eitaa logo
گروه آموزشی برهان
3هزار دنبال‌کننده
362 عکس
114 ویدیو
89 فایل
در این کانال هر روز به یک شبهه وهابیت همراه با سند و مستدل پاسخ داده خواهد شد. امیدوارم این کانال برای تمام اعضای محترم یک منبع آماده جهت پاسخگویی به شبهات باشد . ( لطفا آدرس کانال را برای دوستان خود ارسال بفرمایید) مدیر کانال سیدمحمد موسوی 09126513055
مشاهده در ایتا
دانلود
شبهه ۱ از ۹۰ شبهه [جواز توسل نزد اهل سنت(۱)].pdf
3.77M
پاسخ به شبهه اول از ۹۰ شبهه وهابیت . (شبهه توسل ) به صورت پی دی اف حتما ملاحظه ونشر بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/3440443394C67242a04af
سلام عليکم و رحمة الله و برکاته شبهه چهارم بسیار مهم و همیشه وهابیت آن را مطرح می‌کنند چرا نام امام علی علیه السلام در قران نیامده؟ چرا امامت او در قران ذکر نشده؟ مگر شما مدعی نیستید که امامت از اصول دین است ، پس باید در قرآن ذکر شده باشد، در حالی که قران کریم از خیلی چیزها نام برده به جز، امامت و نام امام علی علیه السلام، پاسخ نقضي و حلی مفصل دادیم و مقداری طولانی شد اما با ارزش و مهم و حتما مطالعه و نشر بفرمائید 👇👇👇👇 منتظر باشيد
*پاسخ به 90 شبهه وهابیت* *شبهه(4)👇* https://eitaa.com/joinchat/1325858849C121b75956e *پاسخ👇* *چرا نام امام علي (ع) در قرآن به صراحت ذكر نشده‌است؟* از اين شبهه مي‌توان پاسخ‌هاي نقضي و حلي ارائه كرد *پاسخ‌هاي نقضي👇* پاسخ اول: برگشت اشكال به خود شما اين اشكال در رويكرد منفي‌اش برخود شما نيز وارد است و آن اين‌كه اگر شما قرآن را معيار ارزيابي قرارداده‌ايد، چرا در قرآن تصريح و يا حتي اشاره نگرديده‌است كه آن حضرت در جانشيني بعد از پيامبر هيچ حقي ندارد؟ به عبارت ديگر، به زعم شما اگر براي اثبات امامت به نام ايشان تصريح و اشاره نشده،‌ چرا براي نفي امامتش جهت قطع هر‌گونه نزاع و اختلاف چنين صراحت و يا اشاره‌ي وجود ندارد.؟ *پاسخ دوم*: عدم ذكر نام خلفاء در قرآن کریم علماي اهل سنت در موضوع خلافت و امامت، بر دو مطلب تصريح كرده‌اند: 1_ امامت و خلافت ركني از اركان و اصول دين است. 2_ منكر خلافت ابوبكر و عمر كافر هستند: 1. ابن عبد البر قرطبي(متوفاى463هـ در کتاب الاستیعاب فی معرفة الأصحاب ج٣ ص ٩٦٩) ، شهاب الدين نويري  (متوفاى733هـ در کتاب نهایة الارب ج ١٩ ص١٤)، و على بن محمود خزاعى (متوفاى789 هـ در کتاب تخریج الدلالات ج۱ ص۴۴ )، *به صراحت ادعا كرده‌اند كه خلافت ركنى از اركان دين است: والخلافة ركن من أركان الدين.* ۱ 2. قرطبي (متوفاي671هـ در تفسیر الجامع لاحکام القران ج۱ص۲۶۵ )،  *از مفسران اهل سنت با تصريح بر اين نكته كه ابوبكر هنگام وفات، امامت را به عمر واگذار كرد و هيچ فردي نيز بر او اعتراض نكرد،‌ مي‌گويد: اين كار او اولاً بر وجوب امامت دلالت مي‌كند و ثانياً ثابت مي‌كند كه امامت ركني از اركان دين است؛ امامتي‌كه قوام مسلمانان وابسته به آن است.* ۲ 3. عبد الله بن عمر بيضاوى از مشاهير علماى شافعي (متوفاي685 يا691ق در کتاب منهاج الوصول ص۷۵)، در فصل دوم كتاب «منهاج الوصول إلى علم الأصول» در بحث «فيما علم کذبه» ابتدا ديدگاه شيعيان را در بحث امامت مطرح مي‌کند و مي‌گويد:  شيعيان ادعا دارند كه بر امامت على عليه السلام نص و روايت دلالت مى‌كند؛ در حالي که اين روايات متواتر نيستند؛ همانطور كه روايات گفتن اقامه، بسم الله و معجزات پيامبر صلى الله عليه وآله متواتر نيستند. پس از آن مي‌گويد: *قلنا الأولان من الفروع، ولا كفر ولا بدعة في مخالفتهما، بخلاف الإمامة؛* در پاسخ مى‌گوييم دو مورد اول (اقامه و تسميه) جزو فروع دين است و مخالفت آن‌ها موجب كفر يا بدعت نمى‌شود، بر خلاف امامت *(يعني امامت از اصول دين است)*  شارحان اين كتاب هركدام اين مطلب را شرح و بسط داده‌اند و همگي اين سخن را كه *امامت از اصول دين است، تأييد كرده‌اند*.  *براين اساس، مذاهب اهل سنت فتوا داده اند، شخصي‌كه منكر امامت و خلافت خلفا و مشخصا خلافت ابوبكر و عمر، باشد كافر است.* ابن حجر هيثمي، مي‌گويد: *أن أئمة الحنفية كفروا من أنكر خلافة أبي بكر وعمر رضي الله عنهما* «پيشوايان مذهب حنفيه منکران خلافت ابو بکر و عمر را تکفير کرده اند.».   علي بن عبد الكافي سبكي (متوفاي756ق در کتاب الابهاج فی شرح المنهاج ج۲ ص۲۹۶ ) مى‌نويسد:  در فتاواى بديعيه از كتب احناف ديدم كه رافضه را به دو قسم كافر و غير كافر تقسيم كرده و در مورد حكم بعضى از آنها اختلاف نظر بود. پس از آن مي‌نويسد: *وفيمن أنكر إمامة أبي بكر وعمر أن الصحيح أنه يكفر* ولا شك أنه إنكار الإمامة دون السب ؛ اما در مورد كسى كه امامت ابوبكر و عمر را منكر شود، گفته بود «صحيح اين است كه وى تكفير مى‌شود» و شكى نيست كه اين زمانى است كه تنها امامت آنها را منكر شود ، اما دشنام ندهد. آنچه ذكر شد،‌ نمونه‌ي از سخنان علماي اهل سنت در اين مورد بود، اكنون مي‌گوييم: با اين‌كه شما امامت را از اركان و اصول دين مي‌دانيد و منكران امامت خلفا را نيز تكفير مي‌كنيد، سؤال اين است كه چرا نام خلفاء شما و يا امامت و خلافت آنان در قرآن كريم ذكر نشده‌است؟ مگر نه اين است كه شما بر شيعيان اشكال مي‌كنيد كه «به اعتقاد شيعيان امامت از اصول دين است، پس چرا در قرآن با صراحت ذكر نشده‌است» . همين اشكال به خود شما هم بر مي‌گردد. *پاسخ سوم*: ذكر نشدن اسامي مبارك بسياري از پيامبران در قرآن براساس مسلمات تاريخ اسلام، خداوند متعال 124هزار پيامبر را براي هدايت بشر فرستاده است؛ اما اسامي مبارك تعداد كمي از آنان در قرآن آمده‌است. اگر شما ذكر نشدن نام اميرمؤمنان عليه السلام را در قرآن دليل بر نفي امامتش مي‌دانيد، اسامي بيشتر پيامبران نيز در قرآن نيامده، آيا مي‌توانيد بگوييد كه آنها پيامبر نبوده‌اند؟ *دوم 👇* پاسخ‌هاي حلي پاسخ اول: روش قرآن بيان كليات است نه جزئيات برخلاف نظر شبهه افكنان، بسياري از مسائل اسلامي به صورت كلي در قرآن كريم بيان شده و از ذكر جزئيات آن خبري نيست. تعداد ركعات نماز، نصاب زكات، بسياري از مناسك حج، عدد سعي صفا و مروه و دورهاي طواف، نام ائمه طاهرين عليهم السلا
م و همچنين اسامي كامل پيامبران الهي و صدها مسائل ديگر از مواردي هستند كه در قرآن نيامده‌اند. در اين صورت آيا به اين بهانه كه چون اين مسائل در قرآن بيان نشده، مي‌توان گفت: از جمله احكام الهي نيستند و يا آنها را نفي و انكار كرد؟ پاسخ دوم: واگذاري بيان جزئيات به سنت اگر در قرآن فرموده‌است «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ» ، در جاي ديگر نيز فرموده: «وأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نزل اليهم»  «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» و بيان جزئيات را به پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله واگذار كرده‌است. معنايش اين است كه در قرآن بسياري از مسائل به صورت كلي بيان شده؛ اما شرح و تفسیر و بیان مصاديق و جزئيات آن را بر عهده پیامبر است. نمونه‌هاي فراواني مشاهده مي‌شود كه در قرآن به صورت كلي آمده ولي جزئيات آن در سنت بيان شده‌است.  به عنوان مثال به اصل وجوب نماز و برپايي آن، در آيات متعدد با الفاظ گوناگون دستور داده شده است: وَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ  فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا، أَقِمِ الصَّلاةَ ؛ اما تعداد ركعات و كيفيت آن و جزئيات ديگر آن را كه در قرآن نيامده، رسول خدا صلي الله عليه وآله به مسلمانان تعليم داده‌ و فرموده است: صلوا كما رأيتموني اصلي. آن‌طوري‌كه من نماز مي‌خوانم، نماز بخوانيد. *جايگاه سنت از ديدگاه عالمان فريقين* اكنون كه دانسته شد، در قرآن كريم كليات مسائل بيان شده و جزئيات آن در سنت يعني روايات آمده‌است، لازم است جايگاه سنت از ديدگاه صحابه، و عالمان فريقين به صورت اختصار تبيين شود. 1. سنت همانند قرآن وحي الهي از ديدگاه علماي اهل سنت، رواياتي كه از لسان مبارك پيامبر بيان شده و از سنت گفتاري ايشان محسوب مي‌شود، همانند قرآن، وحي الهي است و همانند آن حجيت دارد. عبد الله بن مبارک مروزي (متوفاي181هـ ج ۱ ص۲۳ ) از حسان بن عطيه نقل كرده‌ كه وي مي‌گويد: جبرئيل بر رسول خدا صلي الله عليه وسلم نازل مي‌شد و سنت را به او تعليم مي‌داد همان‌گونه كه قرآن را تعليم مي‌نمود. دارمي (متوفاي255هـ در سنن خود ۱ ص۱۵۳)، محمد بن نصر مروزي (متوفاي294هـ در کتاب السنه ۱ ص۱۱۱)  و برخي ديگر نيز اين روايت را نقل کرده‌اند. ابن حجر عسقلاني (متوفاي852هـ در فتح الباری ج۱۳ ص ۲۹۱ ) و سيوطي (متوفاي911هـ الحاوی للفتاوی ج۱ ص۲۹۲ )  به صحت سند اين روايت تصريح كرده‌اند بر اساس اين روايت، خداوند دو نوع وحي بر پيامبر صلي الله عليه وآله نازل كرده‌است. 1) وحي قرآني. 