اره من زیاد درس میخونم،
چون درس باعث میشه یه مدت از انفجار های اطرافم فاصله بگیرم
هدایت شده از -ᒍ𝗎𝗉𝗂𝗍𝖾𝗋
من هنوز منتظر اون تابستونیم که منو داداشمو بفرستن به یه شهر دور افتاده با ادمای مشکوک خونه ی عموم که پیر و خلو چله و فز میزاره رو سرش وبعد معلوم میشه یه عموی دیگه تو یه جهان دارم که گم شده بوده و یه مثلث ایلومیناتی یه چشم هم میخواد منقرضمون کنه و از این ماجراها
آنانساف..!
من هنوز منتظر اون تابستونیم که منو داداشمو بفرستن به یه شهر دور افتاده با ادمای مشکوک خونه ی عموم که
آرزوی زندگی توی گراویتی فالز در آخر منو میکشه
حالم یجوره که انگار چهار ساعت از ثبت سفارشم توی اسنپ فود گذشته اما خبری از غذا نیست
هدایت شده از پژال.
وصله نمیشود دگر این دو هزار و صد ترک .
هی همه شب بند مزن چینیِ دل شکسته را !
آنانساف..!
+ جملات طلایی کتاب² + یکی بهم شکلات داد + برای همیشه با کسی که همیشه پیشم مینالید خداحافظی کردم + ف
+ گلدوزی کردم
+ پیاده روی زیر بارون
+ خودِ بارون
+ قهوه موکا (خداااااست)
+ پنکیک پختم
+ پیتزا پختم
+ تیشرت جدید