احوال هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر …
إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
یقیناً خداوند ، احوال هیچ قومی را تغییر نمیدهد ، مگر آنکه آنان خود را تغییر دهند.(۱)
آیه بیان می کند که سرنوشت ما قبل از هر چیز و هر کس به دست خود ماست و هرگونه تغییر در سرنوشت ، بر اساس ارادۀ ما شکل می گیرد و شانس و غیره هیچکدام منطقی نیست، لطف خداوند، یا مجازات او، بی مقدمه، شامل حال هیچ ملتی نخواهد شد، بلکه این خواست ملتهاست ، که آنها را مستحق لطف یامستوجب عذاب خدا می سازد.
@Antiliberalism
حدیث از امام سجاد علیه السلام حکایت شده که گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهند عبارت اند از: ظلم به مردم، ناسپاسی خدا و رها کردن کار خیری که انسان بدان عادت کرده است.
@Antiliberalism
بنیان گذار فرقه بهائیت کیست؟
فرقه بهائیت از بابیت و بابیت هم از شیخیه سرچشمه می گیرد. فرقه انحرافی شیخیه را شیخ احمد احسایی در ابتدای قرن ۱۳هـق تأسیس کرد. نام دیگر این گروه «کشفیه» است. کشفیه، کنایه از کشف و الهامی است که رهبران این فرقه، برای خود قائل بودند
@Antiliberalism
در سال ۱۲۱۲ هـ.ق شیخ احمد با تعدادی از همراهانش برای زیارت امام رضا(ع) از راه نجف و کربلا به سوی ایران رهسپار شد و مدتی در شهرهای یزد و اصفهان اقامت کرد. علمای شیعه از وی استقبال کردند و به دلیل تقاضای مردم یزد، او پس از زیارت مشهد دوباره به یزد برگشت و مدتی آنجا بود. بعد از ملاقات شیخ احمد احسایی با علمای قزوین، عدهای از علما، شیخ احمد احسایی را به دلیل عقایدش، مانند عقیده به داشتن بدن هور قلیایی، اعتقاد به رکن رابع، علل اربعه بودن ائمه برای ایجاد عالم، معراج رسول اکرم(ص) با جسد هور قلیایی و غایب بودن قائم با جسد هور قلیایی تکفیر کردند.
@Antiliberalism
برخی از این علما عبارتند از: «سید مهدی پسر صاحب ریاض، حاجی ملا محمدتقی ملقب به شهید ثالث، حاجی ملا جعفر استرآبادی، شریف العلماء سید ابراهیم، شیخ محمدحسین صاحب فصول، شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر، ملا آقا دربندی و…».به علت این تکفیر در ایران، عرصه بر شیخ تنگ شد و نتوانست از خود دفاع کند و سرانجام به عراق رفت. او در تاریخ ۲۱ ذیالقعده سال ۱۲۴۱ هـ ق در نزدیکی مدینه و در ۷۵ سالگی از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
@Antiliberalism
منشأ پیدایش بابیه و بنیان گذار فرقه بهائیت
بابیه ، نزدیک به ۱۷۰ سال قبل، در دوران حاکمیت سیاه و فراماسونی قاجار به وجود آمد که تحت سلطه استعمارگران بود. استعمارگران با هدف گسترش و تقویت همهجانبه فرقه بابیه و با تحریفگری، دروغبافی، بههم آوردن بافتهها و اوهام و تعالیم ساختگی به نام «مذهب جدید» به جنگ و مقابله آشکار با مبانی اولیه دین مبین اسلام رفتند و طرح پروژه استعماری «دسیسهآمیزی» را که جاسوسان زبردست دولت روس- به ویژه «کینیاز دالگورکی» کارمند سفارت روس- در ایران به اجرا در آوردند.
آنها در این طرح، به دنبال عَلَمکردن نایب خاص دروغین برای امام زمان(عج)بودند تا از این طریق بتوانند نفوذ مراجع تقلید و فقها را میان مردم بیاثر کنند. یکی از همین افرادی که انتخاب شد «سید علیمحمد باب» (شیرازی) بود که در مکتب شیخ «احمد احسائی» آموزش دیده و باعث جلب نظر بسیاری گردید و با ادعاهایی گوناگون مانند مقام مبشّر و نایب امام زمان گرفته تا خود امامت و نهایتاً رسالت و الوهیت وارد میدان شد. بابیان، سید علیمحمد را «رب اعلی»، «نقطه اولی»، «مبشر جمال ابهی»، «نقطه بیان» و «باب» لقب دادهاند. برخی از بابیان و بهائیان برای اثبات معجزه بودن سخنان باب، به امی بودن وی استدلال کردهاند
@Antiliberalism
مؤسس و سردسته بنیان گذار فرقه بهائیت
میرزا حسینعلی نوری (ملقب به بهاءالله) است. بنیان گذار فرقه بهائیت در شب دوم محرم سال ۱۲۳۳هـ.ق (۱۲ نوامبر ۱۸۱۷میلادی) در تهران به دنیا آمد ، به پیروان میرزا حسینعلی نوری، بهائی و به مسلک آنها بهائیت گفته میشود.