2) وحي غير قرآني؛ يعني رواياتي‌كه موضوعات مختلف مربوط به امور ديني را تبيين و تفسير مي‌كند و يكي از آن موضوعات، تبيين آيات قرآن است. 2. سنت مفسر قرآن از ديدگاه صحابه، خداوند متعال سنت را همانند قرآن به پيامبر صلي الله عليه وآله تعليم داده است كه در موضوعات مختلف ديني كاربرد دارد و يكي از آنها تفسير قرآن است. شخصي از عمران بن حصين يكي از صحابه رسول خدا صلي الله عليه وآله چيزي سؤال كرد. عمران در پاسخش از روايت جواب داد. ‌آن مرد گفت: از قرآن سخن بگو و از غير قرآن را نقل نکن. عمران بن حصين به او گفت: تو آدم احمقي هستي. آيا در قرآن آمده‌است كه نماز ظهر۴ رکعت است و بايد آهسته خوانده شود و تعداد ركعات نماز چند است؟ آيا مقدار زكات و همانند آن [شرائط زکات و زکات گيرنده] در قرآن آمده است؟ بعد گفت: آيا اين ها را در کتاب خدا مي‌بيني كه تفسير شده باشد؟ بله، قرآن آمده براي شما حكم کرده است ولي سنت آن را تفسير مي‌كند. در سخنان برخي عالمان تابعي و رؤساي مذاهب اسلامي نيز، نقش روايات در تفسير و تبيين قرآن، به صورت ويژه انعكاس يافته است: 1. از مكحول تابعي نقل شده كه وي مي‌گويد:  *الْقُرْآنُ أَحْوَجُ إِلَى السُّنَّةِ مِنَ السُّنَّةِ إِلَى الْقُرْآنِ* ؛ نيازمندي قرآن به سنت، بيشتر از نيازمندي سنت به قرآن است. (کتاب السنه ، مروزی ۱ص۳۳) ابن شاهين (متوفاي385ق شرح مذاهب اهل السنه ۱ص۱۹۹) پس از نقل سخن محكول، تصريح مي‌كند كه رجال سند آن همه افراد موثق هستند. 2. حماد بن زيد نيز همانند مکحول، مي‌گويد: والكتاب أحوج إلى السنّة من السنة إلى الكتاب؛ نياز كتاب به سنت، شديد تر و بيشتر از نياز سنت به كتاب است. (الفقه و المتفقه خطیب بغدادی ج۱ص۲۳۱) سيوطي (متوفاي911ق مفتاح الجنه في الاحتجاج بالسنه ج١ص٤٤ ) در توضيح سخنان مكحول و حماد بن زيد مي‌گويد: معناي نيازمندي قرآن به سنت اين است كه سنت مبين قرآن و مفصل مجملات آن است؛ زيرا در قرآن به خاطر اختصارش، گنج‌هايي نهفته است و نيازمند به كسي‌است كه گنج‌ها و زواياي پنهان آن را بداند و اين اطلاعات بر پيامبر صلي الله عليه وآله نازل شده كه سنت است. 3. احمد بن حنبل رئيس مذهب حنابله در پا
سخ سؤالي‌که از سخن يحيي بن ابي‌کثير از وي شده بود، گفت: من جرأت ندارم اين سخن را بگويم، ولي مي‌گويم: *حقيقتا سنت، كتاب را تفسير و تبيين مي‌كند.* ( تفسیر قرطبی ۱ ص۳۹) 4. ابوحنيفه رئيس مذهب احناف نيز سنت را يگانه عامل در فهم قرآن مي‌دانست: مردي بر او وارد شد در حالي‌كه نزد او روايت قرائت مي‌شد. آن مرد گفت: اين روايات را رها كنيد براي ما نخوانيد ابو حنيفه وي را به شدت از گفتن اين سخن منع كرد و گفت: اگر سنت نبود هيچ يكي از ما قرآن را نمي‌فهميديم. (المستخرج علی المستدرک زین الدین عراقی ۱ص۱۵) 5. الباني وهابي (متوفاي1420هـ صلاة النبي ص١٧١) كه از او به بخاري دوران تعبير مي‌كنند، از عدم فهم قرآن بدون سنت هشدار داده و مي‌گويد: اي مسلمانان! بر حذرباشيد از اين‌كه تلاش كنيد قرآن را بدون سنت بفهميد؛ زيرا هرگز اين قدرت را نداريد كه قرآن را بدون سنت درك كنيد. حتي اگر در لغت، سيبويه زمان (بنيانگذار ادبيات عرب) باشيد. بنابراين، از ديدگاه صحابه، تابعين،‌ پيشوايان مذاهب و عالمان اهل‌سنت و حتي وهابي‌ها،‌ سنت مفسر قرآن است و فهم قرآن بدون سنت ميسر نخواهد بود. اين مطلب از ديدگاه شيعيان نيز مسلم است به همين جهت روايات شأن نزول آيات را در همه موارد به ويژه موضوع امامت، مفسر و مبين قرآن مي‌دانند. *با توجه به مطالب گفته شده به اين نتيجه مي‌رسيم كه هرچند در قرآن كريم نام حضرت علي عليه السلام نيامده، اما روايات شأن نزول در كتب فريقين نقل شده، اين آيات را بر ولايت اميرمؤمنان تفسير كرده‌اند و اين گونه تفسير از نظر صحابه، تابعين و علماي فريقين مورد قبول حجت است*. جهت روشن شدن مطلب مناسب است اشاره شود كه اهل سنت آيه 40 سوره توبه: إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغار. را درباره ابوبكر تفسير كرده‌اند در حالي‌كه اسم ابوبكر در اين‌ آيه نيامده‌ اما از طريق روايات، مصداق «ثاني اثنين» را ابوبكر مي‌دانند. سؤال شيعيان اين است كه اگر شما از طريق روايات مصداق اين جمله را ابوبكر مي‌دانيد و حتي خلافت او را تنها به خاطر اين‌كه همراه پيامبر در غار بوده، ثابت مي‌كنيد، چرا از طريق رواياتي مثل حديث غدير ‌كه در شأن اميرمؤمنان عليه السلام نازل شده و آن همه صراحت دارد، و روايات ديگر كه در شأن نزول ساير آيات وارد شده، امامت ايشان ثابت نشود؟ *پاسخ سوم:*👇👇 طرح نسخ آيات در صورت ذكر نام امام اگر اسم امام عليه السلام در قرآن مي‌آمد،‌ هيچ بعيد نبود عده‌اي كه داراي تشكيلات به هم پيوسته و منظمي بودند، توطئه مي‌كردند كه پيامبر در آخرين لحظات عمر شريفش فرموده اين آيه نسخ شده‌است. به اين بهانه خلافت را از ايشان سلب كرده و قضيه شورا را مطرح مي‌كردند. ....       *سؤال دوم*: چرا پيامبر (ص) ولايت امام علي (ع) را واضح بيان نكردند؟ پس از اين‌كه مخالفان با پاسخ‌هاي قاطع اين شبهه «كه چرا نام امام علي (ع) در قرآن نيامده» روبه‌رو مي‌شوند، اين شبهه را مطرح كرد‌ه اند كه چرا رسول خدا (صلي الله عليه وآله) امامت و ولايت اميرمؤمنان عليه السلام را به صورت واضح و الفاظ صريح بيان نكرده‌اند.؟ از این‌که چنین صراحتی وجود ندار روشن می‌شود که اصلا نصي درباره امامت و خلافت ايشان نداريم . *پاسخ:👇* اعلام جانشيني و امامت با الفاظ صريح و متعدد بر اهل تحقيق و بررسي پوشیده نیست که در منابع روايي اهل سنت روايات فراواني وجود دارد كه رسول خدا (ص) جانشيني و خلافت و امامت اميرمؤمنان عليه السلام را با الفاظ صريح و مختلف در ضمن روایات فراوان و در موارد متعدد بيان كرده‌است. 1. *تعبير «خليفتي*» برخی روایاتی‌را که این تعبیر در آنها به کار رفته به صورت اختصار ذکر می‌کنیم: روايت اول: حديث يوم الدار حديث يوم الدار از روايات معروف بين شيعه و سني است كه رسول خدا (ص) پس از اين‌كه مأموريت يافت دعوتش را علني كند، نزديكان خويش جمع نموده و در اجتماع آنان، علي (ع) را با اين تعبير جانشين خود معرفي نمود: ان هذا أخي ووصى *وَخَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِيعُوا*، اين علي، برادر، وصي و جانشين من در ميان شماست ، پس از او اطاعت كنيد و حرف شنوي داشته باشيد. تاریخ طبری ۲ص۳۲۱ روايت دوم: ابن عباس احمد بن حنبل با سند صحيح از ابن عباس نقل كرده‌است كه وي در حضور جمعيتي كه نزدش آمده بودند، فرمايشات رسول خدا صلي الله عليه واله را در مورد علي عليه السلام بيان كردند و در ضمن آن روايات، گفتند پيامبر به ايشان فرمود: *إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلَّا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي*؛ سزاوار نيست كه من از دنيا بروم، جز اين‌كه تو (علي) پس از من خليفه و جانشين من هستي. مسند احمد ۳ص۳۳۳ ح ۳۰۶۱ روايت سوم: ابن عباس ابن ابي‌عاصم (متوفاي278ق السنه ۲ ص۶۰۳) فرمايش پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله را كه در غزوه تبوك در شأن و جايگاه اميرمؤمنان عليه السلام بيان كر
