عمره به مکه آمد، به منزل او رفتم، مردمان از او مساله می پرسیدند تا صحبت رسید به متعه. جابر بن عبد الله گفت: بلی ما در زمان رسول خدا(ص) و هم در زمان ابوبکر و عمر متعه می کردیم صحیح مسلم.ص632.ط دار الطیبة تذکر: این که بعدا عمر به چه علتی حلال خداوند را طبق نظر خود حرام اعلام کرده خود جای بحث دارد، در این روایت ثابت شد که صحابه هم در زمان پیامبر(ص) و هم در زمان ابوبکر و عمر متعه می کردند. *سوال ما از این علماء: وقتی که صحابه در زمان رسول خدا(ص) و ابوبکر و خود عمر متعه می کردند چطور ممکن است در زمان پیامبر(ص) حرام شده باشد*؟ *👈تذکر👈 بعضی وهابی ها چون جوابی در برابر این ادله و براهین ندارند این شبهه را مطرح می‌کنند، ایا شما خواهر خود را به ما متعه میدهید؟*, *در پاسخ به وهابی های می‌گوییم*، مگر شریعت اسلامی و حکم خداوند متعال، بستگی به رضایت و عدم رضایت اشخاص دارد؟ یعنی اگر بنده قبول کنم حلال است و اگر قبول نکنم حرام است!؟ ! ایا حلال وحرام خدا را اینطوری تشخیص می‌دهید، یا از قرآن وسنت؟! و اگر کسی را جهت ازدواج دائم رد کنیم ، ایا ازدواج دائم حرام میشود؟!! *خداوند متعال را بر نعمت عقل شاكريم* تأكيد ما بر ازدواج دايم است و همين ازدواج در جامعه وجود دارد ، اما اين تأكيد دليل بر حرمت ازدواج موقت كه براي ضرورتهاست و شرعي و حلال است نيست. *پاسخ زیبای يحيي بن اکثم👇* *قال يحيي بن أكثم لشيخ بالبصرة: بمن اقتديت في جواز المتعة؟ قال: بعمر بن الخطاب رضي اللّه عنه. قال: كيفوعمر كان أشدّ الناس فيها؟ قال: لأنّ الخبر الصحيح أنّه صعد المنبر فقال: إنّ اللّه ورسوله قد أحلاّ لكم متعتينوإنّي محرّمهما عليكم وأعاقب عليهما. قبلنا شهادته ولم نقبل تحريمه*.   محاضرات الأدباء ج3 ص214 يحيي بن أكثم به يكي ا ز شيوخ در بصره گفت در جواز متعه از چه كسي تبعيت مي كني ؟ گفت از عمر . سوال كرد كه چگونه و حال آنكه عمر از سخت گير ترين مردمان در مورد متعه بود . گفت چون روايت صحيح مي گويد كه وي بالاي منبر رفت و گفت خداوند و رسول وي متعه را حلال كردند و من آن را بر شما حرام مي كنم و براي آن عقوبت ؛ پس ما شهادتش را ( در مورد حليت آن از نظر خدا و رسولش) قبول كرديم اما حرام كردنش را (توسط عمر) قبول ننموديم . *قضاوت با وجدانهای بیدار* برای مشاهده پاسخ به شبهات ، عضو گروه های برهان در واتساب و صفحه ما در آپارات شوید https://www.aparat.com/alhojah
وهابیت و روزه عاشورا و جشن وشادی 🌹.pdf
4.05M
وهابیت و روزه عاشورا و جشن وشادی 🌹.pdf
اعضای محترم با دقت ملاحظه بفرمایید
**پاسخ به 90 شبهه وهابیت* https://eitaa.com/joinchat/1325858849C121b75956e *پاسخ(6)👇* *چرا شیعیان بر مهر سجده می‌کنند ؟ * شیعه معتقد است که در حال نماز باید بر زمین یا آنچه که از آن می‌روید (مشروط به آنکه خوردنی یا پوشیدنی نباشد) سجده کرد؛ و سجده بر غیر این دو در حال اختیار صحیح نیست. در حدیثی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده و اهل سنت نیز آن را نقل کرده‏اند، به این مطلب تصریح شده است: ; و جعلت لی الأرض مسجدا و طهورا; زمین، سجدگاه و مایه پاکیزگی برای من گردیده است (صحيح بخاري ج ۱ ص ۹۱) طهور که ناظر به تیمم است، نشان می‌دهد که مقصود از ارض زمین طبیعی است که از سنگ و خاک و مانند آن دو تشکیل می‌شود. براى اينكه روشن شود چرا شيعيان بر زمين سجده مى‌كنند، توجّه به اين حديث امام صادق (عليه السلام) كافى است، هشام بن حكم كه از ياران دانشمند آن حضرت است سؤال كرد، بر چه چيز مى‌توان سجده كرد و بر چه چيز نمى‌توان سجده كرد؟ امام فرمود:  *السجود لا یجوز إلاعلی الأرض أو علی ما أنبتت الأرض إلاما أکل أو لبس* سجده تنها باید بر زمین و آنچه می­رویاند- جز خوردنی‌ها و پوشیدنیها-انجام گیرد. ، (وسائل الشیعه ج۳ ص ۵۹۱) هشام مى‌گويد: گفتم فدايت شوم حكمت آن چيست؟ فرمود: *«لَانَّ السُّجُودَ هُوَ الْخُضُوعُ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَنْبَغِى أنْ يَكُونَ عَلَى مَا يُؤْكَلُ وَ يُلْبَسُ لَانَّ أبْنَاءَ الدُّنْيَا عَبِيدُ مَا يَأْكُلُونَ وَ يَلْبَسُونَ وَ السَّاجِدُ فِى سُجُودِهِ فِى عِبَادَةِ اللهِ فَلَا يَنْبَغِى أنْ يَضَعَ جَبْهَتَهُ فِى سُجُودِهِ عَلَى مَعْبُودِ أبْنَاءِ الدُّنْيَا الَّذِينَ اغْتَرُّوا بِغُرُورِهَا*   ؛ زيرا سجود خضوع براى خداوند متعال است و سزاوار نيست بر خوردنى‌ها و پوشيدنى‌ها سجده كرد، زيرا دنياپرستان بنده خوردنى‌ها و پوشيدنى‌ها مى‌باشند و كسى كه سجده مى‌كند در حال سجود مشغول عبادت خداست. بنابراين سزاوار نيست پيشانى را در سجده‌اش بر چيزى بگذارد كه معبود دنياپرستانى است كه فريفته زرق و برق دنيا هستند. سپس امام افزود: *وَ السُّجُودُ عَلَى الأرْضِ أَفْضَلُ لَانَّهُ أبْلَغُ لِلتَّوَاضُعِ وَ الْخُضُوعِ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌* ؛ سجده بر زمين افضل است، چرا كه تواضع و خضوع در برابر خدا را بهتر نشان مى‌دهد.-- *سیره صحابه در سجود بر زمین* : سیره مسلمانان در عصر رسول گرامی سجده بر زمین مسجد بود که از سنگریزه‏‌ها مفروش شده بود. آنان هنگام گرمی هوا که سجده بر سنگ‌های داغ مشکل بود، سنگریزه‏‌ها را به دست می‌گرفتند تا خنک شود و به هنگام نماز بر آن سجده کنند. جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: من نماز ظهر را با پیامبر می‏گزاردم؛ مشتی از سنگریزه در دست گرفته و آن‌ها را دست به دست می‌کردم تا خنک شود و به هنگام نماز بر آن سجده کنم. .. جابر بن عبدالله انصاری» می‌گوید: *«کنْت أُصَلِّی مع رسول اللهِ الظُّهْرَ فَآخُذُ قَبْضَةً من الْحَصَی فَأَجْعَلُهَا فی کفِّی»* وقتی که با پیغمبر اکرم در ظهر نماز می‌خواندیم، من مشتی از ریگ را برمی‌داشتم و از این دستم به آن دستم می‌ریختم. او برای توضیح این کار می‌گوید: من دائماً ریگ‌ها را از این دستم به دست دیگرم می‌ریختم تا مقداری سرد شود و زمانی که سجده می‌کردم بر روی ریگ‌های سرد شده سجده می‌کردم. *«فَآخُذُ قَبْضَةً من الْحَصَی فَأَجْعَلُهَا فی کفِّی»* مشتی از ریگ را برمی‌داشتم و