اَنارستــــــون
که مونسِ دل و
آرامِ جان و
دفعِ غمی...
تولدت مبارک رکیذکم😍🎊
@Rakiz_1
اسفند عینِ پنجشنبه هاست.
که همیشه صدبار قشنگ تر از جمعههاست
اصلا از همون شروعش قشنگه
حس بوی بهار از پشت پنجره
و آفتاب گرم و بی جون از لای پردهها روی پوست سرد خونه
اسفند یعنی یک سال دیگه
یعنی یه شانس دیگه...
شما شنیدهام از بس کلافهام در شهر
مرا به اسم خودم یکنفر صدا بزند...
#حسین_مرادی
شربتبریزهای ایستگاههای صلواتیِ ماه شعبان، شبِ چهارم گریه میکنند. من این گریهها را چند سال است زیر نظر دارم. دست خودشان نیست. توی دودِ اسفند و دودِ ماشین و موتورهایی که ایستادهاند، من اشکهایشان را زیاد دیدهام. همهشان شبیهِ هم یک جوری که هیچکس نفهمد اشک پاک میکنند، جوری که انگار دارند عرق پیشانی را با ساعد برمیدارند. شب چهارم، موقع شکستن یخها، وقتی شربتها تگری میشوند، همین که رهگذرها میگویند اجرتان با صاحبِ امشب، گریه میکنند، ولی آرام.
وقتی روز سوم غروب میشود، وقتی تازه شب چهارم رسیده، دیدهام که شربتبریزها پارچ برمیدارند میآیند این طرف خیابان که هیچ کس از قلم نیفتد. وقتی بچهها میگویند: «عمو، میشه یکی دیگه بریزی؟!» ، بعضی وقتها بلند هقهق میکنند. بعد میروند یک لیوان بزرگتر پیدا میکنند تا بچه خوشحالتر بشود.
ما رهگذرها، همیشه عجله داریم؛ شربت میخوریم و زود میرویم و نمیبینیم خودشان حواسشان جمع بوده به یاد آن شرمندگی، آن تشنگی بزرگ هیچ شربت نخوردند...
#امیرحسین_معتمد
#میلاد_حضرت_عباس 🎊
از قافیهها خسته، از بحر و هجا خسته
شعرم به چه کار آید، وقتی تو نمیخوانی؟
#مسیح_مسیحا
اَنارستــــــون
از قافیهها خسته، از بحر و هجا خسته شعرم به چه کار آید، وقتی تو نمیخوانی؟ #مسیح_مسیحا
چیدن لفظ هنر نیست، همه میدانند
جمله وقتی که به چشمِ تو بیاید "شعر" است
#ثائر
تو یه فیلمی میگفت عشق درمورد این نیست
که شرایط قراره آسون باشه اما قطعا به این
معنیه که یه نفر ارزششو داره که براش تلاش کنی، بجنگی، صبوری کنی و گاهی از خودت براش بگذری...
غزلم نیست به جز وصف تویِ دیوانه
چه شد اصلا که تورا اینهمه دل میخواهد؟!
#حسین_مرادی
اَنارستــــــون
بیو یکی از دوازده هزار و هشتصد و بیست و نه نفرمون : ) @Anarestun
بیو یکی از چهارده هزار و دویست و هشتاد و شش نفرمون : )
بعد از شام، ورود به خلوت پدر ممنوع بود.
بچه بودم و کنجکاو.
یک شب داخل خزیدم تا ببینم چه میکند.
پدرم فارغ از دنیا، سر روی پای مادرم
گذاشته بود و نوازش میشد.
متوجه حضورم شد و صدایم کرد.
با ترس نزدیک رفتم؛ گفت:
اگر تا سی سالگی،
پایی برای سر گذاشتن پیدا نکردی،
سرت را یک گوشه بگذار و بمیر!
به چه تشبیه کنم حالِ دلم را بی تو
فکر کن پنجرهای یخ بزند در مرداد...
#سجاد_صفریاعظم
حرف بسیار به قلب است ولی میدانی ؛
«دوست میدارمت» این صدرنشینِ آنهاست...
#مرتضی_قرائی
دست از غزل بردار واکن دستها را
آغوش تو فاخرترین شعر جهان است
#حسین_مرادی
تقویم، یک شب را رغائب گفته، امّا
هرشب كه باشى، نامِ آن شب، آرزوهاست
#حسن_رحمانینیکو
شما بهش میگید «دوستت دارم»
ولی غسان کنفانی میگه:
«تو
اما وارد رگ هایم شدی،
و همه چیز تمام شد...
و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم!»