ده‌اند، از ابن عباس نقل كرده‌است كه فرمود: *وَأَنْتَ خَلِيفَتِي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي*؛ يا علي! تو پس از من در ميان مؤمنان جانشين من هستي. 2. *تعبير «وصيي»* روايات متعددي در منابع فريقين نقل شده‌است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله، اميرمؤمنان عليه السلام را با تعبير «وصيي»، جانشين خويش معرفي كرده‌است. نمونه‌ي آن همان حديث يوم الدار است كه فرمود: ان *هذا أخي ووصى وَخَلِيفَتِي فِيكُمْ، فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِيعُوا*، اين علي، برادر، وصي و جانشين من در ميان شماست ، پس از او اطاعت كنيد و حرف شنوي داشته باشيد.  تاریخ طبری ۲ص۳۲۱ 3. تعبيرهای «امام كل مؤمن، ولی کل مؤمن» خوارزمی (متوفای568ق مناقب ص۶۱) از محدثان اهل سنت در روایتی از عبد الرحمن بن ابی لیلی نقل کرده است که پدرم گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله برای امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: *أنت امام كل مؤمن ومؤمنة ، وولي كل مؤمن ومؤمنة بعدي*؛ ای علی! تو امام هر مرد و زن مؤمن، سرپرست هر مرد و زن مؤمن بعد از من هستی.  4. *تعبير «مولا*» تعبیر «مولی» در مشهورترین روایتی‌که در باره امیرمؤمنان علیه السلام وارد شده، یعنی روایت غدیر، آمده‌است. *من كنت وليه فعلی ولیه* *من کنت مولاه فعلی مولاه* *من کنت اولی به من نفسه فعلی مولاه* *حدیث غدیر متواتر و مورد اتفاق فریقین است* *قضاوت با وجدانهای بیدار* ____________________ الحقيقة و الشبهات Alhojah@ سيد محمد موسوي
چرا نام حضرت علی(ع) در قرآن نیامده ؟.pdf
4.27M
چرا نام حضرت علی(ع) در قرآن نیامده ؟.pdf در صفحه ما در آپارات عضو شوید👇 https://www.aparat.com/alhojah
ازدواج ام کلثوم با عمر .pdf
1.36M
افسانه ازدواج ام کلثوم با عمر .pdf حتما مراجعه و نشر بفرمائید صفحه ما در آپارات 👇 https://www.aparat.com/alhojah
*پاسخ به 90 شبهه وهابیت* *شبهه(5)👇* https://eitaa.com/joinchat/1325858849C121b75956e *ایا ازدواج موقت دلیل قرانی و روایی دارد ؟ وایا صحابه انرا انجام دادند؟ و چه کسی آنرا حرام اعلام کرد؟* امت اسلامی اتفاق نظر دارن که خداوند متعال ازدواج موقت را حلال ومشروع کرده است ، وصحابه انرا در زمان پیامبر ص وبعد از وفات ایشان انجام داده اند ، ناگفته نماند که این ازدواج برای ضرورتها می باشد و *انچه مورد تاکید است ازدواج دائم میباشد* امااین ازدواج ، ازدواجی همانند ازدواج دائم حلال و مشروع است تا روز قیامت . این ازدواج همانند ازدواج دائم عده و... شرائط خاص خودش را دارد با کمی تفاوت ، بنابراین انچه وهابیت درباره این ازدواج بر عليه شيعه میگویند دروغ وبی اساس است. خداوند متعال میفرماید: و زنانى را که متعه کرده اید، مهرشان را به عنوان فریضه اى به آنان بدهید، و بر شما گناهى نیست که پس از[تعیین مبلغ ] مقرر، با یکدیگر توافق کنید[که مدت عقد یا مهر را کم یا زیاد کنید]؛ مسلما خداوند داناى حکیم است. ۲۴ سوره نساء. *(تذکر مهم : اگر شخصی ازدواج موقت کردند، بعد از جدا شدن و اتمام مدت عقد ، زن باید ۴۵ روز عده بگیرد بنابراین آنچه وهابیت بر عليه شيعه می‌گویند دروغ و بی اساس است)* علمای بسیار زیادی از اهل سنت در تفسیر ایه گفتند که این ایه درباره متعه ( ازدواج موقت) نازل شد و منسوخ نشده وصحابه در زمان پیامبر ص وبعداز زمان او متعه میکردند تا *زمان عمر که او انرا حرام کرد !!!!* واگر این کار را نمیکرد کسی مرتکب زنا نمیشد !!!! *ابن عباس گفت متعه رحمتی بود از جانب خدا برای امت پیامبر واگر عمر نهی نمیکرد کسی مرتکب زنا نمیشد !!* *لولا أنّ عمر رضي اللّه عنه نهي عن المتعة ما زني إلاّ شقي*. اگر عمر از متعه نهي نمي كرد جز افراد بد بخت زنا نمي كردند ( بلكه به متعه رو مي آوردند) تفسير الطبري ج5 ص13 چاپ دار الفكر بيروت - الدر المنثور ج2 ص486 دار الفكر بيروت عبد الرزاق نيز شبيه همين مطلب را از امير مومنان در المصنف (ج7 ص500 شماره14029) نقل مي كند قرطبي نيز در تفسيرش ج 5 ص 130 (چاپ دار الشعب قاهره) شبيه همين مطلب را از ابن عباس نيز نقل مي كند . بنا براین، این ازدواج حلال ومشروع می باشد وصحابه انجام دادن و کسی جز عمر ان را حرام نکرد . سرخسي در دو كتاب خود اين روايت را از جمله رواياتي مي داند كه با سند صحيح از عمر نقل شده است : *وقد صحّ أنّ عمر رضي اللّه عنه نهي الناس عن المتعة فقال: متعتان كانتا علي عهد رسول اللّه صلي اللّه عليهوسلم وأنا أنهي الناس عنهما ؛متعة النساء، ومتعة الحج* .   با روايت صحيح ا ز عمر نقل شده است كه وي مردم را از متعه نهي كرد ، پس گفت : دو متعه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم حلال بود ؛ متعه زنان و حج تمتع المبسوط للسرخسي ج4 ص27 - أصول السرخسي ج2 ص6 همين روايت در كتب ذيل نيز نقل شده است : مسند أحمد بن حنبل ج3 ص325 ش 14519 - المغني ج7 ص136چاپ دار الفكر 1405- أحكام القرآن للجصاص ج1 ص347 چاپ دار احياء التراث العربي - تفسير القرطبي ج2 ص392 - تذكرة الحفاظ ج1 ص366 - التفسير الكبير ج5 ص130 چاپ اول دار الكتب العلميه بيروت - بداية المجتهد ج1 ص244 چاپ دار الفكر بيروت - وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ج6 ص150 دار الثقافة لبنان قرآن کریم می‌فرماید: 👇👇 *(( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ)) ايه 24 نساء* همانطور که بیان شد اين ايه مباركه دال بر جواز وحلال بودن ازدواج موقت یا همان متعه است واین ازدواج، متعه در زمان پیامبر بوده و مسلمین ان را قبول داشتند و هیچ مشکلی نبود اما بعد از رحلت پیامبر گرامی و حتی بعد خلافت ابو بکر متعه جایز بوده و عمر در اواخر خلافتش ان را حرام واز ان نهی کرده بود در حالی که صحابه و حتی تابعی ها ان را انجام می دادند به اعتراف علمای اهل سنت و شیعه که این ازدواج هم در قران ثابت است و هم در سنت وایه ان نسخ نشده است. *این ازدواج دارای عقد و مدت و ... همان شرائط دائم بجز چند فرق از جمله ارث ندارد، و اگر مدت ان تمام شود عده واجب است ،* واما علمایی که گفتند ایه متعه نسخ نشده بلکه از آیات محکمات می‌باشد، ۱_ علامه زمخشری در تفسیر کشاف ج۱ ص۵۱۹ ، ۲_ تفسیر سیوطی ج۲ ص۱۴۰، ۳_تفسیر طبری ج ۵ ص۹، احمد ابن حنبل نیز در مسند خود ج ۴ ص ۴۳۶ و در تفسیر ثعالبی ج۳ ص ۲۸۸ و تفسیر خازن ج۱ ص۳۵۷وغیره از ابن عباس نقل میکنند که گفت ایه متعه از محکمات است ، ایا با وجود ایه قرانی و حدیث نبوی و تایید علمای اسلام و صحابه ، در باره ازدواج موقت ، ایا بازهم وهابیت ما را به زنا متهم می کنند؟!! *درباره این ازدواج مشروع ر
وايات بسیاری وجود دارد وبنده در کتاب پاسخ به ۹۰ شبهه وهابیت با ویرایش جدید مفصل پاسخ دادم و نام بعضی صحابه که* *در این ازدواج مشروع به دنیا آمدند از جمله عبدالله ابن زبیر و همچنین کسانی که ازدواج کردند را نام برديم* (ان شاءالله بعد از چاپ کتاب آدرس تهیه آن را خدمت عزیزان ارسال خواهم کرد) در اين جا به دو روايت مهم از كتابهاي معتبر برادران اهل سنت اشاره ميكنيم 👇 ١_ متن صحیح بخاری در چاپ بیت الافکار الدولیه ریاض و دارالفکر بیروت، سال ۱۴۰۱: *اُنْزِلَتْ آیَةُ الْمُتْعَةِ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ یُنْزَلْ قُرْآنٌ یُحَرِّمُهُ وَلَمْ یَنْهَ عَنْهَا حَتَّی مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَاْیِهِ مَا شَاءَ قَالَ مُحَمَّدٌ یُقَالُ انَّهُ عُمًر* .آیه متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل می کردیم و آیه هم بر حرمت آن نازل نگردید و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نکرد، مردی با رای و میل خودش هر چه که دلش خواست گفت. و این شخص عمر بن الخطاب بود. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ص۸۵۴، بیت الافکار الدولیة ( متاسفانه در چاپهای جدید اسم عمر حذف شده است!!!) ۲_ مسلم نیشابوری در صحیح خود می نویسد: *وحَدَّثَنَا الْحَسَنُ الْحُلْوَانِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ، قَالَ: قَالَ عَطَاءٌ: قَدِمَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ مُعْتَمِرًا، فَجِئْنَاهُ فِی مَنْزِلِهِ، فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ عَنْ أَشْیَاءَ، ثُمَّ ذَکَرُوا الْمُتْعَةَ، فَقَالَ: «نَعَمْ، اسْتَمْتَعْنَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِی بَکْرٍ، وَعُمَرَ»* عطاء می گوید: جابر بن عبد الله برای عمره به مکه آمد، به منزل او رفتم، مردمان از او مساله می پرسیدند تا صحبت رسید به متعه. جابر بن عبد الله گفت: بلی ما در زمان رسول خدا(ص) و هم در زمان ابوبکر و عمر متعه می کردیم صحیح مسلم.ص632.ط دار الطیبة تذکر: این که بعدا عمر به چه علتی حلال خداوند را طبق نظر خود حرام اعلام کرده خود جای بحث دارد، در این روایت ثابت شد که صحابه هم در زمان پیامبر(ص) و هم در زمان ابوبکر و عمر متعه می کردند. *سوال ما از این علماء: وقتی که صحابه در زمان رسول خدا(ص) و ابوبکر و خود عمر متعه می کردند چطور ممکن است در زمان پیامبر(ص) حرام شده باشد*؟ *👈تذکر👈 بعضی وهابی ها چون جوابی در برابر این ادله و براهین ندارند این شبهه را مطرح می‌کنند، ایا شما خواهر خود را به ما متعه میدهید؟*, *در پاسخ به وهابی های می‌گوییم*، مگر شریعت اسلامی و حکم خداوند متعال، بستگی به رضایت و عدم رضایت اشخاص دارد؟ یعنی اگر بنده قبول کنم حلال است و اگر قبول نکنم حرام است!؟ ! ایا حلال وحرام خدا را اینطوری تشخیص می‌دهید، یا از قرآن وسنت؟! و اگر کسی را جهت ازدواج دائم رد کنیم ، ایا ازدواج دائم حرام میشود؟!! *خداوند متعال را بر نعمت عقل شاكريم* تأكيد ما بر ازدواج دايم است و همين ازدواج در جامعه وجود دارد ، اما اين تأكيد دليل بر حرمت ازدواج موقت كه براي ضرورتهاست و شرعي و حلال است نيست. *پاسخ زیبای يحيي بن اکثم👇* *قال يحيي بن أكثم لشيخ بالبصرة: بمن اقتديت في جواز المتعة؟ قال: بعمر بن الخطاب رضي اللّه عنه. قال: كيفوعمر كان أشدّ الناس فيها؟ قال: لأنّ الخبر الصحيح أنّه صعد المنبر فقال: إنّ اللّه ورسوله قد أحلاّ لكم متعتينوإنّي محرّمهما عليكم وأعاقب عليهما. قبلنا شهادته ولم نقبل تحريمه*.   محاضرات الأدباء ج3 ص214 يحيي بن أكثم به يكي ا ز شيوخ در بصره گفت در جواز متعه از چه كسي تبعيت مي كني ؟ گفت از عمر . سوال كرد كه چگونه و حال آنكه عمر از سخت گير ترين مردمان در مورد متعه بود . گفت چون روايت صحيح مي گويد كه وي بالاي منبر رفت و گفت خداوند و رسول وي متعه را حلال كردند و من آن را بر شما حرام مي كنم و براي آن عقوبت ؛ پس ما شهادتش را ( در مورد حليت آن از نظر خدا و رسولش) قبول كرديم اما حرام كردنش را (توسط عمر) قبول ننموديم . *قضاوت با وجدانهای بیدار* برای مشاهده پاسخ به شبهات ، عضو گروه های برهان در واتساب و صفحه ما در آپارات شوید https://www.aparat.com/alhojah
وهابیت و روزه عاشورا و جشن وشادی 🌹.pdf
4.05M
وهابیت و روزه عاشورا و جشن وشادی 🌹.pdf
اعضای محترم با دقت ملاحظه بفرمایید
**پاسخ به 90 شبهه وهابیت* https://eitaa.com/joinchat/1325858849C121b75956e *پاسخ(6)👇* *چرا شیعیان بر مهر سجده می‌کنند ؟ * شیعه معتقد است که در حال نماز باید بر زمین یا آنچه که از آن می‌روید (مشروط به آنکه خوردنی یا پوشیدنی نباشد) سجده کرد؛ و سجده بر غیر این دو در حال اختیار صحیح نیست. در حدیثی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده و اهل سنت نیز آن را نقل کرده‏اند، به این مطلب تصریح شده است: ; و جعلت لی الأرض مسجدا و طهورا; زمین، سجدگاه و مایه پاکیزگی برای من گردیده است (صحيح بخاري ج ۱ ص ۹۱) طهور که ناظر به تیمم است، نشان می‌دهد که مقصود از ارض زمین طبیعی است که از سنگ و خاک و مانند آن دو تشکیل می‌شود. براى اينكه روشن شود چرا شيعيان بر زمين سجده مى‌كنند، توجّه به اين حديث امام صادق (عليه السلام) كافى است، هشام بن حكم كه از ياران دانشمند آن حضرت است سؤال كرد، بر چه چيز مى‌توان سجده كرد و بر چه چيز نمى‌توان سجده كرد؟ امام فرمود:  *السجود لا یجوز إلاعلی الأرض أو علی ما أنبتت الأرض إلاما أکل أو لبس* سجده تنها باید بر زمین و آنچه می­رویاند- جز خوردنی‌ها و پوشیدنیها-انجام گیرد. ، (وسائل الشیعه ج۳ ص ۵۹۱) هشام مى‌گويد: گفتم فدايت شوم حكمت آن چيست؟ فرمود: *«لَانَّ السُّجُودَ هُوَ الْخُضُوعُ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَنْبَغِى أنْ يَكُونَ عَلَى مَا يُؤْكَلُ وَ يُلْبَسُ لَانَّ أبْنَاءَ الدُّنْيَا عَبِيدُ مَا يَأْكُلُونَ وَ يَلْبَسُونَ وَ السَّاجِدُ فِى سُجُودِهِ فِى عِبَادَةِ اللهِ فَلَا يَنْبَغِى أنْ يَضَعَ جَبْهَتَهُ فِى سُجُودِهِ عَلَى مَعْبُودِ أبْنَاءِ الدُّنْيَا الَّذِينَ اغْتَرُّوا بِغُرُورِهَا*   ؛ زيرا سجود خضوع براى خداوند متعال است و سزاوار نيست بر خوردنى‌ها و پوشيدنى‌ها سجده كرد، زيرا دنياپرستان بنده خوردنى‌ها و پوشيدنى‌ها مى‌باشند و كسى كه سجده مى‌كند در حال سجود مشغول عبادت خداست. بنابراين سزاوار نيست پيشانى را در سجده‌اش بر چيزى بگذارد كه معبود دنياپرستانى است كه فريفته زرق و برق دنيا هستند. سپس امام افزود: *وَ السُّجُودُ عَلَى الأرْضِ أَفْضَلُ لَانَّهُ أبْلَغُ لِلتَّوَاضُعِ وَ الْخُضُوعِ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌* ؛ سجده بر زمين افضل است، چرا كه تواضع و خضوع در برابر خدا را بهتر نشان مى‌دهد.-- *سیره صحابه در سجود بر زمین* : سیره مسلمانان در عصر رسول گرامی سجده بر زمین مسجد بود که از سنگریزه‏‌ها مفروش شده بود. آنان هنگام گرمی هوا که سجده بر سنگ‌های داغ مشکل بود، سنگریزه‏‌ها را به دست می‌گرفتند تا خنک شود و به هنگام نماز بر آن سجده کنند. جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: من نماز ظهر را با پیامبر می‏گزاردم؛ مشتی از سنگریزه در دست گرفته و آن‌ها را دست به دست می‌کردم تا خنک شود و به هنگام نماز بر آن سجده کنم. .. جابر بن عبدالله انصاری» می‌گوید: *«کنْت أُصَلِّی مع رسول اللهِ الظُّهْرَ فَآخُذُ قَبْضَةً من الْحَصَی فَأَجْعَلُهَا فی کفِّی»* وقتی که با پیغمبر اکرم در ظهر نماز می‌خواندیم، من مشتی از ریگ را برمی‌داشتم و از این دستم به آن دستم می‌ریختم. او برای توضیح این کار می‌گوید: من دائماً ریگ‌ها را از این دستم به دست دیگرم می‌ریختم تا مقداری سرد شود و زمانی که سجده می‌کردم بر روی ریگ‌های سرد شده سجده می‌کردم. *«فَآخُذُ قَبْضَةً من الْحَصَی فَأَجْعَلُهَا فی کفِّی»* مشتی از ریگ را برمی‌داشتم و آن را در دو کف دستم قرار می‌دادم. *«ثُمَّ أُحَوِّلُهَا إلَی الْکفِّ الأَخْرَی»* سپس آن را به مشت دیگر خود برمی‌گرداندم. *«حتی تَبْرُدَ ثُمَّ أَضَعُهَا لِجَبِینِی حین أَسْجُدُ من شِدَّةِ الْحَرِّ»* تا سرد می‌شد سپس آن را روی زمین می‌گذاشتم و از شدت گرما بر روی آن سجده می‌کردم. الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 1، ص 286، ح 3275 *سجده پیامبر ص بر سنگ* ابن عباس» می‌گوید: *«أن النبی سجد علی الحجر»* «حاکم نیشابوری» در مورد سند روایت می‌گوید: «هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه» المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 1، ص 646، ح 1740 ابن عباس می‌گوید *«ان مَسْرُوقًا کان إذَا سَافَرَ حَمَلَ معه فی السَّفِینَةِ لَبِنَةً یسْجُدُ علیها»* زمانی که مسروق می‌خواست به مسافرت دریایی برود، خشتی از خاک مدینه درست می‌کرد تا برآن سجده کند. الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 2، ص 72، ح 6603 *فرمان رسول خدا ص بر س
جده بر خاک* در بسياري از روايات نقل شده است كه رسول خدا به كساني كه از سجده بر خاك پرهيز مي كردند ، دستور مي داد كه بر خاك سجده كنند . ما به برخي از اين روايات از كتاب هاي اهل سنت اشاره مي كنيم : عبد الرزاق صنعناني از خالد الجهني نقل مي كند :   *رأي النبي (صلي الله عليه وآله وسلم ) صهيبا يسجد كأنه يتقي التراب فقال له : تربّ وجهك يا صهيب*. پيامبر اسلام (صلي الله عليه و اله ) شخصي به نام صهيب را ديد كه در هنگام سجده مراقب بود كه صورتش به خاك ماليده نشود ، پيامبر به او فرمود : اي صهيب ، صورت را بر خاك بگذار .