آن را در دو کف دستم قرار می‌دادم. *«ثُمَّ أُحَوِّلُهَا إلَی الْکفِّ الأَخْرَی»* سپس آن را به مشت دیگر خود برمی‌گرداندم. *«حتی تَبْرُدَ ثُمَّ أَضَعُهَا لِجَبِینِی حین أَسْجُدُ من شِدَّةِ الْحَرِّ»* تا سرد می‌شد سپس آن را روی زمین می‌گذاشتم و از شدت گرما بر روی آن سجده می‌کردم. الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 1، ص 286، ح 3275 *سجده پیامبر ص بر سنگ* ابن عباس» می‌گوید: *«أن النبی سجد علی الحجر»* «حاکم نیشابوری» در مورد سند روایت می‌گوید: «هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه» المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 1، ص 646، ح 1740 ابن عباس می‌گوید *«ان مَسْرُوقًا کان إذَا سَافَرَ حَمَلَ معه فی السَّفِینَةِ لَبِنَةً یسْجُدُ علیها»* زمانی که مسروق می‌خواست به مسافرت دریایی برود، خشتی از خاک مدینه درست می‌کرد تا برآن سجده کند. الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 2، ص 72، ح 6603 *فرمان رسول خدا ص بر س
جده بر خاک* در بسياري از روايات نقل شده است كه رسول خدا به كساني كه از سجده بر خاك پرهيز مي كردند ، دستور مي داد كه بر خاك سجده كنند . ما به برخي از اين روايات از كتاب هاي اهل سنت اشاره مي كنيم : عبد الرزاق صنعناني از خالد الجهني نقل مي كند :   *رأي النبي (صلي الله عليه وآله وسلم ) صهيبا يسجد كأنه يتقي التراب فقال له : تربّ وجهك يا صهيب*. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و اله ) شخصي به نام صهيب را ديد كه در هنگام سجده مراقب بود كه صورتش به خاك ماليده نشود ، پيامبر به او فرمود : اي صهيب ، صورت را بر خاك بگذار .// *منع رسول خدا از سجده بر عمامة* : *عن عياض بن عبد اللّه القرشي : رأي رسول الله صلي الله عليه وسلم رجلا يسجد علي كور عمامته فأومأ بيده : ارفع عمامتك ، وأومأ إلي جبهته* .( السنن الکبری ج۲ص۱۰۵) پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم مردي را ديد كه بر قسمتي از عمامهء خود سجده مي كرد ، آن حضرت با دستش اشاره كرده كه عمامه ات را بالا بكش و بر پيشاني اش اشاره كرد ( بر پيشاني ات سجده كن) . و از امير المؤمنين عليه السلام نقل شده است كه فرمود : *إذا كان أحدكم يصلي فليحسر العمامة عن جبهته* ( السنن الکبرى ج۲ص۱۰۵) هر گاه خواستيد سجده كنيد ، بايد عمامه را از پيشاني تان كنار بزنيد .   اين نشان مي دهد كه در موقع سجده هيچ مانعي نبايد بين پيشاني و زمين باشد و سجده كردن بر عمامه ، فرش و ... باطل است . این احادیث، همگی گواه آن است که در عصر رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم، وظیفه ‏مسلمانان ابتدا سجده بر سنگ و خاک بوده و آنان هرگز بر فرش و لباس و گوشه عمامه سجده نمی‌کردند. ولی بعد‌ها وحی الهی به پیامبر ابلاغ کرد که بر حصیر و بوریا نیز می‌توان سجده کرد، و روایات بسیاری از سجده پیامبر بر حصیر و بوریا حکایت می‌کند. (مسند احمد ج۶ص۳۷۷) *سجده رسول خدا بر سجاده اي ساخته شده از حصير :* مسلم