#داستان آموزنده
اگر به من بگويند زيباترين واژه اي که يادگرفتى چيست؟
ميگويم پذيرش است. یعنی:
پذيرفتن شرايط با تمام سختي هاش....
پذیرفتن ادم ها با تمام نقص هاشون....
پذيرفتن اینکه مشکلات هست و بايد به مسير ادامه داد....
پذيرفتن اينکه گاهي من هم اشتباه ميکنم....
پذيرش يعني:
پذيرفتن اينکه من کامل نيستم...
پذيرفتن اينکه هيچ کس مسئول زندگي من نيست....
پذيرفتن اينکه انتظار از ديگران نداشتن....
و...
️ داشتن پذيرش توي زندگي يعني پايان دادن به تمام دعواها، اختلاف ها و جدل ها.....
@Andishypak2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐#داستان 🌸 #قصه
🌷 انیمیشن #حضرت_فاطمه (س)💐
💐 ایام ولادت حضرت زهرا (س) و روز مادر پیشاپیش بر تمام شیعیان مبارک باد💐💐💐
@Andishypak8
💠#داستان
👈حجاب خود
🔸از عارفی پرسیدند: استادت در طریق الی الله چه كسی بوده است؟
گفت: یك سگ
روزی سگی را دیدم كه از شدت تشنگی در حال مرگ بود و هربار كه خم میشد تا از آب دریاچه بنوشد، تصویرش را در آب می دید و تصور میكرد سگ دیگری در آب است
و می ترسید.
پس از مدتی، ترس خود را كنار گذاشت
و به درون دریاچه پرید، تصویرش در آب ناپدید شد و متوجه شد آنچه باعث ترسش شده ، خودش بوده است.
👌 در واقع مانع میان او و آنچه بدنبالش
بود به این شكل از میان رفت.
من نیز وقتی به درون خود فرو رفتم
متوجه شدم مانع من و آنچه در جستجویش میباشم خودم هستم.
❇️علامه جوادى آملى:
روزی استادم مرحوم شیخ محمد تقى آملى خوابی را برایم تعریف فرمود:
خواب دیدم سگی به من حمله کرده و من ناچار شدم که دست او را گرفته و گاز بگیرم.
از شدت درد بیدار شدم، دیدم دست خووم در دهانم قرار دارد.
فهمیدم دشمن من ، خودم هستم !
و کسى برای دشمنی به سراغ من نمى آید جز نفس خودم ...
✅به قول خواجه حافظ شیراز:
میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز
#خواندنی
@Andishypak8
🌹داستان قرآنی🌹
🎤مرد منافق و
اعجاز بسم الله🎤
🌺گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با
بسم الله آغاز می کرد.
شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد
و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن
بسم الله الرحمن الرحیم
در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
🌺زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد
زن مؤمنه فوراً با گفتن
بسم الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد
شوهرش خیلی تعجب کرد
و سجده شکر الهی را بجا آورد
و از جمله مؤمنین و متقین گردید
#داستان
@Andishypak8