// *منع رسول خدا از سجده بر عمامة* : *عن عياض بن عبد اللّه القرشي : رأي رسول الله صلي الله عليه وسلم رجلا يسجد علي كور عمامته فأومأ بيده : ارفع عمامتك ، وأومأ إلي جبهته* .( السنن الکبری ج۲ص۱۰۵) پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم مردي را ديد كه بر قسمتي از عمامهء خود سجده مي كرد ، آن حضرت با دستش اشاره كرده كه عمامه ات را بالا بكش و بر پيشاني اش اشاره كرد ( بر پيشاني ات سجده كن) . و از امير المؤمنين عليه السلام نقل شده است كه فرمود : *إذا كان أحدكم يصلي فليحسر العمامة عن جبهته* ( السنن الکبرى ج۲ص۱۰۵) هر گاه خواستيد سجده كنيد ، بايد عمامه را از پيشاني تان كنار بزنيد .   اين نشان مي دهد كه در موقع سجده هيچ مانعي نبايد بين پيشاني و زمين باشد و سجده كردن بر عمامه ، فرش و ... باطل است . این احادیث، همگی گواه آن است که در عصر رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم، وظیفه ‏مسلمانان ابتدا سجده بر سنگ و خاک بوده و آنان هرگز بر فرش و لباس و گوشه عمامه سجده نمی‌کردند. ولی بعد‌ها وحی الهی به پیامبر ابلاغ کرد که بر حصیر و بوریا نیز می‌توان سجده کرد، و روایات بسیاری از سجده پیامبر بر حصیر و بوریا حکایت می‌کند. (مسند احمد ج۶ص۳۷۷) *سجده رسول خدا بر سجاده اي ساخته شده از حصير :* مسلم نيشابوري در صحيح مسلم از أبي سعيد خدري نقل مي كند : *حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَي النَّبِيِّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَرَأَيْتُهُ يُصَلِّي عَلَي حَصِيرٍ يَسْجُدُ عَلَيْهِ* ( صحيح مسلم ج۲ص۶۲) از ابو سيعد خدري نقل شده است كه بر رسول خدا وارد شد و ديد آن حضرت بر روي خمره (حصيري) نماز مي خواند و بر روي همان سجده مي كند . همچنين بخاري و مسلم از ام المؤمنين ميمونه نقل كرده اند : *كَانَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي عَلَي الْخُمْرَةِ .*(ج۱ص۱۰۱) از ميمونه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل شده است كه فرمودند رسول خدا بر روي خمره (حصيري کوچک) سجده مي فرمودند . و نيز مسلم از عايشه نقل مي كند : *عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِينِي الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّي حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَيْضَتَكِ لَيْسَتْ فِي يَدِكِ* (صحيح مسلم ج۱ص۱۶۸ از عائشه نقل شده است كه گفت : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرهء ( حصير ) سجده را بده . گفتم كه من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند كه عذر تو به دستت مربوط نمي شود. مخالفین شیعه بصراحت گفته‌اند که سجده بر روی سجاده در عصر رسول خدا (ص) وصحابه نبوده و این عمل بدعت است. ( الفتاوی الکبری ابن تیمیه ج۲ص۳۶۷) *بر این اساس، شیعه‏ امامیه پیوسته بدین اصل مقید بوده و صرفاً بر زمین و یا روییدنی‌های غیر مأکول و غیر ملبوس آن، مانند حصیر و بوریا، سجده می‌کند؛* *پس سجده بر حصیر، سنگ و امثال آن ،شرک نیست، چرا که این سنت رسول خدا (ص) بوده است*. *بر همین اساس شیعه برای مهر سجده نمیکند بلکه روی آن سجده می‌کند، با توجه به اینکه مهر نیز از خاک می‌باشد هدف عمل به سنت رسول خدا (ص) می‌باشد.* اما چرا شیعیان اصرار دارند بر روی مهر سجده کنند؟ جواب سوال واضح است، مهری که شیعه بر آن سجده می‌کند منتسب به خاک کربلاست، یعنی خاکی که سید الشهداء برآن بشهادت رسیده‌اند، این خاک مقدس است و از برترین خاکهاست تا جایی که حتی اهل سنت روایت کرده‌اند که رسول خدا (ص) خاک کربلا را مبارک می‌دانسته‌اند و آن را می‌بوسیدند. ( مستدرک حاکم ج۴ص۴۴۰) *فرق بين مسجود له و مسجود عليه :* يكي از ايراد هايي كه وهابي ها به شيعيان مي گيرند ، اين است كه مي گويند شما مهر پرست هستيد و خيال مي كنند كه نمازگذار مهري را كه جلوي خود گذاشته است ، عبادت مي كند ! .   در جواب اين مطلب بايد گفت كه متأسفانه وهابي ها فقط به دنبال اين هستند كه با كوچكترين بهانه مشرك بودن شيعيان را ثابت كنند ؛ با اين كه خود آن ها مي دانند كه شيعيان اگر بر مهر سجده مي كنند ، نه به اين خاطر است كه مهر را عبادت كنند ؛ بلكه فقط به اين خاطر است كه به پاك بودن آن اطمينان دارند و نيز يقين دارند كه اين تربت جزئي از زمين هستند .   *اگر قرار باشد كه سجده بر مه
ر شرك باشد ، قطعاً سجده بر فرش ، عمامه ، لباس ، سجاده و ... نيز شرك خواهد بود . اگر نعوذ بالله شيعيان مهري را كه از پاك ترين مكان هاي روي زمين تهيه كرده اند ، عبادت مي كنند ، وهابي ها فرش و سجاده را عبادت مي كنند . چه فرقي است بين سجده بر مهر و سجده بر فرش ؟*   متاسفانه بسیاری از اوقات دیده می‌شود که بر شیعیان خرده می‌گیرند که چرا شما بر مهر سجده می‌کنید، این کار شما شرک است، نمازتان باطل است و... اما جالب است بدانید که برخی بزرگان و دانشمندان مشهور آن‌ها حتی سجده بر نجاسات را نیز جایز دانسته‌اند. *سجده بر بول  و نجاسات* برخی از بزرگان أنها معتقدند سجده بر بول جایز است. که به یکی از اقوال  بسنده  می کنیم و آن قول ابو حنیفه  است : طحاوی حنفی در کتاب مختصر اختلاف العلماء به نقل از ابوحنیفه می‌نویسد: فی النجاسة موضع القدمین او السجود: بشر بن الولید عن ابی‌یوسف عن ابی‌حنیفة اذا کان فی موضع قدمیه بول اکثر من قدر الدرهم فصلاته فاسدة ولا تفسد علیه فی موضع السجود.(مختصر اختلاف العلماج١ص٢٦١) درباره نجاست جای پا و سجده‌گاه: بشر بن ولید از ابویوسف از ابوحنیفه نقل کرده که اگر در جای دو پا (در هنگام نماز)، بیش از یک درهم، ادرار وجود داشته باشد، نمازش باطل می‌شود؛ ولی اگر همین نجاست در محل سجده باشد، نماز باطل نمی‌شود. ابوحنیفه می‌گوید وجود نجاست در محل سجده اشکالی ندارد! علاء الدین بخاری در کشف الاسرار از ابویوسف، مشهورترین شاگرد ابوحنیفه از ابوحنیفه نقل می‌کند که: روی ابویوسف عن ابی‌حنیفة رحمهما الله ان النجاسة فی موضع السجود لا تمنع عن الجواز(.کشف الاسرار ج٢ص٣٣٨)     ابویوسف از ابی‌حنیفه نقل کرده است که: وجود نجاست در محل سجده، از جایز بودن سجده بر آن جلوگیری نمی‌کند.   فتاوای عجیب آنها در مورد  سجده بر پشت مامومین : رواياتی از عمر بن الخطاب در این زمینه : روايات فراواني در اين باره وجود دارد كه ما به یکی از آن ها اشاره مي كنيم: *حدثنا أبو داود قال حدثنا سلام عن سماك بن حرب عن سيار بن المعرور قال سمعت عمر بن الخطاب يخطب وهو يقول يا أيها الناس إن رسول الله صلي الله عليه وسلم بني هذا المسجد ونحن معه والمهاجرون والأنصار فإذا اشتد الزحام فليسجد الرجل علي ظهر أخيه::* از عمر شنيدم كه بر روي منبر مي گفت : اي مردم ، رسول خدا (ص) اين مسجد را كه بنا كرد ، ما و مهاجر و انصار بوديم (و جا فراوان بود و الان چنين نيست) پس اگر شلوغي به شما فشار آورد ، شخص بر روي پشت برادر خويش سجده كند ! (مسند طیالسی ج١٣ ص٧٠) ابن جمعه حزامي ، اين روايـت را صحيح مي داند : عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه ، قال : إذا اشتد الزحام فليسجد أحدكم علي ظهر أخيه ; رواه البيهقي بإسناد صحيح .;; فتاواي علماي اهل سنت بر طبق اين روايات : شافعي با استناد به اين روايات مي گويد :   *قال الشافعي وإسحاق إذا أمكنه أن يضع كفيه بالأرض سجد علي ظهر أخيه فإن لم يمكنه أن يضع كفيه بالأرض انتظر حتي يرفع القوم رؤوسهم ثم يسجد وكذلك قال أصحاب الرأي * ( اختلاف العلماج١ص٥٨)   شافعي و اسحاق گفته اند كه وقتي توانست دست خود را روي زمين بگذارد ، روي پشت برادر خود سجده كند ، اما اگر نتوانست دست خود را روي زمين بگذارد ، منتظر شود كه مردم سر خود را بالا بياورند و سپس سجده كند . اصحاب راي نيز چنين گفته اند . قضاوت با وجدانهای بیدار جهت مشاهده پاسخ به شبهات وهابیت و مدعیان دروغین مهدویت عضو گروه های برهان شوید ، با ارسال کلمه برهان در واتساب به شماره 09126513055 سيد محمد موسوي (الحقيقه و الشبهات در ايتا 👈 👇  https://eitaa.com/joinchat/3440443394C67242a04af
