«نَفسي عَلیٰ زَفراتِها مَحْبوسة
یا لَیْتَها خَرَجَت مع الزَّفرات
لا خیرَ بعْدکِ فيالحیوٰة و اِنّما
اَبکی مَخافَة تَطولُ حَیٰاتی»
ای کاش این جانِ من که در سینهام
حبس شده با این نالهها بیرون میآمد.
بعدِ تو خیری در دنیا نیست!
گریههایم گریهی ترس است؛
نکند بعدِ تو من زیاد زنده بمانم…
#مریم_روستا
عزاداریاتون قبول رفقا✋
دمتون گرم که تو حرم حضرت سلطان و حرم خانومِ کریممون یادمون بودین🌹
میبینمت از دور و زیاد است همین هم
این سوختهدل ساخته با کمتر از این هم
گفتی که ز خود بگذر و دیدی که گذشتم
از روح و روان هم، تن و جان هم، دل و دین هم
من دوست داشتم سفری را ز کودکی...
#سیدپوریا_هاشمی
#السلام_علیک_یا_علیبنموسیالرضا
اَنارستــــــون
من دوست داشتم سفری را ز کودکی... #سیدپوریا_هاشمی #السلام_علیک_یا_علیبنموسیالرضا
لطفا یکی سلام ما رو به امام مهربان برسونه...
به بر و بحر نخواهی دید کسی چنین که منم آتش
دو سوم بدنم آب است، تو سوم بدنم آتش
نهنگ شعلهوری هستم که میتوانم اگر باشی
میان آبیِ اقیانوس محیط را بزنم آتش
چه کرده داغ تو با قلبم که با تپیدن این کوره
رسوخ کرده به جای خون، به پارههای تنم آتش؟
چه کردهای که منِ آرام میان پیلهی ابریشم
چو اژدها شوم و یکسر بریزد از دهنم آتش؟
چه دوزخیست حیات من که روز واقعه هم حتی
بعید نیست که چون ققنوس، برآید از کفنم آتش
نه شیخم و نه ز صنعانم، جوان کافر زنجانم
که چشمِ خیرهسری انداخت میان پیرهنم آتش
زهی زبان پر از قندی، که سوخت جان مرا چندی
نداد آب حیات اما، نهاد در سخنم آتش
بی خودی شلوغش کردهاند
یلدا که این همه قیل و قال ندارد
یک دقیقه که چیزی نیست...
باید میبودند و شبهای بی تو را میدیدند...
#المیرا_دهنوی
فرض بر این که میان من و تو هیچ نبود
تو! نباید شب یلدا به دلم سر بزنی؟!🤨
#امید_احسانزاده