میگفت: در این شهر، که دلباختهام نیست؟
آنقدر که محبوبم و آنقدر که مشهور
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که: منظور؟
تا آمدم یک خط بخوانم درس را هربار...
یاد تو افتادم من و شاعر شد این خودکار
گویا جهان مصرع به مصرع شعر بارید و...
یک بیت من میخواندم و یک بیت هم دیوار
گاهی شدم غرق خیالت، گاه آشفتم:
من امتحان دارم، برو! دست از سرم بردار!
هی لابه لای جزوههایم نقش می بندد...
غیر ارادی اسم تو، عاشق شدم انگار!
مشروط خواهم شد، ندارم چارهای، اما...
منصور حلاجم، ندارم باکی از این دار!
گفتند آب و نان نخواهد شد برایت عشق؛
گفتم نخواهد شد برایم درستان هم کار!
پایان شعرم بود و روی جزوه خوابم برد...
میخواستم یک خط بخوانم درس را این بار!
دلم برای تو تنگ شده و چه کار میتوانم بکنم جز اینکه مثل همیشه چشمانم را ببندم و دور از هیاهوی جهان، به تو فکر کنم؟!
#نرگس_صرافیانطوفان
من تمام کارها را ساده میگیرم ولی
سخت میگیرم تو را گاهی در آغوشم فقط...
#محمدمهدی_پناهنده
من دلم تا گیر میافتد خراسان میرود
#علیاکبر_لطیفیان
#السلام_علیک_یا_علیبنموسیالرضا
اَنارستــــــون
من دلم تا گیر میافتد خراسان میرود #علیاکبر_لطیفیان #السلام_علیک_یا_علیبنموسیالرضا
لطفا یکی سلام ما رو به امام مهربان برسونه...
من از هر قید و بندی جز خیال تو رها هستم
در آغوشت به احوال جهان بی اعتنا هستم
کنارت آنقَدَر خوب است حالم که نمیفهمم
چه مدت پیش هم بودیم یا اصلا کجا هستم
اگر روزی فراموشی بگیرم باز خواهی دید
تو تنها چهرهای هستی که با او آشنا هستم
ببین دیگر من از چشمت نگاهم را نمیدزدم
به حس اعتماد چشمهایت مبتلا هستم