#داستان_کوتاه
♦مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوائيش کم شده است.
به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولى نميدانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد.
بدين خاطر، نزد دکتر خانوادگيشان رفت و مشکل را با او در ميان گذاشت.
دکتر گفت براى اين که بتوانى دقيقتر به من بگويى که ميزان ناشنوايى همسرت چقدر است آزمايش سادهاى وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو:👇👇
«ابتدا در فاصله ٤ مترى او بايست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو.
اگر نشنيد همين کار را در فاصله ٣ مترى تکرار کن.
بعد در ٢ مترى و به همين ترتيب تا بالاخره جواب دهد.»
آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق نشيمن نشسته بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ٤ متر است.
بگذار امتحان کنم.
سپس با صداى معمولى از همسرش پرسيد:
عزيزم شام چى داريم؟
جوابى نشنيد.
بعد بلند شد و يک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسيد:
عزيزم شام چى داريم؟
باز هم پاسخى نيامد.
باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقريباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت:
عزيزم شام چى داريم؟
باز هم جوابى نشنيد.
باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد.
سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نيامد.
اين بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت:
عزيزم شام چى داريم؟
زنش گفت:
مگه کرى؟
براى پنجمين بار مي گويم: خوراک مرغ!
👈نتيجه اخلاقى:👇👇👇
مشکل ممکن است آنطور که ما هميشه فکر مي کنيم در ديگران نباشد و عمدتاً در خود ما باشد !!
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
◀️کانال انجمن اولیا و مربیان استان اصفهان
@AnjomaneOliyavaMorabianEsfahan
https://b2n.ir/AMOE
✅#داستان_کوتاه
روایت دو داستان از یک ماجرا (روایت ما شبیه به کدام داستان است؟) 🤔
#سکانس_دوم:
نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود:
🍃"سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم.
🍃سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم.
🍃حالا میتوانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزونتر صرف نوشتن کنم. در همین سال بود که پدرم، در نود و پنج سالگی، بدون آن که زمینگیر شود یا متّکی به کسی گردد، بی آن که در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت.
🍃 در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید.
🍃اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی آن که معلول شود زنده ماند.
🌿" و در پایان نوشته بود، "سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!"
🌿نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد.
✨در زندگی روزمرّه باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار میکند بلکه شاکر بودن است که ما را مسرور میسازد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
◀️ کانال انجمن اولیا و مربیان استان اصفهان
@AnjomaneOliyavaMorabianEsfahan
https://b2n.ir/AMOE