eitaa logo
اَنارستــــــون
26.9هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
205 ویدیو
2 فایل
[خدا مرا برای تو انــــــار آفریده است🌱] شروط _ تبادلات 👈 @shorutAnarestun تبلیغات 👈 @TarefeAnarestun
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح شد، خیر است... @Anarestun
دوست داشتنت مثل خواب دم صبح نمیپرد از من... @Anarestun
دق‌کرده‌ام از دست غر‌غرهای خودکارم ازبس‌که بیخود می‌نویسد دوستت‌دارم🥴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ @Anarestun ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اَنارستــــــون
معصیتی به نام «رفتن»... @Anarestun
نامه ای از مراجع تقلید بر مومنین و المومناات عارضه تان را خواندیم..قلبمان به درد امد از فعل رفتن! اما برادر..کار را واژگون کرده ای! حکم امده عقب انکه می رود آب زلال جاری کنی...آب دیده انسان اندکی نمک دارد.. این شد که نتیجه بر شما این امده. فرمودید در باب آغوش یار ؛ عرضم به خدمت گرامیتان که جگر سوز است اگر حلال نباشد! حزن و اندوه بر شما می ماند و لاغیر! مصداق فنجان چاییست سرد نشده،لاجرعه و بدون تامل که نوشیده شود..سوختگی جا می گذارد بر جگر و زبان! پس بر آن حکم که آمده پایبند باشید که مقصود سلامت روح شماست. فی الحال در باب عشق بگویم ..حکم امده امریست غیر اختیاری! عنان از دست می دهد ادمیزاد! الیوم نسخ بر شما خواهیم فرستاد در باب زندگانی! که می توان امر غیر اختیاری را به اختیار در آورد. اسبیست سفید یال و قوی سم! می تازد تا زمانی که افسار بر گردنش بیندازید. من این نکت بر شما عارض آوردم تا بدانید که ما هم در سینه دل داریم. @Anarestun
کیست او؟ قبله‌ی اصحابِ اباعبدالله نقشِ پُر جذبه‌ی هفتادو‌دو پرچم؛ حسن است @Anarestun
مادر پدرهامان همین که کم می‌آوردند یک سفره‌ی موسی‌بن‌جعفر نذر میکردند 🖤 @Anarestun
اَنارستــــــون
مادر پدرهامان همین که کم می‌آوردند یک سفره‌ی موسی‌بن‌جعفر نذر میکردند #شهادت_امام‌موسی‌کاظم‌ع🖤 @An
هنوز اسیر سکوت تو اند زندان‌ها و پایبند نگاهت دل نگهبان‌ها تو مثل یک نفس تازه حبس می‌گشتی تویی که در نفست گم شدند طوفان‌ها نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند تقیه کار شدند آفتابگردان‌ها... 🖤 @Anarestun
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را @Anarestun
زندان‌به‌زندان مجلس روضه عوض‌میکرد بر لب نوای یاحسین و وای مادر داشت 🖤 @Anarestun
درد می‌پیچد در جان خسته‌ی جهان! و ما، قرن‌هاست درس‌های تکراری تاریخ را نفهمیده‌ایم؛ که بلا، تاوانِ حبس نور است در دلِ تاریک زمین و زمان! اما خورشیدی ثابت خواهد کرد؛ هیچ شبی، از پس این روشنایی برنخواهد آمد! السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ @Anarestun
آقا... قرار ما سر میدان کاظمین ای اولین زیارت ما بعد کربلا...
بانو! تو که چشمان خماری داری با این پسر ساده چه کاری داری؟ عاشق‌تر از این نمی‌توانم باشم از یک طلبه چه انتظاری داری؟!😅✌️ @Anarestun
يار من می‌رود و قند و شكر دنبالش! باغ گل ريخته در پيرهنِ خوشحالش @Anarestun
‏من انقدر دوست دارم‌ که آهنگو قطع میکنم ویس تو رو گوش بدم : )
آنقدر زیبا، یکدفعه و بی‌مقدمه‌ از راه رسیدی که وقتی چشمم به چشمان تو افتاد دیدم راهی جز عاشق" تو "شدن وجود ندارد چشمانت تمام حصار و دیواری که به دور تنهایی خودم کشیده بودم را در چشم به هم زدنی در هم شکست بی‌راه نیست اگر به این وجود و حضور تو و چشمانت وسط زندگی من لقب معجزه‌ی چشم ها را داد این چشم‌ها مطمئنا چشم‌های فرشته است وگرنه این حجم از زیبایی از چشمان یک انسان بعید است. همین... @Anarestun
صبح شد، خیر است... @Anarestun
صبح زیبای من آن لحظه ناب است که تو با دو تا چای و دو خط شعر بیایی پیشم... @Anarestun
نشسته‌ام که تو اذن پریدنم بدهی که تا همیشه‌ی دنیا کبوترت باشم... @Anarestun
اَنارستــــــون
نشسته‌ام که تو اذن پریدنم بدهی که تا همیشه‌ی دنیا کبوترت باشم... #چهارشنبه‌ها @Anarestun
گفت: «حالا کدام حرم برویم؟» گفتم: «فرقی با هم ندارند، همه‌ی اولیای خدا یک نور واحدند.» شبان خندید: «برای تو فرقی نمی‏کند کجا برویم؟» گفتم: «نه، نباید بکند.» گفت: «پس چرا به اسم او که می‏رسی، روی چشمت مه می‏گیرد؟ فرق نمی‏کنند که؟» لال شدم. مچ گرفته بود. گفت: «تو نور واحد و این حرف‏‌ها سرت نمی‏شود. درس تو هنوز به آنجا نرسیده؛ این درس کلاس بالایی‌هاست. درس تو رسیده به نان و نمک! نان و نمک او را خوردی، به او دل بستی. بین او و همه‌ی ائمه فرق می‏گذاری. نمک‌گیر شده‌ای.» شناسنامه‌ام را از شیشه باجه بردم تو: «آقا لطفاً یک بلیت برای مشهد!» @Anarestun