@Antiliberalism
بنیان گذار فرقه بهائیت و اصول اعتقادی بهائیت
افکار و عقاید بهائیت برگرفته از عقاید بابیه است. در مورد توحید که نخستین و زیربنایی ترین اصل اسلامی است، آنها ادعای یکتاپرستی دارند اما آنچه آنها ادعا می کنند با آنچه در کتب و متونشان آمده بسیار متفاوت است. یکی از مبلغان معروف آنها« اسلمنت» بوده که کتابی تحت عنوان «بهاء الله عصرجدید» نوشته است که بشیر سلیمانی و… آن را ترجمه کرده است ، در این کتاب آمده که بهاء الله می گوید من ذات خدا هستم. و در جای دیگر دارد « انی اناالله»! نه اینکه خدا در من تجلی کرده باشد بلکه در زمانی که زندانی اش می کنند می گوید« انه لا اله الا انا المسجون الفرید » یعنی علاوه بر اینکه ادعای رسالت می کند کارش به جایی می رسد که مدعی خدایی می شود.
بنیان گذار فرقه بهائیت یا رهبر بهائیان(حسینعلی بهاء) در کتابهایش بارها ادعای نبوت کرده و خود را پیامبر خدا خوانده است. عباس افندی، فرزند بهاء، علیمحمد باب را در ردیف پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص) می داند که همگی دارای معجزاتی بودند. سپس علیمحمد باب را مبشر ظهور پدرش (حسینعلیبهاء)، و پدرش را نیز در زمره آنها و بلکه برتر از همه آنها معرفی کرده است. در اصول دیگر مانند امامت و معاد هم عقایدی انحرافی دارند.
@Antiliberalism
سیستم رهبری فرقه ضاله بهائیت
قبلا رویکرد سازمان بهائیت توسط یک رهبر واحد و بنیان گذار فرقه بهائیت تعیین می شد اما الان توسط یک سازمان و تشکیلات با حمایت چند کشور استعمارگر که برگرفته از سبک فراماسونری است، اداره می شود. علت باقی ماندن فرقه بهائیت با آن احکام و عقاید سست خرافی، همین تشکیلات بهائیت است و آنها دو نوع تشکیلات انتصابی یا انتخابی دارند. در بخش انتخابی محافل ملی و محافل محلی و یا ضیافات ۱۹ روزه است و تشکیلات انتصابی شان هم که از طرف بیت العدل(واقع در اسرائیل) انتصاب می شود. مؤسساتی مثل مؤسسه دارالتبلیغ بین المللی، هیئتهای مشاورین قارهای، هیئتهای معاونت و … است که در آنها نقشه های یک ساله تا چند ساله را دنبال می کنند.
اگر در یک جایی یک بهایی وجود داشته باشد؛ به آن «نقطه» می گویند و به وجود بیش از یک نفر بهائی «جمعیت» می گویند و اگر بیش از ۲ نفر باشد و به ۹ نفر برسد، «محفل محلی» در آن منطقه تشکیل می دهند. این افراد در هر نقطه ای هستند ، یکی از وظایفشان این است که همه اخبار واصله را به محافل محل گزارش دهند و محافل محلی آن را به محافل ملی منتقل میکنند و این محافل ملی آن را به اسرائیل و به بیت العدل گزارش می دهند.
@Antiliberalism
💢دعای هفتم صحیفه سجادیه
یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.
ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود وای که تندی شدائد به عنایتت میشکند،ای که راه بیرونشدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود،
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ.
دشواریها به لطف تو آسان گردد و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید و قضا به قدرتت جریان گیرد و همه چیز به اراده تو روان شود،
فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ.
تنها به خواست تو بیآنکه فرمان دهی، همه چیز فرمان برد، و هر چیز محض ارادهات بیآنکه نهی کنی از کار بایستد،
أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ
در تمام دشواریها تو را میخوانند و در بلیات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی که تو دفع کنی بلایی برطرف نگردد و گرهی نگشاید مگر تواش بگشایی،
وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بیمَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
الهی بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته و گرفتاریهایی بر من حملهور شده که تحملش برای من دشوار است
وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.
و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کردهای و به اقتدار خود متوجه من نمودهای،
فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
اله من، چیزی را که تو آوردهای کسی نبرد و آنچه تو فرستادهای دیگری باز نگرداند و بسته تو را کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد و آنچه را تو دشوار نمودهای کسی آسان نکند و آن را که تو ذلیل کردهای یاوری نباشد،
فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.
پس بر محمد و آلش درود فرست و به رحمتت الها – در آسایش را به رویم باز کن و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من بشکن و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن و به درخواست من شیرینی اجابت بچشان و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه نصیبم فرما و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن
وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک.
و مرا به خاطر چیرگی غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود باز مدار؛
فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بییا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بیذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بیتاب و توان شده، و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم رخ نموده، لبریز از اندوه گشته و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع آنچه در آن در افتادهام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر، گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم،ای صاحب عرش