💠 #خاطرات_شهدا
❤️↫یه بسیجی شیفته فرهاد شده بود
به فرهاد گفت: میشه آدرس خونه ات رو بدی بهت سر بزنم؟
❤️↫فرهاد با خنده گفت: بنویس!
شیراز... داراارحمه... قطعه شهدا... ردیف فلان... پلاک فلان...
❤️↫((بعد از شهادت فرهاد رفتم سر مزارش دقیقا همون آدرسی بود که قبل از #شهادت به بسیجی داد))
💟 خاطره ایی از زندگی
💟 #شهید_فرهاد_شاهچراغی
💠 @AntiLiberaLism
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
مجروح و در بیمارستانی در تهران بستری بودم ، میخواستم به جبهه برگرددم ، پولی نداشتم و هیچ آشنایی نیز در تهران نداشتم که از او قرض بگیرم.
عصر جمعه متوسل به امام عصر (عج) شدم و گفتم ، آقا جان ، در این شهر جز شما آشنایی ندارم.
جمعیتی همان لحظات برای دیدار با مجروحین وارد بیمارستان شد. سیدی نورانی از میان جمع به سمت من آمد و یک کتابچه دعا به من داد ، ایشان به من گفت:
این شما را تا جبهه می رساند !!
وقتی این سید رفت کتابچه را باز کردم ، چند اسکناس نو داخل آن بود.
به سمت جمعیت دویدم ، هیچکس از سید روحانی داخل جمعیت خبر نداشت!
آن شب راهی اهواز شدم ، پول کرایه و شام و... دادم ، وقتی به جبهه رسیدم آن پول تمام شد...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
💠 @AntiLiberaLism
#خاطرات_شهدا 📖
#ڪــوخ_نــشـیـنـهـا 🔻
زمستان بود و دم غروب ڪنار جاده
یڪ زن و یڪ مرد با یڪ بچہ
مونده بودن وسط راه ،
من و علی هم از منطقہ بر میگشتیم .
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون .
پرسید : ” ڪجا میرین ؟ “
مرد گفت : ڪرمانشاه .
علی گفت : رانندگی بلدی ؟
گفت بلہ بلدم .
علی رو ڪرد بہ من گفت :
سعید بریم عقب .
مرد با زن و بچہاش رفتن جلو و
ما هم عقب تویوتا .
عقب خیلی سرد بود .
گفتم : آخہ این آدم رو میشناسی
ڪہ این جوری بهش اعتماد ڪردی ؟
اون هم مثل من میلرزید ، لبخندی زد و ...
👈 گفت : آره ،
اینا همون ڪوخ نشینایی هستن
ڪہ امام فرمود بہ تمام ڪاخ نشینها
شرف دارن .
تمام سختیهای ما توی جبهہ
بہ خاطر ایناس .
#سردار_شهید_علی_چیت_سازیان
#نواے_روح_بخش_دفاع_مقدس
@Antiliberalism
📖 #خاطرات_شهدا
ﺩﺭ ﻭﺍﻟﻔﺠﺮ 8 ﺍﺯ ﻧﺎحیہ ﺩﺳﺖ ﻭ شڪﻢ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪ ، ﺍﻣﺎ ڪﻤﺘﺮ ڪسے مےﺩﺍﻧﺴﺖ ڪه ﺍﻭ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . 😊
ﺍﮔﺮ ڪﺴﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺩﺭ جبهہ سؤﺍﻝ ﻣﯽڪﺮﺩ ؛ ﻃﻔﺮﻩ مےﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﯿﺰے نمےﮔﻔﺖ .
یڪدفعہ ﺩﺭ منطقہ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺍﺯ یڪ ﺭﻭﺩﺧﺎنہ ﺭﺩ ﺷﻮﯾﻢ ، ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻮﺍ بہ ﺷﺪﺕ ﺳﺮﺩ .🌨
ﺷﻬﯿﺪ ﭘﻼﺭڪ ﺭﻭ بہ بقیہ ڪرﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
« ﺍﮔﺮ یڪ ﻧﻔﺮ ﻣﺮﯾﺾ ﺑﺸﻮﺩ ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ڪه همہ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﻮﻧﺪ » .🙂
یڪے یڪے بچہ ﻫﺎ ﺭﺍ بہ ﺩﻭﺵ ڪﺸﯿﺪ ﻭ بہ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻭﺩﺧﺎنہ ﺑﺮﺩ . ﺁﺧﺮ ڪاﺭ ﻣﺘﻮجہ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺍﻭ ﺷﺪﯾﻢ ڪه ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮنے ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ....😔
🌷 #شهید_سید_احمد_پلارڪ
🕊 #سالروز_شهادتشان
🍃 ولادت : ۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ تهران
🍂 شهادت : ۲۲ فروردین ۱۳۶۶ شلمچہ
🍃 مزار شهید : تهران _ بهشت زهرا (س) _ قطعہ۲۶ _ ردیف۳۲ _ شماره۲۲
@Antiliberalism
📌 #خاطرات_شهدا
هر وقت از سوریه تماس میگرفتن، میخندیدن و میگفتن از تمام وسایلی
ڪه برام گذاشتین فقط قرآن به ڪارم میاد
قرآن مدام تو جیبش بود و آن را
می خواند، در هنگام رفتنش هم یه قرآن تو جیبی با معنی براش گذاشتم چون عادت داشت قرآن رو با معنی بخونه.
راوی همسر #شهید_حمید_سیاهڪالی_مرادی🌷
💠 @AntiLiberaLism