آنانساف..!
+ جملات طلایی کتاب + گربه + لغو شدن سفر پیش رو + یه خبر فوق العاده خوب
+ جملات طلایی کتاب²
+ یکی بهم شکلات داد
+ برای همیشه با کسی که همیشه پیشم مینالید خداحافظی کردم
+ فهمیدم اسم یکی حناست (اطرافیانم میدونن من چقدر حنا هارو دوست دارم)
آنانساف..!
انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک میشود. و بی کاری بدتر از تنهایی است.
زندگی همینه ویل، قبل از اینکه بفهمیم تموم میشه
- پنج قدم فاصله، ریچل لیپینکات
آنانساف..!
+ جملات طلایی کتاب² + یکی بهم شکلات داد + برای همیشه با کسی که همیشه پیشم مینالید خداحافظی کردم + ف
با یکی دیگه از ادمای سمی دیگه هم خداحافظی کردم
اره من زیاد درس میخونم،
چون درس باعث میشه یه مدت از انفجار های اطرافم فاصله بگیرم
هدایت شده از -ᒍ𝗎𝗉𝗂𝗍𝖾𝗋
من هنوز منتظر اون تابستونیم که منو داداشمو بفرستن به یه شهر دور افتاده با ادمای مشکوک خونه ی عموم که پیر و خلو چله و فز میزاره رو سرش وبعد معلوم میشه یه عموی دیگه تو یه جهان دارم که گم شده بوده و یه مثلث ایلومیناتی یه چشم هم میخواد منقرضمون کنه و از این ماجراها
آنانساف..!
من هنوز منتظر اون تابستونیم که منو داداشمو بفرستن به یه شهر دور افتاده با ادمای مشکوک خونه ی عموم که
آرزوی زندگی توی گراویتی فالز در آخر منو میکشه
حالم یجوره که انگار چهار ساعت از ثبت سفارشم توی اسنپ فود گذشته اما خبری از غذا نیست