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا شیعیان بر مهر سجده می_کنند؟ 🌹🌹.pdf
3.26M
چرا شیعیان بر مهر سجده می_کنند؟ 🌹🌹.pdf
*پاسخ به 90 شبهه وهابیت* https://eitaa.com/joinchat/1325858849C121b75956e *پاسخ (7)👇* *آیا نذر برای غیر خداوند متعال جائز است؟* طبق اعتقادات شیعه هر نذری که برای غیر خداوند متعال باشد باطل وغیر صحیح است، لذا علماء و مراجع بزرگوار ما بصراحت فرمودند که نذر فقط برای خداوند متعال می باشد و در صیغه نذر ( *لله علی کذا*) و کلمه الله باید گفته شود والا نذر منعقد نمیشود . (آیت الله خویی کتاب صراط النجاه ج۱ص۳۶۸ علامه حلی کتاب قواعد الاحکام ج۳ص۲۸۵) بنابراین اصل نذر برای خداوند متعال است اما ثواب انرا به امام علیه السلام یا حضرت عباس سلام الله علیه و یا برای دیگران اهداء میکنیم ، و این اعتقاد تمام فقهاي شيعه که شرط تحقق نذر را استعمال كلمه (الله) در صيغه نذر مي دانند . مرحوم صاحب جواهر در اين زمينه مي فرمايند : *يجب في صيغته التي هي سبب الالتزام أن يقول : « لله علي » بمعني عدم انعقاد النذر لو جعل الالتزام لغير الله من نبي مرسل أو ملك مقرب*. جواهر الكلام ج 35 ص 172 واجب است در صيغه نذر - كه سبب ملتزم شدن به آن مي شود - بگويد «براي خداست بر گردن من» ؛ به اين معني كه اگر براي غير خدا مانند پيامبري يا فرشته مقربي نذر كند صحيح نمي باشد . پس وقتي كه مي گويد : «براي فلان نذر كردم» در واقع كلام خود را خلاصه كرده مجاز به كار برده است ؛ زيرا معني آن اين است كه : « براي خدا نذر كردم كه كاري انجام دهم كه ثوابش براي فلاني باشد » بنا بر اين مراد از نذر براي اموات در واقع نذر براي خداوند است و اهداي ثواب آن به صاحب قبر ؛ نه اين كه نذر براي صاحب قبر صورت گرفته باشد ؛ شاید گفته شود که امام نیاز به ثواب ندارد ! در جواب میگوییم‌ این ثواب به ما بر میگردد همانطور که پیامبر ص فرمودند *قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی*. پیامبر ص طلب اجر کردند اما محتاج ان نیست بلکه ثواب این اجر به ما بر میگردد لذا در یک ایه دیگر فرمودند : *قل ماسئلتکم من اجر فهو لکم .* تا اینجا ثابت شد که شیعه نذری برای غیر خداوند متعال ندارد ، واینکه گفته شود نذری حضرت عباس ع یا امام حسین ع ، مراد ما نذر برای خداوند واهداء ان برای ائمه علیهم السلام است ، واین در منطق هر مسلمانی صحیح وبلا اشکال است *بجز وهابیت تکفیری* *نظر علماي اهل سنت درباره نذر👇🏿👇🏿* *خالدي در کتاب صلح الاخوان مي گويد :👇* *«بمعني أن الثواب لهم والمذبوح منذور لوجه الله كقول الناس: ذبحت لميتيّ بمعني تصدقتُ عنه وكقول القائل: ذبحت للضيف بمعني انه كان السبب في حصول الذبح»* صلح الاخوان: 109 ، الغدير 5: 182 باب النذور لاهل القبور به اين معني كه پاداش (قرباني و نذر) و ثوابش به ايشان ( اموات ) مي رسد و آنچه كه قرباني شده است با قصد قربت به خدا نذر شده است ؛ مانند اينكه مردم مي گويند : براي مرده ام قرباني كردم ؛ يعني از طرف او اين قرباني را صدقه دادم ؛ و يا اينكه مي گويند : براي مهمان قرباني كردم ؛ به اين معني كه او سبب انجام اين قرباني بوده است ( اما در هنگام ذبح نام خدا برده مي شود) . *عزامي شافعي در فرقان القرآن میگوید👇* *« ... واغترّ بكلامه ـ أي ابن تيمية ـ بعض من تأخّر عنه من العلماء ، ممّن ابتلي بصحبته أو صحبة تلاميذه ، وهو منه تلبيس في الدين وصرف إلي معني لا يريده مسلم من* *المسلمين . ومن خبر حال من فعل ذلك من المسلمين ، وجدهم لايقصدون بذبائحهم ونذورهم للميتين من الأنبياء والأولياء إلاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها إليهم ، وقد علموا* *أن إجماع أهل السنّة منعقد علي أنَّ صدقة الأحياء نافعة للأموات واصلة إليهم ، والأحاديث في ذلك صحيحة مشهورة* . *فالنذر بالذبح وغيره للأنبياء والأولياء أمرٌ مشروع سائغ من سيرة المسلمين عامّةً من دون أي اختصاص بفرقة دون اُخري ... »* . فرقان القرآن : 133 ، رجوع شود به الغدير 5 : 181 باب النذور لأهل القبور به سبب سخنان ابن تيميه ، عده اي از علماي بعد از او گمراه شده اند ؛ از كساني كه يا با او مصاحبت داشته اند و يا با شاگردان او همراه شده اند . وبعد هذه الأدلة والشواهد وكلمات أعلام السنة ، فهل يحق لابن تيمية وأتباعه الاصرار علي مزاعمهم والتفوّه بحرمة النذر لغير الله . و اين كار او سبب اشتباه در امر دين شده است و آن را( نذر را) به معني تفسير كرده اند كه هيچ يك از مسلمانان چنين كاري انجام نمي دهد . و هر كس كه مسلماناني را كه چنين كاري انجام مي دهند مورد امتحان قرار دهد مشاهده مي كند كه ايشان از اين قرباني ها و نذر هاي براي مردگان انبيا و اوليا جز صدقه از طرف ايشان و قرار دادن ثواب آن براي آنها قصدي ندارند . و همگان مي دانند كه اجماع اهل سنت است كه صدقه زندگان براي مردگان فايده داشته و به ايشان مي رسد و روايات در اين باب مشهور است . *پس نذر قرباني و غير آن براي انبيا و اوليا امري ديني و جايز است كه از روش همه مسلمانان بوده و اختصاص به مذهب خاصي ندارد* . بنابراین
مسئله نذر نزد همه مسلمان ثابت و واضح است و کسی برای غیر خداوند متعال نذر نمی‌کند، اما وهابی ها می‌گویند که شیعیان زمان سر بریدن حیوان نذری اسم امام حسین علیه السلام را می‌آورند نه خداوند متعال و این شرک است. در پاسخ میگوییم :اولا: هیچ کدام از شیعیان اهل بیت علیهم السلام چنين کاری نمی‌کنند و زمان سر بریدن حیوان فقط نام خداوند متعال را می‌گویند. دوما: طبق نظر علماي شما این عمل جائز است واشکالی ندارد چون اصل ، نیت انسان است و اگر قصد او تبرک باشد هیچ اشکالی ندارد *علامه نووی در دو كتاب خود می‌گوید👇* *وعلي هذا فإذا قال الذابح باسم الله واسم محمد وأراد أذبح باسم الله وأتبرك باسم محمد فينبغي أن لا يحرم* المجموع للنووي ج8/ص302 بنا بر اين اگر قصاب بگويد : *بسم الله و اسم محمد* و مقصود او آن باشد كه به اسم خدا ذبح مي كنم و اسم رسول خدا را براي تبرك مي آورم ، سزاوار است كه حرام نباشد . ودر جاي ديگر نوشته است: *وعلي هذا إذا قال الذابح باسم الله وباسم محمد وأراد أذبح باسم الله وأتبرك باسم محمد فينبغي أن لا يحرم* *وقول من قال لا يجوز ذلك يمكن أن يحمل علي أن اللفظة مكروهة لأن المكروه يصح نفي الجواز والإباحة المطلقة عنه* روضة الطالبين لنووي ج3/ص206 و بنا بر اين اگر قصاب بگويد بسم الله و اسم محمد و مقصودش اين باشد كه به اسم خدا ذبح مي كنم و اسم رسول خدا را براي تبرك مي آورم سزاوار است كه حرام نباشد و اگر كسي بگويد اين كار جايز نيست ، ممكن است آن را براي اين حمل كنيم كه گفتن اين لفظ مكروه است ؛ زيرا در مورد مكروه مي توان گفت كه جايز نيست و مقصود آن باشد كه مباح نيست . *رافعي در فتح الوهاب ميگوید 👇* *قال الرافعي فإن أراد أذبح بسم الله وأتبرك باسم محمد صلي الله عليه وسلم فينبغي أن لا يحرم ويحمل إطلاق من نفي الجواز عنه علي أنه مكروه لأن المكروه يصح نفي الجواز عنه* فتح الوهاب ج2/ص322 رافعي گفته است : اگر مقصود آن باشد كه با اسم خدا قرباني مي كنم و با اسم رسول خدا تبرك مي جويم سزاوار است كه حرام نباشد و كلام كسي كه گفته اين كار جايز نيست نيز بر كراهت حمل مي شود زيرا در مورد مكروه مي توان گفت كه جايز نيست و مقصود آن باشد كه مباح نيست . در پایان به چند روايت از منابع مهم اهل سنت که نذر کردن را تایید میکنند اشاره میکنیم ۱_ *مولوی عبدالحمید در کتاب محمود الفتاوی* که زیر نظر ایشان و توسط مولوی خدا نظر نگاشته شده است می‌گوید: اگر حیوان را به نام الله ذبح کنند و ثوابش را به روح بزرگی ببخشند اين نذر غیر الله نيست و جائز است . محمود الفتاوی ج۳ص۲۹۰ ۲_ *روايت از ميمونه از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم👇:* *حدثنا علي بن عبد العزيز ثنا أبو نعيم ثنا عبد الله بن عبد الرحمن يعني بن كعب الطائفي عن يزيد بن مقسم عن ميمونة بنت كردم أنها كانت رديف أبيها فسمعت أباها يسأل النبي صلي الله عليه وسلم قال إني نذرت لأنحرن ببوانة فقال هل بها وثن أو طاغية تعبد قال لا قال أوف بنذرك* المعجم الكبير ج19/ص189 ش 426 از ميمونه روايت شده است كه در پشت سر پدر خويش نشسته بود ؛ پس از پدرش شنيد كه از رسول خدا سوال فرمودند كه من نذر كرده ام در بوانه قرباني كنم ؛ پس حضرت فرمودند آيا در آنجا بت يا شيطاني پرستش مي شده است ؟ گفت : خير ؛ پس حضرت فرمودند : به نذرت وفا بنما . *أن أباها قال للنبي(صلي الله عليه وآله) : اني نذرتُ أن أذبح خمسين شاة علي بوانه ، فقال: هناك شيء من هذه النُصُب؟ فقال: لا . قال(صلي الله عليه وآله) : فأوفِ بنذرك ، فذبح تسعاً وأربعين وبقيت واحدة ، فجعل يعدو خلفها ويقول: اللهمّ أوفِ بنذري حتي أمسكها فذبحها* . معجم البلدان 1: 505 ذيل كلمه بوانة پدر او به رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم) گفت : من نذر كرده ام كه پنجاه گوسفند در بوانه قرباني كنم ؛ حضرت فرمودند آيا در آنچا چيزي از بت ها نصب شده است؟ گفت : خير . حضرت فرمودند : پس به نذرت وفا بنما ؛ پس 49 گوسفند را قرباني نموده و يكي باقي ماند ؛ پس به دنبال آن يكي به راه افتاده و مي گفت : خدايا به نذر خود وفا مي نمايم تا اينكه گوسفند را گرفته و قرباني نمود . تذکر👈 علت سوال حضرت كه فرموده اند : آيا در آنجا بتي از بت هاي جاهليت پرستيده مي شده و آيا آنجا محل مراسمي از رسومات جاهليت بوده است از اين جهت است كه شايد اين نذر طبق رسوم جاهليت بوده است ؛ زيرا ايشان تازه از جاهليت دست برداشته و بسيار به آن نزديك بودند . ۳- روايت از ثابت بن ضحاك از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم): *أنّ رجلا سأله أنّه نذر أن يذبح ببوانه ، فأتي رسول الله ، فأخبره فقال (صلي الله عليه وآله) : هل كان فيها وثنٌ من أوثان الجاهلية يُعبد؟ قالوا: لا .* *قال: هل كان فيها عيد من أعيادهم؟ قالوا: لا ، قال رسول الله(صلي الله عليه وآله): أَوفِ بنذرك ، فانه لا وفاء لنذر في معصية الله ، ولا فيما لا يملك ابن آدم* سنن أبي داود 3: 238 ح3313 باب
ما يؤمر به من الوفاء بالنذر شخصي به نزد رسول گرامي اسلام آمده و سوال كرد كه نذر كرده است كه در بوانه قرباني دهد ( روستايي بعد از ينبع نزديك ساحل دريا | معجم البلدان 1 ص 505) حضرت سوال فرمودند : آيا در آنجا بتي از بت هاي جاهليت پرستيده مي شده است؟ عرضه داشتند : خير . حضرت فرمودند : آيا آنجا محل مراسمي خاص از رسوم جاهليت بوده است ؟ عرضه داشتند : خير . حضرت فرمودند : به نذرت وفا بنما ، پس بدرستيكه در راه سرپيچي خدا نبايد نذر كرد و نه در چيزي كه انسان آن را نمي تواند انجام دهد . نووي در ذيل اين روايت مي گويد : *رواه أبو داود بإسناد صحيح علي شرط البخاري ومسلم.* المجموع ج8/ص358 ابو داود اين روايت را با سند صحيح طبق شروط بخاري و مسلم آورده است . *جهت عضويت در گروه های برهان در واتساب کلمه (برهان) را به شماره* *09126513055 سيد محمد موسوي ارسال بفرماييد*
پاسخ به شبهه هشتم از 90 شبهه وهابیت👇👇👇
*پاسخ به 90 شبهه وهابیت* https://eitaa.com/joinchat/1325858849C121b75956e *پاسخ (8)👇* *چرا امام علی ع در حمله به خانه حضرت زهراء ع و غصب خلافت سکوت کردند و از همسر خود دفاع نکردند؟!!! چرا امام علی علیه السلام خودشان بجای حضرت زهراء سلام الله علیها در برابر مهاجمان ایستادگی نکردند؟!* *پاسخ👇⬇️* یکی از حقائقی که باید انرا بدانیم و در فهم ان تامل کنیم ، ان است که رسول الله ص وامام علی ع واهل بیت طاهرین ، مسئولیت حفظ دین واسلام بر عهده انان است و جان و مال خود را در این راه فدا کردند ، بنابراین هر جا که نیاز است برای حفظ دین ،سکوت و صبر مي‌كنند ، و جان و فرزندان خود را در صورت نیاز فدا میکنند، و........ لذا زمانی که به خانه حضرت زهراء سلام الله علیها حمله کردند و... امام علی ع نگاه مبارکشان به اسلام ودین بود ، وتشخیص دادن که دفاع از حضرت زهراء سلام الله علیها به ضرر دین است لذا صبر وسکوت کردند وحضرت فاطمه صدیقه را فدای دین واسلام کردند ، و در بیانی آکنده از حزن و درد یکی از علل سکوت را در نهج البلاغه (خطبه سوم) معروف به خطبه شقشقیه اینگونه بیان کردند : *وَطَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَي طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ. يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَيَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَيَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّي يَلْقَي رَبَّهُ. فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَي هَاتَا أَحْجَي. فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًي وَفِي الْحَلْقِ شَجًا. أَرَي تُرَاثِي نَهْباً* «در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمانی که پدید آمده صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده و جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا می‌دارد، سرانجام دیدم صبر کردن به عقل و خرد نزدیک‌‏تر است؛ لذا صبر پیشه کردم ولی به کسی می‌ماندم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود می‌دیدم، میراثم را به غارت می‌برند». واین صبر و سکوت نیز به دستور پیامبر ص بوده است ، همان طور که احمد ابن حنبل در مسند خود ج ۱ ص ۴۶۹ از امام علی ع روایت کردند که فرمودند پیامبر ص به من گفتند : *سیکون بعدي إختلاف أو أمر فإن استطعت أن تکون السلم فافعل* پس از من اختلاف وامری اتفاق می افتد واگر توانستی صبر و مسالمت کنی پس انجام بده.. بنابراین اگر امام علی ع صبر نمی کردند وبا قیام مسلحانه در صدد قبضه حکومت وخلافت میشدند بسیاری از یاران او از دست می رفتند و حکومت نیز در دست غاصبان می ماند و دین اسلام از بین می رفت وخیلیها به جاهلیت بر میگشتند ، وبسياري از گروه ها و قبائلی که در سال‌های آخر عمر پیامبر ص مسلمان شده بودند ، و هنوز از تعالیم اسلامی دور بودند ،پرچم ارتداد به بت پرستی را بر می افراشتند و با حکومت اسلامی مخالفت میکردند ، لذا امام علی ع در نهج البلاغه خطبه ۱۶ به این فتنه وانحراف اشاره کردند و فرمودند:  *أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه وآله)* بدانيد كه بار ديگر همانند روزگارى كه خداوند، پيامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمايش واقع شده ايد.  علاوه بر خطر مرتدین ، خطر احتمالی رومیان نیز وجود داشت زیرا مسلمانان چند بار با آنها در گیر شدند، و آنها مسلمانان را خطر جدی تلقی میکردند و منتطر فرصتی بودند تا به مرکز اسلام حمله کنند، از طرفی دیگر مدعیان دروغین نبوت مانند (مسیلمه کذاب و طلیحه و سجاح ) نیز در صحنه ظاهر شده و هر کدام طرفداران و نیروهایی دور خود گرد آورده بودند و قصد حمله به مدينه را داشتند ،که با همکاری واتحاد مسلمانان شکست خوردند . *در چنین شرائطی امیرالمومنین علیه السلام به جز حفظ دین و وحدت اسلامی به چیز دیگری فکر نمی‌کرد* لذا در خطبه ۶۲ نهج البلاغه فرمودند : *فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ ( صلى الله عليه وآله ) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَهُ فَأَمْسَكْتُ يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله عليه وآله ) فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلَائِلَ يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ
تَنَهْنَهَ* به خدا قسم در قلبم‏ نمى‏افتاد، و بر خاطرم نمى‏گذشت كه عرب پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خلافت را از خاندانش بيرون برند، يا آن را بعد از او از من دور دارند. چيزى مرا شگفت زده نكرد مگر شتافتن مردم به جانب فلان كه با او بيعت مى‏كردند. از مداخله در كار دست نگاه داشتم تا آنكه مشاهده نمودم گروهى از اسلام باز گشته، و مردم را به نابود كردن دين محمّد صلّى اللّه عليه و آله دعوت مى‏كنند، ترسيدم اگر به يارى اسلام و اهلش برنخيزم رخنه‏اى در دين ببينم يا شاهد نابودى آن باشم كه مصيبت آن بر من بزرگتر از فوت شدن حكومت بر شماست، حكومتى كه متاع دوران كوتاه زندگى است، و همچون سراب از بين مى‏رود، يا همچون ابر از هم مى‏پاشد. بنا بر اين در ميان آن فتنه‏ها قيام كردم تا باطل از بين رفت و نابود شد و دین به استواری واستحکام رسید. بنا براین امام علی ع در غصب خلافت وحمله به خانه وحی هرگز سکوت نکردند وسکوت ایشان بمعنای عدم جنگ است ، البته در بعضی روايات ما، با آنها برخورد کرد و آنها را زمین زد و فرمود اگر وصیت پیامبر ص نبود !!! شما جرآت نزدیک شدن به خانه من را نداشتید(کتاب سلیم بن قیس ص ۱۵۰) وهمچنین علامه الوسی سنی به نقل از منابع شیعه در تفسیر روح المعانی ج۳ ص۱۲۴ *پاسخ نقضی👇* *چرا رسول خدا (ص) از سميه و ديگر زنان مسلمان دفاع نكرد؟* اميرمؤمنان عليه السلام، به همان دليل از خود واكنش نشان نداد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در هنگام كشته شدن سميه، مادر عمار ياسر توسط مشركان و تعرض آن ها به وي، از خود واكنشي نشان نداد. ابن حجر عسقلاني در الإصابة مي نويسد: *سمية بنت خباط... والدة عمار بن ياسر كانت سابعة سبعة في الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها في قبلها فماتت فكانت أول شهيدة في الاسلام... عذبها آل بني المغيرة علي الاسلام وهي تأبي غيره حتي قتلوها وكان رسول الله صلي الله عليه وسلم يمر بعمار وأمه وأبيه وهم يُعذّبون بالأبطح في رمضاء مكة فيقول صبرا يا آل ياسر موعدكم الجنة.* سميه دختر خباط... مادر عمار ياسر هفتمين كسي است كه اسلام آورد، ابوجهل او را اذيت مي كرد و آن قدر نيزه بر پايين شكمش زد تا به شهادت رسيد، و او نخستين زن شهيد در اسلام است. آل بنومغيره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذيت كردند؛ تا كشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شكنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مكه مي ديد و مي فرمود: اي خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعده گاه شما بهشت است. العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712، با اين كه رسول خدا صلي الله عليه وآله مي ديد كافري همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان مي شود؛ ولي در عين حال هيچ واكنشي از خود نشان نمي داد و به آنان نيز فرمان مي داد كه صبر نمايند. *مگر نه اين كه رسول خدا صلي الله عليه وآله غيورترين و شجاع ترين فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نكرد؟ چرا شمشيرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا كند؟* *و همچنین طبری* در تاریخ خود ج ۲ ص۶۷۶ نقل می‌کند که سودان بن حمران ، همسر عثمان را زدند ، *(سوال: چرا عثمان هیچ واکنشی نشان نداد؟! چرا از زن خود دفاع نکرد؟)* *تذکر👇* *بنده معتقدم که باید حضرت زهراء سلام الله علیها درب را باز می‌کرد و جلوی غاصبان و مهاجمان می ایستادند ، و در آن لحظه و زمان حساس با تمام وجود مبارک خود از دین و اسلام دفاع کنند، در واقع این مسئولیت سنگین بعد از شهادت پیامبر ص بر عهده حضرت زهراء سلام الله علیها بود،* پیامبر اسلام نیز تمام مقدمات این حرکت عظیم را در زمان حیات خود برنامه ریزی کرده بودند و حضرت زهراء سلام الله علیها را *معیار ومیزان بین حق وباطل معرفی کردند* و فرمودند : 1- *«انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»*(کنزالعمال ج12/ ص111.)؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگین؛ و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی می‌شود. (مستدرک حاکم ج ۳ ص ۱۶۷ و گفته سند روايت صحيح است .) وبسیاری دیگر روايت را تصحیح کردند 2- *«حدثنا ابو الْوَلِیدِ حدثنا بن عُیَیْنَةَ عن عَمْرِو بن دِینَارٍ عن بن ابی مُلَیْکَةَ عن الْمِسْوَرِ بن مَخْرَمَةَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ اَغْضَبَهَا اَغْضَبَنِی*؛ صحيح بخاري ج٥ ص٢١ .. فاطمه پاره وجود من است. هر کس او را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است.» مسلم به سند خودش از مسور بن مخرمه نقل می‌کند: (ج٤ص١٩٠١) *قال رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌وسلم):«اِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یُؤذِینِی مَا آذَاهَا*  .. همانا فاطمه پاره وجود من است؛ هر چه او را بیازارد مرا می‌آزارد. 3- عائشه می‌گوید: *مَا رَأَيْتُ أَحَدًا كَانَ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْهَا إِلا أَنْ يَكُونَ الَّذِي وَلَدَهَا*( مستدرک حاکم ج ۳ص۱۷۵ ، سند صحیح) هيچ كسي را راس
تگو تر از فاطمه نديدم جز آن كسي كه او را به دنيا آورده است (منظور رسول خدا صلي الله عليه وآله است). *نتیجه:👇* *هر کس حضرت زهراء سلام الله علیها را آزار دهد، خداوند متعال و پیامبر ص را آزار داده است،* *هر کس حضرت زهرا بر او غضب کند، خدا و پیامبر او بر آن غضبناک هستند* *پس تمام کسانی که با حضرت زهراء سلام الله عليها مخالفت کردند و به منزل او حمله و ايشان را غضبناک کردند در غضب خدا و رسول او قرار دارند وصلاحیت خلافت بعد از پیامبر ص را نخواهند داشت* *و آخرین سوال: 👇* *تمام مسلمانان معتقد هستند که هر کس با امامی بعیت نکند یا امامی ندارد ، مرگ او مرگ جاهلي( بی دین) می‌باشد* ، سوال:👇 *آيا حضرت زهرا سلام الله عليها بعد از پیامبر ص أمامي داشتند يا خير؟! اگر بگويید خليفه اول بود ! ! _ عائشه و بخاری در پاسخ شما می‌گویند: خیر ، چون حضرت زهراء سلام الله عليها از دنیا رفتند در حالی که بر او غضبناک بود (صحيح بخاري ج۴ ص۲۱۰ )- و اگر بگویید امامی نداشت ، نعوذبالله! :سرور زنان بهشت را به مرگ جاهلي متهم کردید!* *👈(((کدام یک را انتخاب میکنید؟!!!)))* *♦️*برادران و خواهران گرامی اگر حضرت زهراء سلام الله علیها ایستادگی نمی‌کردند هیچ وقت این حقائق مشخص نمی‌شد ، اما با مبارزه خود ، عدم مشروعیت* *خلافت بعد از پیامبر ص را به اثبات رساندند و حق از باطل را براي ما و أيندگان روشن کردند*، لذا هر مسلمانی که تاریخ حضرت زهرای شهيدة را می‌خواند اینگونه سوالات را مطرح می‌کند ۱- چرا صدیقه طاهره بر بزرگان صحابه غضبناک بودند؟ ۲- چرا دستور دادند که بر او نماز نخوانند؟! ۳- چرا شبانه او را دفن کردند؟! ۴- چرا سرور زنان بهشت قبر او نامعلوم است؟! ۵- امام زمان او چه کسی بود؟! ۶- کسانی که حضرت فاطمه علیها السلام بر آنها غضبناک بودند ، و در نتیجه خداند و پیامبرص نیز بر آنها غضبناک هستند،، ایا نباید از آنها دوری کنیم ؟! خدواند متعال فرمودند👇 *( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ)* ای اهل ایمان، هرگز قومی را که خدا بر آنان غضب کرده یار و دوستدار خود مگیرید *( وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَىٰ)* و هر کس مستوجب خشم من گردید همانا خوار و هلاک خواهد شد. *تذکر👇* *این سوالات و ده ها سوال دیگر که جوابی جز باطل بودن شرعيت خلافت بعد از پیامبر ص را ندارند، با خروج و ایستادگی حضرت زهرای صدیقه شهيدة* *بوجود آمدند، و هر مسلمانی که تاریخ حضرت زهراء سلام الله علیها، و حوادث بعد از شهادت پیامبر ص را بخواند به راحتی حق را از باطل تشخیص خواهند داد ، لذا بسیاری از برادران اهل سنت سبب تشیع خود را حضرت زهرای شهيدة می‌دانند* *السلام علیک ایتها الصديقة الشهيدة المظلومة* براي عضويت در گروه های برهان به شماره *09126513055* در واتساب كلمه برهان را ارسال بفرماييد سيد محمد موسوي