نيشابوري در صحيح مسلم از أبي سعيد خدري نقل مي كند : *حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَي النَّبِيِّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَرَأَيْتُهُ يُصَلِّي عَلَي حَصِيرٍ يَسْجُدُ عَلَيْهِ* ( صحيح مسلم ج۲ص۶۲) از ابو سيعد خدري نقل شده است كه بر رسول خدا وارد شد و ديد آن حضرت بر روي خمره (حصيري) نماز مي خواند و بر روي همان سجده مي كند . همچنين بخاري و مسلم از ام المؤمنين ميمونه نقل كرده اند : *كَانَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي عَلَي الْخُمْرَةِ .*(ج۱ص۱۰۱) از ميمونه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل شده است كه فرمودند رسول خدا بر روي خمره (حصيري کوچک) سجده مي فرمودند . و نيز مسلم از عايشه نقل مي كند : *عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِينِي الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّي حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَيْضَتَكِ لَيْسَتْ فِي يَدِكِ* (صحيح مسلم ج۱ص۱۶۸ از عائشه نقل شده است كه گفت : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرهء ( حصير ) سجده را بده . گفتم كه من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند كه عذر تو به دستت مربوط نمي شود. مخالفین شیعه بصراحت گفته‌اند که سجده بر روی سجاده در عصر رسول خدا (ص) وصحابه نبوده و این عمل بدعت است. ( الفتاوی الکبری ابن تیمیه ج۲ص۳۶۷) *بر این اساس، شیعه‏ امامیه پیوسته بدین اصل مقید بوده و صرفاً بر زمین و یا روییدنی‌های غیر مأکول و غیر ملبوس آن، مانند حصیر و بوریا، سجده می‌کند؛* *پس سجده بر حصیر، سنگ و امثال آن ،شرک نیست، چرا که این سنت رسول خدا (ص) بوده است*. *بر همین اساس شیعه برای مهر سجده نمیکند بلکه روی آن سجده می‌کند، با توجه به اینکه مهر نیز از خاک می‌باشد هدف عمل به سنت رسول خدا (ص) می‌باشد.* اما چرا شیعیان اصرار دارند بر روی مهر سجده کنند؟ جواب سوال واضح است، مهری که شیعه بر آن سجده می‌کند منتسب به خاک کربلاست، یعنی خاکی که سید الشهداء برآن بشهادت رسیده‌اند، این خاک مقدس است و از برترین خاکهاست تا جایی که حتی اهل سنت روایت کرده‌اند که رسول خدا (ص) خاک کربلا را مبارک می‌دانسته‌اند و آن را می‌بوسیدند. ( مستدرک حاکم ج۴ص۴۴۰) *فرق بين مسجود له و مسجود عليه :* يكي از ايراد هايي كه وهابي ها به شيعيان مي گيرند ، اين است كه مي گويند شما مهر پرست هستيد و خيال مي كنند كه نمازگذار مهري را كه جلوي خود گذاشته است ، عبادت مي كند ! .   در جواب اين مطلب بايد گفت كه متأسفانه وهابي ها فقط به دنبال اين هستند كه با كوچكترين بهانه مشرك بودن شيعيان را ثابت كنند ؛ با اين كه خود آن ها مي دانند كه شيعيان اگر بر مهر سجده مي كنند ، نه به اين خاطر است كه مهر را عبادت كنند ؛ بلكه فقط به اين خاطر است كه به پاك بودن آن اطمينان دارند و نيز يقين دارند كه اين تربت جزئي از زمين هستند .   *اگر قرار باشد كه سجده بر مه