Anti_liberal🚩
•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵• #پارت161 رضای خدا از ويژگیهای ابراهيم اين بود که معمولا کسی از کاره
•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵•
#پارت162
رضای خدا
بعد گفت: دنيا همين است، تا آدم عاشق دنياست و به اين دنيا چسبيده، حال و روزش همين است. اما اگر انســان سرش را به ســمت آســمان بالا بياورد و کارهايش را برای
رضای خــدا انجام دهد، مطمئن باش زندگيش عوض ميشــود و تازه معنی زندگی كردن را ميفهمد. بعد ادامــه داد: توی زورخانه خيلی ها ميخواهند ببينند چه کسی از بقيه زورش بيشتر است و چه کسی هم زودتر خسته ميشود.
اگر روزی مياندار ورزش شدی تا ديدی کسی خسته شده، برای رضای خدا سريع ورزش را عوض کن. من زمانی مياندار ورزش بودم و اين کار را نکردم،
البته منظوری نداشتم اما بی دليل بين بچه ها مطرح شدم ولی تو اين کار را نکن!
ابراهيم ميگفت: انسان بايد هر کاری حتی مسائل شخصي خودش را برای رضای خدا انجام دهد.
آگاه باش عالم هستی ز بهر توست غيراز خدا هرآنچه بخواهی شکست توست
٭٭٭
نزديک صبح جمعه بود. ابراهيم با لباسهای خون آلود به خانه آمد!
خيلی آهســته لباسهايش را عوض کرد. بعد از خواندن نماز، به من گفت:
عباس، من ميرم طبقه بالا بخوابم.
نزديک ظهر بود که صدای درب خانه آمد. كسی بدون وقفه به در ميكوبيد!
مادر ما رفت و در را باز كرد. زن همسايه بود. بعد از سلام با عصبانيت گفت:
اين ابراهيم شما مگه همسن پســر منه!؟ ديشب پسرم رو با موتور برده بيرون،
بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته!
بعد ادامه داد: ببين خانم، من پســرم رو بردم بهترين دبيرســتان. نميخوام با
آدمهائی مثل پسر شما رفت و آمد کنه!
مادر ما از همه جا بيخبر بود. خيلی ناراحت شد. معذرت خواهی کرد و باتعجب
گفت: من نميدانم شما چی ميگی! ولی چشم، به ابراهيم ميگم، شما ببخشيد و...
من داشتم حرف های او را گوش می کردم. دویدم طبقه بالا!
راوی:عباس هادی
زنـدگۍنامھشهیـدابࢪاهیمهادۍ💜✨
@Antiliberalism